ناشناس

با سلام راستش نمیدونستم در قسمت پرسش و پاسخ چطور سوالم...

با سلام راستش نمیدونستم در قسمت پرسش و پاسخ چطور سوالم رو مطرح کنم,میشه بفرمایید آیا مسیحیان کافر محسوب میشوند یا خیر؟چون دین اسلام اکثرا به اونها رسیده.
دوشنبه، 7 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام راستش نمیدونستم در قسمت پرسش و پاسخ چطور سوالم...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 29 ساله )

با سلام راستش نمیدونستم در قسمت پرسش و پاسخ چطور سوالم رو مطرح کنم,میشه بفرمایید آیا مسیحیان کافر محسوب میشوند یا خیر؟چون دین اسلام اکثرا به اونها رسیده.


مشاور: حجة الاسلام منتظمی

جواب:کاربر محترم: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر مي‌كنيم: قرآن و روایات به طور صریح اعلام مى‏دارد که تنها اسلام و تشیع که همان حقیقت اسلام ناب است از افراد پذیرفته مى‏شود و این به معناى آن نیست که همه شیعیان اسمى وارد بهشت مى‏شوند؛ اما در مورد افراد دیگر ادیان و مذاهب باید گفت: آنان به سه دسته تقسیم مى‏شوند که هر یک حکمى جداگانه دارند: یک. با اسلام و تشیع آشنا شده؛ ولى به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت از پذیرفتن آن سرباز مى‏زنند. چنین افرادى به فرموده قرآن کریم اهل جهنم‏اند. دو. با اسلام و تشیع آشنا نیستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ یعنى، از وجود دینى به نام اسلام یا مذهبى به نام تشیع مطلع‏اند؛ ولى با وجود همه امکانات و شرایط لازم براى جست‏وجوى حقیقت اقدامى نمى‏کنند. چنین افرادى در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات مى‏شوند. سه. با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیرى ندارند؛ بلکه یا اصلاً به گوش‏شان نخورده یا آنکه امکان تحقیق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت ویهودیت و...)قبول کرده و به آن عمل نموده‏اند. چنین افرادى اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى‏دهد و اعمال آنها را با میزان حقیقت‏خواهى آنان و آنچه فکر مى‏نمودند حق است، مى‏سنجد. مطالب بالا از آیات و روایات استفاده مى‏شود که درباره آن توضیح مختصرى مى‏دهیم: یکم. مردم بر حسب وضع‏شان در برابر وعده و وعیدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسیم مى‏شوند: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه (که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‏اند و اهل اعراف). مؤمنان افرادى‏اند که به خداوند ایمان آورده‏اند و جایگاه‏شان بهشت است. کافران کسانى‏اند که از روى علم حق را شناخته‏اند؛ ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته‏اند. این گروه مقصراند و جایگاه‏شان به طور حتم جهنم است. گروه مستضعف و مرجون الى الله نیز کسانى‏اند که داراى عذراند؛ یعنى، اگر نتوانسته‏اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهى کردن آنان نبوده است؛ بلکه از جهت یک سلسله عواملى بوده که از اختیار آنها خارج بوده است. همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. بدیهى است که چون این صورت، ترک به اختیار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختیار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع کار چنین کسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ایجاب عمل خواهد کرد. دوم. آیات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب یاد شده، دلالت مى‏کند. خداوند در آن آیات عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن با شرایطى قبول کرده است. در آیه 106 از سوره «توبه» هم کار این گونه افراد را به خود خداوند احاله کرده است. مراد از «مستضعف» در اینجا فقر اقتصادى نیست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدایت است. این است که در آیات سوره «نساء» جمله A}(لا یستطیعون حیله و لا یهتدون سبیلا){A به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذکر شده است، از این صفت مى‏توان دریافت که علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیر معاند هم مى‏شود. افزون بر اینها، آیه 286 سوره «بقره» بر همین گفته دلالت دارد؛ زیرا در ذیل آیه فوق این مطلب آمده که انسان، هر چه خوبى کرده، به نفع او و هر چه بدى کرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزى به اکتساب، یعنى، آنچه مسؤولیتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤولیت براى انسان نخواهد داشت. سوم. به عقیده علامه طباطبایى، معناى «مستضعف» علاوه بر اینکه افراد ساکن در سرزمینى را که بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دین اسلام در آنجا نیست، شامل مى‏شود؛. همچنین به فردى هم که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته، شامل مى‏گردد؛ یعنى، شخصى که به حق رهبرى نشده و در عین حال از کسانى است که با حق عناد ندارد؛ بلکه طورى است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروى خواهد کرد؛ ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنین کسى جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا که آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم که نمى‏شود راهى به حقیقت یافت.V}براى اطلاع بیشتر ر.ک: الف. ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص 80 ب. اصول کافى، ج 3، باب کفر و ایمان. پ. مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 352.{V



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.