ساره
باز هم سلام و خسته نباشید.دیروز خونه همسر م که تازه عقد کردیم بودم. حس نزدیکی کردن بهمون دست داده بود...
باز هم سلام و خسته نباشید.دیروز خونه همسر م که تازه عقد کردیم بودم. حس نزدیکی کردن بهمون دست داده بود اما چون میدونستیم روزمون رو باطل میکنه از ذهمون دورش میکردیم اما عصر که خوابیده بودیم انگار شیطان رفت تو جلدمون و نزدیکی البته بدون دخول انجام دادیم. اما هردومون ارضا شدیم و طبیعتا روزمون باطل شد. خیلی عذاب وجدان دارم میدونم گناه بزرگی انجام دادیم آخه بعدشم چون فهمیدیم روزه باطل شده روزمون رو هم شکستیم. از دیروز تابحال حالم خرابه.نمیدونم چیکار کنم؟؟ برای کفارش چیکار کنیم که خدا راضی بشه؟؟ ممنون
مشاور: sayed mojtaba navab
روزه آن روز را بايد قضا نماييد. در رابطه با كفاره آن اگر به قصد خروج مني اين كار را انجام ندادهايد؛ ولي با توجه به حالات گذشته خود ميدانستهايد كه انجام آن موجب خروج مني است، بايد كفاره جمع بدهيد؛ اما اگر چنين چيزي سابقه نداشته و فكر ميكرديد كه مني خارج نميشود ولي به طور غير مترقبه و ناخواسته مني خارج شد، كفاره لازم نيست. كفاره جمع در حال حاضر عبارت است از: 1ـ دو ماه روزه گرفتن كه 31 روز آن بايد پي در پي باشد. 2ـ اطعام شصت مسكين. اگر قادر به گرفتن دو ماه روزه نباشيد، از گردن شما ساقط است. همچنين براي اطعام شصت مسكين ميتوانيد براي هر مسكين (پول يك مدّ طعام كه حدود 750 گرم گندم است) به فقرا بدهيد تا با آن نان خود را تهيه كنند. اگر وضع مالي شما خوب نيست، هر قدر ميتوانيد بدهيد و اگر نميتوانيد چيزي بدهيد، استغفار كنيد. براي كفاره روزه عمدي علاوه بر قضاي روزه بايد يا شصت روز روزه بگيريد كه سي و يك روز آن پشت سر هم باشد و يا شصت فقير را اطعام نماييد و يا به هر كدام يك مد(750 گرم) طعام مثل گندم و جو يا پول آنها را بدهيد مثلا اگر گندم كيلويي 100 تومان باشد به هر كدام بايستي مبلغ 75 تومان بدهيد كه براي هر روز ميشود حدود 4500 تومان و 27 روز ميشود 121500 تومان. براي پرداختن آن و قيمت دقيق آن ميتوانيد به دفتر مراجع عظام یا روحانیون بزرگ شهر خود مراجعه نماييد. اما اینها هیچ موجب دستیابی شیطان به شمات یعنی ناامیدی نشود که خدا ارحم تالراحمین است به قول عرفا: دوست دارد دوست این آشفتگی---کوشش بیهوده به از خفتگی نهراسید امیدوار به رحمت حق باشید . هر چه رز کفاره را توانستیذد انجام وگرنه تبدیل به پول وگرنه صدقه بدهید: انسان همواره بايد از گذشتههاي سوء نگران و نسبت به آينده خود نيز بيمناك باشد در عين حال اين خوف و اندوههرگز نبايد به گونهاي باشد كه انسان را مايوس و نااميد سازد. چه اين خود گناهي كبيره و دامي ابليسي است. خداوندمنان رحمتي بي پايان دارد و از همه بندگان گنهكار خود دعوت نموده است كه به او التجا نموده و به سوي رحمتبيكرانش دست نياز بگشايند و وعده داده است كه اگر توبه نموده و دست از زشتيها بشويند همه گناهان را خواهدبخشيد و آنان را مشمول لطف و كرم بي منتهاي خود خواهد كرد. از امام باقر(ع) روايت است: ليس من عبد مومن الاو في قلبه نوران نور خيفه و نور رجا لو وزن هذا لم يزد علي هذا ولو وزن هذا لم يزد علي هذا ؛ هيچ بنده مومني نيست جزآنكه در ضميرش دو نور تابان است: «نور خوف» نسبت به كردههاي پيشين و فرجام پسين و «نور اميد» به فضل و رحمت پروردگار. كه اگر هريك با ديگري سنجيده شود هيچ يك فزوني نخواهد يافت{M، (وسائل، ج 2، ص 488). بنابراين بايد با حفظ حالت التجا و تضرعدائمي در برابر خداوند اميد و رجا به عنايات واسعه خداي رحمان و بنده نواز را نيز در دل بالا بريد و رجا را همسان دردل جاي دهيد. زيرا غلبه خوف موجب يأس و غلبه رجا موجب جرئت بر گناه است ولي تساوي آن دو بهترين عاملبازدارنده از گناه و تشويق كننده به توبه و انجام عمل صالح ميباشد. نكته ديگر اين كه اساسا يأس از رحمت خدا ناشي از نقصان معرفت و يقين است. با تقويت اين دو انسان هرگزگرفتار يأس و نوميدي نخواهد شد. حقيقت توبه و استغفار، پشيماني از گناه گذاشته و عزم و تصميم بر عدم ارتكاب آن در آينده است و اگر اين حالتبراي كسي پيش آمد، اين نشانه توبه واقعي است و پذيرفته شدن توبه واقعي حتمي ميباشد. پس ما بايد سعي كنيم توبهمان استغفار حقيقي باشد. با رعايت نكات زير اميد است كه از "يأس" نجات پيدا كنيم: اول: توجه به "عظمت و قدرت پروردگار" و "رحمت الهي"، كه خدا هم ميتواند ما را ببخشد هم رحمت الهي او بيكران است و از طرفي "وعدهي بخشش" داده و خلف وعده در مورد او قابل تصور نيست بنابراين نبايد از چنين شخص بزرگي نااميد باشيم. دوم: توجه به اينكه راه توبه و بازگشت را خود خداوند باز كرده و از بازگشت گناهكاران استقبال ميكند با اين حال نااميدي چرا؟! سوم: توجه به اينكه يأس و نااميدي از رحمت خداوند، خود گناهي بزرگ است و انسان اگر به همين نكته توجه كند آن وقت خود را از دام يك گناه به دام گناه ديگري نمياندازد. و نكته آخر اينكه: اگر انسان بداند كه فرصت براي او باقي است و ميتواند از بقيهي عمرش استفاده كند و گذشته را جبران و اصلاح كند، بنابراين معنا ندارد كه انسان در اثر گناه و لغزشها به آيندهي خودش بدبين باشد، چرا كه نتيجهي بدبيني هم، نااميدي و يأس ميباشد. و "يأس" است كه انسان را از دامن خطاها و گناهان كوچكتر به دامن گناهان و خطاهاي بزرگتر مياندازد.