ناشناس
با سلاممن با دختر خالم چند ماهی دوست بودم تا اینکه...
با سلام
من با دختر خالم چند ماهی دوست بودم تا اینکه 2 ماه پیش نامزد کردیم...ولی احساس شکست شدید میکنم و فکر میکنم اگه حتی طلاقش بدم بهتره....در دوره که با هم دوست زنداداشم میگفت که با چشمای خودشون دیدن که خانم من تو دوره مجردی شماره گرفته از کسی ..یا یکی از دوستام میگفت اونو با پسری دیده و چند مورد دیگه که باعث میشه خیلی خیلی زیاد سرد بشم نسبت به زندگیمون..شب و روز فکر و خیالم شده فکر کردن به این چیزا و نمیدونم چیکار کنم.چند بار تمام شبهات ذهنمو ازش پرسیدم و گفته حاضرم دست رو قران بذاره که همش پاپوش بوده و دروغ میگن...در ضمن نامزدم همیشه نمازشو میخونه و هر روزم باید زیارت عاشوراشو بخونه و از خانواده اصیله و چادری
اوایل قبل اینکه این چیزارو در موردش بدونم خیلی خیلی دوسش داشتم ولی الان هر چی بیشتر به اینا فکر میکنم بیشتر دل سرد میشم و کمتر محبت میکنم بهش...
تورو خدا کمکم کنید از درس و کار و زندگی افتادم...اگه کتابیم هست که میتونه کمکم کنه معرفی کنید ممنون
مشاور: خانم مریم مردانی
با سلام دوست گرامی همانطور که خودتان نیز گفتید این رفتارها در دوره دوستی شما رخ داده والبته این رفتارها را شما با چشم خود ندیده اید.پس پیشنهاد می کنم زندگی مشترک خود را با خاطر حرفای دیگران که ممکن است درست یا نادرست باشد خراب نکنید و با آوردن گذشته به زمان حال اوضاع زندگیتان را به دست خود به سمت منفی تغییر ندهید. چنانچه گفتید همسرتان پایبند به اصول دینی است پس بهتر است نه تنها او را به خاطر اینگونه رفتارهای مثبت تشویق کنید بلکه در مقابل دیگران حتی در نبود او حمایت کنید و نگذارید دیگران حرفی درمورد زندگی یا همسرتان بزنند.به هیچ عنوان چیزی که با چشمان خود ندیده اید قبول نکنید و به دیگران اجازه ندهید در زندگی شما دخالتی کرده منجر به خراب شدن زندگیتان گردند.لحظاتی که می توانید به خوبی در کنار همسرتان بگذرانید را با اینگونه افکار خراب نکنید و لحظه اکنون را به خاطر گذشته غیر قطعی خراب نکنید. ارزشهای خود را در زندگی مشخص کنید. احتمالا یکی از این ارزش ها داشتن یک زندگی مشترک خوب و خوشبختی در کنار همسرتان است. اهدافی که برای رسیدن به این ارزشها لازم است دنبال کنید به دقت مشخص کنید. ازجمله اهدافی که در مسیر ارزش نامبرده می توانید دنبال کنید ، محبت کردن به همسرتان، گفتن کلمات محبت آمیز به او، انجام کارهای مورد علاقه او، داشتن آرامش فکر و خیال برای ایجاد آرامش در فضای خانواده تان و ..... است. مشخص کنید که در راه رسیدن به این افکار چه اعمالی باید انجام دهید. چه موانعی وجود دارد. برای موانع بیرونی به دنبال راه حل و فنون حل مساله باشید،اما مانع اصلی در این راه همین افکارمخربی است که در ذهنتان وجود دارد، برای خلاصی از این افکار تنها کافی است درگیر اعمالی باشید که شما را به اهداف و ارزشهایتان نزدیکتر می کند. افکار هم می آیند می روند.درگیر این افکار نشوید با بیکاری به آنها بها ندهید و هربار که به ذهنتان آمد به اعمالو وظایفتان برسید. با این افکار مبارزه نکنید چراکه مبارزه منجر به طغیان آنها می شود.بهتر ین راه بی اعتنایی به این افکار است آن هم با درگیری با اعمال و وظایفتان.