چرا حضرت علی(ع) به جای حضرت فاطمه (سلام الله علیها)نرفت در را باز کنداو که میدانست به حضرت فاطمه آسیب...
چرا حضرت علی(ع) به جای حضرت فاطمه (سلام الله علیها)نرفت در را باز کنداو که میدانست به حضرت فاطمه آسیب میرسانند پس چرا از خود گذشتگی نکرد. حضرت علی که شب در بستر پیامبر خوابید حالا چرا از دختر پیامبر دفاع نکرد ؟
با عرض سلام خدمت برادر گرامی! پاسخ شما را د ردو بخش کامل می نمایم . لطفا با دقت توجه فرمایید: واقعيت اين است كه تحليل برخي حوادث تاريخي بسيار مشكل است و هضم برخي رفتارها بسيار سنگين است. اما انگيزه هاي مختلف، انسان را به جايي مي رساند كه رفتارهاي ناباورانه انجام دهد. در زمان پيامبر اسلام(ص) برخي رگه هاي مخالفت با سنت نبوي و دشمني با اهل بيت از سوي برخي ياران پيامبر(ص) ديده مي شد. مانند اعتراض در صلح حديبيه، نافرماني از شركت در سپاه اسامه، توهين به پيامبر(ص) در هنگام نوشتن وصيت و... اما كسي باور نمي كرد كه اين تخلفات به جنايت تبديل شود. چه بسا علت اين كه حضرت فاطمه(س) پشت در آمد آن بود كه آنان به احترام حضرت فاطمه(س) از ورود به خانه منصرف شوند، زيرا مسلمانان مدينه احترام زياد پيامبر(ص) به فاطمه(س) را از نزديك ديده بودند و حديث «من اذها فقد اذاني» را به گوش شنيده بودند به همين جهت كساني كه نزديك در بودند. به عقب جمعيت كه فرمان حمله را مي دادند اطلاع دادند كه فاطمه پشت در است ولي آنها گفتند: «و ان كانت!!» چنين حركتي غير قابل باور بود و از چند يار خالص امام علي(ع) در آن هنگامه كاري ساخته نبود و كسي انتظار چنين حركت جنايتكارانه را نداشت. در اين باره توجه شما را به يك حديث از امام علي(ع) و يك تحليل درباره واقعه پشت در جلب مي كنيم: روزي اشعث بن قيس گفت: يا علي! چرا شمشير نكشيدي؟ علي(ع) به او گفت: «فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقه من المهاجرين و الانصار الا ناشدتهم الله في حقي و دعوتهم الي نصرتي فلم يستجب لي من جميع الناس الا اربعه رهط سلمان و ابوذر والمقداد والزبير و لم يكن من اهل بيتي معي احد اصول به و لا اقوي به. اما حمزه فقتل يوم احد و اما جعفر فقتل يوم موته و بقيت بين جلفين حافيين حقيرين عاجزين العباس و عقيل و كانا قريب العهد بكفر. فاكرهوني و قهروني...؛ همه اهل بدر و پيش كسوتان مهاجر و انصار را به كمك خواستم ولي از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبير و از اهل بيت خودم هم كسي نداشتم كه با آن بتوانم حقم را بگيرم چون حمزه در احد به شهادت رسيد و برادرم جعفر هم در موته شهيد شد و كسي برايم نماند مگر دو نفر ذليل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقيل. به خاطر نبودن يار و ياور حقم را گرفتند» (بحارالانوار، ج 29، ص 465 ، ح 55 به نقل از كتاب سليم بن قيس). قضيه پشت در ماندن حضرت فاطمه(س) و كشيدن حضرت علي(ع) با طناب براي بيعت چيست؟! مگر چنين مسائلي با «لافتي الا علي» و غيرت علي(ع) و... سازگار است؟! درباره رفتار و سيره معصومان(ع) از دو زاويه «پيش نگاه» و «پس نگاه» ميتوان به قضاوت نشست. با نگرش «پيش نگاه» امامان - عليهم السلام - معصوم هستند و «قول، فعل و تقرير» آنان، به ويژه در مسائل مرتبط با امامت و هدايت جامعه، از هر گونه خطا و اشتباه مصون است. با پايبندي به اين اصل اساسي بايد به صحت رفتار و سيره امامان(ع) اعتقاد داشته، به مقدار توانايي در پي كشف اسرار و دلايل آن باشيم تا به عنوان الگو در زندگي خود به كار بنديم. بانگرش «پس نگاه» نيز ميتوان به خردمندي و دورانديشي امامان(ع) در موضعگيريهاي آنان پيبرد؛ زيرا رفتار و موضعگيري امامان(ع)، با ملاحظه تأثيرگذاري در طول تاريخ و پيروزي نهايي حق بر باطل، تحقق مييابد؛ اگر چه در زمان خودشان اين پيروزي اتفاق نيفتد. با اين نگاه، صبر و سكوت امام علي(ع) فريادي رسا بر مظلوميت آن حضرت در طول تاريخ است. سكوت حضرت، زمينه سوء استفاده دشمنان را خشكاند؛ چنان كه ابوسفيان حاضر شده بود با امام علي(ع) بيعت و عليه خلفا اقدام كند؛ اما امام علي(ع) با آگاهي و دورانديشي دست رد برسينه آن بدخواهِ مسلمانان زد. روزي ديگر امام علي(ع) در پاسخ به حضرت فاطمه(س) فرمود: اگر ميخواهي نام پدرت[رسول الله(ص)] همچنان باقي بماند، بايد صبر كنيم. براساس روايتي ديگر، امام علي(ع) فرمود: به خدا قسم، اگر خطر نابودي دين و بازگشت كفر و پراكندگي مسلمانان در ميان نبود، اين گونه صبر نميكردم.1 اين دو نمونه تاريخي و نمونههاي فراوان ديگر حكايت از آن دارد كه حساسيت زمانه اقتضا ميكرد، براي حفظ ظاهر اسلام، اهلبيت(ع) آن چنان صبر كنند و «خار در چشم و استخوان در گلو» روزگار بگذرانند. اما نكته مهم آن است كه در كنار اين صبر، بايد حق و حقيقت در طول تاريخ آشكار بماند و سياهي ظلم و خيانت براي همگان آشكار شود. هنر امام علي(ع) و حضرت فاطمه(س) آن بود كه به گونهاي رنج را تحمل كردند كه روسياهي آن براي ظالمان در طول تاريخ قابل پاك شدن نباشد و وجدان هر انسان منصفي در طول تاريخ به حقانيت اهلبيت(ع) گواهي دهد. به عنوان يك اصل كلي ميتوان گفت: «هرگاه اظهار حق بامظلوميت همراه باشد، ماندگاري آن بيشتر خواهد بود و هر چه مظلوميت بيشتر باشد، تأثير آن حق در طول تاريخ پررنگتر خواهد بود.» نقطه اوج تقارن «حقانيت و مظلوميت» را در زندگاني اهل بيت(ع)، به ويژه حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) و امام حسين(ع)، ميتوان مشاهده كرد. از اين رو، كشاندن امام علي(ع) براي بيعت و محنتهاي حضرت فاطمه(س) در اين زمينه از جهت تاريخي و روابط زميني يك «تحميل» و ظلم آشكار بود، اما از جهت ملكوتي و آسماني يك «انتخاب» به شمار ميآمد. به همين جهت، برخي اهل معرفت گفتهاند: «علي(ع) را نبردند بلكه خودش رفت؛ اما به گونهاي كه در طول تاريخ ظلم غاصبان قابل انكار نباشد.» درباره مظلوميت حضرت زهرا(س) و واقعه «پشت در» بايد دانست، مردم صدر اسلام احترام ويژه پيامبر(ص) به حضرت زهرا(س) را آشكارا ديده و شنيده بودند. هنوز احاديثي مانند «فاطمه بضعه مني، من اذاها فقد اذاني؛ فاطمه پاره تن من است هر كس او را بيازارد مرا آزرده است».2 به خاطر داشتند. از اين رو، هنگامي كه ميخواستند امام علي(ع) را به اجبار براي بيعت به مسجد ببرند، حضرت فاطمه(س) پشت در آمد تا آنان به احترام حضرت فاطمه(س) شرم كنند و برگردند. اتفاقاً كساني كه در جلوي جمعيت بودند، وقتي دريافتند حضرت فاطمه(س) پشت در است، دست نگاه داشتند و با صداي بلند گفتند فاطمه پشت در است. اما از آخر جمعيت دستور داده شد: «و ان كانت؛ اگر چه او [فاطمه] باشد». آن جا بود كه آن واقعه جان سوز اتفاق افتاد و دشمنان غاصب انتقام خودرا از فدايي ولايت گرفتند.3 ناگفته نماند دشمنان در ظاهر انتقام گرفتند؛ اما «كبودي بدن» و «سرخي خون» مظلومانه حضرت براي هميشه در حافظه تاريخ باقي ماند و حجت بر همه حقيقت جويان آشكار شد. با نگاه ملكوتي، اين يك «انتخاب» از سوي حضرت زهرا(س) بود تا حقانيت علوي و مظلوميت فاطمي آميخته گردد و آن مشعل نوراني در طول تاريخ افروخته ماند. اين تصور كه حضرت امير(ع) خود در خانه نشست و همسرش را به در خانه فرستاد، بدون توجه به مقدمات واقعه، قضاوت صحيحي نيست. بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) چندين واقعه اتفاق افتاد و قضيه پشت در رفتن حضرت زهرا(س) در راستا و طول آن وقايع بايد بررسي شود. بخشي از اين وقايع عبارت است از: 1. قبل از تجهيز و دفن پيامبر(ص)، گروهي از مسلمانان در سقيفه بني ساعده گردآمدند و برخلاف نظر پيامبر(ص) و خداوند، خليفه تعيين كردند. 2. تبليغات عليه حضرت امير مؤمنان(ع) از همان ابتدا شروع شد؛ از قبيل اين كه او جوان است، اهل مزاح است، كشنده سران مكه است و بسياري از تازه مسلمانان به واسطه كشته شدن بستگانشان به دست حضرت علي(ع) با وي دشمني ميورزند؛ به عبارت ديگر، با تمام امكانات در بياعتبار كردن امير مؤمنان(ع) كوشيدند. 3. وظيفه هر مسلمان، از جمله خود حضرت امير مؤمنان(ع) دفاع از امامت و ولايت مورد نظر خداوند و رسول الله(ص) بود تا اسلام ناب حفظ گشته، دچار نابودي يا تحريف نگردد. 4. دفاعهاي حضرت علي(ع) و استدلال و بيانات او در جامعه مدينه آن روز اثر نكرد و او را به دفاع از حق شخصي متهم كردند. 5. با توجه به روايات فراوان پيامبر اكرم(ص) در شأن حضرت زهرا(س) مردم هنوز به دختر پيامبر(ص) احترام ميگذاشتند؛ حتي بخشي از احترامي كه براي حضرت علي(ع) قائل بودند به جهت اين بود كه او همسر حضرت زهرا(س) به شمار ميآمد. اين كه تا آن حضرت زنده بود غاصبها نتوانستند امير مؤمنان(ع) را به بيعت مجبور سازند و اين كار بعد از شهادت دختر گرانقدر رسول خدا(ص) تحقق يافت، به درستي اين سخن گواهي ميدهد. 6. دفاع از دين و ولايت - همان گونه كه وظيفه هر مسلماني است - وظيفه شخص دختر پيامبر(ص) نيز به شمار ميآيد؛ يعني حضرت بايد از اعتبار خويش براي دين و ولايت مايه ميگذاشت و در روشنگري مردم ميكوشيد. در همين راستا، حضرت زهرا(س) از اعتبار حسن و حسين(ع) نيز مايه گذاشت؛ دست آنها را ميگرفت، شبها به خانه انصار ميرفتند و آنها را به پيروي از دين خداوند و دستور پيامبر(ص) در رابطه با امامت و ولايت ترغيب ميكرد. 7. بايد حجت بر مردم تمام ميشد و اگر آن حضرت در اين مسأله دخالت نميفرمود تا به امروز گفته ميشد، اگر امامت حضرت علي(ع) حق بود، چرا حضرت زهرا(س) تا پاي جان از آن دفاع نكرد؟ با توجه به اين هفت نكته كه البته به اختصار ذكر شد، بعد از مأيوس شدن حضرت امير(ع) از احقاق - حق خود، وظيفه حضرت زهرا(س) بود كه پشت در بيايد و به غاصبها بگويد: علي با شما كاري ندارد و بيعت نخواهد كرد؛ حتي به آنها بگويد اي مردم من همان زهرايي هستم كه ميشناسيد(صديقه، طاهره، طيبه، بضعه رسول اللَّه(ص)و...) من هرگز دروغ نميگويم، پس بدانيد خلافت حق حضرت علي(ع) است و غاصبان عملي ظالمانه انجام دادهايد و... . اين اتمام حجّت وظيفه شرعي حضرت زهرا(س) بود و شوهر هرگز نميتواند همسر خود را از انجام واجبات شرعي مثل نماز، روزه، حج واجب و...نهي كند چه رسد به واجبي با اين اهميت كه از اصول دين است. ----------------------- پينوشت: 1. بحارالانوار، مجلسي، ج32، ص61. 2. صحيح مسلم، ج7، باب فضائل فاطمه بنت النبي(ص). 3. الامامه و السياسه، ابن قتيبه، ج1، ص30. قسمت دوم پاسخ: صبر و بردباري بسيار تلخ و دردناك اميرمؤمنان (ع) در مقابل غصب خلافت و مصيبت هاي وارده بر خاندان بزرگوارش تحمل كرد و اين جام تلخ تر از زهر را بر سر كشيد. سال ها بعد اين صبر را بدين گونه توصيف فرمود: "صبر كردم، ولي به كس مي ماندم كه خاشاك چشمش را پركرده، و استخوان راه گلويش را گرفته باشد".[15] اين استقامت به خاطر حفظ اسلام و آيين حضرت محمد(ص) بود. حضرت در اين زمينه مي فرمايد: "وقتي حقم غصب گرديد فكر كردم كه با دست تنها و نداشتن نيرو حمله كنم يا صبر نمايم؟ صبري كه بچه را پير مي كند! پس ديدم شكيبايي بر اين محيط ظلماني به عقل نزديك تر است".[16] ابن ابي الحديد مي نويسد: " در يكي از روزهايي كه علي(ع) عزلت گزيده دست روي دست گذاشته بود، بانوي گرامي فاطمه زهرا(س) او را به قيام و نهضت و بازستاني حق خويش تحريك كرد. در همان هنگام صداي مؤذن به نداي "أشهد أنّ محمد محمداً رسول الله" بلند شد. امام رو به همسر گرامي خويش كرد و گفت: آيا دوست داري كه اين صدا روي زمين خاموش شود؟ فاطمه گفت: هرگز. امام فرمود: پس راه همين است كه پيش گرفته ام.[17] مظلوميت علي(ع) به حدي است كه زهراي مرضيه(س) صدمات و لطمات را به خاطر دفاع از حق مسلّم امام (ع) به جان خريد. امام علي(ع) مي داند قدرت ندارد تا پيروز شود، و اگر حمله كند جنگ داخلي شروع مي شود. آن زمان آغاز اسلام بود و چه بسا بر اثر جنگ داخلي اساس اسلام از بين مي رفت. براي اين كه اسلام محفوظ بماند حضرت در مقابل غصب خلافت و اهانت به همسر گراميش صبر جان فرسا را متحمل گرديد. [15] نهج البلاغه، خطبة 3 "شقشقيه". [16] همان. [17] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 113. موفق و مؤید و پیروز باشید.