مرحله عملیاتی قیام توابین
پرسش :
قیام توابین چگونه عملیاتی شد؟
پاسخ :
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و عدم شرکت کوفیان در لشکر امام حسین(علیه السلام) بزرگان کوفی جمع شده و خود را مقصر اصلی در شهادت امام حسین(علیه السلام) دانستند و مستحق ملامت بنابراین بر مبارزه با قاتلان ایشان هم قسم شدند. به دنبال گفتگوهای بزرگان کوفه و آمادگى شیعیان کوفه جهت مبارزه وقیام علیه بنی امیّه، سلیمان بن صرد، نامه اى به سعد بن حذیفة بن یمان و برخى دیگر از شیعیان مدائن نوشت و آنها را از عزم خویش آگاه ساخت. آنان نیز به این دعوت پاسخ مثبت دادند و طىّ نامه اى همکارى خویش را براى قیام اعلام کردند.
همچنین سلیمان چنین نامه اى را به مثنّى بن مخرّبه عبدى در بصره نوشت. و او نیز پاسخ نوشت که ما شیعیان نیز با تو هماهنگیم و آماده همکارى مى باشیم.
شیعیان کوفه در پى جمع آورى اسلحه و ابزار جنگ برآمدند و مردم را پنهانى براى انتقام خون حسین(علیه السلام) دعوت مى کردند و مردم نیز گروه گروه دعوت آنها را اجابت مى کردند.
این ماجرا ادامه داشت تا آن که یزید بن معاویه در سال 64 به هلاکت رسید. اینجا بود که شیعیان به نزد سلیمان آمدند و گفتند: با هلاکت این مرد طاغى و فاسد، و ضعف دستگاه حکومتى، زمینه براى قیام آماده است؛ پس درگیرى و نهضت خویش را از همین کوفه آغاز کنیم.
سلیمان گفت: من در پیشنهاد شما اندیشیدم و دیدم قاتلان امام حسین(علیه السلام) از افراد سرشناس و قدرتمندان کوفه هستند و ما توانایى مقابله با آنها را نداریم؛ بهتر است اکنون افرادى را به اطراف کوفه بفرستید و از مردم براى قیام دعوت به همکارى کنید که گمان مى کنم مردم پس از مرگ یزید، دعوت ما را اجابت کنند. آنها نیز چنین کردند و مردم زیادى دعوت آنها را اجابت کردند.
سرانجام در اوّل ربیع الثانى سال 65 هجرى سلیمان بن صرد خُزاعى با یارانش به سوى «نخیله» (محلّ اردوگاه لشکر) حرکت کردند، وى جمعیّت شیعیان را اندک یافت، با تعجّب گفت: «سبحان الله از میان شانزده هزار نفرى که اعلام آمادگى کردند، جز چهار هزار نفر نیامدند!».
سلیمان سه روز در «نخیله» ماند و گروهى را به سراغ شیعیان فرستاد.
از جمله کسانى که براى طلب یارى و جمع آورى لشکر رفتند حکیم بن مُنقذ کِندى و وَلید بن عصیر بود. آن دو تن با شعار «یا لَثاراتِ الْحُسَیْنِ»؛ (براى خونخواهى حسین برخیزید!) مردم را به کمک طلبیدند و این نخستین بارى بود که این شعار سر داده مى شد، ولى با آن همه تلاش تنها هزار نفر دیگر به سلیمان ملحق شدند.
سلیمان و یارانش، نخست به سوى کربلا حرکت کردند، وقتى که به قبر امام حسین(علیه السلام) رسیدند، فریاد ضجّه و زارى از دل برآوردند و بى اختیار اشک ها ریختند که به تعبیر ابن اثیر در کامل (1) «فَما رُئِىَ أَکْثَرُ باکِیاً مِنْ ذلِکَ الْیَوْمِ»؛ (هرگز همانند چنان روزى گریه کننده دیده نشد).
آنان از گناه خویش و تنها گذاشتن امام(علیه السلام) و عدم یارى او توبه کردند و به مدّت یک شبانه روز در کنار قبرش ماندند و پیوسته گریه و زارى مى کردند.
پس از پایان این صحنه هاى شورانگیز، آنجا را ترک کردند و به سمت شام حرکت نمودند و در مسیر خویش از «قرقیسیا» گذشتند و به سرزمین «عین الورده» رسیدند. سپاه شام که پیش از آن خود را به «عین الورده» رسانده بود، با لشکر توّابین درگیر شد.
فرماندهى سپاه شام را که به سى هزار تن مى رسید عبیدالله بن زیاد بر عهده داشت. این نبرد سه روز به طول انجامید و توّابین در این چند روز با انگیزه فراوان و پایمردى زیاد، با لشکر شام مى جنگیدند و گروهى زیادى از آنان را به قتل رساندند.
فرماندهى لشکر توّابین به عهده سلیمان بن صرد بود و پس از شهادت وى، مسیّب بن نجبه و پس از کشته شدن او، عبدالله بن سعد بن نُفیل و پس از او، رفاعة بن شدّاد فرماندهى لشکر توّابین را بر عهده داشتند.
در این نبرد سران انقلاب ـ به جز رفاعة بن شدّاد ـ همگى به شهادت رسیدند و رفاعه به همراه تعدادى از یارانش به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار پیوستند که بعدها همراه مختار در انتقام از قاتلان امام حسین(علیه السلام) و یارانش مشارکت جستند. (2)
پینوشتها:
(1). کامل ابن اثیر، ج 4، ص 178.
(2). برگرفته از کامل ابن اثیر، ج 4، ص 158 - 186 (با تلخیص فراوان) همچنین رجوع کنید به: مقتل الحسین ابومخنف، ص 248 - 310 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 426 - 471.
منبع: عاشورا؛ ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، نویسندگان: سعید داودی و مهدی رستم نژاد (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله)، انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام، قم، 1388 ه.ش.
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و عدم شرکت کوفیان در لشکر امام حسین(علیه السلام) بزرگان کوفی جمع شده و خود را مقصر اصلی در شهادت امام حسین(علیه السلام) دانستند و مستحق ملامت بنابراین بر مبارزه با قاتلان ایشان هم قسم شدند. به دنبال گفتگوهای بزرگان کوفه و آمادگى شیعیان کوفه جهت مبارزه وقیام علیه بنی امیّه، سلیمان بن صرد، نامه اى به سعد بن حذیفة بن یمان و برخى دیگر از شیعیان مدائن نوشت و آنها را از عزم خویش آگاه ساخت. آنان نیز به این دعوت پاسخ مثبت دادند و طىّ نامه اى همکارى خویش را براى قیام اعلام کردند.
همچنین سلیمان چنین نامه اى را به مثنّى بن مخرّبه عبدى در بصره نوشت. و او نیز پاسخ نوشت که ما شیعیان نیز با تو هماهنگیم و آماده همکارى مى باشیم.
شیعیان کوفه در پى جمع آورى اسلحه و ابزار جنگ برآمدند و مردم را پنهانى براى انتقام خون حسین(علیه السلام) دعوت مى کردند و مردم نیز گروه گروه دعوت آنها را اجابت مى کردند.
این ماجرا ادامه داشت تا آن که یزید بن معاویه در سال 64 به هلاکت رسید. اینجا بود که شیعیان به نزد سلیمان آمدند و گفتند: با هلاکت این مرد طاغى و فاسد، و ضعف دستگاه حکومتى، زمینه براى قیام آماده است؛ پس درگیرى و نهضت خویش را از همین کوفه آغاز کنیم.
سلیمان گفت: من در پیشنهاد شما اندیشیدم و دیدم قاتلان امام حسین(علیه السلام) از افراد سرشناس و قدرتمندان کوفه هستند و ما توانایى مقابله با آنها را نداریم؛ بهتر است اکنون افرادى را به اطراف کوفه بفرستید و از مردم براى قیام دعوت به همکارى کنید که گمان مى کنم مردم پس از مرگ یزید، دعوت ما را اجابت کنند. آنها نیز چنین کردند و مردم زیادى دعوت آنها را اجابت کردند.
سرانجام در اوّل ربیع الثانى سال 65 هجرى سلیمان بن صرد خُزاعى با یارانش به سوى «نخیله» (محلّ اردوگاه لشکر) حرکت کردند، وى جمعیّت شیعیان را اندک یافت، با تعجّب گفت: «سبحان الله از میان شانزده هزار نفرى که اعلام آمادگى کردند، جز چهار هزار نفر نیامدند!».
سلیمان سه روز در «نخیله» ماند و گروهى را به سراغ شیعیان فرستاد.
از جمله کسانى که براى طلب یارى و جمع آورى لشکر رفتند حکیم بن مُنقذ کِندى و وَلید بن عصیر بود. آن دو تن با شعار «یا لَثاراتِ الْحُسَیْنِ»؛ (براى خونخواهى حسین برخیزید!) مردم را به کمک طلبیدند و این نخستین بارى بود که این شعار سر داده مى شد، ولى با آن همه تلاش تنها هزار نفر دیگر به سلیمان ملحق شدند.
سلیمان و یارانش، نخست به سوى کربلا حرکت کردند، وقتى که به قبر امام حسین(علیه السلام) رسیدند، فریاد ضجّه و زارى از دل برآوردند و بى اختیار اشک ها ریختند که به تعبیر ابن اثیر در کامل (1) «فَما رُئِىَ أَکْثَرُ باکِیاً مِنْ ذلِکَ الْیَوْمِ»؛ (هرگز همانند چنان روزى گریه کننده دیده نشد).
آنان از گناه خویش و تنها گذاشتن امام(علیه السلام) و عدم یارى او توبه کردند و به مدّت یک شبانه روز در کنار قبرش ماندند و پیوسته گریه و زارى مى کردند.
پس از پایان این صحنه هاى شورانگیز، آنجا را ترک کردند و به سمت شام حرکت نمودند و در مسیر خویش از «قرقیسیا» گذشتند و به سرزمین «عین الورده» رسیدند. سپاه شام که پیش از آن خود را به «عین الورده» رسانده بود، با لشکر توّابین درگیر شد.
فرماندهى سپاه شام را که به سى هزار تن مى رسید عبیدالله بن زیاد بر عهده داشت. این نبرد سه روز به طول انجامید و توّابین در این چند روز با انگیزه فراوان و پایمردى زیاد، با لشکر شام مى جنگیدند و گروهى زیادى از آنان را به قتل رساندند.
فرماندهى لشکر توّابین به عهده سلیمان بن صرد بود و پس از شهادت وى، مسیّب بن نجبه و پس از کشته شدن او، عبدالله بن سعد بن نُفیل و پس از او، رفاعة بن شدّاد فرماندهى لشکر توّابین را بر عهده داشتند.
در این نبرد سران انقلاب ـ به جز رفاعة بن شدّاد ـ همگى به شهادت رسیدند و رفاعه به همراه تعدادى از یارانش به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار پیوستند که بعدها همراه مختار در انتقام از قاتلان امام حسین(علیه السلام) و یارانش مشارکت جستند. (2)
پینوشتها:
(1). کامل ابن اثیر، ج 4، ص 178.
(2). برگرفته از کامل ابن اثیر، ج 4، ص 158 - 186 (با تلخیص فراوان) همچنین رجوع کنید به: مقتل الحسین ابومخنف، ص 248 - 310 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 426 - 471.
منبع: عاشورا؛ ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، نویسندگان: سعید داودی و مهدی رستم نژاد (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله)، انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام، قم، 1388 ه.ش.