چهارشنبه، 17 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اهل سنت ادعا دارند که کار تجهيز و تدفين پيکر مطهر پيامبر- صلی الله علیه و آله - را ابوبکر انجام داده و حضرت علي- علیه السلام - در آن زمان از شدت غم مدهوش شده بودند، آیا این ادعا واقعیت دارد یا خیر؟


پاسخ :
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بعد از بیست و سه سال تبليغ رسالت و دعوت مردم به يکتاپرستي و تقوا و ابلاغ دين اسلام در تمام جزيرة العرب، روز دوشنبه بیست و هشتم صفر سال يازدهم هجري در سن شصت و سه سالگي از این جهان رحلت فرمودند. بر اساس روايات تاريخي که از اهل سنت نقل شده است پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در حالي جان به جان آفرين تسليم کردند که سرشان روی سينه علي ـ عليه السلام ـ قرار داشت و مراسم تجهيز و تکفين و تدفين و نماز آن حضرت را علي بن ابي طالب- علیه السلام - با کمک چند نفر ديگر از بني هاشم انجام دادند.
ابن سعد روايت مي کند: کعب الاحبار روزي از خليفه دوم (عمر) سوال کرد پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در موقع احتضار (آخرين لحظات عمرشان) چه فرمودند: عمر به علي ـ عليه السلام ـ که در آن مجلس حضور داشت اشاره کرد و گفت از او بپرسيد. حضرت فرمود: پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در حالي که سرشان بر روي شانه من بود، مي فرمود: الصلاة الصلاة... کعب دوباره سوال کرد که چه کسي پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را غسل داد، عمر گفت از علي بپرس؛ حضرت فرمود: من پيامبر را غسل دادم در حالي که عباس نشسته بود و اسامه و شقران آب مي ريختند.[1]
ابن هشام مي نويسد: کساني که متصدي غسل بدن آن حضرت شدند عبارت بودند از علي بن ابي طالب، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، قثم بن عباس، اسامة بن زيد و شقران، غلام پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و اوس بن خولي نيز که يکي از انصار بود، فرياد زد: يا علي تو را به خدا سوگند ما را هم در اين افتخار شريک کن، علي ـ عليه السلام ـ فرمود: داخل خانه شو و او نيز وارد شده در کناري نشست و کيفيت غسل آن حضرت بدين ترتيب بود که علي ـ عليه السلام ـ جنازه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را بر سينه خود گذارده بود و عباس و فضل و قثم در حرکت دادن و چپ و راست کردن بدن به او کمک مي کردند و اسامه و شقران هم آب مي ريختند و علي بن ابي طالب- علیه السلام – پيامبر- صلی الله علیه و آله - را از زير پيراهن غسل مي داد و مي گفت: پدر و مادرم به فدایت که چه اندازه در زندگي و پس از مرگت پاکيزه اي و چون از غسل فارغ شدند او را با سه پارچه «صحاري» و يک پارچه بُرد «حبرة» کفن کردند.[2]
درباره کيفيت دفن پيامبر- صلی الله علیه و آله - نيز مي نويسد: «اما کساني که متولي دفن آن حضرت شدند و وارد قبر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شدند عبارتند از: علي بن ابي طالب و فضل بن عباس و قثم بن عباس و شقران».[3]
علاوه بر کتاب هاي ذکر شده که از کتب معتبر و قديم اهل سنت در زمينه تاريخ پيامبر- صلی الله علیه و آله - و صحابي آن حضرت محسوب مي شوند، ابن اثير جزری در اسد الغابة،[4] ابن کثير در البداية و النهاية[5] و بيهقي در دلائل النبوة[6] و دهها منبع ديگر از اهل سنت به اين امر اشاره دارند که کسي جز علي ـ عليه السلام ـ و همراهان آن حضرت در تجهيز و تدفين آن حضرت شرکت نداشته است.
نخستين کسي که بر پيامبر گرامي- صلی الله علیه و آله - نماز گزارد، امير مؤمنان علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ بود سپس ياران و اصحاب آن حضرت دسته دسته بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند.
چنانچه ابن کثر از ابن مسعود نقل مي کند: که در وصيت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده است که آن حضرت را مردان اهل بيتش غسل دهند و کفن کنند و بعد بر جنازه آن حضرت نماز بگزارند سپس مردم بر آن حضرت نماز بگزارند و بعد از مردان زنان بر جسد آن حضرت نماز بخوانند.[7]
سپس در محل دفن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اختلاف در بين مردم به وجود آمد برخي گفتند: در بقيع دفن کنيم و برخي گفتند: در کنار مسجد و برخي نيز گفتند: در منزل حضرت، ايشان را دفن کنيم؛ در نهايت تصميم بر اين شد که جنازه حضرت را در همان حجره اي که حضرت رحلت نموده بودند به خاک بسپارند. قبر آن حضرت توسط ابو عبيده جراح و زيد بن سهل آماده گرديد و مراسم دفن به وسيله امير مؤمنان به کمک فضل و عباس و قثم انجام گرفت.[8]
بنابراين مشاهده مي شود که اکثر قريب به اتفاق منابع تاريخي و روایی اهل سنت که تعدادشان به دهها عنوان کتاب مي رسد و توسط نويسندگان قديمي نوشته شده است و امروزه نيز موجود است و حتي به تواتر و شهرت نيز رسيده است که کسي جز علي ـ عليه السلام ـ متولي تجهيز، تکفين و تدفين پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نبوده و اگر رواياتي هم بر خلاف اين نقل شود مخالف فرموده رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ است که قبلا ذکر شد و يا اين که از سر عناد و دشمني با علي بن ابي طالب- علیه السلام - چنين مطلبي را نقل مي کنند.

سوال: چرا شيعيان از عباراتي نظير «يا علي» «يا حسين» و.. استفاده مي کنند؟
اين که چرا شيعيان، «يا علي» و «يا حسين» و... مي گويند. در اين رابطه بايد گفت که بنا بر مذهب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ که بر گرفته از قرآن و سنت نبوي است توسل و استغاثه از درگاه اولیا جايز بوده و سيره مسلمين نيز بر اين امر بوده است.
چنان چه فرزندان يعقوب موقعي که از کرده خود پشيمان شدند پيش پدر آمده و طلب استغفار نمودند: «يا ابانا استغفرلنا.....»؛[9] گفتند پدر جان در حق ما طلب آمرزش کن.
و شيعيان نيز با گفتن اسامي مبارک رسول الله و ائمه معصومين- علیهم السلام - از آن حضرات مي خواهند که نزد خداوند از پيروان خود شفاعت کنند چنان چه خداوند در قرآن مي فرماید: آدم از خداي خود کلماتي را با خضوع و طاعت اخذ نمود و روي آنها توبه کرد، حقا او توبه پذير است.[10] در تفسير اين آيه مفسران نوشته اند آن اسامي و کلمات عبارتند از: نام مبارک پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت آن حضرت ـ عليهم السلام ـ .[11]
بنابراين شيعيان نيز نام پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و نام علي و اولاد علی- علسه السلام - را براي شفاعت و طلب استغفار بر زبان مي آورند و اين اسامي مقدس را بين خود و خداي متعال واسطه قرار مي دهند چنان چه آدم ـ عليه السلام ـ و فرزندان يعقوب چنين کردند. البته نبايد اين گونه برداشت شود که شيعيان به طور مستقيم حوائج خود را از ائمه مي خواهند بلکه اگر از هر کسي بپرسي در جواب خواهد گفت که به خاطر وجاهت و منزلتي که معصومين- علیهم السلام - نزد خداوند دارند. لذا ما آنها را و اسامي آنها را واسطه و وسيله قرار مي دهيم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- سیره صحیح پیامبر اسلام،ترجمه دکتر سپهری
2- فروغ ابدیت،آیه الله ،سبحانی.
3- تاریخ تحقیقی اسلام ،یوسفی غروی.

پی نوشتها:
[1]. ابن سعد، محمّد، الطبقات الکبري، بيروت، دارالکتب العلمية، 1410ق، ج2، ص202.
[2]. ابن هشام، عبدالملک، السيرة النبويه، بيروت، دارالمعرفة، بي تا، ج2، ص622 - 663.
[3]. همان، ص664.
[4]. ابن اثير جزری، علی بن محمد، اسد الغابة في معرفة الصحابة، بيروت، دارالفکر، 1409ق، ج2، ص388.
[5]. ابن کثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، 1407ق، ج5، ص269.
[6]. بيهقي، احمد بن حسين، دلائل النبوة و معرفه احوال صاحب الشریعه، بيروت، دارالکتب العلمية، 1405ق، ج7، ص254.
[7]. ابن کثير، پیشین، ج5، ص2645 ـ 266.
[8]. طبری، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوک، بيروت، موسسه الاعلمي، بي تا، ج2، ص452.
[9]. سوره يوسف ، آیه 96.
[10]. سوره بقره ، آیه 37.
[11]. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، جده، 1365ش، ج1، ص58؛ هيثمي، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالکتب العلميه، 1408ق، ج8، ص253.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.