مقدمه:
بحث دربارهی جنبههای اخلاقی و سیرهی عملی امام هشتم حضرت علی بن موسی علیهالسلام است، یعنی همان اصول اخلاقی و روشهای عملی زندگی آن بزرگوار که میتواند برای ما بهترین درس و آموزنده ترین شیوههای عملی زندگی در رسیدن به سعادتهای دنیا و آخرت باشد.و البته این اصول و روشها بسیار است که ما ناچاریم همه ی آنها را تحت چند عنوان در آورده و به سه دسته تقسیم کنیم:
در مورد امام رضا علیه السلام سه سیره به صورت کلی وجود دارد که در این مقاله به دو مورد اول اشاره می کنیم.
1- سیره و روش امام علیهالسلام در ارتباط با خدا
2- سیره و روش امام علیهالسلام در ارتباط با خود
3- سیره و روش امام علیهالسلام در ارتباط با خلق
یادآور ی می کنیم که سیره سوم به صورت مجزا تحت عنوان نحوه برخورد و رفتار امام رضا علیه السلام با مردم چگونه بوده است؟ در مقاله ای مجزا در قسمت مقالات امام رضا علیه السلام راسخون بارگذاری گردیده است.
سیره چیست؟
سیره به همان سبکها و روشهای خاص و شیوههای زندگی پیغمبر و ائمهی دین گفته میشود، یعنی همان اصول و روشهای اخلاقی و عملی ثابتی که در برخورد با دشمنان، با دوستان، با مردم عاری، با افراد خانواده، در تبلیغ، در رهبری، در فرماندهی، در عبادت، در تجارت، در سیاست، و خلاصه در تمام شؤون زندگی داشتند،.و به عنوان اصل و قانون در زندگی آنها حکم فرما بود و برای ما هم باید همان اصول و روشها الگو و راهنما باشد،.
وگرنه برای ما دانستن اینکه امام رضا علیهالسلام مثلا در چه روزی به طور تحقیق به دنیا آمده و چه روزی بطور تحقیق از دنیا رحلت فرموده و به شهادت رسیده و یا شکل و شمائل آن بزرگوار چگونه بوده، و خصوصیات جسمی و شخصی آن حضرت چگونه بوده است .
خیلی مهم و آموزنده نیست و دانستن و شناختن آن، سیره شناسی نیست چون اینها سیره آن حضرت نیست
سیره آنهائی است که شیوهی عمل آن بزرگواران را در زندگی به ما نشان میدهد و به طور ثابت و پیوسته در زندگی آنها دیده میشود،
نکته ی علمی در احادیث (لفظ کان)
و معمولا سیره عملی ثابت و مستمر در اخبار و روایات هم به صورت «کان …» و مشتقات آن بیان شده که فهمانندهی استمرار و پیوستگی عمل میباشد، و خود آن بزرگواران نیز همان را از پیروانشان خواستهاند …مثلا میبینیم در زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مینویسند: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَفِیفَ الْمَئُونَةِ [1]
و از آن سو در تاریخ نیز میخوانیم که چون امیرالمؤمنین علیهالسلام بر سر جنازهی زید بن صوحان یکی از اصحاب رسول خدا و یاران صدیق و با وفای امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) که در جنگ جمل شهید شده - میآید،.
و بهترین سیره و روش زندگی او را که از سیرهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آموخته به عنوان مدال افتخاری بدو میدهد اینگونه از او یادآوری کرده که بر سر جنازهاش میگوید:«لَقَدْ کُنْتَ یَا زَیْدُ خَفِیفَ الْمَئُونَةِ کَثِیرَ الْمَعُونَةِ …» [2]
- به راستی ای زید که تو کم خرج و پر کار بودی …که در هر دو مورد با لفظ «کان» و در یک سیاق و قالب نقل شده، و استفادهی استمرار و عادت و سیره و روش از آن میشود.
و یا در زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام و سختی و سازش ناپذیری او در امور دینی حتی بزرگان اهل سنت دربارهاش گفتهاند.
کَانَ عَلِیٌّ وَ اللَّهِ سَهْماً صَائِباً مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَی عَدُوِّهِ … لَمْ یَکُنْ بِالنَّؤُمَةِ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَا بِالْمَلُومَةِ فِی دِینِ اللَّه …»[3]
- به خدا علی تیری بود از تیرهای خدا بر دشمنانش که خطا نمیرفت … و دربارهی آنچه مربوط به خدا بود و کارهای خدائی، خواب نداشت، و در مورد دین خدا ملامت پذیر نبود …
و در مورد مالک اشتر نیز که یکی از یاران با ایمان و ارادتمندان واقعی علی علیهالسلام است خود آن بزرگوار هنگامی که او را به مصر میفرستد در نامهای به مردم مصر مینویسد:
فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ ... فَاسْمَعُوا لَهُ ... فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ لَا کَلِیلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِی الضَّرِیبَةِ »[4]
به راستی که بندهای از بندگان خدا را به سوی شما گماشتم که در روزهای ترس نخوابد، و ساعتهای وحشت از دشمن سرباز نزند،.
بر فاجران از سوزش آتش سختتر است و او مالک است، از وی فرمانبر ید … که او شمشیری است از شمشیرهای خدا که نه لبهی آن کند و نه ضربت او بیاثر …
و یا اینکه میبینیم دربارهی خود آن بزرگوار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید:«عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض…[5]
و دربارهی عمار نیز آن یار دیرینه و باوفایش میخوانیم که فرمودند «أنّ عمّارا مع الحقّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ یَدُورُ عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِ أَیْنَمَا دَارَ … [196]- به راستی که عمار با حق است و حق با او است میگردد عمار با حق هر کجا که او بگردد …
سیره عملی امام رضا در ارتباط با خدا
این بزرگترین امتیاز مردان الهی است که محور اصلی زندگی آنها را خدای تعالی و عشق به خدا تشکیل میداده و هر چه را میخواستند برای خدا میخواستند،.و تمام ابعاد وجودی زندگی آنها را خدا فرا گرفته بود، رضای خدا، امر خدا، نهی خدا، توکل به خدا توجه به خدا … و خلاصه هر چه را میدیدند خدا بوده همان گونه که از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده که فرمود:
ما رَأَیْتُ شَیْئاً الّا وَ رَأَیْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ : و یکی از بزرگان اهل سنت دربارهی آن بزرگوار گفته است:
و کانت حَرَکَاتِهِ وَ سَکَنَاتِهِ جمیعها لله و فی الله، و کان لا یاخذ و لا یعطی الا بالحق و العدل» [7]هر جنبش و هر سکونی در آن بزرگوار بود همه برای خدا و در راه خدا بود، و نمیگرفت و نمیداد جز به حق و عدالت.
و روزی که صعصعة بن صوحان به عیادت آن بزرگوار میآید پیام خود را به آن بزرگوار با این جمله آغاز میکند:یَرْحَمُکَ اللَّهُ یا امیرَالْمُؤْمِنینَ حَیّاً وَ مَیِّتاً، فو اللَّهِ لَقَدْ کانَ الله فی صَدْرِکَ عَظیماً» [8]
ای امیرمؤمنان خدایت رحمت کند در حال حیات و ممات، که به خدا سوگند خدا در سینه و دل تو بزرگ و عظیم بود …
و همین شدت توجه به خدا موجب شده بود تا آنی از حق غافل نشوند، و اگر گاهی حالت غفلت در خواب یا بیداری به آنها دست میداد آن را برای خود گناهی محسوب داشته و به درگاه خدا به عنوان گناهی بزرگ از آن استغفار میکردند.
و یکی از اسرار بقای آنها در طول تاریخ جهان با همهی تحولها و دگرگونی هائی که داشته همین است که آنها رنگ خدائی به خود گرفته و «وجه الله» و «وجیه عندالله» شده بودند.
و هر کس چنین شد فنا و نابودی ندارد که :کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ و «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ ، وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ.
و ما در زندگی هر یک از انبیاء الهی و ائمهی بزرگوار دین نمونههای فراوانی برای تأیید و شاهد داریم که فرصت اشاره به آنها را نیز نداریم و تنها یکی دو نمونه از زندگی حضرت رضا علیهالسلام را ذیلاً میآوریم:
سیره امام رضا در داستان رجاء بن ابی ضحاک
رجاء بن ابی ضحاک کسی است که به دستور مأمون به مدینه رفت و امام علیهالسلام را به مرو آورد، وی طبق روایتی تمام جزئیات زندگی امام را در طی یک شبانه روز و یک 24 ساعت کامل نقل کرده، و بسیار جالب و خواندنی است،.و کسی که آن حدیث را بخواند میفهمد که جز امام معصوم کسی طاقت و قدرت انجام آن همه عبادت را در یک شبانه روز ندارد.
وی نخستین جملهای را که پس از ذکر مأموریت خود نقل میکند این جمله است که میگوید:مأمون به من دستور داده بود آن حضرت را از طریق بصره و اهواز و فارس ببرم و از راه قم عبور ندهم،.
و به من دستور داده بود که در شب و روز شخص خودم از او نگهبانی و حفاظت کنم تا وقتی که بر او وارد شویم، و من از مدینه تا مرو همراه آن بزرگوار بودم، آنگاه به عنوان پیش درآمد سخن خود اینگونه میگوید:
فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ رَجُلًا کَانَ أَتْقَی لِلَّهِ مِنْهُ وَ لَا أَکْثَرَ ذِکْراً لَهُ فِی جَمِیعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدَّ خَوْفاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
- یعنی به خدا سوگند ندیدم مردی را که نسبت به خدای تعالی از وی بیشتر پرهیز داشته، و از او بیشتر به یاد خدا در همه اوقات زندگی باشد و خوف او نسبت به خدای تعالی بیش از او باشد!.
و سپس عبادتها و نماز و دعا و قرآن حضرت را نقل میکند، که به راستی خواندنی است … [9]
و در حدیث دیگری است که مردی به آن حضرت عرض کرد:أَنْتَ وَ اللَّهِ خَیْرُ النَّاس !. تو به خدا سوگند بهترین مردم هستی!
امام علیهالسلام به او فرمود:«لَا تَحْلِفْ یَا هَذَا! خَیْرٌ مِنِّی مَنْ کَانَ أَتْقَی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَطْوَعَ لَه وَ اللَّهِ مَا نَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةَ آیَةٌ- وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ- لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم .
ای مرد، قسم نخور، که بهتر از من کسی است که از خدای عزوجل بیشتر تقوا داشته و فرمان بردار تر باشد، به خدا این آیه نسخ نشده که خدا فرماید:«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم [10]
و همین تقوای شدید از خدا و توجه عمیق آن حضرت به خدا بود که در همهی حالات و در همه جا آن بزرگوار را مستقیم و استوار نگاه میداشت، و تعریفها و تنقیدها و کاخها، و مدحها و ذمها در روح استوار و خدائی او تأثیری نمیگذارد.
و ولیعهدی مأمون را نیز اگر میپذیرد برای خدا میپذیرد زیرا همان گونه که میدانیم تحت فشار مأمون قرار گرفت و مورد تهدید قطعی او واقع گردید تا آنجا که مأمون رسما به آن حضرت گفت:
لَئِنْ قَبِلْتَ وِلَایَةَ الْعَهْدِ وَ إِلَّا أَجْبَرْتُکَ عَلَی ذَلِکَ فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَکَ » [11] اگر نپذیری تو را مجبور خواهم کرد، و اگر پافشاری کنی گردنت را خواهم زد …
و در اینجا بود که امام علیهالسلام به ناچار پذیرفت، و در پایان مراسم نیز دست به درگاه خدای تعالی بلند کرده گفت:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی مُکْرَهٌ مُضْطَرٌّ فَلَا تُؤَاخِذْنِی کَمَا لَمْ تُؤَاخِذْ عَبْدَکَ وَ نَبِیَّکَ یُوسُفَ حِینَ دُفِعَ إِلَی وَلَایَةِ مِصْر»
بار خدایا تو میدانی که من مجبور و درمانده شدم پس در این باره مرا مؤاخذه نکن همان گونه که بنده و پیامبرت یوسف را مؤاخذه نفرمودی هنگامی که حکومت مصر را پذیرفت! [12]
سیره عملی امام رضا(ع) با صوفی مسلک
و به همین جهت است که میبینیم در پاسخ خارجی مذهب و یا صوفی مسلکی که خدا را فقط در خرقه و سجاده و لباس چرکین و نان و سرکه محدود کرده بودند، و به عنوان اعتراض و یا نصیحت به آن بزرگوار عرض کردند:الْأُمَّةُ تَحْتَاجُ إِلَی مَنْ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ وَ یَعُودُ الْمَرِیضَ !؟». مردم به رهبری نیازمند هستند که نان خشک بخورد و لباس زبر و خشن بپوشد و الاغ سوار شود، و به عیادت بیمار برود!.
امام علیهالسلام ناراحت شده و حضرت یوسف علیهالسلام را نمونه آورده و سپس برای رفع این اشتباه و اصلاح این فکر غلط میفرماید:
إِنَّمَا یُرَادُ مِنَ الْإِمَامِ قِسْطُهُ وَ عَدْلُهُ إِذَا قَالَ صَدَقَ وَ إِذَا حَکَمَ عَدَلَ وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یُحَرِّمْ لَبُوساً وَ لَا مَطْعَماً.
- جز این نیست که خدا از امام و رهبر، عدالت و انصاف میخواهد، چون سخن میگوید راست بگوید، و چون حکم کند به عدل حکم کند، و چون وعده دهد انجام دهد، خدا لباس و غذا را حرام نکرده! و سپس این آیه را تلاوت فرمود:
قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» [13].و این اشتباه را گاهی برخی از نزدیکان و اصحاب ائمه علیهمالسلام نیز دچار شدهاند که به خیال خود خدا را در حال فقر و نداری و کسالت و بیماری جستجو میکردند.
سیره عملی امام باقر(ع) در برحورد با بیمار
و این حدیث را دربارهی یکی از اصحاب امام باقر علیهالسلام روایت کنند که بیمار شد و امام باقر علیهالسلام به عیادت او میرود، و چون از او میپرسد: کَیْفَ أَصْبَحْتَ؟ » حال تو چگونه است؟.او به خیال خود بهترین پاسخها را داده و میگوید:در حالی صبح کردهام که بیماری را بهتر از سلامت و فقر را بهتر از دارائی و ثروت، و مرگ را بهتر از زندگی میدانم!.
امام علیهالسلام در پاسخش میفرماید ولی ما خانواده این گونه نیستیم!.با ناراحتی میپرسد: پس شما خانواده چگونه هستید؟ فرمود: ما هر چه را خدا برایمان بخواهد همان را میخواهیم.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
سیره عملی امام حسن وگفتاری در مورد ابوذر
و این روایت را ابنکثیر دمشقی در کتاب البدایة و النهایة [14] نقل کرده که وقتی به امام مجتبی علیهالسلام عرض شد که اباذر غفاری میگوید: الْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الْغِنَی وَ السُّقْمُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ ؟یعنی: فقر و نداری نزد من محبوبتر از غنا و ثروت است، و بیماری پیش من محبوبتر از سلامت است؟
امام علیهالسلام فرمود:«رحم الله اباذر اما أنا اقول: مَنِ اتَّکَلَ عَلَی حُسْنِ اخْتِیَارِ اللَّهِ لم یتمن غیر ما اختار الله له.
خدا رحمت کند ابوذر را! اما من میگویم: کسی که کار خود را به اختیار و انتخاب نیکوی خدای تعالی واگذار نماید جز آنچه را خدا برای او انتخاب نماید و بخواهد چیز دیگری آرزو نمیکند و نمیخواهد.
سیره عملی امام رضا در پذیرش ولعیهدی
و در همین رابطه ما میبینیم که امام علیهالسلام اگر ولایتعهدی مأمون را میپذیرد آن را نیز برای تحصیل رضای خدا و به فرمان خدا میپذیرد و در پذیرفتن آن نیز خدای تعالی را مد نظر دارد چنانچه از آغاز نیز با این شرط میپذیرد.که در هیچ فرمان و امر و نهی و عزل و نصب و تغییر و تبدیلی در کار حکومت دخالت نکند، [15] و هر بار هم که مأمون کارهائی را به آن حضرت ارجاع میداد و یا در پیشامدها استمداد از وی میکرد امام علیهالسلام همان شرط را بیاد او میآورد،.
و گاهی که میخواست در این باره منتی بر آن حضرت بگذارد، امام علیهالسلام در پاسخش میفرمود:
فَوَ اللَّهِ إِنَّ الْخِلَافَةَ لَشَیْءٌ مَا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسِی وَ لَقَدْ کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ أَتَرَدَّدُ فِی طُرُقِهَا عَلَی دَابَّتِی وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَیْرَهُمْ یَسْأَلُونِّیَ الْحَوَائِجَ فَأَقْضِیهَا لَهُمْ فَیَصِیرُونَ کَالْأَعْمَامِ لِی وَ إِنَّ کُتُبِی لَنَافِذَةٌ فِی الْأَمْصَارِ وَ مَا زِدْتَنِی فِی نِعْمَةٍ هِیَ عَلَیَّ مِنْ رَبِّی …»! [16]
به خدا سوگند خلافت چیزی نبود که در خاطرهی من خطور کرده باشد، و من در مدینه آزادانه بر مرکب خود در کوچهها رفت و آمد میکردم.
و مردم آن شهر و دیگران حاجتهای خود را از من میخواستند و من انجام میدادم و آنها همچون عموهای من میشدند و نامههای من در شهرها نفوذ داشت و تو نعمتی بر نعمتهائی که پروردگار من به من عطا فرموده بود اضافه نکردهای!.
و در حدیث دیگری که در روضهی کافی آمده این گونه است که به مأمون فرمود: إِنَّمَا دَخَلْتُ فِی هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی دَخَلْتُ فِیهِ عَلَی أَنْ لَا آمُرَ وَ لَا أَنْهَی وَ لَا أُوَلِّیَ وَ لَا أَعْزِلَ وَ مَا زَادَنِی هَذَا الْأَمْرُ الَّذِی دَخَلْتُ فِیهِ فِی النِّعْمَةِ عِنْدِی شَیْئاً وَ لَقَدْ کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ وَ کِتَابِی یَنْفُذُ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَرْکَبُ حِمَارِی وَ أَمُرُّ فِی سِکَکِ الْمَدِینَةِ وَ مَا بِهَا [أَعَزُّ مِنِّی وَ مَا کَانَ بِهَا أَحَدٌ یَسْأَلُنِی حَاجَةً یُمْکِنُنِی قَضَاؤُهَا لَهُ إِلَّا قَضَیْتُهَا لَهُ » [17]
من این کار را که پذیرفتم شرط کردم که امر و نهیی و عزل و نصبی نکنم، و این که من پذیرفتم چیزی را بر نعمتهائی که داشتم نیفزود،.
و من در مدینه بودم و نامهام در شرق و غرب نافذ بود و با این حال آزادانه بر الاغم سوار میشدم و در کوچههای مدینه میگذشتم و کسی در آنجا از من عزیزتر نبود، و کسی در آن شهر نبود که از من حاجتی بخواهد که برای من انجام آن ممکن باشد جز آن که من حاجتش را روا میکردم …
نعمتی بر نعمتهائی که پروردگار به من عطا فرموده بود اضافه نکردهای …!.و بالأخره نیز منتظر فرصتی بود تا خود را از زیر بار این منت خارج کرده و عطای مأمون را به لقایش ببخشد،.
و این فرصت برای امام علیهالسلام بدست آمد و هنگامی که خبر نارضایتی بنیعباس در بغداد از این کار مأمون به مرو رسید، امام علیهالسلام بلا درنگ به او فرمود:
إِنَّ الْعَامَّةَ لَتَکْرَهُ مَا فَعَلْتَ بِی وَ الْخَاصَّةَ تَکْرَهُ مَا فَعَلْتَ بِالْفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ فَالرَّأْیُ أَنْ تنحینا عنک حتی یستقیم لک الخاصة و العامة فیستقیم امرک» [18]
به راستی که تودهی (بنیعباس) از این که ولایتعهدی خود را به من دادهای ناراضی و ناراحتند، و نزدیکان تو نیز در مورد نزدیکی فضل بن سهل به تو ناراحت هستند.
بهتر آن است که ما را از خود دور کنی تا همه تحت فرمان و اطاعت تو درآیند و نارضایتیها برطرف شود …باری باز گردیم به دنبالهی بحث … یعنی آنچه در مورد ارتباط با خدا بود:
2- سیره عملی امام رضا در عبادت
برای آگاهی از عبادت امام علیهالسلام کافی است که خواننده همان حدیث رجاء بن ابی الضحاک را یک بار بخواند، و عبادت شبانهروزی امام علیهالسلام را به ساعات شب و روز تقسیم کند .تا بفهمد که چه اندازه امام علیهالسلام در پیشگاه خدا خاضع و از عبادت پروردگار متعال لذت میبرده، که جای شرح آن نیست، فقط یکی دو جمله از آن را از باب تیمن و تبرک ذکر میکنیم که از آن جمله میگوید:
وَ کَانَ یُکْثِرُ بِاللَّیْلِ فِی فِرَاشِهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ فَإِذَا مَرَّ بِآیَةٍ فِیهَا ذِکْرُ جَنَّةٍ أَوْ نَارٍ بَکَی وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ .
و در شب هنگامی که در رختخواب میرفت بسیار تلاوت قرآن میکرد، و چون به آیهای بر میخورد که در آن نام بهشت و یا دوزخ بود میگریست و از خدا بهشت را درخواست میکرد و از آتش دوزخ به خدا پناه میبرد.
و دربارهی نماز شب آن حضرت میگوید:«فَإِذَا کَانَ الثُّلُثُ الْأَخِیرُ مِنَ اللَّیْلِ قَامَ مِنْ فِرَاشِهِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الِاسْتِغْفَارِ فَاسْتَاکَ ثُمَّ تَوَضَّأَ ثُمَّ قَامَ إِلَی صَلَاةِ اللَّیْلِ .
و چون ثلث آخر شب میشد برمیخاست و تسبیح و تحمید و تهلیل و استغفار میکرد و مسواک میزد سپس به نماز شب میایستاد.
و جالب در این حدیث آن است که میگوید:«وَ یُصَلِّی صَلَاةَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ … وَ یَحْتَسِبُ [بِهَا] مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ …» [19]
که نماز جعفر طیار را نیز امام علیهالسلام داخل در نماز شب میکرد و به جای چهار رکعت آن محسوب میداشته، که طبق روایات دیگری نیز با خواص و ثوابهای بسیاری که نماز جعفر دارد .
«دس» آن در نماز شب به همین صورت که امام علیهالسلام میخوانده ثواب بیشتر و خاصیت زیادتری دارد …
سیره امام رضا (ع) در قرائت قرآن
و در روایت دیگری دربارهی عبادت آن حضرت، شخصی به نام ابراهیم بن عباس میگوید:وَ کَانَ کَلَامُهُ کُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ کَانَ یَخْتِمُهُ فِی کُلِّ ثَلَاثٍ وَ یَقُولُ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فِی أَقْرَبَ مِنْ ثَلَاثَةٍ لَخَتَمْتُ وَ لَکِنِّی مَا مَرَرْتُ بِآیَةٍ قَطُّ إِلَّا فَکَّرْتُ فِیهَا وَ فِی أَیِّ شَیْءٍ أُنْزِلَتْ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ فَلِذَلِکَ صِرْتُ أَخْتِمُ فِی کُلِّ ثَلَاثَةِ أَیَّام…» [20]یعنی: سخن آن حضرت و پاسخ و تمثیلات وی همه اقتباس از آیات قرآن بود، و قرآن را در هر سه روز یک بار ختم میکرد و میفرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز نیز میتوانم ولی به هر آیهای از آیات که میگذرم در آن فکر میکنم که در چه نازل شده و در چه وقت نازل شده، و از این جهت است که هر سه روز یک بار ختم میکنم.
و بالأخره هر چه داشت از تقوا و اطاعت از خدا بود:و بالأخره هر چه بدست آورده و هر مقامی را کسب کرده بود از تقوا و اطاعت حق تعالی بود،.
نه به خاطر خویشاوندی با رسول خدا - صلی الله علیه و آله - و حسب و نسب شریفی که داشت، و این حقیقت را به برادرش زید گوشزد فرمود در آنجا که او را مخاطب ساخته و میفرماید:
یَا زَیْدُ اتَّقِ اللَّهَ- فَإِنَّا بَلَغْنَا مَا بَلَغْنَا بِالتَّقْوَی- فَمَنْ لَمْ یَتَّقِ وَ لَمْ یُرَاقِبْهُ فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا- مِنْه . [21]ای زید از خدا بترس که آنچه را ما بدان رسیدهایم به وسیلهی همین تقوا بوده و هر که تقوا نداشته باشد و خدا را مراقب خود نداند از ما نیست و ما از او نیستیم .
و بدین ترتیب آب پاکی را روی دست او و دیگران میریزد، و وسیلهی ارتباط دیگران را نیز با خود آن حضرت آشکارا بیان میدارد.وسیلهی ارتباط را نیز بیان میدارد:
برخورد امام رضا (ع) با زید
و در حدیث دیگری است که همان زید بر آن حضرت وارد میشود و سلام میکند و امام علیهالسلام پاسخ او را نداده و چون مورد اعتراض او واقع میشود که چرا پاسخ سلام مرا - که برادر و فرزند پدر تو هستم نمیدهی -؟ در جواب او میفرماید:أَنْتَ أَخِی مَا أَطَعْتَ اللَّهَ فَإِذَا عَصَیْتَ اللَّهَ لَا إِخَاءَ بَیْنِی وَ بَیْنَک » [22]- تو برادر منی تا وقتی که اطاعت خدا را بکنی، و چون نافرمانی خدا کردی دیگر میان من و تو ارتباط برادری نیست!.
برخورد امام رضا (ع) با حسن بن موسی
و درباره ی دیگران نیز بطور کلی در حدیثی به حسن بن موسی وشاء فرمود: مَنْ کَانَ مِنَّا لَمْ یُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَیْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت [23]- هر کس از ما که اطاعت خدای عزوجل را نکند از ما نیست، و تو نیز اگر اطاعت خدای عزوجل را کردی از ما خاندان هستی!.
بدین ترتیب باز میگردیم به همان جمله ی نخست بحث که محور وجود آن بزرگوار را خدا و فرمانبرداری و اطاعت حق تعالی تشکیل میداد .
و معیار همه دوستیها و دشمنیها و خواستهها و درخواستها از آن حضرت، خدا و پیروی از دستورات خدا بود.آنجا که دشمن اعتراف میکند:
و در حدیث رجاء بن ابی ضحاک که از مدینه تا مرو به همراه آن حضرت بوده و همهی عبادتها و نمازها و خصوصیات زندگی آن حضرت را یادداشت کرده بود و برای مأمون نقل میکرد آمده است که در پایان مأمون گفت:
بَلَی یَا ابْنَ أَبِی الضَّحَّاکِ هَذَا خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُهُمْ وَ أَعْبَدُهُمْ …» [24]آری ای پسر ابی الضحاک، این مرد بهترین مردم روی زمین و داناترین و عابدترین آنها است!.
3- سیره عملی در ارتباط با خود
شاید یکی از معانی زیادی که این حدیث شریف دارد که از رسول خدا و امیر مؤمنان (علیهماالسلام) نقل شده که فرمودهاند:«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» [25] هر کس خود را بشناسد به حقیقت خدا را شناخته، و آیات و روایات بسیار دیگری که در مورد معرفت نفس، و عزت نفس و خوار کردن نفس و دوستی و دشمنی نفس و امثال آن رسیده این باشد که انسان حد و حدود خود و احتیاجات و مضار و منافع خود را بشناسد تا در نتیجه از حد خود تجاوز نکند .
و پا از گلیم خود فراتر ننهد و از افراط و تفریط نسبت به خود پرهیز و به طور کلی خود را گم نکند، و یا به تعبیر قرآن کریم خود را فراموش نکند، نه چندان نفس خود را پرورش دهد و فربه کند که طغیان کرده و از اطاعت او و خالق او سرپیچی کند،.
و نه چندان نفس را خوار و زبون سازد که به شخصیت والای انسانی و نیروی جسمانی او ضربه وارد سازد، و این حدیث را همیشه نصب العین قرار دهد که فرمودند:
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَه [26] خدا رحمت کند کسی را که قدر خود بشناسد و از حد خود تجاوز و تعدی ننماید.
و شاید جامعترین سخن در اینباره همین باشد که در این حدیث شریف آمده زیرا قدر خود شناختن و از حد خود تجاوز نکردن، هم در امور روحی و هم در امور جسمی مصداق دارد، قدر خود شناختن و از حد تجاوز نکردن در امور روحی به این است که آنجا که جای تواضع است تواضع کند.
و آنجا که جای تواضع نیست تواضع و فروتنی نکند، و در امور جسمی آن گونه است که در جائی که نیاز هست برای حفظ خود از خوردن غذا و لباس لازم بخل نورزد، .
و در جائی که نیازی نیست قناعت را پیشه سازد و به سادهترین خوراک و لباس و مسکن اکتفا کند که البته دامنهی این بحث بسیار گسترده است و ما به عنوان پیش درآمدی این چند جمله را گفتیم و اکنون به ابعاد و بخشهای تابعهی آن توجه کنید:
زهد در دنیا
برای مردان الهی «زهد» در زندگی شخصی آنها یک اصل محسوب میشده و در حال داری و نداری و تنگی و فراخی همیشه زهد میورزید ه و آن را کلیدی از کلیدهای وصول به نجات و رسیدن به سعادت میدانستهاند.امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود:«الزُّهْدُ مِفْتَاحُ بَابِ الْآخِرَةِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ النَّارِ » [27]زهد کلید در آخرت و بیزاری از آتش دوزخ است.
و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمود: إِنَّ صَلَاحَ أَوَّلِ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِالزُّهْدِ وَ الْیَقِینِ » [28]به راستی که صلاح و رستگاری آغاز این امت به وسیلهی زهد و یقین خواهد بود.
سیره امام رضا (ع) در برخورد ستایش از مقام علم و منصب
در زندگی حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام نیز با همهی امکانات و فراخی زندگی که داشته این اصل مراعات میشده، و آن بزرگوار خود را ملزم به پیروی از آن میدانسته است …در داستان ولایتعهدی آن بزرگوار این قسمت به چشم میخورد که وقتی مأمون میخواهد در آغاز، خلافت را به آن بزرگوار پیشنهاد کند میگوید:
یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْتُ فَضْلَکَ وَ عِلْمَکَ وَ زُهْدَکَ وَ وَرَعَکَ وَ عِبَادَتَکَ وَ أَرَاکَ أَحَقَّ بِالْخِلَافَةِ مِنِّی .
ای فرزند رسول خدا من به فضیلت و علم و زهد و ورع و عبادت تو اعتراف دارم و تو را به منصب خلافت شایستهتر از خود میدانم …
امام علیهالسلام در پاسخش میفرماید:«… بِالْعُبُودِیَّةِ لِلَّهِ أَفْتَخِرُ وَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا أَرْجُو النَّجَاةَ مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ بِالْوَرَعِ عَنِ الْمَحَارِم أَرْجُو الْفَوْزَ بِالْمَغَانِمِ وَ بِالتَّوَاضُعِ فِی الدُّنْیَا أَرْجُو الرِّفْعَةَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ » [29]
به عبودیت خدا افتخار میکنم و به وسیلهی زهد در دنیا نجات از شر دنیا را میجویم، و با کمک گیری و استعانت از ورع و پارسائی از محرمات امید دستیابی به غنیمتهای الهی را دارم و با تواضع در دنیا امید رفعت و بلندی مقام در پیشگاه خدای عزوجل را دارم.
محل نشست و برخواست امام رضا(ع)
و در حدیثی که صدوق (ره) به سندش از ابی عباد روایت کرده میگوید:[کَانَ جُلُوسُ الرِّضَا علیه السلام فِی الصَّیْفِ عَلَی حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَی مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّی إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُم …» [30]محل نشستن حضرت رضا علیهالسلام در تابستان حصیر بود و در زمستان فرشی مویین، و لباس آن حضرت جامههای زبر و خشن، و چون در برابر مردم میرفت برای آنها خود را میآراست.
و در حدیثی که «صولی» از مادربزرگ خود که کنیزی بوده و چندی در خانهی مأمون و سپس در خانهی امام علیهالسلام زندگی کرده و پس از آن به خانهی جد «صولی» یعنی عبدالله بن عباس رفته است روایت میکند قسمتهای جالبی نقل شده که از آن جمله آن زن که نامش «عُذْر» است گوید:
مرا با چند تن کنیز دیگر در کوفه فروختند، و به خانهی مأمون آوردند و تا وقتی در خانه مأمون بودیم در ناز و نعمت بودیم …
فَکُنَّا فِی دَارِهِ فِی جَنَّةٍ مِنَ الْأَکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الطِّیبِ وَ کَثْرَةِ الدَّنَانِیرِ فَوَهَبَنِی الْمَأْمُونُ لِلرِّضَا علیه السلام فَلَمَّا صِرْتُ فِی دَارِهِ فَقَدْتُ جَمِیعَ مَا کُنْتُ فِیهِ مِنَ النَّعِیمِ وَ کَانَتْ عَلَیْنَا قَیِّمَةٌ تُنَبِّهُنَا مِنَ اللَّیْلِ وَ تَأْخُذُنَا بِالصَّلَاةِ وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ أَشَدِّ شیء عَلَیْنَا فَکُنْتُ أَتَمَنَّی الْخُرُوجَ مِنْ دَارِهِ إِلَی أَنْ وَهَبَنِی لَجَدِّکَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْعَبَّاسِ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَی مَنْزِلِهِ کَأَنِّی قَدْ أُدْخِلْتُ الْجَنَّة» [31]
و ما در خانهی مأمون در بهشتی از خوراکی و آشامیدنی و عطریات و پولهای بسیار بودیم تا اینکه مأمون مرا به حضرت رضا علیهالسلام بخشید و چون به خانهی آن حضرت رفتم تمام آن نعمتها از من گرفته شد،.
و ما سر کنیزی داشتیم که هر شب ما را بیدار میکرد و به خواندن نماز وادار مان مینمود و این از هر چیز بر ما سختتر بود و من پیوسته آرزو میکردم .
از خانهی آن حضرت بروم تا اینکه امام علیهالسلام مرا به جد تو عبدالله بن عباس بخشید، و چون به خانهی او رفتم گویا دوباره وارد بهشت شدم …
و بالأخره در حدیث سنگهای کوه سنا باد و دعائی که دربارهی آنها کرد و دستوری که داد تا از آن سنگها برای آن بزرگوار دیگ بسازند در آنجا هست که اباصلت هر وی گوید:
دیگ سنگی و سفارش امام رضا علیه السلام
اباصلت هروی روایت می کند هنگامی که حضرت امام رضا علیه السلام به سناباد وارد شدند به کنارهی کوهی نزدیک سناباد که از سنگش دیگ و دیگچههای سنگی درست میکنند رسیدیم ، امام به تخته سنگی از کوه تکیه زدند و رو به آسمان فرمودند:"خداوندا! مردم را از این کوه سود برسان و غذاهایی را که مردم در دیگ ها و ظرفهای سنگی این کوه میپزند برکت عطا فرما"
سپس دستور دادند دیگچههایی از همان سنگ برایشان بیاورند و فرمود:"غذای مرا در هیچ ظرفی نپزید مگر در همین ظرفهای سنگی." (عیون أخبار الرضا (ع) - الشیخ الصدوق - ج 1 - ص147)
از آن پس، مردم توجه بیشتری به آن ظرفها کردند و اثر برکت را از دعای امام در آنها دیدند. این کوه اکنون در داخل شهر مقدس مشهد قرار دارد و به نام "کوه سنگی" مشهور است.
خدا به برکت دعای امام به کوه، نظر خاصی کرد. چون امام خواستند که از آن روز به بعد، غذایشان را فقط در دیگ هایی بپزند که از سنگ آن کوه ساخته شده باشد.
خرما بیشترین خوراک امام رضا(ع)
وَ کَانَ علیهالسلام خَفِیفَ الْأَکْلِ قَلِیلَ الطَّعْمِ [32] یعنی آن بزرگوار کم خوراک و کم غذا بود … و یا به برداشت بهتری از روایت این که امام از خوردن غذاهای لذیذ نمیبرد. خوراک امام علیهالسلام بیشتر، خرما بود.و این حدیث جالب را هم بشنوید که مرحوم کلینی به سندش از سلیمان بن جعفر جعفری روایت کرده که گوید:
به محضر امام هشتم حضرت رضا علیهالسلام شرفیاب شدم و مشاهده کردم که در برابر آن حضرت مقداری از نوع خرمای «برنی» گذاردهاند، .
و امام علیهالسلام با اشتهای زیاد مشغول خوردن آنها است و چون مرا دید به من نیز تعارف کرده فرمود:
یا سلیمان ادن فکل : ای سلیمان پیش بیا و بخور، و من پیش رفته و از آن خرما خوردم و آن گاه عرض کردم:جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَرَاکَ تَأْکُلُ هَذَا التَّمْرَ بِشَهْوَةٍ »؟
قربانت! میبینم که با اشتها این خرما را میخوری؟ فرمود: آری من آن را دوست دارم، من علت آن را پرسیدم که علت دوست داشتن شما این خرما را چیست؟.
«قال علیهالسلام: لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلی الله علیه و آله - کَانَ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام تَمْرِیّاً وَ کَانَ الْحَسَنُ علیهالسلام وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ علیهالسلام وَ کَانَ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ علیهالسلام تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام وَ کَانَ أَبِی تَمْرِیّاً وَ أَنَا تَمْرِیٌّ وَ شِیعَتُنَا یُحِبُّونَ التَّمْرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا وَ أَعْدَاؤُنَا یَا سُلَیْمَانُ یُحِبُّونَ الْمُسْکِرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ مارِجٍ مِنْ نار» [33]
فرمود: بدان جهت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خرمائی بود، و امیرالمؤمنین علیهالسلام خرمائی بود، و حسن علیهالسلام خرمائی بود، .
و ابوعبدالله الحسین علیهالسلام خرمائی بود، و سید العابدین علیهالسلام خرمائی بود، و ابوجعفر باقر علیهالسلام خرمائی بود، و ابوعبدالله صادق علیهالسلام خرمائی بود و پدرم خرمائی بود،.
و من خرمائی هستم و شیعیان ما خرما را دوست دارند چون از طینت ما خلق شدهاند و دشمنان ما ای سلیمان شراب مسکر را دوست دارند چون از آتش آفریده شدهاند [34]
دستورامام رضا به قناعت
و به دیگران نیز دستور قناعت و پرهیز از اسراف کاری میدهد:مرحوم کلینی به سند خود از یاسر خادم روایت کرده که گوید:أَکَلَ الْغِلْمَانُ یَوْماً فَاکِهَةً فَلَمْ یَسْتَقْصُوا أَکْلَهَا وَ رَمَوْا بِهَا . غلامان آن حضرت روزی میوهای را خوردند و خوب تمامی آن را نخوردند و تتمه اش را به دور انداختند، امام علیهالسلام که چنان دید بدانها فرمود:
«… سُبْحَانَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمُ اسْتَغْنَیْتُمْ فَإِنَّ أُنَاساً لَمْ یَسْتَغْنُوا أَطْعِمُوهُ مَنْ یَحْتَاجُ إِلَیْه ! [35] - سبحان الله! اگر شما از این میوه بینیاز گشته و نیاز خود را از آن بردهاید مردمانی هستند که بدان نیازمندند به آنها که نیاز دارند بخورانید!.
که شیعیان آن بزرگوار باید از این فرمایش و دستورالعمل امام علیهالسلام درس بگیرند و این قدر غذاها و میوهها را اسراف نکنند،.
و در سرد خانهها انبار نکنند و از بین نبرند و نه خود بخورند و نه به کسی دهند و این همه زباله و آشغال از غذاهای مانده و میوههای گندیده در زباله دانها نریزند …!.
و در پایان این بخش این چند جمله را نیز در باب روش و شیوهی زندگی شخصی و سیرهی عملی و پر فضیلت آن بزرگوار بشنوید، که ابراهیم بن عباس - که مدتها در نزد آن حضرت بوده - نقل میکند:
و کان علیهالسلام قَلِیلَ النَّوْمِ بِاللَّیْلِ [کَثِیرَ] السَّهَرِ یُحْیِی أَکْثَرَ لَیَالِیهِ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَی الصُّبْحِ وَ کَانَ کَثِیرَ الصَّوْمِ وَ لَا یَفُوتُهُ صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الشَّهْرِ وَ یَقُولُ ذَلِکَ صَوْمُ الدَّهْرِ وَ کَانَ علیهالسلام کَثِیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَ أَکْثَرُ ذَلِکَ یَکُونُ مِنْهُ فِی اللَّیَالِی الْمُظْلِمَةِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأَی مِثْلَهُ فِی فَضْلِهِ فَلَا تُصَدِّقُوه» [36]
آن امام بزرگوار علیهالسلام خوابش اندک و بیداریش زیاد بود، [بیشتر شبها را تا به صبح به بیداری میگذراند، و زیاد روزه میگرفت و سه روز روزه در ماه از او فوت نمیشد و میفرمود:
این روزهی سال است و آن حضرت نیکی و صدقه در پنهانی زیاد داشت، و بیشتر آنها نیز در شبهای تاریک بود و اگر کسی پندارد که همانند او را در فضیلت دیده است از او باور نکنید!.
پی نوشت:
1. سیرهی نبوی مرحوم شهید مطهری ص 49.2. قاموس الرجال ج 4 ص 255. و نظیر همین جمله دربارهی برادر زید یعنی صعصعة بن صوحان نیز از آن حضرت نقل شده (مقاتل الطالبیین ص 29).
3. احقاق الحق ج 8 ص 630.
4. نامه 38 نهجالبلاغه.
5. احقاق الحق ج 5 صص 638-623، یعنی علی با حق است و حق با علی است و آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
6. طبقات ابنسعد ج 3 ص 187.
7. احقاق الحق ج 8 ص 633.
8. مقاتل الطالبین ص 28.
9. عیون الاخبار ج 2 صص 183-180.
10. عیون الاخبار ج 2 ص 236.
11.علل الشرایع ج 1 ص 226.
12. بحارالانوار ج 49 ص 130.
13.کشف الغمه ج 3 ص 147.
14. البدایة و النهایة ج 8 ص 39.
15. علل الشرایع ج 1 ص 226، و عیون اخبار الرضا ج 2 ص 149.
16. عیون اخبار الرضا ج 2 ص 164.
17. روضه کافی ص 151.
18. عیون الاخبار ج 2 ص 145. تذکره ابن جوزی ص 200.
19. بحارالانوار ج 49 صص 94-93.
20. عیون الاخبار ج 2 ص 180.
21. عیون الاخبار ج 2 ص 235.
22. مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 361.
23. عیون اخبار الرضا ج 2 ص 232. معانی الاخبار ص 108.
24. عیون الاخبار ج 2 ص 183.
25. غررالحکم ج 2 ص 625.
26. غررالحکم آمدی ج 4.
27. بحارالانوار ج 70 ص 315.
28. امالی صدوق ص 137.
29. بحارالانوار ج 49 صفحات 129-128.
30. عیون الاخبار ج 2 ص 178.
31. عیون اخبار الرضا ج 2 ص 179.
32. عیون الاخبار ج 2 ص 136.
33. کافی ج 6 صفحات 346-345.
34. باید توجه داشت که خرما در میان خورشها و نان خورشها معمولی ترین خوراکها و ارزانترین و دسترس ترین آنها بوده و منظور حضرت بیشتر همان جنبهی اقتصادی و معمولی بودن این خوراکی است.
35. کافی ج 6 ص 297.
36. عیون الاخبار ج 2 ص 184.
منابع:
هاشم رسولی محلاتی ، جنبههای اخلاقی و سیرههای عملی حضرت رضا علیه السلام، مشهد: کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام، انتشارات، ۱۴۰۴ ق = ۱۳۶۲.https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/07/26/2371016
http://hazrateemamreza.blogfa.com/post/134
https://atarsina.com