الف
بسمه تعالي شأنه آيا حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها...
بسمه تعالي شأنه
آيا حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در امورات بيرون از منزل همچون مديريت فدک و امثالهم در زمان حيات پيامبر نقش داشتند ؟ بطور کلي حضرت فاطمه سلام الله عليها در بيرون از منزل کار ميکردند ؟ با سند معتبر
مشاور: حجةالاسلام منتظمی
کاربر محترم: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم و اميدواريم كه پاسخ ارائه شده، راهگشاي مشكلاتان باشد. نقش سیاسی و اجتماعی فاطمه زهرا (س) : اول. مرجعيت علمي اصحاب و فعاليتهاي اجتماعي از منابع تاريخى چنين بر مىآيد كه حضرت زهرا (س) براى ايفاى مسئوليتهاى اجتماعى با شخصيتهايى از ياران رسول خدا(ص) همچون سلمان، مقداد، ابوذر، بلال، عمار و جابربن عبداللَّه انصارى در ارتباط بوده و آنان در جلساتي به حضور آن حضرت رسيده و حوزه درسى تشكيل مىداند و ايشان سخنان آموزنده و اطلاعات و رازهاى غيبى و دعاهاى مخصوص به آنان مىآموخت.[1] وقتى بيمار مىشد، آنان براي عيادت به خدمتش شرفياب مىشدند و در اعياد و روزهاى خجسته و هنگام تولد فرزندانش براى عرض تبريك به حضورش مىرسيدند و يا براى حل مشكل درماندهاى به او مراجعه كرده، از حضرتش استمداد مىجستند. آن حضرت صله ارحام انجام ميداد و به ديدار خويشاوندان مىشتافت و با آنان نشست و برخاست داشت و حتى پس از مرگ فراموششان نمىكرد و ضمن حضور مستمر بر مزارشان براى آنان از خدا طلب آمرزش مىنمود و با دعا و قرائت قرآن، از فداكاريها و مجاهدتهاى آنان در راه اسلام تقدير و تكريم مىكرد. بر پايه حديثى، كه از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت هفتهاى دو بار، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به زيارت شهداى احد، به ويژه حمزه سيدالشهداء مىرفت و به همراهان، محل استقرار پيامبر(ص) و نيروهاى اسلام در جنگ، همچنين اردوگاه مشركان را نشان مىداد.[2] بخششها و انفاقهاى حضرت زهرا (س) تلاشهاى ايثارگرانه وى در رفع نيازهاى جامعه اسلامى و كسانى كه به آن حضرت رجوع مىكردند از ديگر فعاليهاي اجتماعي آن حضرت است. دوم. اهتمام به امور سياسى و نظامي حيات فاطمه (س) چه در مكه و چه در مدينه سرشار از وقايع و رخدادهاى مهم فرهنگى، اجتماعى، سياسى و نظامى بود. او زندگى سياسى را از همان دوران خردسالى و در كنار پدر بزرگوار خويش آغاز كرد و در همه جبهههاى رويارويى رسول خدا(ص) با طاغوتهاى زمان خويش، همراه و پشتيبان آن حضرت بود. زمانى هم كه به مدينه هجرت و با اميرالمومنين(ع) ازدواج نمود، يار و ياور او در همه مراحل بود. در طول نه سال زندگى مشترك فاطمه و على- عليهما السلام- بيش از شصت برخورد نظامى بين پيامبر(ص) و مخالفان رخ داد كه على(ع) در بسيارى از آنها حضور داشت. حضرت زهرا(س) در اين مدت، ضمن ايفاى مسئوليت سنگين خانهدارى و فرزنددارى، در مواقع لازم با حضور در ميدانهاى نبرد به يارى رزمندگان اسلام مىشتافت و كارهاى خدماتى و امدادى انجام مىداد، به عنوان نمونه: در ميدان جنگ احد حضور يافت و به مداواى زخمهاى پدر پرداخت كه به شدت مجروح شده بود. على(ع) با سپر آب مىآورد و فاطمه(س) زخمهاى رسول اللَّه را مىشست. خون بند نمىآمد. فاطمه(س) قطعه حصيرى را آتش زد و خاكستر آن را بر زخم نهاد و آن را بست. سپس شمشيرهاى پيامبر(ص) و على(ع) را شست.[3] در اين نبرد، فاطمه(س) همراه صفيّه خواهر حمزه سيدالشهداء، كنار پيكر مثله شده اين فرمانده دلاور نشست و گريست. پيامبر(ص) هم با گريه آنان گريست. آن گاه رسول خدا(ص) به آنان مژده داد كه حمزه در آسمانهاى هفتگانه، شير خدا و شير رسول خدا خوانده مىشود.[4] نام گذارى يكى از مساجد هفت گانه منطقه خندق به نام مسجد حضرت فاطمه(س) نشان و يادگارى از حضور آن حضرت در جنگ سرنوشتساز خندق است. در يكى از روزهاى اين جنگ فاطمه(س) قطعه نانى براى پيامبر(ص) آورد و گفت: «براى كودكان نان پختم، اين را هم براى شما آوردم». رسول خدا(ص) فرمود: «دخترم! اين اولين غذايى است كه پس از سه روز از دهان پدرت فرو مىرود.»[5] چون جعفر بن ابىطالب در نبرد موته به شهادت رسيد، رسول خدا(ص) براى دلدارى همسر و فرزندانش به خانه او رفت. حضرت فاطمه(س) با شنيدن صداى گريه از خانه جعفر بدانجا رفت و با بقيه زنان همناله شد و مىگفت «واى پسر عموى من، واى» رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: «خانواده جعفر به عزادارى مشغولند، غذايى براى آنان تهيه كن.» فاطمه(س) سه روز غذاى خانواده شهيد را تهيه كرد كه اين عمل، سنت بنىهاشم شد.[6] فاطمه(س) در فتح مكه نيز حضور داشت و به پدر و همسرش كمك مىكرد. در جريان بيعت زنان مشرك با پيامبر(ص) نيز حاضر بود.[7] پس از رحلت پيامبر(ص) و پيدايى رخدادهاى جديد در جامعه اسلامى، فصلى جديد از زندگى سياسى فاطمه(س) آغاز شد؛ فصلى كه با مراحل پيشين بسيار متفاوت بود و دختر پيامبر(ص) را با همه توان به ميدان سياست كشانيد. حضرت زهرا(س) در اين فضاى مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر اين كه دختر پيامبر(ص) و همسر على(ع) است، در چهره يك زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهاى جامعه اسلامى، وارد ميدان سياست شد و با اتخاذ بهترين و مؤثرترين راهها و شيوههاى مبارزاتى به ايفاى رسالت الهى خويش پرداخت. سوم. حركت در مسير ولايت سيره آن حضرت در اطاعت پذيرى از مقام امامت و ولايت همچون مقام نبوت به عنوان اولين مشخصه رفتار سياسي ايشان بارز است. او مقام امامت را مانند مقام نبوت امرى الهى و انتصابى و على(ع) را قطب و محور آن مىدانست و در اين زمينه ميفرمايد: «وَ هُوَ الْامامُ الرَّبَّانى .... قُطْبُ الْاقْطابِ ... نُقْطَةُ دائِرَةِ الْامامَة»[8] او [على] پيشوايى ربانى .... مركز توجه همه عارفان و خداپرستان ... و جايگاه اصلى و محور امامت است و به همگان آموخت كه پيشواى بر حق چونان كعبه است كه مردم بايد به سوى او شتافته، به گردش طواف كنند. آن حضرت از رسول خدا نقل مىكرد كه: «مَثَلُ الْامامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ اذْ تُؤْتى وَ لا تَأْتى»[9] مثل امام مثل كعبه است كه مردم به سوى او مىآيند نه او به سوى مردم. با اين رويكرد آن حضرت در دوران حيات خود هرگز بر خلاف رضاى امام خود گام بر نداشت و از دستور و خواست او سرپيچى نكرد و با آن كه خود معيار حق و ملاك رضايت و خشم كبريايى و صاحب نظر در مسائل سياسى بود، ولى هرگز در اين عرصه خارج از خط مشى سياسى اميرمؤمنان(ع) و مصالح كلى امامت عملي انجام نداد؛ چنان چه امام علي ميفرمايد: «فَوَ اللَّهِ .... لا اغْضَبَتْنى وَ لا عَصَتْ لى امْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ انْظُرُ الَيْها فَتَنْكَشِفُ عَنّىِ الْهُمُومُ وَ الْاحْزانُ»[10]. سوگند به خدا، فاطمه هرگز مرا خشمگين نساخت و هيچ گاه نافرمانى نكرد و هر زمان كه با او ديدار مىكردم غمها و غصهها از دلم زدوده مىشد. به عنوان نمونه پس از ماجراى سقيفه و انزواى اهل بيت(ع)، گردانندگان سقيفه در صدد دلجويى از حضرت زهرا(س) بر آمده و درخواست ملاقات با آن حضرت را كردند. طبيعى بود كه فاطمه (س) در تداوم مبارزه منفى خود با هر گونه پيشنهادى در اين زمينه مخالفت ورزد و به درخواست كنندگان ملاقات پاسخ رد دهد. آنان دست به دامن على (ع) شده، با فشار و اصرار از او خواستند از فاطمه (س) براى آنان اجازه بگيرد تا از او عذر بخواهند و اشتباهات گذشته خود را جبران كنند و در پى اين درخواست رهسپار خانه آن حضرت شدند. على (ع) موضوع را با آن حضرت در ميان گذاشت و فرمود: «آنان هم اكنون پشت درِ خانه منتظر اجازه ورود هستند؛ تا نظر شما چه باشد.» حضرت زهرا كه احساس كرد على(ع) ملاقات را مصلحت مىداند- در پاسخ فرمود: «البَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ افْعَلْ ما تَشاءُ»[11] خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. آنچه مصلحت مىدانى انجام ده. چهارم. آگاهىبخشى و هشدار پس از رحلت پيامبر پس از رحلت رسول خدا و بروز اختلافي كه به خاطر جانشيني آن حضرت به وجود آمد؛ حضرت زهرا(س) مداخله نمود؛ چرا كه ايشان براي مومنين حجت بوده و رسول خدا او را ملاك حق و باطل معرفى كرده و رضايت فاطمه را رضايت خدا و خشم او را خشم خدا دانسته است و او در هر جبههاى قرار بگيرد حقانيت آن را ثابت مىكند و ناخشنودى وى از جناحى ديگر، بيانگر بطلان آن جناح است. از اين رو، ايشان لازم ديد موضع خود را در قبال رخدادهاى جديد روشن كند تا حق از باطل شناخته و حجت بر مردم تمام شود. رسالتى كه فاطمه(س) در اين مقطع از تاريخ ايفا كرد، از كسى جز او حتى اميرمؤمنان(ع) ساخته نبود؛ زيرا على(ع) در رأس جبهه حق قرار داشت و خود مدعى جانشينى پيامبر(ص) بود و مدعى نمىتواند شاهد باشد. علاوه بر آن كه سوابق درخشان و مواضع قاطعانه على(ع) در ريشه كن كردن كفر و ستيز با كافران و مستكبران، كينهاى ديرينه از وى بر دلهاى بازماندگان و وارثان انديشه آنان نهاده بود كه زدودن آن كار آسانى نبود. روى اين جهات پرچمدار مبارزه با توطئهگران بايد فردى باشد كه در عين محور بودن وجود او براى حق و باطل، بر روى هيچ كس شمشير نكشيده و با هيچ فرد از در ستيز در نياويخته باشد و در عين حال محبوبترين و نزديكترين فرد به پيامبر(ص) باشد و چنين شخصى جز حضرت فاطمه (س) نبود.[12] پنجم. تلاش براي بيدار كردن خواص حضرت زهرا(س) در گام عملى ديگر به سراغ خواص از مهاجر و انصار رفت و با سخنان هشدار دهنده و يادآورى رخدادها و خاطرات دوران حيات رسول خدا (ص) سعى كرد وجدانهاى خفته آنان را بيدار كند. ايشان همراه حضرت على (ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسين- عليهما السلام- شبانه به منازل و مجالس انصار و مهاجران مىرفت و آنان را به مبارزه با باطل و جانبدارى از جبهه حق دعوت مىكرد و مىفرمود: «اى مهاجران و انصار! خدا را يارى كنيد. من دختر پيامبر شما هستم و شما با رسول خدا (ص) بيعت كرديد كه از او و فرزندانش در برابر يورش دشمنان دفاع كنيد، همان گونه كه از خود و فرزندان خود دفاع مىكنيد. پس بر سر پيمان با رسول خدا(ص) استوار بمانيد.»[13] حضرت زهرا(س) گاهى آنان را به ياد واقعه غدير مىانداخت و مىفرمود: آيا سخن رسول خدا (ص) را در روز غدير فراموش كردهايد كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاه فَعلىٌ مَولاه» يا گفتار او را كه فرمود: «انتَ مِنّى بِمَنزِلةِ هارونَ مِن مُوسى». زمانى كه براى عذر تقصير نزد آن حضرت آمده و گفتند: «اگر ابوالحسن هم زودتر آمده بود با او بيعت مىكرديم.» بر آشفت و بر سرشان فرياد بر آورد: «الَيْكُم عَنّى فَلا عُذْرَ بَعدَ تَعذيرِكُمْ وَ لا امْرَ بَعدَ تَقصيرِكُمْ؛ « از نزد من برويد! ديگر، پس از كوتاهى كردن و عذر تراشيهاى دروغين، عذرى پذيرفته نمىشود و پس از كوتاهى و بى تفاوتى، امرى وجود نخواهد داشت.» پيش از آن هم گفته بود: «هَل تَرَكَ ابى يَوْمَ غَدير خُمٍّ لَاحَدٍ عُذْراً؛[14] آيا پدرم پس از رخداد غدير خم براى كسى عذرى باقى گذاشته است؟» ششم. ايراد خطبهاي تاريخي حضرت زهرا در ضمن خطبه مفصلي كه با مباحثي از خداشناسي شروع ميشود و درباره رسالت پيامبر مطالبي را بيان ميفرمايد و وضعيت آن مردم را در دوران پيش از بعثت يادآور ميشود و درباره نقش نجات بخش اسلام در زندگي آنان تذكر ميدهد و به اين جا ميرسد كه پس از رحلت پيامبر در حالي كه بدن مطهر آن حضرت بر روي زمين بود و چيزي از پيماني كه (با رسول و جانشين او) بسته بوديد، نميگذشت، شما (حق جانشينش را غصب كرديد) با اين بهانه كه از فتنه ميترسيم اما بدانيد كه شما خود در فتنه سقوط كردهايد.[15] حضرت زهرا(س) در خطابه حماسى خود افقهاى بسيارى را گشود؛ از حمد و ثناى الهى گرفته تا نقش رسالت در تحول تاريخى عرب و حكمت دستورهاى اسلامى؛ اما با ژرف نگرى در اين خطبه مىتوان دريافت كه همه موضوعات مطرح شده در مسير باز نمودن جايگاه ولايت و امامت در نظام اسلامى و تعيين و معرفى مصداق آن، چينش و سامان يافته است. مىتوان گفت مهمترين هدفى كه در خطبه حضرت دنبال مىشود، فهماندن اين حقيقت به همگان است كه تنها راه ثمربخشى و سامانپذيرى شريعت و يگانه محور وحدت، پذيرش ولايت اهل بيت- عليهم السلام- و سر سپردگى عملى به آن است. حضرت زهرا(س) در اين بخش نورانى، آئين اسلام را به مجموعهاى متشكل از اعضا و ارگانهاى متعدد تشبيه كرده كه ثمر بخشى آن در درجه نخست نيازمند يك نظام فرماندهى است كه ميان همه زير مجموعهها تعادل و توازنى نتيجه بخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زير مجموعهها با يكديگر و هماهنگى كامل آنها با خواستههاى فرماندهى است. از منظر ايشان جامعه آن گاه از ناهماهنگى و نابسامانى مىرهد كه افراد آن يك نظام لايق و كارآمد را براى ساماندهى امور خويش برگزينند و جملگى با اتحاد و هماهنگى كامل به اجراى فرمانها و خواستهاى رهبرى آن همت گمارند تا از اين رهگذر افراد جامعه به سعادت دنيا و آخرت نايل آيند. حضرت زهرا(س) در ادامه طرح ساماندهى مكتب و جلوگيرى از تفرقه و اختلاف، در ديدار زنان مهاجر و انصار كه به عيادت او آمده بودند، به معرفى مصداق الهى آن پرداخت و فرمود: به خدا سوگند [اگر رهبرى على (ع) را مىپذيرفتند] هرگاه از زمام امرى كه رسول خدا (ص) به على (ع) سپرده بود، دست بر مىداشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست مىگرفت و به سهولت آنان را راه مىبرد، آن چنان كه نه مركب، زخمى و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. على (ع) آنان را به سرچشمهاى جوشان، زلال و پر آب فرود مىآورد كه از آب گوارا لبريز بود و تشنگى را بر طرف مىكرد ... فَجَعَلَ اللَّهُ ... طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ امامَتَنا أَماناً لِلْفُرْقَةِ. خداوند اطاعت و پيروى از ما را رشته نظم و وفاق ملت و رهبرى و پيشوايى ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است. هفتم. فداكاري و مجاهدت با ورود گردانندگان سقيفه به مرحله جديدى از مبارزه با مقام ولايت و فراخوانى اجبارى اميرمؤمنان(ع) به بيعت و مقاومت آن حضرت در برابر اين خواسته و توسل فراخوانان به زور، مبارزه زهرا(س) در حمايت از ولايت نيز وارد مرحله جديد خود شد؛ مرحلهاى كه به نثار جان و شهادت او منتهى گشت. آن حضرت در دفاع از ولايت هنگام هجوم به خانهاش تا آنجا پيش رفت كه بر اثر جرحتها و آسيبهايي كه از آن حادثه ديد، به شهادت رسيد.[16] هشتم. دادخواهى دادخواهى زهرا(س) از متجاوزان به حق خود و داعيهداران جانشينى پيامبر(ص) كه در تاريخ از آن به ماجراى «فدك» ياد شده، از ديگر محورهاى مبارزاتى فاطمه(س) به شمار مىرود. ماجراى غمانگيز فدك بهانهاى شد تا دختر پيامبر(ص) در عرصهاى ديگر چهره باطل را رسوا كند و بسيارى از ناگفتهها را بگويد و گرنه او در زندگى زاهدانهاش با چهار سال در اختيار داشتن فدك ثابت كرد كه هيچ گونه دلبستگى به دنيا و مظاهر آن ندارد. از اين رو مىبينيم در خطبهاى كه در پى غصب فدك ايراد مىكند، هيچ نامى از آن نمىبرد؛ بلكه محتواى خطبه همهاش در محكوميت و رسوايى گردانندگان سقيفه، عظمت و رنجهاى پيامبر(ص)، وصايت و فضائل على(ع)، تكريم و تحريك انصار و آگاهى بخشى و هشدار به مردم است. ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) و در حالى كه زهرا(س) با پهلوى شكسته در بستر بيمارى آرميده بود، خبر آوردند كه فدك از دست رفت و مأموران حكومت به دستور خليفه، كارگزاران او را از فدك اخراج كرده و آن را به تصرف خويش در آوردهاند.[17] فاطمه(س) كه مىديد اين تجاوز آشكار- و توأم با ناديده گرفتن بسيارى از احكام اسلام- جامعه اسلامى را گرفتار انحرافى شديد از تعاليم اسلام و سنت پيامبر(ص) و بازگشت به جاهليت مىكند و از سوى ديگر، مقدمهاى است براى خانهنشين كردن اميرمؤمنان(ع) و محاصره اقتصادى ياران جانباز آن حضرت، به دفاع از حق خويش در مقابل غاصبان فدك پرداخت و با تمام وجودش خواستار باز پس دادن اين حق مغصوب شد. بانوى اسلام براى گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طريق مالكيت فدك و هديه رسول خدا(ص) به او و ديگرى از راه ارث. خليفه با بهانههايي از جمله طرح اين روايت از پيامبر كه: «ما پيامبران ارثى از خود باقى نمىگذاريم»، از پاسخگويى به استدلالهاى فاطمه(س) طفره رفت. آن حضرت پس از رويارويى با خليفه و يأس از باز پس گرفتن حق خود، براى روشن شدن افكار عمومى و اعلام موضع اهل بيت(ع) نسبت به اين عمل در حالى كه جمعى از زنان بنىهاشم او را در ميان گرفته بودند، به مسجد رفت و در جمع انصار و مهاجران خطبه جامع و مفصلى ايراد كرد و بسيارى از حقايق را در قالب اين سخنرانى افشا نمود. تحليلهاى عميق بانوى اسلام در اين خطبه در زمينه مسئله توحيد و هدف خلقت، اهداف بعثت، جايگاه قرآن، فلسفه و اسرار احكام و تعليمات اسلام، تاريخ سياسى اسلام و حوادث و رويدادهاى بعد از رحلت پيامبر(ص) و ... درسهاى بزرگى به رهروان راه حق مىدهد و آنان را در مبارزاتشان با جريانهاى انحرافى و نفاق مدد مىرساند. تلاشهاى حقطلبانه و باطلستيزانه و آگاهىبخش فاطمه (س) علاوه بر اين محورها شامل شيوه برخورد آن حضرت با خليفه و رويگرداني و عدم پاسخ به سلام آنها و طرح آخرين سخنش با آنها مبني بر اين كه «من نزد خدا و فرشتگان او گواهي ميدهم كه شما مرا به خشم آورديد و هر گاه كه پيامبر را ديدار كنم، نزد او از شما دو نفر شكايت خواهم كرد»؛[18] سخنرانى در بستر بيمارى در جمع زنان مهاجر و انصار كه به عيادت او آمده بودند[19] و وصيت آن حضرت به تجهيز و دفن شبانه[20] گواه اين است كه آن حضرت حتي پس از عمر بابركتشان از مبارزه در راه حقانيت اهل بيت غافل نبودند. پي نوشت: [1] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج43، ص 66 [2] . وسايل الشيعه، حر عاملي، ج10، ص 379 [3] . سيره ابن هشام، ج3، ص 106 [4] . مغازي واقدي، ج1، ص 290 [5] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابيالحديد، ج 11، ص 39 [6] . تاريخ يعقوبي، ج2، ص 66 [7] . مغازي واقدي، ج2، ص 830 [8] . نهج الحيات (فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س)، ص37 [9] . بحارالانوار، ج 36، ص353 [10] . بحارالانوار، ج 43، ص 134 [11] . همان، ص 198 [12] . درآمدي بر سيره فاطمي، علي رفيعي، ص 117 [13] . الاختصاص، ص 184 [14] . خصال، ج1، ص 173 [15] . دلايل الامامه، 30 و كشف الغمه، 1/479 [16] . اين ماجرا را علامه جعفر مرتضي عاملي به طور مشروح و مستند در كتاب «ماسات الزهرا» (رنجهاي زهرا) توضيح داده است. [17] . شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج16، ص 263 [18] . الامامه و السياسه، ابن قتيبه دينوري، ص 31 [19] . احتجاج طبرسي، ج1، ص 164 [20] . بحارالانوار، ج 43، ص 159 لطفا لینکهای زیر را هم مشاهده بفرمایید. http://rasekhoon.net/article/show/133301/ http://www.rasekhoon.net/article/show-99743.aspx http://rasekhoon.net/article/show-60182.aspx http://www.rasekhoon.net/Article/Show-26814.aspx من الله تو فیق