ناشناس

با سلام مدت 3 ماه هست که ازدواج کرده ام . مدت 6 ماه...

با سلام مدت 3 ماه هست که ازدواج کرده ام . مدت 6 ماه هم عقد بودم.همسرم اهل جنوب خوزستان هست و من اهل اصفهان . االان هم به همراه همسرم در شهر ایشان زندگی میکنیم . متاسفانه مشکلی که هست خانواده همسر من بد دهن هستن مخصوصا فامیل های ایشان و من از رفت و امد با انها در عذابم . تکه کلام مادرشوهرم مدام اینه که میزنم تو دهنت یا خفه شو هستش که اینا رو معمولا به خواهر شوهر کوچکترم میگه فامیلا هاشونم که ماشاله بهشون از خاله گرفته تا دایی همه اهل فحش های زشت هستن . برای همین من بیشتر مایل به رفت و امد با خانواده خودم هستم . هر چند وقتی در خوزستان هستیم مجبور به رفت و امد با خانواده همسرم هستم ولی اصفهان که میریم بیشتر مایلم با خانواده من باشیم ولی همسرم این موضوع رو درک نمیکنه و مدام میگه تو داری فرق میذاری فرهنگ خانواده من اینطوریه تو شوهر کردی تو باید خودتو عادت بدی.شوهرم مدام مثل پسر بچه ها رفتار میکنه و مدام دنبال تلافی کردن هست.مثلا مدتی پیش من رفتم اصفهان و شوهرم تو خونه تنها موند ولی پسر عمشو اورده بود پیش خودش هر از گاهی هم خانوادش میرفتن اونجا من خیلی ناراحت شدم چون تو خانواده من وقتی زنی تو خونه زندگیش نباشه کسی خونش نمیره حتی اگه مرد باشه ولی خانواده همسرم به زن اهمیت نمیدن و مدام میگن شوهرت در جریان بود . و همسرم هم حمایت میکنه و به خواسته من اهمیت نمیده.وقتی به مادرشوهرم اعتراض کردم همسرم بسیار با بدی با من رفتار کرد و کارمون به بحث کشید و در عین ناباوری زد توی گوشم .من و همسرم مدام سر دیگران (خانواده و فامیلش )با هم بحث داریم . مراقب هست که کسی ناراحت ولی اگه اونا منو ناراحت کنن مهم نیست. حق اعتراض ندارم و به من میگه اگه بار دیگه از این کارا کنی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی.از این ازدواج پشیمون شدم ولی راه برگشتی ندارم.شهر غریب هستم و تنهایی منو خیلی اذیت میکنه میخواستم شوهرم همدمم باشه چون بخاطر اون دوری از شهر و دیار و قبول کردم ولی بدتر نمک روی زخم شد.تورو خدا بگید من چه کنم.واقعا دوس ندارم فردا که بچه دار شدم با چنین افرادی معاشرت داشته باشم
پنجشنبه، 13 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام مدت 3 ماه هست که ازدواج کرده ام . مدت 6 ماه...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 29 ساله )

با سلام مدت 3 ماه هست که ازدواج کرده ام . مدت 6 ماه هم عقد بودم.همسرم اهل جنوب خوزستان هست و من اهل اصفهان . االان هم به همراه همسرم در شهر ایشان زندگی میکنیم . متاسفانه مشکلی که هست خانواده همسر من بد دهن هستن مخصوصا فامیل های ایشان و من از رفت و امد با انها در عذابم . تکه کلام مادرشوهرم مدام اینه که میزنم تو دهنت یا خفه شو هستش که اینا رو معمولا به خواهر شوهر کوچکترم میگه فامیلا هاشونم که ماشاله بهشون از خاله گرفته تا دایی همه اهل فحش های زشت هستن . برای همین من بیشتر مایل به رفت و امد با خانواده خودم هستم . هر چند وقتی در خوزستان هستیم مجبور به رفت و امد با خانواده همسرم هستم ولی اصفهان که میریم بیشتر مایلم با خانواده من باشیم ولی همسرم این موضوع رو درک نمیکنه و مدام میگه تو داری فرق میذاری فرهنگ خانواده من اینطوریه تو شوهر کردی تو باید خودتو عادت بدی.شوهرم مدام مثل پسر بچه ها رفتار میکنه و مدام دنبال تلافی کردن هست.مثلا مدتی پیش من رفتم اصفهان و شوهرم تو خونه تنها موند ولی پسر عمشو اورده بود پیش خودش هر از گاهی هم خانوادش میرفتن اونجا من خیلی ناراحت شدم چون تو خانواده من وقتی زنی تو خونه زندگیش نباشه کسی خونش نمیره حتی اگه مرد باشه ولی خانواده همسرم به زن اهمیت نمیدن و مدام میگن شوهرت در جریان بود . و همسرم هم حمایت میکنه و به خواسته من اهمیت نمیده.وقتی به مادرشوهرم اعتراض کردم همسرم بسیار با بدی با من رفتار کرد و کارمون به بحث کشید و در عین ناباوری زد توی گوشم .من و همسرم مدام سر دیگران (خانواده و فامیلش )با هم بحث داریم . مراقب هست که کسی ناراحت ولی اگه اونا منو ناراحت کنن مهم نیست. حق اعتراض ندارم و به من میگه اگه بار دیگه از این کارا کنی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی.از این ازدواج پشیمون شدم ولی راه برگشتی ندارم.شهر غریب هستم و تنهایی منو خیلی اذیت میکنه میخواستم شوهرم همدمم باشه چون بخاطر اون دوری از شهر و دیار و قبول کردم ولی بدتر نمک روی زخم شد.تورو خدا بگید من چه کنم.واقعا دوس ندارم فردا که بچه دار شدم با چنین افرادی معاشرت داشته باشم


مشاور: خانم مریم مردانی

یکی از مسایل مهمی که در مشاوره پیش از ازدواج بررسی می شود هماهنگی و تناسب فرهنگی خانواده هاست. عدم بررسی این مسئله به خصوص در مواردی که دو نفر از دو شهر و دو فرهنگ متفاوتند مشکل ساز تر می شود. پس بهتر بود این تفاوتها را پیش از ازدواج و با رفت و آمدهای خانوادگی متوجه می شدید. اما اکنون که این زندگی شکل گرفته باید به فکر حال و آینده آن بود. یعنی لازم است به این فکر کنید که چگنه می توان شرایط ایجاد شده را بهبود بخشید و این زندگی را حفظ کرد. اما نکته حائز اهمیت در اینجا این است که تغییر دو طرفه است نه یک طرفه و لازم است هر دو شما انعطاف به خرج دهید نه یک نفر. دقت کنید که قطع ارتباط با خانواده همسرتان امکان پذیر نیست به خصوص اینکه ایشان به خانواده خود تعلق خاطر خاصی دارند. اما کم کردن این رابطه امکان پذیر است. پس به جای رفت و آمد زیاد یا حذف این رابطه به فکر برقراری رابطه متعادل و برحسب ضرورت باشید. برای بهبود این شرایط لازم است حساسیت هایی که بر سر مسئله رفت و آمد با خانواده همسرتان چه در شما و چه در ایشان وجود دارد از بین ببرید. برای این مسئله شاید لازم باشد مدتی هیچ گونه بحث و دعوایی بر سر مسئله رفت آمد نداشته باشید. به تدریج که این حساسیتها کم رنگ شد آن وقت می توانید با ارائه دلایل قانع کننده هر بار به دلیلی از رفتن به خانه آنها امتناع کنید. البته دقت کنید که این دلیل نباید به بددهنی یا اصلاً به خانواده ایشان مربوط باشد بلکه دلایلی مثل بیماری شما می تواند قانع کننده باشد در عین حال که حساسیت بر انگیز نیست. این امتناع نباید در زمانهای حساس به خصوص در مواقعی که مراسم یا دعوتی وجود دارد صورت گیرد. در کنار همه این ها لازم است همسر و خوانده ایشان را با همه ویژگی های خوب و بدی که دارند بپذیرید و همانگونه که پذیرفتید با همسرتان زندگی کنید خانواده ایشان را نیز بپذیرید. لازم است همسرتان نیز در این فرایند همراه شما باشد نه در مقابل شما و اقداماتی را در کنار شما برای بهبود این شرایط بنماید. البته تغییر از جانب ایشان کمی دشوارتر خواهد بود اما امکان پذیر است. لازم است از یک روانشناس بالینی مرد با صلاحیت در زمینه مسایل خانوادگی کمک بگیرید تا قانع کردن همسرتان به تغییر و نیز ایجاد تغییر در ایشان آسان تر شود. همچنین لازم است هر دو شما از برخی مهارتهای زناشویی از جمله مهارتهای برقراری ارتباط برخوردار شوید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.