ن

با سلاممن یه دختر 24 ساله ام الان یک ساله کامله که...

با سلام من یه دختر 24 ساله ام الان یک ساله کامله که عقد کردم ولی تمام این دوران به جز سه ماه اول با سختی و بی تفاوتی بوده ما به صورت کاملا سنتی با هم عقد کردیم قبل از خواستگاری نه همدیگرو دیده بودیم نه با هم حرف زده بودیم و به اسرار خونواده هامون با هم عقد کردیم چون خودمون میخواستیم نامزدی هم داشته باشیم الان هر چی بیشتر به جلو میریم میبینیم که با هم تفاهم نداریم و زندگیمون در آینده داغونه از طرفی چون من دخترم و توی شهر کوچیکی زندگی میکنم چیزی که بیشتر از طلاق اذیتم می کنه حرفای مردم و کنایه هاشونه اونا منتظرن که این اتفاق بیفته و کنایه هاشون شروع بشه خیلی میترسم نه قدرت ادامه دارم نه جرات طلاق در هر دو صورت من تو این زندگی بازنده میشم خواستم خودمو بکشم به خاطر مادرم منصرف شدم نمی دونم باید چیکار کنم هیچ کس نمیتونه شرایطمو درک کنه خواهش میکنم کمکم کنید ما به هم علاقه نداریم و به هم حسی نداریم نه اینکه از هم بدومون بیاد یا همو دوست داشته باشیم اگه بخوایم ادامه بدیم به خاطر خونوادمونه به نظر شما ممکنه بعد ازدواج علاقه ایجاد بشه چون تو شهر ما با یه چشم به یه دختره هرزه و مطلقه نگاه میکنن خواهش میکنم یه راهی پیش پام بزارین تا حالا با هم رابطه جنسی نداشتیم فقط دو سه بار همو بوسیدیم 8 ماه دوم با بی تفاوتی گذشته همسرم میگه از مهون اوایل اینجوری بوده و منو نمیخواسته به نظز شما ممکنه با ازدواج علاقه بینمون ایجاد بشه و حس بی تفاوتی از بین بره یا طلاق بهترین گزینه است؟ لطفا توضیح بدین که من میتونم چیکار کنم که اون به منعلاقه مند بشه تشکر
چهارشنبه، 25 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ن

با سلاممن یه دختر 24 ساله ام الان یک ساله کامله که...

ن ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

با سلام
من یه دختر 24 ساله ام الان یک ساله کامله که عقد کردم ولی تمام این دوران به جز سه ماه اول با سختی و بی تفاوتی بوده ما به صورت کاملا سنتی با هم عقد کردیم قبل از خواستگاری نه همدیگرو دیده بودیم نه با هم حرف زده بودیم و به اسرار خونواده هامون با هم عقد کردیم چون خودمون میخواستیم نامزدی هم داشته باشیم
الان هر چی بیشتر به جلو میریم میبینیم که با هم تفاهم نداریم و زندگیمون در آینده داغونه از طرفی چون من دخترم و توی شهر کوچیکی زندگی میکنم چیزی که بیشتر از طلاق اذیتم می کنه حرفای مردم و کنایه هاشونه اونا منتظرن که این اتفاق بیفته و کنایه هاشون شروع بشه خیلی میترسم نه قدرت ادامه دارم نه جرات طلاق در هر دو صورت من تو این زندگی بازنده میشم خواستم خودمو بکشم به خاطر مادرم منصرف شدم نمی دونم باید چیکار کنم هیچ کس نمیتونه شرایطمو درک کنه خواهش میکنم کمکم کنید ما به هم علاقه نداریم و به هم حسی نداریم نه اینکه از هم بدومون بیاد یا همو دوست داشته باشیم اگه بخوایم ادامه بدیم به خاطر خونوادمونه
به نظر شما ممکنه بعد ازدواج علاقه ایجاد بشه چون تو شهر ما با یه چشم به یه دختره هرزه و مطلقه نگاه میکنن
خواهش میکنم یه راهی پیش پام بزارین
تا حالا با هم رابطه جنسی نداشتیم فقط دو سه بار همو بوسیدیم 8 ماه دوم با بی تفاوتی گذشته همسرم میگه از مهون اوایل اینجوری بوده و منو نمیخواسته به نظز شما ممکنه با ازدواج علاقه بینمون ایجاد بشه و حس بی تفاوتی از بین بره یا طلاق بهترین گزینه است؟ لطفا توضیح بدین که من میتونم چیکار کنم که اون به منعلاقه مند بشه
تشکر


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام، خواهر عزیزم ناکامی که در حال حاضر در آن به سر می برید را درک می کنم .اما اگر نمی توانید تصمیم قطعی بگیرید، فعلا شروع زندگی مشترکتان را به تاخیر بیاندازید ، با آن چه در متن سؤال به آن اشاره کرده اید تضمین نمی کنم که اگر شرایط به همین منوال پیش برود بین شما علاقه ای ایجاد شود، اما اگر هر دوی شما بخواهید واقعا کنترل ایجاد علاقه 90 درصد به خودتان بستگی دارد. به همین خاطر توصیه می کنم با ایشان همدلی کنید ، به همسرتان بگویید تو را درک می کنم شاید ازدواجی که می خواستی داشته باشی نداشتی ، اما این شرایط برای من راحت نیست اینکه ببینم یک مرد اسمش در شناسنامه ام وجود دارد ولی برایم غریبه است، تقصیر را به گردن او نیاندازید ولی از احساساتتان صحبت کنید، بگویید که دوست دارید تکلیفتان را بدانید. و در یک فرصت مناسب بخواهید که همراه هم به یک مشاور خانواده مراجعه کنید تا هر دوی شما را به صورت حضوری بررسی کنند و تشخیص دهند که مشکل از کجاست، اگر همسرتان قادر باشند به مشاور بگویند که مشکل اصلی شان چیست می توانید تصمیم بگیرید . و این را در نظر داشته باشید که اگر جدا شوید درست است، مدتی حرف و حدیث های دیگران را می شنوید، آنها کار خودشان را انجام می دهند ولی شما نهایتا پس از 2 سال می توانید یک ازدواج موفق و شاد دیگر داشته باشید تا اینکه خودتان را را محکوم به ماندن کنید ، و در زندگی ای وارد شوید که در واقع مردگی است نه زندگی . خوشبختانه از لحاظ باکره بودن و شرایط سنی مشکل ندارید و می توانید منتظر بمانید. اما این نکته را در نظر داشته باشید که در یک رابطه هر دو نفر نقش دارند و تنها ایشان نیستند که این جو سرد را به وجود آورده اند، ممکن است در ابتدا علاقه ای وجود نداشته و انتخاب عجولانه ای کرده اید اما شما نیز می توانید با انجام کارهایی یخ ایشان را بشکنید، اما اینها همه مستلزم این است که رابطه شما به صورت دقیق تر بررسی شود.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.