سید محمد
باسلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما در این ماه عزیز...
باسلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما در این ماه عزیز وپربرکت
پیرامون این قسمت از جواب سوال پیشین مبنی بر(اگر کسي در ماه مبارک رمضان بدون عذر شرعي و از روي عمد در ملاء عام روزه خواري کند، در صورتي که نزد حاکم شرع ثابت شود، در مرتبه اول و دوم او را مجازات مي کند. اگر باز هم به بي حرمتي نسبت به ماه رمضان ادامه دهد، در مرتبه سوم يا در مرتبه چهارم با اختلافي که در بين فقها وجود دارد اعدام مي شود) 1 نحوه اثبات مطلب فوق الذکر به چه نحوی می باشد ؟ به شهود نیاز می باشد تعداد شهود یا اقرار فرد وغیره
2 اگردرصورت امکان فتاوای جمعی ازمراجع متاخر ومعاصر را دراین زمینه بیان فرمایید موجب امتنان خواهد بود؟
3 ایا این حکم شامل بعنوان مثال در شرایط کنونی که با وجود فتنه های اخرالزمان تعدادی از جوانان وافراد از مبانی شریعت به دور افتاده اند و التزامی به رعایت احکام ندارند نیزمی شود ویا باید حقانیت دین واحکام ان برای افراد جامعه اقامه شده باشد(البته نه بصورت اسمی وظاهری) وحق بودن وجامعیت ان برای افراد به اثبات رسیده باشد وانگاه این حکم اجرا میگردد.
4ایا حکم فوق با روح دین که رحمت برای عالمیان می باشد در تضاد وتناقض نمی باشد ؟(هرچند به اشتباه بودن عمل این افراد شکی نیست اما ایا این مجازات با جرم سنخیت دارد بعنوان مثال پس از 3مرتبه روزه خواری حکم اعدام )
5ونیز با فرض اثبات حقانیت دین برای افراد و با بیان موکد این مطلب که چنین افرادی که برایشان حقانیت اسلام به اثبات رسیده گستاخی را در برابر پروردگار عالمیان به حد اعلا رسانده اند که احکامش را مورد بی توجهی قرار می دهند اما ایا در این دنیا با ید باچنین مجازات در هم کوبنده ای روبرو شوند؟
6ایا دیگر احکام وفرائض اسلام نیز در صورت عامل نبودن افراد بصورت علنی مورد مجازات این چنینی خواهند بود ودر صورت مثبت نبودن جواب ویژگیهای منحصر بفرد روزه چیست که متجاوزان به این حکم الهی باید به این گونه مورد مجازات قرار گیرند ؟
7در صورت اجماع براین حکم (که ان شاءالله در پاسخ بند 2 سوال اینجانب از طرف حضرتعالی مشخص خواهد شد) چرا بصورت فراگیر و تصمیم را سخ درجامعه کنونی انجام نمی گیرد با علم به تصمیم گیر نبودن جنابعالی در این رابطه لیکن می خواهم بدانم در وضیت کنونی این حکم الهی با مصلحت اندیشی ویا تسامح وتساهل مورد نظر قرار گرفته است ؟وایا در احکام الهی میتوان تسامح وتساهل بکار برد ؟
با تشکر فراوان وپوزش از طولانی شدن سوالم وبا امید به تعجیل در فرج قائم آل محمد(عج الله تعالی فرجه) دعای فراوان جهت سلامت وسعادت وبهروزی جنابعالی ودیگر دوستان مشتاق فراگیری معارف الهی
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم. سياست كيفري اسلام داراي دو نوع درمان براي دو مرحله ويژه از وضعيت جامعه است: الف) پيش بيني مجازاتهاي خفيف با شرايط اجراي آسانتر. جرائمي كه حاكي از وخامت شديد اوضاع اجتماعي نبوده و در شرايط عادي جامعه رخ ميدهد، در اين دسته قرار ميگيرد. اين دسته از مجازاتها، جرائمي است كه اختيارات قضات در اين نوع جرائم وسيعتر بوده و ميتوانند با در نظر گرفتن شخصيت مجرم و اوضاع واحوال ارتكاب جرم، تصميم مقتضي را در برخورد با وي اتّخاذ نمايند.(1) ب) پيش بيني مجازاتهاي شديد: اعمال اين مجازاتها منوط به شرايط و قيدهاي فراوان است، به نحوي كه گاه به ندرت فراهم ميشود. اين نوع مجازات ها از نوع درمان هاي سخت است كه تنها در شرايط خاص به كار گرفته مي شوند. اين نوع درمان در جائي تجويز ميشود كه بزهكاري در آن به وضع حادّ و بغرنجي رسيده، پردههاي عفت دريده شده و ارتكاب جرائم در ملأ عام قبحي ندارد. در كدام جامعه زنا واقع ميشود، در حالي كه چهار نفر مرد عادل شاهد وقوع آن باشند؟ چنين جامعهاي قطعاً دچار بيماري چنان شديدي شده كه مداواي آن از راههاي عادي ممكن نيست و نياز به شوك دارد. در جامعهاي كه خون بي گناهي را به ناحق بر زمين ميريزند، كدام اهرم قوي ميتواند از وقوع مجدد اين بيماري خطرناك جلوگيري كند؟ گرفتن اموال مجرم، سلب آزادي او، اصلاح و در مان مجرم، يا سازگار كردن او با جامعه، همه اين امور در جاي خود لازم و مفيد هستند، اما براي حفظ امنيت و حيات جامعه كافي نيست. اسلام، سلب زندگي مجرم را هدف قرار نداده است. سياست كيفري اسلام بيشتر تهديد به مجازات است، تا اجراي آن، از اين رو مثلاً براي اجراي حد سرقت، شرايط فراواني گذاشته كه جمع شدن همه آنها بسيار بعيد است. همين طور در زنا، لواط و جرايم عفافي، شرايطي را بيان ميكند كه مشخص ميكند هدف اسلام بيشتر جلوگيري از اشاعه فحشا و علني شدن بزهكاري در جامعه است تا اجراي مجازات. حد سنگسارنيز از اين نوع مجازات مي باشد. بنا بر اين شايد برخي از اين مجازات ها مانند سنگسار، سنگين به نظر برسند ولي اسلام راه هاي اثبات آن را چنان محدود كرده است كه در عملاً بسيار به ندرت اتفاق مي افتد. در عين اين كه وحشت از آن به عنوان يك عامل بازدارنده قوي و موثر روي افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت. توجه به اين نكته لازم است كه حد سنگسار در جائي نيست كه عمل زناي محصنه (زن شوهر دار) اتفاق افتد ، بلكه در جائي است كه به صورت علني و آشكار اتفاق افتد ، به گونه اي كه چهار نفر با چشمان خود به شكل روشن و آشكار آن را ديده باشند. در مورد اصل ثبوت زنا، بر اساس آيه 15 سوره نساء ، شهادت چهار شاهد عادل شرط شده است. از سوي ديگر براي شهادت شهود، شرايطي تعيين شده است از قبيل ديدن با چشم و تعيين چگونگي آنو عدم قناعت به قرائن و هماهنگي شهادت شهود و مانند آن، كه اثبات جرم را سخت تر مي كند. روشن است كه با اين شرايط تنها افراد بي باك و بي پروا كه هيچ قيد و بندي را نمي پذيرند ، مجرم شناخته مي شوند و بديهي است كه بايد قانون با اين چنين اشخاصي برخورد سخت و نهائي داشته و به شديدترين مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و جامعه سالم بماند. از نكات پيش معلوم مي شود كه پس از اثبات جرم، به هر طريقي كه شده ، بايد مجازات اجراء شود و در هنگام اجراي مجازات كه مربوط به اجتماع مي شود ، نبايد عاطفه، محبت و احساسات جايگزين عقل و سلامت جامعه شود، بلكه تا آن جا كه پاي مجازات الهي در ميان است و به مصلحت عامه بشريت است بايد حكم اجراء شود، چنان كه خداوند متعال در حكم زناي غيرمحصنه مي فرمايد: "هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراي حكم الهي مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهي از مومنان مجازاتشان را مشاهده كنند.(2) بنابراين اجراي حكم سنگسار با عدالت الهي منافاتي ندارد زيرا هم چنان كه گفتيم اين نوع مجازات ها بيشتر نقش عوامل باز دارنده را دارند تا اين نوع جرائم شيوع پيدا نكند ودر عمل هم شارع مقدس در حد امكان از اجراي چنين مجازاتي خودداري مي كند ، چون معمولاً شرايط تحقق آن به وجود نمي آيد مگر اين كه جامعه به وضع حادي رسيده باشد كه در اين صورت چاره اي جز انجام حدود و مجازات هاي اسلامي نيست. مانند بريدن دست يا پاي عفوني يا شيمي درماني سخت براي مريضي كه راههاي سبك تر را طي كرده ، اما نتيجه اي نداده است . روشن است كه بريدن يك عضو از بدن اگرچه بسيار سخت است ، اما براي سلامت كل بدن و عدم سرايت عفونت به بخش هاي ديگر بدن لازم و ضروري است. طريقه رجم (سنگسار) نيز اين است كه حاكم به آن مرد يا زن دستور ميدهد كه با آب سدر و كافور و آب مطلق غسل كند و كفن بپوشد. بعد او را سنگسار ميكنند و بر او نماز ميخوانند و دفنش مينمايند. مورد ديگر: اگر پيرمرد يا پيرزني كه محصن هستند زنا بكنند، حكم آنها ابتدا تازيانه و بعد رجم است.(3) در قرآن، آيهاي كه صريحاً دلالت بر رجم بكند نيامده؛ ولي از طريق شيعه و سنّي حدّ رجم از حدود مجازاتهاي مسلّم شمرده شده است. مثلاً در مسند احمد حنبل آمده است: ابن عباس گفت عمر بن خطاب خليفه دوم، رجم (سنگسار) را از حدود الهي ميدانست و ميگفت شخصي را پيامبر(ص) رجم كرد و ما هم بعد از ايشان سنگسار كرديم. (اين مطلب گر چه در قرآن نيامده) ولي اگر نميترسيدم كه مردم بگويند: عمر در كتاب خدا مطالبي را اضافه كرده است، در گوشهاي از قرآن حدّ رجم را مينوشتم... و پيامبر (ص) نيز فرمود: به زودي بعد از شما مردمي خواهند آمد كه مسائلي از قبيل رجم، دجال، شفاعت، عذاب قبر و خروج از آتش جهنم را منكر خواهند شد.(4) از طريق شيعه نيز عبدالله بن سنان ميگويد: امام صادق(ع) فرمود: رجم "حد الله الاكبر" است و جَلْد (تازيانه) "حدّ الله اصغر" است. پس هنگامي كه مرد محصن زنا كند رجم ميشود.(5) امّا اين كه چرا حكم سنگسار در قرآن نيامده، با اينكه اين حكم بين تمامي مسلمين قطعي است و پيامبر و خلفا و اميرالمؤمنين(ع) اين حكم را اجرا كردهاند؟ در پاسخ بايدگفت: برخي از احكام و بسياري از جزئيات در قرآن نيامده است، گر چه در بطن و حقيقت قرآن هست. در چنين مواردي سنّت قطعي پيامبر (اگر صحيح به دست ما رسيده باشد)، بيانگر بطن قرآن است. پي نوشتها: 1. كتاب نقد، ش 15 - 14، ص 143 - 140. 2. سوره نور آيه 20. 3 . امام خميني، تحرير الوسيلة، ج 2، ص 425. 4 . مسند احمد حنبل، ج 1، ص 23. 5 . كافي، ج 7 ، ص 177.