من

سلام من مردی27 ساله و همسرم 26 ساله و هر دو تحصیلکرده....

سلام من مردی27 ساله و همسرم 26 ساله و هر دو تحصیلکرده. 6ماه است عقد کردیم و به خاطر کار من در کلان شهر و همسرم در شهر زادگاهم. به خاطر کار ماهی یکبار همدیگر را می بینیم. و بیشتر ارتباطمان تلفنی و یا از طریق پیامک. مشکل من این است که احساس میکنم همسرم هیجانات و ابراز احساساتی که بقیه زوج ها نسبت به همذیگر دارند مخصوصا زنها به همسرشان را نسبت به من ندارد. با اینکه من مردم ولی همیشه ار حرف های عاشقانه در مکالمات تلفنی و کلمات خوب و عاشقانه در اس ام اس هام استفاده می کنم ولی ایشان میلی به این حرف ها و کلمات ندارد. به نظر خودم من خیلی احساسی هستم ولی همسرم با اینکه می گویند زنها احساساتی هستند هیج ابراز علاقه ای به من نمی کند. من با اینکه به ایشان علاقه ای نداشتم (بیشتر به خاطر ظاهر) ولی به اصرار پدرم و مشورت با بزرگترها و اینکه از خانواده بسیار خوب و همسرم نیز بسیار خوب و اهل زندگی و با ایمان است تن به این ازدواج دادم. حال با اینکه زیاذ از تصمیمی که گرفتم راضی نیستم ولی به فکرطلاق و جدایی نیستم و تمام تلاشم را می کنم تا علاقه ام را به او بیشتر کنم و همیشه دنبال نقاط مثبتش هستم ولی متاسفانه با حرف های سرد و بی روحش همیشه مرا مأیوس و اذیت کرده. وقتی در این مورد با او صحبت می کنم میگه من نمی تونم احساساتم رو بیان کنم ولی دوست دارم. در ضمن بیشتر وقت ها مکالمات تلفنی مابه بحث و اختلاف ختم می شه. بعضی وقتها با خودم می گم کاش پدرم اصرار نمیکرد و کاش به حرف آنها گوش نمی دادم.و بعد با خودم می گم اتفاقیه که افتاده. حقیقتش وقتی اطرافیان و همسن و سال های خودم رو نگاه می کنم که با شرایط بدتر از من چه در رفتار و جه در اخلاق و کار و ... همسرانی زیبا تر و بهتر از من گرفته اند حسادت می کنم. و این موضوع بسیار رنجم می دهد. قبلا از شما مشورت گرفته بودم و فرموده بودید که بعد از چند سال زندگی، ظاهر اهمیت خود را از دست می دهد می خواهم بدانم حتما این اتفاق می افتد و معمولا چند سال طول می کشد. البته من وضع مالی خوبی ندارم و زیاد خوش قیافه هم نیستم نه که زشت باشم.
يکشنبه، 15 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

من

سلام من مردی27 ساله و همسرم 26 ساله و هر دو تحصیلکرده....

من ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

سلام
من مردی27 ساله و همسرم 26 ساله و هر دو تحصیلکرده. 6ماه است عقد کردیم و به خاطر کار من در کلان شهر و همسرم در شهر زادگاهم. به خاطر کار ماهی یکبار همدیگر را می بینیم. و بیشتر ارتباطمان تلفنی و یا از طریق پیامک.
مشکل من این است که احساس میکنم همسرم هیجانات و ابراز احساساتی که بقیه زوج ها نسبت به همذیگر دارند مخصوصا زنها به همسرشان را نسبت به من ندارد. با اینکه من مردم ولی همیشه ار حرف های عاشقانه در مکالمات تلفنی و کلمات خوب و عاشقانه در اس ام اس هام استفاده می کنم ولی ایشان میلی به این حرف ها و کلمات ندارد.
به نظر خودم من خیلی احساسی هستم ولی همسرم با اینکه می گویند زنها احساساتی هستند هیج ابراز علاقه ای به من نمی کند.
من با اینکه به ایشان علاقه ای نداشتم (بیشتر به خاطر ظاهر) ولی به اصرار پدرم و مشورت با بزرگترها و اینکه از خانواده بسیار خوب و همسرم نیز بسیار خوب و اهل زندگی و با ایمان است تن به این ازدواج دادم.
حال با اینکه زیاذ از تصمیمی که گرفتم راضی نیستم ولی به فکرطلاق و جدایی نیستم و تمام تلاشم را می کنم تا علاقه ام را به او بیشتر کنم و همیشه دنبال نقاط مثبتش هستم ولی متاسفانه با حرف های سرد و بی روحش همیشه مرا مأیوس و اذیت کرده.
وقتی در این مورد با او صحبت می کنم میگه من نمی تونم احساساتم رو بیان کنم ولی دوست دارم.
در ضمن بیشتر وقت ها مکالمات تلفنی مابه بحث و اختلاف ختم می شه.
بعضی وقتها با خودم می گم کاش پدرم اصرار نمیکرد و کاش به حرف آنها گوش نمی دادم.و بعد با خودم می گم اتفاقیه که افتاده.
حقیقتش وقتی اطرافیان و همسن و سال های خودم رو نگاه می کنم که با شرایط بدتر از من چه در رفتار و جه در اخلاق و کار و ... همسرانی زیبا تر و بهتر از من گرفته اند حسادت می کنم.
و این موضوع بسیار رنجم می دهد. قبلا از شما مشورت گرفته بودم و فرموده بودید که بعد از چند سال زندگی، ظاهر اهمیت خود را از دست می دهد می خواهم بدانم حتما این اتفاق می افتد و معمولا چند سال طول می کشد.
البته من وضع مالی خوبی ندارم و زیاد خوش قیافه هم نیستم نه که زشت باشم.


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام و عرض ادب کم شدن اهمیت ظاهر هریک از زوجین برای یکدیگر و به اصطلاح عادی شدن آن در افراد مختلف طی مدت زمان متفاوتی رخ می دهد و این بستگی به خود شما دارد که چقدر به این مسئله در زندگیتان بها می دهید. بر خلاف اوایل ازدواج که معمولاً عشق، علاقه، ابعاد ظاهری و حرارت میل جنسی افراد را به سوی هم می کشاند پس از ازدواج و گذشت مدت زمانی، این احساس مسئولیت و تعهد است که افراد را مایل به زندگی کنار هم می کند. پس از کاهش جذابیتهای ظاهری، اکنون نوبت به عوامل دیگری چون ایمان، اخلاق خوش،رفتار شایسته، مدیریت صحیح شرایط و تصمیمات عاقلانه، تفاهمات اخلاقی، مذهبی و فکری می رسد که انگیزه زندگی کنار هم را در افراد حفظ می کند. در تمام دوران زندگی مشترک ابراز علاقه بین دو نفر لازم و ضروری است چه در گفتار و چه در عمل. اگر هریک از دو نفر قادر به انجام آن نیستند باید تلاش خود را برای یادگیری مهارت های ابراز احساسات بنمایند تا زندگی مشترک گرمای خود را از دست ندهد. پس ناتوانی در ابراز احساسات بهانه مناسبی برای شانه خالی کردن از این مسئولیت نیست. بسیاری از زندگی های مشترک با وجود مسایل و مشکلات فراوان، تنها به دلیل برخورداری دو نفر از مهارتهای ارتباطی خوب، با کیفیت و رضایت بالایی ادامه می یابد. البته گاهی از اوقات عدم ابراز احساسات ناشی از یک نارضایتی پنهان در فرد است که خود را در قالب سرد و بی عاطفه بودن نشان می دهد. بهتر است بررسی کنید که آیا مسئله خاصی وجود دارد که همسرتان نمی تواند یا نمی خواهد آن را بیان کند. البته در نظر داشته باشید که فاصله مکانی و ارتباط تلفنی امکان ابراز عواطف و احساسات را کمتر می کند و گاهی خود این روش برقراری ارتباط زمینه ساز اختلاف دو نفر می شود و بعضاً دیده شده که با از بین رفتن این فاصله بسیاری از مسایل حل نشده قبلی هم حل خواهد شد.از مقایسه خودداری کنید تا آرامش و رضایت از زندگی در شما افزایش یابد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.