مجید ذاکری
با سلام خدمت شما آیا حرکت دادن اجسام با نیروی ذهن امکان پذیره. با تشکر از شما
با سلام خدمت شما
آیا حرکت دادن اجسام با نیروی ذهن امکان پذیره.
با تشکر از شما
مشاور: sayed mojtaba navab
با عرض سلام و آرزوی احساس سبک بالی پس از ماه نور وقرآن و شهرالله خدمت کاربر گرامی! در مورد اینگونه اعمال و رفتار ها نکات فراوانی وجود دارد اما حقیر هیچ نکته ای را بهتر از کلام نورانی پروردگار-قرآن – و روایات معصومین ع ندیدم بیان نمایم به تفسیر علامه بزرگ طباصبایی در این مباحث دقت فرمایید : تفسیر آیات١٠٢تا١٠۵سوره ی مبارکه ی بقره از کتاب گرانقدر تفسیر المیزان نوشته ی علامه محمدحسین طباطبایی (رحمة الله تعالی علیه) به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم ترجمه آیات 102. (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی میکردند، سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، و لکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم تعلیم سحر دادند (و نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل هاروت و ماروت نازل شد پیروی کردند، (آنها طریق سحر کردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند) و به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه قبلا به او میگفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم، کافر نشوید (و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائی بیفکنند (نه اینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند) ولی هیچگاه بدون فرمان خدا نمیتوانند به انسانی ضرر برسانند، آنها قسمتهائی را فرا میگرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت، و مسلماً میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد بهرهای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن میفروختند اگر علم و دانشی میداشتند!. 103. و اگر آنها ایمان میآوردند و پرهیزکاری پیشه میکردند پاداشی که نزد خداوند بود برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند. 104. ای افراد با ایمان (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن میکنید) نگوئید راعنا بلکه بگوئید انظرنا (زیرا کلمه اول هم به معنی ما را مهلت بده و هم بمعنی ما را تحمیق کن میباشد و دستاویزی برای دشمنان است) و آنچه به شما دستور داده میشود بشنوید و برای کافران (و استهزاء کنندگان) عذاب دردناکی است. 105. کافران اهل کتاب، و هم چنین مشرکان، دوست نمیدارند خیر و برکتی از ناحیه خداوند بر شما نازل گردد، در حالی که خداوند رحمت خود را به هر کس بخواهد اختصاص میدهد، و خداوند صاحب فضل بزرگی است. تفسیر آیات سلیمان و ساحران بابل از احادیث چنین بر میآید که در زمان سلیمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگری پرداختند، سلیمان دستور داد تمام نوشتهها و اوراق آنها را جمعآوری کرده در محل مخصوصی نگهداری کنند (این نگهداری شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته). پس از وفات سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند: سلیمان اصلا پیامبر نبود بلکه به کمک همین سحر و جادوگریها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام میداد! گروهی از بنی اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگری دل بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند. هنگامی که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضی از احبار و علمای یهود گفتند: از محمد تعجب نمیکنید که میگوید سلیمان پیامبر است در صورتی که او ساحر بوده؟. این گفتار یهود علاوه بر اینکه تهمت و افترای بزرگی نسبت به این پیامبر الهی محسوب میشد لازمهاش تکفیر سلیمان (علیهالسلام) بود، زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحری بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است. آیات فوق به آنها پاسخ میگوید. به هر حال نخستین آیه مورد بحث فصل دیگری از زشتکاریهای یهود را معرفی میکند که پیامبر بزرگ خدا سلیمان را به سحر و جادوگری متهم ساختند، میگوید: آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند (و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان). ضمیر در جمله و اتبعوا ممکن است اشاره به یهودیان معاصر پیامبر باشد و یا معاصران سلیمان و یا همه آنان. منظور از شیاطین نیز ممکن است، انسانهای طغیانگر و یا جن و یا اعم از هر دو باشد. سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه میکند: سلیمان هرگز کافر نشد (و ما کفر سلیمان). او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگری برای پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، ولی شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند (و لکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر). آنها (یهود) همچنین از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گردید پیروی کردند (و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت). آری آنها از دو سو دست به سوی سحر دراز کردند، یکی از سوی تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان، و دیگری از سوی تعلیماتی که بوسیله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند. در حالی که دو فرشته الهی (تنها هدفشان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند) و لذا به هیچکس چیزی یاد نمیدادند، مگر اینکه قبلا به او میگفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو! (و از این تعلیمات سوء استفاده مکن) (و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلا تکفر). خلاصه، این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولی از آنجا که خنثی کردن یک مطلب (همانند خنثی کردن یک بمب) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثی کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند. ولی سوء استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند برای اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهی، سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است یا جن و انس از او فرمان میبرند همه مولود سحر است آری این است راه و رسم بدکاران که همیشه برای توجیه مکتب خود، بزرگان را متهم به پیروی از آن میکنند. به هر حال آنها از این آزمایش الهی پیروز بیرون نیامدند از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائی بیفکنند (فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه). ولی قدرت خداوند ما فوق همه این قدرتها است، آنها هرگز نمیتوانند بدون فرمان خدا به احدی ضرر برسانند (و ما هم بضارین به من احد الا باذن الله). آنها قسمتهائی را یاد میگرفتند که برای ایشان ضرر داشت و نفع نداشت (و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم). آری آنها این برنامه سازنده الهی را تحریف کردند بجای اینکه از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند، آن را وسیله فساد قرار دادند با اینکه میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد بهرهای در آخرت نخواهد داشت (و لقد علموا لمن اشتراه ما له فی الاخرة من خلاق). چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند اگر علم و دانشی میداشتند (و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون). آنها آگاهانه به سعادت و خوشبختی خود و جامعهای که به آن تعلق داشتند پشت پا زدند و در گرداب کفر و گناه غوطهور شدند در حالی که اگر ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند پاداشی که نزد خدا بود برای آنان از همه این امور بهتر بود، اگر توجه داشتند (و لو انهم آمنوا و اتقوا لمثوبة من عند الله خیر لو کانوا یعلمون). نکتهها: 1 - ماجرای هاروت و ماروت در باره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانهها و اساطیر عجیبی بوسیله داستانپردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهی بستهاند تا آنجا که به آنها چهره خرافی دادهاند، و حتی کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخی را بر دانشمندان مشکل ساختهاند، آنچه از میان همه اینها صحیحتر به نظر میرسد و با موازین عقلی و تاریخی و منابع حدیث سازگار است همان است که در ذیل میخوانید: در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذاء مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مامور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند. ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری پردازند، این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازهای برای مردم شدند. با اینکه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یکنوع آزمایش الهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یکنوع کفر است، اما آنها به کارهائی پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد. آنچه در بالا آوردیم چیزی است که از بسیاری از احادیث و منابع اسلامی استفاده میشود و هماهنگی آن با عقل و منطق آشکار است، از جمله حدیثی که از عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) نقل شده (که در یک طریق از خود امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) و در طریق دیگری از امام حسن عسکری (علیهالسلام) است) به روشنی این معنی را تایید میکند. اما متاسفانه بعضی از مورخان و نویسندگان دائرة المعارفها و حتی بعضی از مفسران در این زمینه تحت تاثیر افسانههای مجعولی قرار گرفتهاند و داستانی را که در افواه بعضی از عوام مشهور است در باره این دو فرشته معصوم الهی ذکر کردهاند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را برای این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جای انسانها بودند از گناه مصون نمیماندند، و خدا را معصیت میکردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانهای در باره ستاره زهره نیز ساختند، همه اینها بی اساس و جزء خرافات است و قرآن از این امور پاک میباشد و اگر تنها در متن آیات فوق بیندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطی با این مسائل ندارد. 2 - واژه هاروت و ماروت نام هاروت و ماروت به عقیده بعضی از نویسندگان، ایرانی الاصل است او میگوید در کتاب ارمنی با نام هرروت به معنی حاصلخیزی و مروت به معنی بیمرگی برخورد کرده است، او معتقد است که هاروت و ماروت ماخوذ از این دو لفظ میباشد. ولی این استنباط دلیل روشنی ندارد. در اوستا الفاظ هرودات که همان خرداد باشد و همچنین امردات به معنی بی مرگ که همان مرداد است به چشم میخورد. دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبی در این زمینه نقل کرده است که بی شباهت به معنی اخیر نیست. و عجیب اینکه: بعضی هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانستهاند و بعضی حتی آنها را به عنوان شیاطین معرفی کردهاند در حالی که آیه فوق به وضوح این مسائل را رد میکند. 3 - چگونه فرشته معلم انسان میشود؟ در اینجا سؤالی باقی میماند و آن اینکه طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدد - چنانکه گفتیم - هاروت و ماروت دو فرشته الهی بودند که برای مبارزه با اذیت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند، آیا براستی فرشته میتواند معلم انسان باشد؟ پاسخ این سؤال در همان احادیث ذکر شده است و آن اینکه خداوند آنها را به صورت انسانهائی در آورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند، این حقیقت را میتوان از آیه 9 سوره انعام نیز دریافت آنجا که میگوید: و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا: اگر او (پیامبر) را فرشتهای قرار میدادیم حتما او را به صورت مردی جلوهگر میساختیم. 4 - هیچکس بدون اذن خدا قادر بر کاری نیست در آیات فوق خواندیم که ساحران نمیتوانستند بدون اذن پروردگار به کسی زیان برسانند این به آن معنی نیست که جبر و اجباری در کار باشد، بلکه اشاره به یکی از اصول اساسی توحید است که همه قدرتها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن و فرمان او نمیباشد، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید بلکه اینها خواص و آثاری است که او در موجودات مختلف قرار داده، بعضی از آن حسن استفاده میکنند و بعضی سوء استفاده، و این آزادی و اختیار که خدا به انسانها داده نیز وسیلهای است برای آزمودن و تکامل آنها. 5 - سحر چیست و از چه زمانی پیدا شده؟ در اینکه سحر چیست، و از چه تاریخی به وجود آمده؟ بحث فراوان است این قدر میتوان گفت که سحر از زمانهای خیلی قدیم در میان مردم رواج داشته است، ولی تاریخ دقیقی برای آن در دست نیست، و نیز نمیتوان گفت چه کسی برای نخستین بار جادوگری را به وجود آورد؟ ولی از نظر معنی و حقیقت سحر میتوان گفت: سحر نوعی اعمال خارق العاده است که آثاری از خود در وجود انسانها به جا میگذارد و گاهی یکنوع چشمبندی و تردستی است، و گاه تنها جنبه روانی و خیالی دارد. سحر از نظر لغت به دو معنی آمده است: 1 - به معنی خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی و به تعبیر قاموس اللغه سحر یعنی خدعه کردن. 2 - کل ما لطف و دق: آنچه عوامل آن نامرئی و مرموز باشد. در مفردات راغب که مخصوص واژههای قرآن است به سه معنی اشاره شده: 1 - خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت، همانند شعبده و تردستی. 2 - جلب شیطانها از راههای خاصی و کمک گرفتن از آنان. 3 - معنی دیگری است که بعضی پنداشتهاند و آن اینکه: ممکن است با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلا انسان را بوسیله آن به صورت حیوانی در آورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد. از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقات آن در سورههای قرآن از قبیل: طه، شعراء، یونس و اعراف و... راجع به سرگذشت پیامبران خدا: موسی، عیسی و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به این نتیجه میرسیم که سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم میشود: 1 - آنجا که مقصود از آن فریفتن و تردستی و شعبده و چشمبندی است و حقیقتی ندارد چنانکه میخوانیم: فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی: (ریسمانها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر، خیال میشد که حرکت میکنند) سوره طه آیه 66 و در آیه دیگر آمده است فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم (هنگامی که ریسمانها را انداختند چشمهای مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند) (اعراف آیه 116) از این آیات روشن میشود که سحر دارای حقیقتی نیست که بتوان در اشیاء تصرفی کند و اثری بگذارد بلکه این تردستی و چشمبندی ساحران است که آنچنان جلوه میدهد. 2 - از بعضی از آیات قرآن استفاده میشود که بعضی از انواع سحر به راستی اثر میگذارد مانند آیه فوق که میگوید آنها سحرهائی را فرا میگرفتند که میان مرد و همسرش جدائی میافکند (فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه) یا تعبیر دیگری که در آیات فوق بود که آنها چیزهائی را فرا میگرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود (و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم). ولی آیا تاثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا اینکه اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشارهای به آن نشده، و لذا بعضی معتقدند اثر سحر تنها در جنبههای روانی است. نکته دیگری که در اینجا تذکر آن لازم است اینکه: به نظر میرسد قسمت قابل توجهی از سحرها بوسیله استفاده از خواص شیمیائی و فیزیکی به عنوان اغفال مردم سادهلوح انجام میشده است. مثلا در تاریخ ساحران زمان موسی (علیهالسلام) میخوانیم که آنها درون ریسمانها و عصاهای خویش مقداری مواد شیمیائی مخصوص (احتمالا جیوه و مانند آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب، و یا بر اثر وسائل حرارتی که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت در آمدند، و تماشا کنندگان خیال میکردند آنها زنده شدهاند. این گونه سحرها حتی در زمان ما نیز کمیاب نیست. سحر از نظر اسلام در این مورد فقهای اسلام همه میگویند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگری حرام است. در این قسمت احادیثی از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتابهای معتبر ما نقل گردیده، از جمله اینکه: علی (علیهالسلام) میفرماید: من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه... کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلی قطع میشود.... اما همانطور که گفتیم چنانچه یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشکالی ندارد، بلکه گاهی به عنوان واجب کفائی میبایست عدهای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغگوئی خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند سحر و جادوی او را ابطال نمایند، و دروغ مدعی را فاش سازند. شاهد این سخن که اگر سحر برای ابطال سحر و حل و گشودن آن باشد بی مانع است، حدیثی است که از امام صادق نقل شده، در این حدیث میخوانیم: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد میگرفت خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد میگرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تامین میشد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام دادهام، ولی اکنون آنرا ترک و توبه کردهام، آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ فرمود: عقده سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن. از این حدیث استفاده میشود که برای گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بی اشکال است. جادوگری از نظر تورات: سحر و جادوگری از نظر کتب عهد قدیم (تورات و کتب ملحق به آن) نیز ناروا و بسیار ناپسند است، زیرا در تورات میخوانیم: با صاحبان اجنه توجه مکنید و جادوگران را متفحص نشوید تا (مبادا) از آنها ناپاک شوید و خداوند خدای شما منم. و در جای دیگر تورات آمده: و کسی که با صاحبان اجنه و جادوگران توجه مینماید تا آن که از راه زنا پیروی ایشان نماید روی عتاب خود را به سوی او گردانیده او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت. قاموس کتاب مقدس در این باره مینویسد: و پر واضح است که سحر در شریعت موسی راه نداشت، بلکه شریعت، اشخاصی را که از سحر مشورتطلبی مینمودند به شدیدترین قصاصها ممانعت مینمود. ولی جالب اینجا است که نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف میکند که با وجود این یهود سحر و جادوگری را فرا گرفتند، و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند، او به دنبال مطلب قبل میگوید: لکن با وجود اینها این ماده فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند. به همین دلیل قرآن آنها را شدیدا مورد نکوهش قرار داده، و آنها را سود گرانی میشمرد که خود را به بدترین بهائی فروختند. سحر در عصر ما امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههای خود را عملی میساختند: 1 - استفاده از خواص ناشناخته فیزیکی و شیمیائی اجسام، چنانکه قبلا نیز اشاره کردیم، همانطور که در داستان ساحران زمان موسی (علیهالسلام) آمده که آنها با استفاده از خواص فیزیکی و شیمیائی مانند جیوه و ترکیبات آن توانستند چیزهائی به شکل مار بسازند و به حرکت در آوردند. البته استفاده از خواص فیزیکی و شیمیائی اجسام هرگز ممنوع نیست، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگی از آن استفاده کرد، ولی اگر از خواص مرموز آنها برای اغفال و فریب مردم نا آگاه استفاده شود، و به راههای غلطی سوق داده شوند یکی از مصادیق سحر محسوب خواهد شد (دقت کنید). 2 - استفاده از خواب مغناطیسی، هیپنوتیزم، و مانیهتیزم، و تلهپاتی، (انتقال افکار از فاصله دور). البته این علوم نیز از علوم مثبتی است که میتواند در بسیاری از شئون زندگی مورد بهرهبرداری صحیح قرار گیرد، ولی ساحران از آن سوء استفاده میکردند و برای اغفال و فریب مردم آنها را به کاری میگرفتند. اگر امروز هم کسی از آنها چنین استفادهای را در برابر مردم بیخبر کند سحر محسوب خواهد شد. کوتاه سخن اینکه سحر معنی وسیعی دارد که همه آنچه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد نیز در بر میگیرد. این نکته نیز به ثبوت رسیده که نیروی اراده انسان، قدرت فراوانی دارد و هنگامی که در پرتو ریاضتهای نفسانی قویتر شود کارش به جائی میرسد که در موجودات محیط خود تاثیر میگذارد، همانگونه که مرتاضان بر اثر ریاضت اقدام به کارهای خارق العاده میکنند. این نیز قابل توجه است که ریاضتها گاهی مشروع است و گاهی نا مشروع، ریاضتهای مشروع در نفوس پاک نیروی سازنده ایجاد میکند، و ریاضتهای نامشروع نیروی شیطانی، و هر دو ممکن است منشا خارق عادات گردد که در اولی مثبت و سازنده و در دوم مخرب است. دستاویز به دشمن ندهید؟ با توجه به آنچه در شان نزول گفته شد، نخستین آیه مورد بحث میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید (هنگامی که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن میکنید) نگوئید راعنا بلکه بگوئید انظرنا (چرا که همان مفهوم را دارد و دستاویزی برای دشمن نیست) (یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا). و آنچه به شما دستور داده میشود بشنوید، و برای کافران و استهزاء کنندگان عذاب دردناکی است (و اسمعوا و للکافرین عذاب الیم). از این آیه به خوبی استفاده میشود که مسلمانان باید در برنامههای خود مراقب باشند که هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتی از یک جمله کوتاه که ممکن است سوژهای برای سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جویند، قرآن با صراحت برای جلوگیری از سوء استفاده مخالفان به مؤمنان توصیه میکند که حتی از گفتن یک کلمه مشترک که ممکن است دشمن از آن معنی دیگری قصد کند و به تضعیف روحیه مؤمنان بپردازد پرهیز کنند، دامنه سخن و تعبیر وسیع است چه لزومی دارد انسان جملهای را به کار برد که قابل تحریف و سخریه دشمن باشد. وقتی اسلام تا این اندازه اجازه نمیدهد بهانه به دست دشمنان داده شود، تکلیف مسلمانان در مسائل بزرگتر و بزرگتر روشن است، هم اکنون گاهی اعمالی از ما سر میزند که از سوی دشمنان داخلی، یا محافل بینالمللی سبب تفسیرهای سوء و بهرهگیری بلندگوهای تبلیغاتی آنان میشود، وظیفه ما این است که از این کارها جدا بپرهیزیم و بی جهت بهانه به دست این مفسدان داخلی و خارجی ندهیم. این نکته نیز قابل توجه است که جمله راعنا - علاوه بر آنچه گفته شد - خالی از یکنوع تعبیر غیر مؤدبانه نیست، زیرا راعنا از ماده مراعات (باب مفاعله) است و مفهومش این میباشد تو ما را مراعات کن، تا ما هم تو را مراعات کنیم و چون این تعبیر (علاوه بر سوء استفادههائی که یهود از آن میکردند) دور از ادب بوده است قرآن مسلمانان را از آن نهی کرده. آیه بعد پرده از روی کینهتوزی و عداوت گروه مشرکان و گروه اهل کتاب نسبت به مؤمنان برداشته میگوید: کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان دوست ندارند خیر و برکتی از سوی خدا بر شما نازل گردد (ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم). ولی این تنها آرزوئی بیش نیست زیرا خداوند رحمت و خیر و برکت خویش را به هر کس بخواهد اختصاص میدهد (و الله یختص برحمته من یشاء). و خداوند داری بخشش و فضل عظیم است (و الله ذوا الفضل العظیم). آری دشمنان از شدت کینهتوزی و حسادت حاضر نبودند این افتخار و موهبت را بر مسلمانان ببینند که پیامبری بزرگ، صاحب یک کتاب آسمانی با عظمت از سوی خداوند بر آنها مبعوث گردد، ولی مگر میتوان جلو فضل و رحمت خدا را گرفت؟! نکته: مفهوم دقیق یا ایها الذین آمنوا بیش از 80 مورد از قرآن مجید این خطاب افتخار آمیز و روحپرور دیده میشود، آیه فوق نخستین آیهای است که با این خطاب در آن برخورد میکنیم: جالب اینکه این تعبیر منحصرا در آیاتی است که در مدینه نازل شده و در آیات مکی اثری از آن نیست، شاید به این دلیل که با هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه وضع مسلمانان تثبیت شد و به صورت یک جمعیت ثابت و صاحب نفوذ در آمدند و از پراکندگی نجات یافتند، لذا خداوند آنها را با جمله یا ایها الذین آمنوا مخاطب قرار داده است. این تعبیر ضمناً نکته دیگری در بر دارد و آن اینکه حال که شما ایمان آوردهاید، و در برابر حق تسلیم شدهاید، و با خدای خود پیمان اطاعت بستهاید، باید به مقتضای این پیمان، به دستورهائی که پشت سر این جمله میآید عمل کنید، و به تعبیر دیگر ایمان شما ایجاب میکند که این دستورات را به کار بندید. قابل توجه اینکه در بسیاری از کتب اسلامی، از جمله منابع اهل تسنن، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل شده است که فرمود: ما انزل الله آیة فیها یا ایها الذین آمنوا، الا و علی (علیهالسلام) راسها و امیرها: خداوند در هیچ موردی از قرآن آیهای که یا ایها الذین آمنوا در آن باشد نازل نکرده مگر آنکه علی (علیهالسلام) رئیس آن و امیر آن است. ------------------ روح حقيقتي مافوق ماده! {وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }الإسراء85 و از تو در باره روح سوال می کنند بگو روح از امر پروردگار من است(خلقتی اسرار آمیز دارد) و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است. تا آنجا كه تاريخ علم و دانش بشري نشان مي دهد مسأله روح و ويژگيهايش همواره مورد توجه دانشمندان بوده است و كوشيده اند تا به محيط اسرار آميز روح گام بگذارند. ممكن است علم و دانش ما و حتي دانش آيندگان براي پي بردن به همه رازهاي روح كافي نباشد وشايد به دليل نداشتن علم كافي نتوانيم دريابيم كه ماهيت روح چيست و نحوه ارتباط آن با جسم چگونه است ولي مي توانيم با بررسي شواهد و آثار آن به وجودش پي بريم. دانشمندان معتقد به روح ، روح را تا سرحد مسائل تجربی و حسی آورده اند.تا اینکه افرادی که فهم و پذیرش استدلالهای عقلی و فلسفی برایشان مشکل است را به وجود روح مستقل غير مادي متقاعد کنند. در نتیجه جمعی از دیر باورترین دانشمندان علوم طبیعی در برابر این دلایل تجربی تسلیم شده بوجود روح به عنوان یک موجود مافوق ماده اعتراف کرده اند. دلایل تجربی اثبات وجود روح عبارتند از 1- خواب و رویا ساده ترین موضوعی که میتوان با آن به وجود روح پی برد، خوابیدن و دیدن رویا است. در این مورد یک پرسش اساسی مطرح است: - منشأ رویا هایی که انسانها هنگام خواب می بینند چیست؟ خواب و رویا بر چند نوع است ۱- خوابهای مربوط به گذشته زندگی و امیال و آرزوها که بخش زیادی از خوابهای انسان را تشکیل می دهد.که این نوع خوابها می توانند از ذهن و مغز انسان ریشه گرفته باشند ۲-خوابهای پریشان و نامفهوم که ناشی توهم و خیال است(اگرچه ممکن است منشأ رواني هم داشته باشد ۳-خوابهايي كه مربوط به آينده است و از آن گواهي مي دهد . اين نوع خوابها دو نوعند خوابهايي كه نياز به تعبير دارند و خوابهايي كه نيازي به تعبير ندارند و مستقيما آينده را نشان مي دهند! برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است که در رویا واقعه ای را در مکانی که هرگز آنجا را در بیداری ندیده ایم می بینیم و چندی بعد عین آن را در همان مکان در بیداری مشاهده می کنیم! آنقدر این موضوع برایمان اتفاق افتاده است و از افراد متفاوت شنیده ایم که برایمان مسلم شده است که چیزی در ما وجود دارد که می تواند از آینده ما را مطلع کند! اينگونه خوابها از طريق تفسير مادي رويا هرگز قابل تعبير نيستند و تنها با اعتقاد به استقلال و تجرد روح قابل تفسير هستند. 2- ارتباط با ارواح: موضوع ارتباط با ارواح و گفتگو با آنها امروز به صورت يك علم در آمده و جمعيتهايي به اين نام در نقاط مختلف جهان تشكيل شده است و به گفته دانشمند معروف مصري "فريد وجدي"(در جلد چهارم از دائرة المعارف خود در ماده روح) در حدود سيصد مجله و روزنامه از طرف جمعيتهاي معتقد به روح در سراسر جهان انتشار مي يابد، و جمعي از بزرگترين دانشمندان علوم مختلف در اين جلسات شركت داشته و دارند.( اين آمار براي زمان خاصي است و در زمان ما اين آمار متفاوت است) در آمريكا ،انگلستان،فرانسه و آلمان و بسياري از كشورهاي ديگر كرارا جلساتي به منظور رسيدگي به اين موضوع تشكيل شده و افراد سرشناسي از شخصيتهاي مختلف در آنها شركت جسته اند و در حضور آنها ارتباط با ارواح برقرار شده و كارهاي خارق العاده اي انجام گرفته است. در كتاب اصول روانكاوي فرويد صفحه 32 مي خوانيم كه يك هيئت 33 نفري از اساتيد دانشگاه هاي انگلستان و قضات و مانند آنها براي رسيدگي به اين كار تشكيل شد،آنها يك سال و نيم روي اين مسئله تحقیق كردند كه آيا ارتباط با ارواح يك واقعيت است و يا يك خرافه و نيرنگ؟اما پس از تحقيق رأي آنها اين بود كه اين موضوع صحت دارد. در كتابهاي عالم پس از مرگ(تاليف لئون دني) و روانكاوي فرويد و كتاب علي اطلال المذهب المادي مسائل حيرت آوري كه در اين جلسات ديده شده به طور مشروح آمده است. خلاصه اهم مسائل ديده شده در اين جلسات عبارتند از: 1-سخن گفتن به غير زبان مادري توسط كسي كه هيپنوتيزم شده 2-حل مسائل پيچيده رياضي بوسيله كساني كه هيپنوتيزم شده بودند و هيچگونه آمادگي براي حل اين مسائل نداشتند 3-نوشتن مطالبي روي صفحاتي كه داخل صندوقي بوده و درب آن را بسته و مهر و موم كرده بودند. 4-برداشته شدن اجسامي از روي زمين بدون اينكه كسي به آنها دست بزند! دانشمندان براي اينكه هرگونه شبهه و ابهام در مورد احتمال تباني و شعبده بازي و استفاده از وسايل و ابزارهايي جهت تقلب، وجود نداشته باشد روشهايي را پيش بيني كرده انداز جمله اينكه : - افراد واسطه(كساني كه به خواب مغناطیسی میروند و دانشمندان به واسطه آنها با ارواح ارتباط برقرار مي كنند)را از ميان كودكان دوساله يا كمتر استفاده مي كنند و يا اگر بزرگسال هستند آنها را درون محفظه مخصوصي قرار مي دهند و دست و چشم آنها را مي بندند تا هيچگونه استفاده اي از وسائل خاص و تقلب ممكن نشود. - شركت كنندگان در اين جلسات گاهي از ميان دانشمندان بزرگ انتخاب مي شوند. بديهي است كه احتمال تلقين پذيري يا خطاي ذهن در چنين اشخاصي آن هم به طور دست جمعي معمولا غير ممكن است. - گاهي بعضي حيوانات را در آن جلسات شركت مي دهند تا عكس العمل آنها را در برابر صحنه هاي غير طبيعي و احتمالا وحشت زا بررسي كنند. و اتفاقا اين حيوانات با ديدن چنين صحنه هايي عكس العمل نشان مي دهند.بدون شك مسئله تلقين در مورد حيوانات قابل قبول نيست. 3-خوابهاي مغناطيسي دانشمندان از قديم دريافته بودند كه نيروي مرموزي در بدن انسان وجود دارد كه بدون توسل به وسائل عادي مي تواند در افراد و يا اجسام ديگر اثر بگذارد بكه بعدها نام آن را نيروي مغناطيس و يا مانيتيسم كه همان مغناطيس است ناميدند. اين قوه مرموز (سياله مغناطيسي) شايد در همه افراد وجود داشته باشد، ولي اندازه آن در افراد مختلف متفاوت است.كه بوسيله تمرين نيز مي توان آن را پرورش داد و نيرومند تر كرد. در آغاز وجود چنين نيروئي در مشرق زمين كشف شده بود. كلدانيها و مصريها و هنديها به آن پي برده بودند اما چندان شكل عمومي نداشت تا اينكه يك پزشك اتريشي بنام "مسمر" در اواخر قرن 18 ميلادي (1775م) آن را به عنوان يك كشف علمي مطرح كرد و گفت: در وجود انسان نيروي مخصوصي وجود دارد كه مي توان براي درمان بعضي از بيماران از آن استفاده كرد. پويسگور يكي از شاگردان مسمر به طور اتفاقی نتایج هیپنوتیزم را کشف کرد!او پدیده ای را مشاهده کرد که در آن شخص هیپنوتیزم شونده در حالتی شبيه به خواب فرو رفته بود كه با خوابهاي معمولي فرق بسيار داشت! او در اين حال صداي خواب كننده را مي شنود و هرچه به او دستور داده شود انجام مي دهد!در این گونه خوابها می توان به هیپنوتیزم شونده دستور داد تا به نقاط دوردستی مسافرت کند و مشاهدات خود را بازگو کند.یا اینکه به زبانهای مختلف که قبلا با آنها آشنایی نداشته است صحبت کند! و... اینها همه نشان می دهد که غیر از سلولهای مغزی ما و فعل و انفعالات آن نیروی دیگری در وجود ما است که با نیروهای مادی که ما می شناسیم فرق بسیار دارد و قدرت و فعالیت آن بیشتر از نیروهای مادی است که به وسیله علم دانش امروز شناخته شده است و پدیده ها و آثاری از خود نشان می دهد که با آنچه در جهان ماده دیده و با آن آشنا هستیم متفاوت است 4- تله پاتی و انتقال فکر از راه دور در تله پاتی افرادی با تمرینات خاصی این توانایی را پیدا می کنند که بدون آنکه با وسایل عادی با یکدیگر حرف بزنند افکار یکدیگر را از راه دور می خوانند! این کار ممکن است در یک جلسه یا یک شهر و گاهی در دو شهر با فاصله زیاد انجام شود. آنقدر از اینگونه افراد در نقاط مختلف جهان وجود دارند که قابل انکار نیست! بسیاری از ما نوعی از تله پاتی را تجربه کرده ایم: مکرر دیده ایم یا شنیده ایم که بستگان نزدیک و دوستان صمیمی یک مرتبه و بدون عامل شناخته شده ای در درون دل خود احساس تشویش و ناراحتی می کنند. چیزی نمی گذرد که معلوم می شود حادثه ناگواری برای فرد مورد علاقه آنها رخ داده است!!!فلاماریون دانشمند معروف در کتاب اسرار مرگ نمونه های زیادی از مردم گوناگون در نقاط مختلف جهان که تجربه هایی از این نوع دارند را نقل می کند. آیا این مسئله انتقال فکر از طریق تفسیرهای مادی برای روح قابل توجیه است؟ چگونه فکر منتقل می شود و حتی در این انتقال مسئله زمان و مکان مطرح نیست؟ 5-حرکت دادن و نگاه داشتن و کج کردن اشیاء بدون تماس دست و... شاید خودتان هم از نزدیک شاهد بوده اید که افرادی این توانایی را پیدا کرده اند که با نگاه یک شئ را حرکت دهند! یا نوشته ای را در یک صندوق سربسته بخوانند!یا اشیاء فلزی را با نگاه کج کنند یا بشکنند! اگر روح را صرفا از خواص فیزیکو شیمایی سلولهای مغزی بدانیم این اعمال شگفت انگیز و خارق العاده را که غیر قابل انکار هستند( به آسانی می توان در این مورد تحقیق کرد). خواص فیزیکو شیمیایی سلولهای مغزی چگونه قادر است جسمی را حرکت دهد یا میله فلزی را کج کند و یا اعمال حیرت انگیز دیگر شبیه آن انجام دهد؟! بنا بر مجموعه شواهد گفته شده روح حقیقتی است مستقل و متفاوت از جسم مادی و مافوق ماده. روح فنا ناپذیر و جاودانی است و کهنگی و فرسودگی در آن راه ندارد و بعد از نابودی جسم باقی می ماند. اگر مطالب یاد شده در بالا برایتان تازگی دارد تحقیق در مورد این شواهد تجربی لاجرم برعهده خودتان است!ولی مواظب باشید که فریب افراد شیاد و فریبکار را نخورید و موضوعات را به صورت علمی بررسی کنید.خود من از طریق دبیر روانشناسی دوره دبیرستان با جلسات علمی که به منظور بررسی اینگونه مسائل با شرکت افراد آکادمیک و قابل اعتماد برگزار می شد آشنا شدم. سخنی با منکرین تجرد روح به طور کلی حکم عقل این است که هرچیزی را که انسان می شنود اگر غیر ممکن نباشد نباید منکر شد زیرا عقل می گوید ممکن است و امکان وقوع دارد!کسی که چنین کند خلاف عقل عمل نموده است. حکیم ابوعلی سینا می گوید: هرچیزی که شنیدی مادامیکه برهانی بر نشدن آن از لحاظ عقل نیامده است آن را ممکن بدان. لازمه عقل در نظر گرفتن انواع احتمالات است! یعنی هر مطلبی را که می شنود و محال عقلی نباشد احتمال بدهد که شاید صحیح باشد. انکار کردن چیزی که از لحاظ عقلی محال نیست دلیل بر کوچکی و کم ظرفیتی و عدم قدرت تفکر است! ذهنی که توان تجزیه و تحلیل نداشته باشد و در برابر مسائل گیج می شود و به جای اندیشیدن به مسئله، ساده ترين كار را انجام مي دهد يعني مسئله را منکر می شود تا خود را راحت کند! در حالی که نه تنها دلیل عقلی بر انکار روح غیر مادی انسان وجود ندارد بلکه شواهد قابل توجه و قابل تجربه ای برای اثبات آن وجود دارد توجیه عده ای برای انکار آن چیست؟ التماس دعا ان شاء الله خوشبخت و سعادتمند شوید. موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!