پرسش :
چرا عده ای براي نامزدي رياست جمهوري و يا نمايندگي تأييد صلاحيت شوند ولي عده ای ديگر رد صلاحيت گردند. آيا اين تبعيض و بيعدالتي سياسي نيست؟ آيا اين تقسيم شهروندان به خوب و بد و... نيست؟
پاسخ :
نقش و جايگاه مردم در روند شكل گيري نظامهاي سياسي و سپس چگونگي تأثير و حق آنان نسبت به تعيين سرنوشت خود در دورن نظام، هموراه يكي از مهمترين بحثها و مناقاشات سياسي در حوزه سياست و حكومت بوده است هر مكتبي بنا به وضعيت ساختاري و اهداف بنيادياش تعريف خاصي از چگونگي ساختار حكومتي خود و نقش و تأثير مردم در آن ارايه ميدهد.
روي سخن فعلاً متوجه مكتب اسلام و نظام سياسي اسلامي است. در اين مكتب رضايت و خواست عمومي در روند شكلگيري حكومت اسلامي بسيار مورد توجه و تأةيرگذار است و لذا از صدر اسلام تاكنون از هيچ حكومت اسلامي يا رهبري سياسي ديني نميتوان سراغ گرفت كه بدون خواست و تمايل آزادانه مردم در جامعه تحقق يافته باشد. اين مسئله حتي در خصوص نبي مكرم اسلام كه نخستين نظام حكومتي اسلامي را در مدينه بنياد نهاد و همچنين ديگر پيشوايان معصوم پس از ايشان نيز استثنا بردار نبوده است. زيرا كه به گواه تاريخ هيچ معصومي حاكميت سياسي خويش را در جامعه به صورت اجبار و تحميل بر مردم مستقر نساخت همچنان كه دوران كوتاه حاكميت سياسي سه تن از پيشوايان معصوم، پس از كسب مقبوليت عمومي و ابراز تمايل عملي آنان به تأسيس يك نظام اسلامي صورت گرفت. از سوي ديگر با توجه به آن كه نظام اسلامي داراي اصول و اهدافي معين نسبت به سرنوشت فرد و جامعه است، ميتوانيم بگوييم حضور و تأثير بيشتر مردم در روند شكلگيري يا استمرار نظام مزبور نشان از مقبوليت بيشتر آن نظام در ميان مردم و تمايلات عميقتر آنان در پايبندي به اصول و اهداف مورد نظر آن نظام خواهد بود.
منظور از بيان اين مقدمات توجه دادن برخي از مخالفان نظام جمهوري اسلامي به اين نتيجه منطقي است كه خواست عمومي مردم مسلمان ايران به تأسيس اين نظام در حقيقت ناشي از اعتقاد قلبي به اصول و اهداف عاليه مورد نظر نظام سياسي اسلام و ابراز تمايل آنان به اجراي مجموعه احكام الهي و حاكم سازي دين بر سرنوشت خويش بوده است در اين صورت چنانچه اقليتي معترض به حاكميت احكام دين در جامعه اسلامي ايران باشند اين اعتراض در حقيقت مخالفت با خواست مردم مسلمان و معتقدي است كه خود آزادانه به استقرار نظام اسلامي در ايران رأي داده و حاكميت الهي را بر سرنوشت خويش پذيرفتهاند. عدم توجه اين اقليت مخالف نسبت به مفهوم واقعي حكومت اسلامي و بالتبع گرايشها و تمايلات قلبي مردم مسلمان ايران همواره يكي از اساسيترين وجوه مخالفت با نظام اسلامي از بدو پيروزي آن تاكنون بوده است. اين گروه كه هيچ گاه نخواستهاند تمايز روشن ميان يك فرهنگ ديني با غير ديني را بپذيرند و يا به لوازم حاكميت دين در جامعة اسلامي ايران پايبند بمانند با پيش كشيدن اصطلاحاتي چند منظوره نظير آزادي، برابري، دموكراسي و... تلاش نمودهاند تا با همان برداشت غربگرايانه از واژههاي مزبور عملكرد نظام اسلامي را نقادي نمايند لذا مدعی هستند که.[1] «چه دليلي دارد «الف» براي نامزدي رياست جمهوري و يا نمايندگي تأييد صلاحيت شود ولي (ب) رد صلاحيت گردد. آيا اين تبعيض و بيعدالتي سياسي نيست؟ آيا اين تقسيم شهروندان به خوب و بد و... نيست؟... اصلاً چه كسي و كساني حق دارند كه شرايط مخصوص براي رياست جمهوري و نمايندگي... تعيين نمايند؟...»[2]
در مجموع بايد گفت انتخاب كارگزاران و مسئولان يكي از مهمترين و سرنوشتسازترين مراحل اجرايي در يك نظام سياسي است زيرا كارگزاران و مديران اجتماعي بازوان اجرايي حكومت و عاملان اجراي قانون در جامعهاند. شايستگي، توانمندي و سلامت رفتاري آنان مهمترين عامل ساماندهي صحيح امور اجتماعي است از اين رو مكاتب و فرهنگهاي مختلف از واگذاري مسئوليتها به افراد، همواره بر رعايت اهليت و صلاحيت تأكيد داشتهاند به طوري كه امروزه در بسياري از جوامع غربي نيز به آن توجه خاص نموده و برخي براي پذيرش نمايندگي افراد، ارايه تأييديه از سوي 50 تن از شهروندان صاحب نام را به عنوان شرط ثبت نام تعيين نمودهاند.
در منطق قرآن كريم مناصب و مسئوليتهاي حكومتي امانتهايي هستند كه لازم است به اهل آن واگذار گردند.[3] منظور از اهليت در دين اسلام برخورداري فرد از تخصص همراه با تعهد به صورت توأمان است. يعني فرد مسئول ميبايست علاوه بر آن كه از تخصص و تواناييهاي لازم برخوردار باشد، در انجام مسئوليتهاي محوله خود را موظف به حفظ حدود و مقررات ديني نيز بداند. در روايتي از رسول گرامي اسلام ضمن تبيين شرايط لازم در مديريت، با صراحت از تعهد همراه با تخصص ياد شده است. شرايط ايشان براي فردي كه قرار است مسئوليت امور اجتماعي را بر عهده گيرد چنين است:
1. پارسايي كه او را از معصيت باز دارد.
2. بردباري كه بتواند با آن خشمش را كنترل نمايد.
3. مديريت نيكو بر مجموعه تحت مديريتش داشته باشد تا براي آنان همچون پدري مهربان باشد.[4]
روزي ابوذر صحابي بزرگ و وفادار رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از ايشان درخواست كرد تا منصبي به وي واگذارد. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ضمن دلجويي از او فرمود: اي ابوذر! تو را دوست ميدارم و هر آنچه براي خود ميپسندم براي تو نيز ميخواهم لكن من تو را در مديريت ضعيف ميبينم پس هيچ گاه مسئوليت و حكومت حتي دو نفر را نيز قبول نكن.[5] خودداري رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از واگذاري مسئوليت به شخصيتي همچون ابوذر كه بارها از جانب ايشان به بهترين خصال ستوده شده بود، نشان از اهتمام جدي ايشان نسبت به شرط اهليت و صلاحيت در گزينش افراد براي مناصب حكومتي است.
پی نوشتها:
[1] . ابوالفضل فراهاني، آزادي سياسي، نسيم صبا، شماره 304 و 307.
[2] . همان، شماره 304، ص 7.
[3] . سورة نساء، آية 58، علامه طباطبايي، تفسير الميزان، جامعة 4، ص 378، 385.
[4] . اصول كافي، جامعة 1، ص 407.
[5] . بحارالانوار، جامعة 72، ص 342.
منبع: اندیشه قم
نقش و جايگاه مردم در روند شكل گيري نظامهاي سياسي و سپس چگونگي تأثير و حق آنان نسبت به تعيين سرنوشت خود در دورن نظام، هموراه يكي از مهمترين بحثها و مناقاشات سياسي در حوزه سياست و حكومت بوده است هر مكتبي بنا به وضعيت ساختاري و اهداف بنيادياش تعريف خاصي از چگونگي ساختار حكومتي خود و نقش و تأثير مردم در آن ارايه ميدهد.
روي سخن فعلاً متوجه مكتب اسلام و نظام سياسي اسلامي است. در اين مكتب رضايت و خواست عمومي در روند شكلگيري حكومت اسلامي بسيار مورد توجه و تأةيرگذار است و لذا از صدر اسلام تاكنون از هيچ حكومت اسلامي يا رهبري سياسي ديني نميتوان سراغ گرفت كه بدون خواست و تمايل آزادانه مردم در جامعه تحقق يافته باشد. اين مسئله حتي در خصوص نبي مكرم اسلام كه نخستين نظام حكومتي اسلامي را در مدينه بنياد نهاد و همچنين ديگر پيشوايان معصوم پس از ايشان نيز استثنا بردار نبوده است. زيرا كه به گواه تاريخ هيچ معصومي حاكميت سياسي خويش را در جامعه به صورت اجبار و تحميل بر مردم مستقر نساخت همچنان كه دوران كوتاه حاكميت سياسي سه تن از پيشوايان معصوم، پس از كسب مقبوليت عمومي و ابراز تمايل عملي آنان به تأسيس يك نظام اسلامي صورت گرفت. از سوي ديگر با توجه به آن كه نظام اسلامي داراي اصول و اهدافي معين نسبت به سرنوشت فرد و جامعه است، ميتوانيم بگوييم حضور و تأثير بيشتر مردم در روند شكلگيري يا استمرار نظام مزبور نشان از مقبوليت بيشتر آن نظام در ميان مردم و تمايلات عميقتر آنان در پايبندي به اصول و اهداف مورد نظر آن نظام خواهد بود.
منظور از بيان اين مقدمات توجه دادن برخي از مخالفان نظام جمهوري اسلامي به اين نتيجه منطقي است كه خواست عمومي مردم مسلمان ايران به تأسيس اين نظام در حقيقت ناشي از اعتقاد قلبي به اصول و اهداف عاليه مورد نظر نظام سياسي اسلام و ابراز تمايل آنان به اجراي مجموعه احكام الهي و حاكم سازي دين بر سرنوشت خويش بوده است در اين صورت چنانچه اقليتي معترض به حاكميت احكام دين در جامعه اسلامي ايران باشند اين اعتراض در حقيقت مخالفت با خواست مردم مسلمان و معتقدي است كه خود آزادانه به استقرار نظام اسلامي در ايران رأي داده و حاكميت الهي را بر سرنوشت خويش پذيرفتهاند. عدم توجه اين اقليت مخالف نسبت به مفهوم واقعي حكومت اسلامي و بالتبع گرايشها و تمايلات قلبي مردم مسلمان ايران همواره يكي از اساسيترين وجوه مخالفت با نظام اسلامي از بدو پيروزي آن تاكنون بوده است. اين گروه كه هيچ گاه نخواستهاند تمايز روشن ميان يك فرهنگ ديني با غير ديني را بپذيرند و يا به لوازم حاكميت دين در جامعة اسلامي ايران پايبند بمانند با پيش كشيدن اصطلاحاتي چند منظوره نظير آزادي، برابري، دموكراسي و... تلاش نمودهاند تا با همان برداشت غربگرايانه از واژههاي مزبور عملكرد نظام اسلامي را نقادي نمايند لذا مدعی هستند که.[1] «چه دليلي دارد «الف» براي نامزدي رياست جمهوري و يا نمايندگي تأييد صلاحيت شود ولي (ب) رد صلاحيت گردد. آيا اين تبعيض و بيعدالتي سياسي نيست؟ آيا اين تقسيم شهروندان به خوب و بد و... نيست؟... اصلاً چه كسي و كساني حق دارند كه شرايط مخصوص براي رياست جمهوري و نمايندگي... تعيين نمايند؟...»[2]
در مجموع بايد گفت انتخاب كارگزاران و مسئولان يكي از مهمترين و سرنوشتسازترين مراحل اجرايي در يك نظام سياسي است زيرا كارگزاران و مديران اجتماعي بازوان اجرايي حكومت و عاملان اجراي قانون در جامعهاند. شايستگي، توانمندي و سلامت رفتاري آنان مهمترين عامل ساماندهي صحيح امور اجتماعي است از اين رو مكاتب و فرهنگهاي مختلف از واگذاري مسئوليتها به افراد، همواره بر رعايت اهليت و صلاحيت تأكيد داشتهاند به طوري كه امروزه در بسياري از جوامع غربي نيز به آن توجه خاص نموده و برخي براي پذيرش نمايندگي افراد، ارايه تأييديه از سوي 50 تن از شهروندان صاحب نام را به عنوان شرط ثبت نام تعيين نمودهاند.
در منطق قرآن كريم مناصب و مسئوليتهاي حكومتي امانتهايي هستند كه لازم است به اهل آن واگذار گردند.[3] منظور از اهليت در دين اسلام برخورداري فرد از تخصص همراه با تعهد به صورت توأمان است. يعني فرد مسئول ميبايست علاوه بر آن كه از تخصص و تواناييهاي لازم برخوردار باشد، در انجام مسئوليتهاي محوله خود را موظف به حفظ حدود و مقررات ديني نيز بداند. در روايتي از رسول گرامي اسلام ضمن تبيين شرايط لازم در مديريت، با صراحت از تعهد همراه با تخصص ياد شده است. شرايط ايشان براي فردي كه قرار است مسئوليت امور اجتماعي را بر عهده گيرد چنين است:
1. پارسايي كه او را از معصيت باز دارد.
2. بردباري كه بتواند با آن خشمش را كنترل نمايد.
3. مديريت نيكو بر مجموعه تحت مديريتش داشته باشد تا براي آنان همچون پدري مهربان باشد.[4]
روزي ابوذر صحابي بزرگ و وفادار رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از ايشان درخواست كرد تا منصبي به وي واگذارد. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ضمن دلجويي از او فرمود: اي ابوذر! تو را دوست ميدارم و هر آنچه براي خود ميپسندم براي تو نيز ميخواهم لكن من تو را در مديريت ضعيف ميبينم پس هيچ گاه مسئوليت و حكومت حتي دو نفر را نيز قبول نكن.[5] خودداري رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از واگذاري مسئوليت به شخصيتي همچون ابوذر كه بارها از جانب ايشان به بهترين خصال ستوده شده بود، نشان از اهتمام جدي ايشان نسبت به شرط اهليت و صلاحيت در گزينش افراد براي مناصب حكومتي است.
پی نوشتها:
[1] . ابوالفضل فراهاني، آزادي سياسي، نسيم صبا، شماره 304 و 307.
[2] . همان، شماره 304، ص 7.
[3] . سورة نساء، آية 58، علامه طباطبايي، تفسير الميزان، جامعة 4، ص 378، 385.
[4] . اصول كافي، جامعة 1، ص 407.
[5] . بحارالانوار، جامعة 72، ص 342.
منبع: اندیشه قم