سید
باسلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما در این ماه عزیز...
باسلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما در این ماه عزیز وپربرکت
تعریف ومصادیق عینی نشوز باعنایت به ادله نقلی وعقلی ومطالبی بیشتر وروشنگر تر و پیرامون ایه شریف 34 سورة نساء
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم 34- مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بخاطر برتريهائي که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهائي که از اموالشان (در مورد زنان) ميکنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غياب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقي که خدا براي آنان قرار داده، ميکنند و (اما) آن دسته از زنان را که از طغيان و مخالفتشان بيم داريد پند و اندرز دهيد و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دوري نمائيد و (اگر آنهم مؤثر نشد و هيچ راهي براي وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبيه کنيد، و اگر از شما پيروي کردند به آنها تعدي نکنيد و (بدانيد) خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست). تفسير: سرپرستي در نظام خانواده الرجال قوامون علي النساء: «مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند»- براي توضيح اين جمله بايد توجه داشت که خانواده يک واحد کوچک اجتماعي است و همانند يک اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد، زيرا رهبري و سرپرستي دستجمعي که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگيرند مفهومي ندارد در نتيجه مرد يا زن يکي بايد «رئيس» خانواده و ديگري «معاون» و تحت نظارت او باشد، قرآن در اينجا تصريح ميکند که مقام سرپرستي بايد به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از اين تعبير استبداد و اجحاف و تعدي نيست بلکه منظور رهبري واحد منظم با توجه به مسئوليتها و مشورتهاي لازم است). اين مسئله در دنياي امروز بيش از هر زمان روشن است که اگر هيئتي (حتي يک هيئت دو نفري) مامور انجام کاري شود حتما بايد يکي از آن دو، «رئيس» و ديگري «معاون يا عضو» باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پيدا ميشود- سرپرستي مرد در خانواده نيز از همين قبيل است. و اين موقعيت به خاطر وجود خصوصياتي در مرد است مانند ترجيح قدرت تفکر او بر نيروي عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نيروي سرشار عواطف بيشتري بهرهمند است) و ديگري داشتن بنيه و نيروي جسمي بيشتر که با اولي بتواند بينديشد و نقشه طرح کند و با دومي بتواند از حريم خانواده خود دفاع نمايد. بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينههاي زندگي، و پرداخت مهر و تامين زندگي آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او ميدهد که وظيفه سرپرستي به عهده او باشد. البته ممکن است زناني در جهات فوق بر شوهران خود امتياز داشته باشند ولي شايد کرارا گفتهايم که قوانين به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلي را در نظر ميگيرد، و شکي نيست که از نظر کلي، مردان نسبت به زنان براي اين کار آمادگي بيشتري دارند، اگرچه زنان نيز وظائفي ميتوانند به عهده بگيرند که اهميت آن مورد ترديد نيست. جمله بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم نيز اشاره به همين حقيقت است زيرا در قسمت اول ميفرمايد: «اين سرپرستي به خاطر تفاوتهائي است که خداوند از نظر آفرينش، روي مصلحت نوع بشر ميان آنها قرار داده» در قسمت آخر ميفرمايد: «و نيز اين سرپرستي به خاطر تعهداتي است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاي مالي در برابر زنان و خانواده به عهده دارند». ولي ناگفته پيدا است که سپردن اين وظيفه به مردان نه دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آنها است و نه سبب امتياز آنها در جهان ديگر، زيرا آن صرفا بستگي به تقوي و پرهيزگاري دارد، همانطور که شخصيت انساني يک معاون از يک رئيس ممکن است در جنبههاي مختلفي بيشتر باشد اما رئيس براي سرپرستي کاري که به او محول شده از معاون خود شايستهتر است. فالصالحات قانعات حافظات للغيب در اينجا اضافه ميفرمايد که زنان در برابر وظائفي که در خانواده به عهده دارند دو دستهاند: دسته اول: «صالحان و درستکاران، و آنها کساني هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده ميباشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غياب او، «حفظ الغيب» ميکنند، يعني مرتکب خيانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصيت شوهر و اسرار خانواده در غياب او نميشوند، و در برابر حقوقي که خداوند براي آنها قائل شده و با جمله «بما حفظ الله» به آن اشاره گرديده وظائف و مسئوليتهاي خود را به خوبي انجام ميدهند. بديهي است مردان موظفند در برابر اين گونه زنان نهايت احترام و حقشناسي را انجام دهند. زنان متخلف دسته دوم، زناني هستند که از وظائف خود سرپيچي ميکنند و نشانههاي ناسازگاري در آنها ديده ميشود، مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليتهائي دارند که بايد مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حريم عدالت تجاوز نکنند، اين وظائف به ترتيب زير در آيه بيان شده است: و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن مرحله اول در مورد زناني است که نشانههاي سرکشي و عداوت و دشمني در آنها آشکار ميگردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنين تعبير ميکند: «زناني را که از طغيان و سرکشي آنها ميترسيد موعظه کنيد و پند و اندرز دهيد» و به اين ترتيب آنها که پا از حريم نظام خانوادگي فراتر ميگذارند قبل از هر چيز بايد بوسيله اندرزهاي دوستانه و بيان نتائج سوء اينگونه کارها آنانرا به راه آورد و متوجه مسؤوليت خود نمود. و اهجروهن في المضاجع: «در صورتي که اندرزهاي شما سودي نداد، در بستر از آنها دوري کنيد» و با اين عکسالعمل و بياعتنائي و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضايت خود را از رفتار آنها آشکار سازيد شايد همين «واکنش خفيف» در روح آنان مؤثر گردد. و اضربوهن در صورتي که سرکشي و پشتپازدن به وظائف و مسئوليتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانونشکني با لجاجت و سرسختي گام بردارند، نه اندرزها تاثير کند، و نه جدا شدن در بستر و کماعتنائي نفعي ببخشد و راهي جز «شدت عمل» باقي نماند، براي وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتهاي خود چاره منحصر به خشونت و شدت عمل گردد، در اينجا اجازه داده شده که از طريق «تنبيه بدني» آنها را به انجام وظائف خويش وادار کنند. اشکال: ممکن است ايراد کنند که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبيه بدني شوند؟! پاسخ: جواب اين ايراد با توجه به معني آيه و رواياتي که در بيان آن وارد شده و توضيح آن در کتب فقهي آمده است و همچنين با توضيحاتي که روانشناسان امروز ميدهند چندان پيچيده نيست زيرا: اولا آيه، مسئله تنبيه بدني را در مورد افراد وظيفهنشناسي مجاز شمرده که هيچ وسيله ديگري درباره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازهاي نيست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامي که طرق مسالمتآميز براي وادار کردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت ميشوند، نه تنها از طريق ضرب بلکه گاهي در موارد خاصي مجازاتهائي شديدتر از آن نيز قائل ميشوند که تا سرحد اعدام پيش ميرود. ثانيا «تنبيه بدني» در اينجا- همانطور که در کتب فقهي نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد به طوري که نه موجب شکستگي و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودي بدن. ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعي از زنان داراي حالتي بنام «مازوشيسم» (آزارطلبي) هستند و گاه که اين حالت در آنها تشديد ميشود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدني است، بنابراين ممکن است ناظر به چنين افرادي باشد که تنبيه خفيف بدني در موارد آنان جنبه آرامبخشي دارد و يک نوع درمان رواني است. مسلم است که اگر يکي از اين مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانهگيري کرده، درصدد آزار زن برآيد، لذا به دنبال اين جمله ميفرمايد: فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا: «اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدي نکنيد» و اگر گفته شود که نظير اين طغيان و سرکشي و تجاوز در مردان نيز ممکن است آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهائي خواهند شد؟ در پاسخ ميگوئيم آري مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات ميگردند حتي مجازات بدني، منتها چون اين کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتي از طريق تعزير (مجازات بدني) به وظائف خود آشنا سازد. داستان مردي که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در برابر حق نبود و علي عليهالسلام او را با شدت عمل و حتي با تهديد به شمشير وادار به تسليم کرد معروف است. ان الله کان عليا کبيرا و در پايان مجددا به مردان هشدار ميدهد که از موقعيت سرپرستي خود در خانواده سوءاستفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بينديشند «زيرا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است». من الله توفیق