معنای واژه «شُعوب» در قرآن کریم
پرسش :
منظور از واژه «شُعوب» در قرآن کریم چیست؟
پاسخ :
«شُعُوْب» به گفته بعضى جمع «شَعْب» (بر زون صعب) و به گفته بعضى دیگر جمع «شِعْب» (بر وزن فِعل) مى باشد در حالى که بعضى دیگر، مانند: «مجمعالبحرین» معتقدند جمع اولى «شعوب» و جمع دومى «شعاب» است و به هر حال به گفته «لسان العرب» در اصل به معنى جمع و تفریق است، و یا اصلاح و افساد است. این به خاطر آن است که ریشه اصلى آن به معنى درّه کوه است که از آن طرف که در سمت کوه قرار دارد، جمع شده و از طرفى که به پائین مربوط است گسترش یافته و جدا مى شود و به گفته «راغب» در «مفردات» هر دو مفهوم در آن جمع است. به همین دلیل «شِعب» به قبیله اى مى گویند که از یک طائفه بزرگ جدا شده است (هم حالت جمعى دارد و هم حالت جدائى).
بعضى نیز گفته اند «شعوب» در مورد طوائف عجم گفته مى شود، و «قبائل» در مورد طوائف عرب.(1) و نیز به همین دلیل «تَشَعب» هم به معنى پراکندگى مى آید و هم اجتماع، هم اصلاح و هم افساد.
پی نوشت:
(1). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372هـ ش، چاپ سوم، ج 9، ص 206.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 2، ص 445.
«شُعُوْب» به گفته بعضى جمع «شَعْب» (بر زون صعب) و به گفته بعضى دیگر جمع «شِعْب» (بر وزن فِعل) مى باشد در حالى که بعضى دیگر، مانند: «مجمعالبحرین» معتقدند جمع اولى «شعوب» و جمع دومى «شعاب» است و به هر حال به گفته «لسان العرب» در اصل به معنى جمع و تفریق است، و یا اصلاح و افساد است. این به خاطر آن است که ریشه اصلى آن به معنى درّه کوه است که از آن طرف که در سمت کوه قرار دارد، جمع شده و از طرفى که به پائین مربوط است گسترش یافته و جدا مى شود و به گفته «راغب» در «مفردات» هر دو مفهوم در آن جمع است. به همین دلیل «شِعب» به قبیله اى مى گویند که از یک طائفه بزرگ جدا شده است (هم حالت جمعى دارد و هم حالت جدائى).
بعضى نیز گفته اند «شعوب» در مورد طوائف عجم گفته مى شود، و «قبائل» در مورد طوائف عرب.(1) و نیز به همین دلیل «تَشَعب» هم به معنى پراکندگى مى آید و هم اجتماع، هم اصلاح و هم افساد.
پی نوشت:
(1). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372هـ ش، چاپ سوم، ج 9، ص 206.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 2، ص 445.