مرضيه

با سلام، دلم خيلى غصه دار بود و كس ديكًه اى رو نداشتم...

با سلام، دلم خيلى غصه دار بود و كس ديكًه اى رو نداشتم كه باهاش دردودل كنم. دلم تركيد از دست اين همه ادم كافر صفت. از صبح تا شب فقط بايد بشنوى كه اسلام اينجور اسلام اونجور، جرا كًفته اينطورى جرا كًفته اينطورى؟ از صبح تا شب بايد بجنكًى و از اسلام دفاع كنى، اخر سر هم يه مهر عقب موندكًى و نفهمى بهت ميزنن و از زندكًى سيرت ميكنن. ميزنى ماهواره يا يه عده ايرانى فرارى نشستن دين و امام و مسخره ميكنن، ميزنى تلويزيون ميكًن تروريستهاى مسلمون اين كارو كردن و اون كارو كردن، ميرى فيس بوك ملت نوشتن اه اه نماز، اه اه دعا، يا يه صفحه باز كردن كه خدا وجود نداره، بعد صفحشون ٢٠٠٠ تا لايك خورده ولى صفحه عاشقان امام حسين به زور ٣٠٠ تا لايك خورده. واقعاً دارم مغزم و از دست ميدم باور كنيد كه طى يك هفته قبل بيشتر از ٤ بار به خودكشى فكر كردم. البته نه اينكه جراءتشو داشته باشم، نه، ولى جز مركً راهى نيست. شايد بعضىها فكر كنن من عجب ادم بى دردو مشكلى هستم، نه به خدا كلى مشكل دارم ولى به نظرم هيج مشكلى بدتر از بى دينى و از اون بدتر هم خور شدن با اينجور ادما نيست. فكر ميكنم به لعنت خدا كًرفتار شدم كه اين شده عاقبتم!!
چهارشنبه، 26 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مرضيه

با سلام، دلم خيلى غصه دار بود و كس ديكًه اى رو نداشتم...

مرضيه ( تحصیلات : لیسانس ، ٣٠ ساله )

با سلام،
دلم خيلى غصه دار بود و كس ديكًه اى رو نداشتم كه باهاش دردودل كنم.
دلم تركيد از دست اين همه ادم كافر صفت. از صبح تا شب فقط بايد بشنوى كه اسلام اينجور اسلام اونجور، جرا كًفته اينطورى جرا كًفته اينطورى؟ از صبح تا شب بايد بجنكًى و از اسلام دفاع كنى، اخر سر هم يه مهر عقب موندكًى و نفهمى بهت ميزنن و از زندكًى سيرت ميكنن. ميزنى ماهواره يا يه عده ايرانى فرارى نشستن دين و امام و مسخره ميكنن، ميزنى تلويزيون ميكًن تروريستهاى مسلمون اين كارو كردن و اون كارو كردن، ميرى فيس بوك ملت نوشتن اه اه نماز، اه اه دعا، يا يه صفحه باز كردن كه خدا وجود نداره، بعد صفحشون ٢٠٠٠ تا لايك خورده ولى صفحه عاشقان امام حسين به زور ٣٠٠ تا لايك خورده. واقعاً دارم مغزم و از دست ميدم باور كنيد كه طى يك هفته قبل بيشتر از ٤ بار به خودكشى فكر كردم. البته نه اينكه جراءتشو داشته باشم، نه، ولى جز مركً راهى نيست. شايد بعضىها فكر كنن من عجب ادم بى دردو مشكلى هستم، نه به خدا كلى مشكل دارم ولى به نظرم هيج مشكلى بدتر از بى دينى و از اون بدتر هم خور شدن با اينجور ادما نيست. فكر ميكنم به لعنت خدا كًرفتار شدم كه اين شده عاقبتم!!


مشاور: حجة الاسلام منتظمی

کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر مي‌كنيم. همه ما باید امتحان الهی را بدیم شما هم به امتحان خدا مبتلا شدین نه لعنت خدا حقيقت امتحان چيست؟ آيا امتحان فقط براي خبردار شدن از وضعيت يا عکس العمل امتحان شونده است يا امر ديگري نيز در آن ملحوظ است؟ اگر حقيقت امتحان فقط آزمودن براي خبردار شدن است پس خدا که عليم و خبير مطلق مي باشد چه نيازي به امتحان نمودن بندگانش دارد؟! در لغتنامه لسان العرب گفته است: «أَصل المَحْنِ: الضَّرْبُ بالسَّوْط و امتَحَنتُ الذهب و الفضة إِذا أَذبتهما لتختبرهما حتى خَلَّصْتَ الذهب و الفضة؛ اصل کلمه محن به معني زدن با شلاق است. و وقتي طلا و نقره را ذوب کردي تا آن دو را آزمايش کني و از خلوص آن دو باخبر شوي مي گويي امتحان کردم طلا و نقره را. و گفته است :« امتَحن القولَ: نظر فيه و دَبَّره ... و امتَحْنتُه: بمنزلة اختبرته و ابتَلَيْتُه؛ سخن را امتحان کرد يعني در آن نظر کرد و تدبّر نمود. و آن را امتحان کردم به معني از او خبر گرفتم و آن را آزمايش کردم است.» در فرهنگ ابجدي نيز گفته است: «مَحَنَ مَحْناً الفضّةَ: نقره را پاك و خالص نمود. مَحَنَ مَحْناً الأديم: پوست دباغى شده را نرم و پهن كرد.» «مَحَنَ مَحْناً البِئرَ: خاك و گل را از چاه بيرون آورد.» بنابراين، در امتحان و ابتلاء فقط جنبه خبر يافتن لحاظ نشده بلکه مطلوبيت نيز در آن ملحوظ است. يعني امتحان و ابتلا فقط و فقط براي خبردار شدن نيست؛ بلکه امتحان کننده مي خواهد از راه امتحان، شيء مطلوب و خالص را به دست آورد؛ به نحوي که اگر شخص دنبال شيء خالص و مناسب نبود امتحان نيز نمي کرد. وقتي کسي را شلاق مي زنند مراد اين است که او را اصلاح کنند و ناخالصي وجود او را بزدايند لذا کلمه محن در اين مورد به کار مي رود. همچنين طلا و نقره را ذوب مي کنند تا ناخالصي آن ظاهر شود و طلا و نقره ي خالص به دست آيد؛ لذا در اين مورد نيز واژه ي امتحان استعمال مي شود. امتحان سخن نيز براي اين است که سخن ارزشمندي حاصل گردد. دباغي پوست را نيز امتحان مي گويند چون در اثر دباغي، پوست نرم و لطيف مي شود. معلّم هم که دانش آموز را امتحان مي کند صرفاً براي آگاه شدن از ميزان اطلاعات او نيست؛ بلکه غرض اصلي امتحان، اين است که دانش آموزان وادار به درس خواندن شده رشد کنند؛ و کساني به کلاس بالاتر روند که مراتب پايينتر را به خوبي ياد گرفته اند. لذا بسياري اوقات معلّمين، امتحان ميان ترمي مي گيرند و چه بسا شاگردان را هشدار مي دهند که نمره ي ميان ترمشان را در نمره ي ترم آنها دخالت خواهند داد؛ ولي در عمل چنين نمي کنند. چون مقصودشان صرفاً تحريک نمودن دانش آموزان به درس خواندن است. حال از آنجايي که با برهان عقلي اثبات شده که خداوند متعال کمال محض است و جهل در او راه ندارد، لذا در امتحان او جنبه ي خبر گرفتن را بايد کنار گذاشت. پس امتحان خدا فقط براي اغراضي است که به امتحان شونده بر مي گردد نه به امتحان کننده. و اين اغراض بسته به افراد مختلف متفاوت است. امتحان انبياء و ائمه و اولياء براي اين است که وجودشان شکوفاتر شده و به درجات بالاتري برسند. و براي مومنين عادي وسيله خالص شدن از شرکهاي خفي است؛ همانگونه که آتش با ذوب نمودن سنگ طلا، ناخالصي آن را جدا مي کند، و در نهايت طلايي خالص حاصل مي شود. البته امتحان الهي براي عدّه اي نيز مجازات است؛ يعني از جهتي نتيجه اعمال سابق آنهاست و از جهت ديگر وسيله ايست براي متنبّه نمودن آنها تا به راه راست برگردند. امتحان الهي و حقيقت آن در حقيقت امتحان خدا همان قوانين و سنّتهاي الهي است که نظام هستي بر اساس آنها تدبير مي شود. و البته سنّتهاي تشريعي (دستورات ديني) نيز که بخشي از امتحان الهي اند در همين راستا تنظيم گرديده اند. و چون انسان مقصود اصلي در نظام آفرينش است لذا اين سنّتها به گونه اي تنظيم شده اند که انسان را در مسير کمال خود قرار مي دهند. «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت (يعني واداشت که به نفع شما کار کنند)؛ و ستارگان نيز به امر او مسخّر شمايند؛ در اين، نشانه هايى است براى گروهى كه عقل خود را به كار مى گيرند.» (النحل:12) همه عالم خلقت در مسير الي الله قرار دارند؛ «لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»(حديد/5) به عبارت ديگر همانطور که انسان بر اساس فطر الهي آفريده شده است و مسير تکويني او به سمت کمال محض است، عالم نيز مفطور حق تعالي بوده سمت و سوي حرکت و صيرورت آن رو به خداست. حال اگر کسي با سنّت هاي الهي همسو شده و آنها را به نفع خود بداند، و در پيشامدها فقط به اين فکر باشد که تکليف الهي خود را در مورد آن پيشامدها انجام دهد، او هماهنگ با عالم به سوي کمال محض پيش مي رود؛ و عالم هستي ياور او در مسير تکامل مي شوند و الّا در مسير عکس جريان عالم به حرکت در آمده و زير چرخ نظام حقّاني عالم خُرد مي شود. خداوند متعال مي فرمايد: «قطعاً همه ي شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم؛ و بشارت ده به استقامت كنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى رسد، مى گويند: «ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى گرديم.» ـ اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت يافتگان» (بقره / 155-157) و البته خدا بر هيچ کس تکليفي بيش از طاقتش نمي کند. هر پيشامدي که براي انسان رخ مي دهد يقيناً انسان تکليفي در مقابل آن دارد؛ و در پس هر تکليفي تکاملي موجود است. و البته همراه هر ترک تکليفي نيز سقوطي هست. بنابراين، امتحان الهي چيزي نيست جز سنّتهاي الهي حاکم بر عالم، و وظيفه انسان در مواجهه با آنها همسويي با نظام خلقت است. و مسير نظام خلقت و سنن الهي به سوي خداوند متعال است. و نحوه همسويي با سنن الهي و نظام خلقت را دين تعليم مي دهد. و غرض از امتحان الهي چيزي نيست جز رساندن انسانها به غايت مطلوبشان. در چنين سيري است که انسان از هر گونه شرکي مي رهد و جز دست خدا هيچ دستي را در کار عالم مشاهده نمي کند؛ لذا فرشته خو گشته لايق درک خطابات خلفاي الهي مي شود. امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان؛ همانا سخن ما دشوار است؛ لذا جز سه کس نمي تواند آن را حمل کند . نبي مرسل يا فرشته ي مقرّب يا مومني که خدا قلب او را با امتحان براي ايمان خالص کرده است.» (بحارالأنوار؛ ج 2؛ ص90) دايره امتحان شامل چي و کسيت؟ دايره امتحان الهي براي همه مکلّفين است و هيچ گروهي از آنها از امتحان الهي استثنا نشده اند. دنيا سراسر دار امتحان است و هر که در آن وارد شده قابليت امتحان دادشته باشد امتحان مي شود. لکن خيلي ها معني امتحان را ندانسته، خيال مي کنند که امتحان فقط با سختيها و مصيبت‌هاست و آنها که گرفتار سختي و مصيبت نيستند امتحان نمي شوند؛ در حالي که چنين نيست و همه ي امور موجود در عالم مادّه سوال امتحاني خدا هستند. خداوند متعال مي فرمايد: «امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اِكرام مى كند و نعمت مى بخشد مى گويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مى گيرد مى گويد:«پروردگارم مرا خوار كرده است.». چنان نيست كه شما مى پنداريد؛ شما يتيمان را گرامى نمى داريد. و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمى كنيد. و ميراث را (از راه مشروع و نامشروع) جمع كرده مى خوريد. و مال و ثروت را بسيار دوست داريد. چنان نيست كه آنها مى پندارند. در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود. و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند. و در آن روز جهنم را حاضر مى كنند؛ (آرى) در آن روز انسان متذكّر مى شود؛ امّا اين تذكّر چه سودى براى او دارد؟!» (الفجر:15 ـ 23) و نيز مي فرمايد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ؛ هر نفسي طعم مرگ را مى چشد. و شما را با شرّ و خير آزمايش مى كنيم؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى شويد.» (الأنبياء: 35) غرض اصلي در امتحان الهي اين است که استعدادهاي وجودي انسان، به خصوص استعدادهاي الهي او رشد کنند؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحاني بنده خود را متوجّه ضعف خود مي کند تا خودش آن ضعف را جبران نمايد؛ و گاه او را امتحان مي کند امّا نه براي متوجّه نمودن او به ضعفش، بلکه براي اينکه خود آن امتحان باعث رشد وجودي شخص مي شود. خداوند متعال مي داند که مؤمنين و انبياء(ع) در برابر امتحانات او اعتراضي نخواهند نمود ولي باز آنها را امتحان مي کند؛ چرا که با اين امتحانها درجه ي وجودي آنها بالا مي رود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است؛ لکن موضع گيري منفي يک شخص در برابر امتحان الهي، باعث مي شود که آن لطف و امتحان، زمينه سقوط او را فراهم کند. مثل کسي که اگر در امتحان مدرسه شرکت کرده و قبول شود، به کلاس بالاتر راه پيدا مي کند؛ ولي اگر در امتحان حاضر نشود يا سر جلسه ي امتحان، سوالات را عمداً پاسخ ندهد يا آمادگي قبلي براي امتحان را فراهم نکرده باشد، در آن صورت همان امتحان که مي توانست عامل رشد او باشد براي او سبب سقوط خواهد بود. اگر کسي ضعف‌هاي معنوي خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها کرد، روشن است که براي برطرف شدن آن ضعف‌ها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت؛ چون ضعفي نيست که برطرف شود؛ ولي براي تثبيت آن کمال حاصل شده، ممکن است مورد امتحان قرار گيرد. همچنين خود همان درجه حاصل شده ممکن است محملي براي يک امتحان ديگر شود تا شخص، به درجه اي بالاتر نيز ترقّي کند. اساساً بايد دانست که دنيا دار امتحان است؛ و امتحان الهي مثل امتحان‌هاي دنيوي سر ترم نيست؛ لحظه لحظه زندگي، امتحان است، خوردن انسان، خوابيدن او، سخن گفتنش، بادي که مي وزد، باراني که مي بارد، خشکسالي ها، ارزاني‌ها، گراني‌ها، سلامتي و مريضي، خوش قيافه بودن و بدقيافه بودن، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمي تا زمان وارد شدن به عالم برزخ، حتّي يک ثانيه هم از امتحان خدا فارغ نيست. لکن براي اينکه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه امتحان الهي را فراموش نکند و ثانياً در مسير تکامل مداوم، جهش‌هاي تکاملي نيز داشته باشد، گاه امتحان‌هاي بزرگي نيز از او گرفته مي شود. براي مثال به يکباره با مشکل يا مصيبت بزرگي مواجه مي شود يا برعکس توفيق و نعمت هنگفتي نصيبش مي شود، يا با انتخاب سرنوشت سازي روبرو مي‌شود. بنابراين، همان گونه که مرگ عزيزان، فقر، مريضي، نقص عضو و امثال اين امور، امتحان خدا هستند، زنده بودن عزيزان، ثروت، سلامتي، داشتن اعضاي سالم و امثال آنها نيز امتحان الهي اند. و چه بسا کساني که در امتحانات قسم دوم مردود مي شوند تعدادشان بيشتر از کساني باشد که در امتحانات قسم اوّل مردود مي شوند. در امتحانات قسم اوّل بسياري از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد مي جويند ولي در قسم دوم کمتر کسي هست که خدا را ياد کرده و شکر نعمت او کند. لذا خداوند متعال مي فرمايد: «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ؛ و عدّه کمي از بندگان من شکرگزارند» (سبأ: 13)؛ و فرمود: «و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكّر شود يا شكرگزارى كند.» (الفرقان:62) واقعاً چند نفر در عالم وجود دارند که خدا را به خاطر آفريدن شب و روز و خورشيد و ماه شکر کنند؟ يا هر بار که والدين خود را مي بينند خدا را ياد کرده و شکرگزار او باشند؟ در حالي که همه اينها نعمت خدا هستند و وظيفه آدمي اين است که در برابر نعمت، شکر گزار باشد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.