s

من 27ساله متاهل اولین عروس خونه پدر شوهر کارمند خانواده...

من 27ساله متاهل اولین عروس خونه پدر شوهر کارمند خانواده معمولی همسرم وزندگی مشترک خوب مشکلات:همیشه موضوعهای منفی گذشته رو که کسی ازم دلخور شده یا جایی تحقیر شدم یا اگه با خانواده شوهرم دعوا کرده باشم به شدت مرور میکنم وبه زبان میارم که شوهرم عصبی میشهو خودمم بدتر ازاون ....چیزی که خیلی ذهنمو درگیر کرده همیشه فک میکنم عروس دیگه پدر شوهرم که قراره جاری من بشه (که معلوم نیست کی باشه)از من بهتر خواهد بود وخانواده شوهرم از اون بیشتر تحویل میگرن این مسِِِِِِِِأله ذهنمو بیش از اندازه درگیر کرده که منو افسردگی گرفته البته میگن تو دچار خود کم بینی هستی تو رو خدا منو راهنمایی کنید میترسم اون زمان ناخود آگاه حسادت کنم و همه ازم متنفر بشن
سه‌شنبه، 8 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

s

من 27ساله متاهل اولین عروس خونه پدر شوهر کارمند خانواده...

s ( تحصیلات : دیپلم ، 27 ساله )

من 27ساله متاهل اولین عروس خونه پدر شوهر کارمند خانواده معمولی همسرم وزندگی مشترک خوب مشکلات:همیشه موضوعهای منفی گذشته رو که کسی ازم دلخور شده یا جایی تحقیر شدم یا اگه با خانواده شوهرم دعوا کرده باشم به شدت مرور میکنم وبه زبان میارم که شوهرم عصبی میشهو خودمم بدتر ازاون ....چیزی که خیلی ذهنمو درگیر کرده همیشه فک میکنم عروس دیگه پدر شوهرم که قراره جاری من بشه (که معلوم نیست کی باشه)از من بهتر خواهد بود وخانواده شوهرم از اون بیشتر تحویل میگرن این مسِِِِِِِِأله ذهنمو بیش از اندازه درگیر کرده که منو افسردگی گرفته البته میگن تو دچار خود کم بینی هستی تو رو خدا منو راهنمایی کنید میترسم اون زمان ناخود آگاه حسادت کنم و همه ازم متنفر بشن


مشاور: خانم صفری

باسلام. حالتي كه به آن اشاره كرديد تا حدي در هرفردي طبيعي است. اما هنگامي كه به قدري شدت مي يابد كه عملكرد و آرامش زمان حال را به طور جدي مختل مي نمايد، مي تواند از مصاديق اضطراب، محسوب شود. اين اضطراب معمولاً به روابط بين فردي مربوط مي گردد. مثلاً فرد، دائماً نگران است كه فلان حرفي كه گفت نكند فلان فرد را ناراحت كرده باشد؟!! ... در فلان موقعيت، فلان اشخاص چه فكري در مورد او داشته اند؟!! چرا آنها با من اینطور برخورد کردند و ... . اگر مسئله ي شما هم به اين موارد، مربوط مي شود لازم است كه تاحدي روي افكارتان كار كنيد. معمولاً چند فكر اساسي و كلي، زيربناي اين نگراني هاي پراكنده و متعدد را تشكيل مي دهد. اگر اين افكار كلي را در خودتان شناسايي كنيد و به مقابله با آن ها بپردازيد، انشاءالله مي توانيد تا حد زيادي از نگراني ها و اضطراب ها و حساسيت هاي خود، بكاهيد. يكي از اين افكار، شايد مربوط شود به بايد و نبايدهايي كه شما در مورد نظرات مثبت و منفي ديگران داريد، باشد. شايد يكي از زيربناهاي نگراني هاي شما اين باشد كه : «همه ي اطرافيانم بايد هميشه مرا تأييد كنند و نظر مثبتي به من داشته باشند ... هيچ كس نبايد نظر و ارزيابي منفي در مورد من داشته باشد و ...». همچنين ممكن است بيش از حد، نسبت به نظرات منفي ديگران و تأييد نشدن از جانب اطرافيان، حساس باشيد. مثلاً ممكن است به خودتان بگوييد: «اگر يك يا چند نفر از اطرافيانم نسبت به من نظر منفي پيدا كنند، وحشتناك است و نمي توانم اين حالت را تحمل كنم ... اگر مورد تأييد همه ي اطرافيان مهمم نباشم، نمي توانم احساس ارزشمندي شخصيتي داشته باشم و ...». اين افكار، معمولاً زيربناي نگراني هاي افراطي ما در رابطه با افراد ديگر، قرار دارد كه باعث مي شود هنگامي كه يك موقعيت تعامل بين فردي را ترك مي كنيم، تا ساعت ها بعد، به طور وسواس گونه اي به عملكردمان در آن موقعيت بينديشيم و دائماً نگران باشيم كه نكند از جانب افراد حاضر در آن موقعيت، فرد مطلوبي به نظر نرسيده باشيم. اگر بتوانيد اين افكار را در خودتان شناسايي كنيد و با آن ها مقابله كنيد، انشاءالله به تدريج شاهد خواهيد بود كه آرامش عموميتان وضع مطلوبي پيدا خواهد كرد. ودر نهایت بعد از شناسایی این گونه افکار و مبارزه با آنها گام بعدی این است که اجازه ندهید دلخوری از یک شخص در وجودتان باقی بماند . اگر شما دارای این تفکر باشید که من نباید موقع دعوا جواب دهم یا وقتی کسی تحقیرم می کند نباید پاسخش را بدهم و در همان حال به طور طبیعی برخورد کرده به طوری که آن شخص متوجه ناراحت شدن شما نشود و آدم خوبی به نظر برسید . مشکلی از مشکل شما کم نخواهد شد بلکه این خشم و ناراحتی در وجود شما جمع شده و به شکل دیگری خود را نشان می دهد . مثلا با نیش و کنایه با همسر یا خانواده ی همسرتان صحبت می کنید یا همانطور که اشاره کردید نمي توانید موارد گذشته را فراموش کنید و به وفور با هر بحث کوچکی موضوعات گذشته را یادآوری مي کنید که فلان روز فلان شخص چنین کرد و موجبات عصبانیت خود و همسرتان را فراهم مي کنید . پس پیشنهاد من به شما این است که زمانی که از شخصی ناراحت می شوید یا احساس می کنید به شما توهین شده است. همان لحظه ناراحتی خود را نشان دهید ولی نشان دادن ناراحتی لزوما پرخاشگری و بالابردن صدا نیست بلکه به راحتی می توانید کاملا محترمانه ولی با شهامت یا زبان طنز از حقوق فردی خود دفاع کرده و ناراحتی های اندک اندک را در ذهنتان جمع نکنید. يا مي توانيد بعد از مدت زمان كوتاهي از اتفاق ، هنگامي كه كاملا آراميد با شخص مورد نظر در مورد ناراحتي خود صحبت كنيد و مسئله ای که در مورد حسادت مطرح کردید نیز می تواند به مسائلی که در بالا اشاره کردم مربوط باشد احتمالا این باور که همیشه باید مورد مقبول همه باشم ملکه ی ذهن شماست . با تعدیل کردن این باور می توانید با خیال راحت تری زندگی کنید مثلا از خود بپرسید آیا کسی را می شناسم که از نظر همه ی افراد مورد قبول باشد و با هیچ کس کوچکترین بحثی نداشته است؟ و بدانید که اکنون شما جزئی از خانواده ی همسرتان هستید که به راحتی نمی توانید کنار گذاشته شوید پس سعی کنید با تعدیل افکارتان و تبدیل حسادت به غبطه زندگی شادتری برای خود فراهم سازید . تقويت حالت غبطه در خود، يكي از مهمترين عواملي است كه مي تواند منجر به كاهش احساس حسادت گردد. تفاوت عمده ي غبطه با حسادت در اين است كه در حالت غبطه شما هنگامي كه با موفقيت هاي ديگران، روبه رو مي شويد و آن را با نقاط ضعف خود مقايسه مي كنيد، به جاي اينكه آرزوي حذف موفقيت هاي ديگران را داشته باشيد آرزوي ايجاد آن موفقيت ها براي خود را داريد؛ هرچند كه اين آرزو دست نيافتني باشد. اما در حسادت، فرد به جاي آنكه آرزوي اين را داشته باشد كه موفقيت هاي ديگران هم براي او تكرار شود، آرزوي اين را دارد كه شكست هاي خودش براي ديگران تكرار شود؛ اين حالت، جز اضطراب و سرخوردگي و كينه و بغض دائمي براي انسان، چيز ديگري به همراه ندارد. در واقع حسد يك سيستم ناكارآمد از باورها و افكاري است كه تأثيرات بسيار مخربي بر خلق و هيجانات به جا مي گذارد. براي درمان حسد هم بايد اين باورها را به چالش كشيد. همچنین به نکات بسیار مهم زیر نیز توجه کنید: اولاً بپذيريد كه افكار ناپسند و نامقبولي همچون افكار حسدآلود، به طور طبيعي به ذهن هر انساني وارد مي شوند و نمي توان جلوي ورود آن ها را گرفت. ثانياً توجه داشته باشيد كه ورود يك فكر نامقبول به ذهن شما به منزله ي اين نيست كه آن فكر، منعكس كننده ي شخصيت و منش شما است. به عبارت ساده تر، سعي كنيد بين افكارتان و شخصيتتان يك مرز، قائل شويد؛ يعني بپذيريد كه در ذهن هرانساني ممكن است افكاري جريان يابد كه با باورها و اعتقادات و شخصيت او ممكن است مغاير باشد ولي اين افكار، نشان دهنده ي پليد شدن و خراب شدن اعتقادات و ارزش ها و شخصيت فردي نيست. در اين صورت، خيلي راحت مي توانيد با اين افكار كنار بياييد. چون هربار كه اين افكار به سراغتان مي آيد مي توانيد به خودتان بگوييد كه : « اين افكار به ذهن هرانساني ممكن است وارد شود ولي به هيچ وجه نشان دهنده ي شخصيت و اعتقادات عميق من نيست و من مجبور نيستم آن ها را بپذيرم». به اين نوع از خودگويي ها باورهاي مقابله اي گفته مي شود و يكي از پركاربردترين تكنيك هاي شناختي در روانشناسي و مشاوره به شمار مي آيد. بنابراين با پيگيري مستمر اين موارد انشاءالله تغيير قابل ملاحظه اي در خلقتان احساس خواهيد كرد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما