استفاده فقهی از شأن نزول، تأویل و تنزیل قرآن
پرسش :
فقهای اسلام از «شأن نزول» آیات و همچنین «تنزیل» و «تأویل» آنها چه استفاده فقهی کرده اند؟
پاسخ :
فقها و دانشمندان اسلامى با توجه به سبب و شأن نزول و ظَهر و بطنِ آیات، قاعده اى را به دست آورده اند و با تمسک به آن قاعده، احکام را استنباط مى کنند. آن قاعده عبارت است از: «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد»؛ (اعتبار به گستردگى لفظ است، نه خصوصیّت مورد). یعنى یک فقیه دانا و توانا باید خصوصیات مورد را کنار بگذارد و از جنبه هاى عمومى لفظ بهره بگیرد؛ البته جنبه هاى خصوصى براى فهمِ دلالتِ کلام مفید است؛ ولى انحصار را نمى رساند؛ زیرا احکام الهى پیوسته همگانى بوده و در همه زمان ها جریان دارند. اینک دو نمونه از آیات را مى آوریم که در روایات، جنبه کلى آن بررسى شده و مورد استفاده قرار گرفته است:
نمونه اول: در سوره «بقره» چنین آمده است: «وَ للهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(1)؛ (مشرق و مغرب، از آنِ خداست! پس به هر سو رو کنید، رو به خدا کرده اید، خداوند داراى قدرت وسیع و [به همه چیز] داناست). این آیه از آیاتى است که داراى ظَهر و بطن (تنزیل و تأویل) است که با راهنمایى امام معصوم(علیه السلام) جنبه عمومى آن روشن شده است. این آیه در ظاهر با آیاتى که ایجاب مى کند حتما رو به کعبه نماز بخوانید منافات دارد؛ ولى با مراجعه به شأن نزول، این تنافى برطرف مى شود.
شأن نزول آیه چنین است: یهودیان به مسلمانان اعتراض مى کردند که اگر نماز گزاردن به سوى «بیت المقدس» حقّ است، آن گونه که تاکنون عمل مى شد پس تحویل آن به سوى «کعبه» باطل است و اگر رو به سوى کعبه نماز خواندن حقّ است، پس بطلان آنچه تاکنون خوانده شده است ثابت مى شود. خداوند در این آیه جواب مى دهد که هر دو کار حقّ بوده و هست؛ زیرا اصل نماز، یک حقیقت ثابت است؛ ولى رو به سوى کعبه یا بیت المقدس، یک امر اعتبارى محض است که براى ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است. به هر کجا که رو کنى خدا هست و رو به خدا ایستاده اى. پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرار داشتن کعبه(مکّه) در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن بیت المقدس در غرب مدینه همگى از آنِ خداست و رو به خداست. خداوند در تنگناى جهت خاص قرار نگرفته است: «إِن اللهَ واسِعٌ عَلیمٌ». در روایات، از این آیه استفاده دیگرى نیز شده است و آن اینکه مى توان نمازهاى مستحبّى را در حالت سواره به هر سویى که در حرکت است به جاى آورد.(2) این بطن آیه است که با فهم معصومین(علیهم السلام) بدان رهنمون شده ایم.
نمونه دوم: در سوره «جنّ» مى خوانیم: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدًا»(3)؛ (و این که مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید). مساجد، یا جمع مسجد به معناى معبد و جایگاه عبادت است که معناى آیه بر این فرض چنین مى شود: مساجد از آن خداست و کسى را با خدا نخوانید، یا جمع مسجَد (مصدر میمى) یعنى عبادت و پرستش است؛ یعنى پرستش جز خدا را نشاید و در مقام عبادت کسى را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض، ظاهر آیه از شریک قرار دادن در مقام عبادت منع مى کند؛ ولى طبق روایت صحیحى که در دست داریم معناى دیگرى نیز از آیه استنباط مى شود که مسجد را شامل «ما یُسجد به»؛ (مواضع سجود) گرفته است. گروهى از مفسرین؛ مانند «سعید بن جبیر» و «زجّاج» و «فرّاء» گفته اند: مساجد شامل مواضع سجود (اعضاى سبعه در حال سجود) نیز مى شود که این مواضع از آنِ خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانى داشته است و نباید براى دیگرى به کار گرفت.(4)
از امام محمد تقی(علیه السلام) نیز همین تأویل به این صورت آمده که در مورد موضع قطعِ دستِ دزدى در حضور خلیفه عباسى - معتصم بالله - سؤالى مطرح شد. هر کس به فراخور حال خود سخنى گفت. آن گاه امام(ع) فرمود: «از بُن انگشتان». از مدرک این فتوى از امام(ع) سؤال شد. فرمود: کف دست یکى از مواضع هفت گانه در حال سجود است و از آنِ خداست و نباید قطع شود(5)؛ زیرا عقوبتِ سارق باید بر چیزى واقع شود که از آنِ خود اوست.
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 115.
(2). ر. ک: وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 333.
(3). قرآن کریم، سوره جنّ، آیه 18.
(4). ر. ک: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش، چاپ سوم، ج 10، ص 319.
(5). وسایل الشیعه، همان، ج 28، ص 252.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 88 الی 90.
فقها و دانشمندان اسلامى با توجه به سبب و شأن نزول و ظَهر و بطنِ آیات، قاعده اى را به دست آورده اند و با تمسک به آن قاعده، احکام را استنباط مى کنند. آن قاعده عبارت است از: «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد»؛ (اعتبار به گستردگى لفظ است، نه خصوصیّت مورد). یعنى یک فقیه دانا و توانا باید خصوصیات مورد را کنار بگذارد و از جنبه هاى عمومى لفظ بهره بگیرد؛ البته جنبه هاى خصوصى براى فهمِ دلالتِ کلام مفید است؛ ولى انحصار را نمى رساند؛ زیرا احکام الهى پیوسته همگانى بوده و در همه زمان ها جریان دارند. اینک دو نمونه از آیات را مى آوریم که در روایات، جنبه کلى آن بررسى شده و مورد استفاده قرار گرفته است:
نمونه اول: در سوره «بقره» چنین آمده است: «وَ للهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(1)؛ (مشرق و مغرب، از آنِ خداست! پس به هر سو رو کنید، رو به خدا کرده اید، خداوند داراى قدرت وسیع و [به همه چیز] داناست). این آیه از آیاتى است که داراى ظَهر و بطن (تنزیل و تأویل) است که با راهنمایى امام معصوم(علیه السلام) جنبه عمومى آن روشن شده است. این آیه در ظاهر با آیاتى که ایجاب مى کند حتما رو به کعبه نماز بخوانید منافات دارد؛ ولى با مراجعه به شأن نزول، این تنافى برطرف مى شود.
شأن نزول آیه چنین است: یهودیان به مسلمانان اعتراض مى کردند که اگر نماز گزاردن به سوى «بیت المقدس» حقّ است، آن گونه که تاکنون عمل مى شد پس تحویل آن به سوى «کعبه» باطل است و اگر رو به سوى کعبه نماز خواندن حقّ است، پس بطلان آنچه تاکنون خوانده شده است ثابت مى شود. خداوند در این آیه جواب مى دهد که هر دو کار حقّ بوده و هست؛ زیرا اصل نماز، یک حقیقت ثابت است؛ ولى رو به سوى کعبه یا بیت المقدس، یک امر اعتبارى محض است که براى ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است. به هر کجا که رو کنى خدا هست و رو به خدا ایستاده اى. پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرار داشتن کعبه(مکّه) در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن بیت المقدس در غرب مدینه همگى از آنِ خداست و رو به خداست. خداوند در تنگناى جهت خاص قرار نگرفته است: «إِن اللهَ واسِعٌ عَلیمٌ». در روایات، از این آیه استفاده دیگرى نیز شده است و آن اینکه مى توان نمازهاى مستحبّى را در حالت سواره به هر سویى که در حرکت است به جاى آورد.(2) این بطن آیه است که با فهم معصومین(علیهم السلام) بدان رهنمون شده ایم.
نمونه دوم: در سوره «جنّ» مى خوانیم: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدًا»(3)؛ (و این که مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید). مساجد، یا جمع مسجد به معناى معبد و جایگاه عبادت است که معناى آیه بر این فرض چنین مى شود: مساجد از آن خداست و کسى را با خدا نخوانید، یا جمع مسجَد (مصدر میمى) یعنى عبادت و پرستش است؛ یعنى پرستش جز خدا را نشاید و در مقام عبادت کسى را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض، ظاهر آیه از شریک قرار دادن در مقام عبادت منع مى کند؛ ولى طبق روایت صحیحى که در دست داریم معناى دیگرى نیز از آیه استنباط مى شود که مسجد را شامل «ما یُسجد به»؛ (مواضع سجود) گرفته است. گروهى از مفسرین؛ مانند «سعید بن جبیر» و «زجّاج» و «فرّاء» گفته اند: مساجد شامل مواضع سجود (اعضاى سبعه در حال سجود) نیز مى شود که این مواضع از آنِ خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانى داشته است و نباید براى دیگرى به کار گرفت.(4)
از امام محمد تقی(علیه السلام) نیز همین تأویل به این صورت آمده که در مورد موضع قطعِ دستِ دزدى در حضور خلیفه عباسى - معتصم بالله - سؤالى مطرح شد. هر کس به فراخور حال خود سخنى گفت. آن گاه امام(ع) فرمود: «از بُن انگشتان». از مدرک این فتوى از امام(ع) سؤال شد. فرمود: کف دست یکى از مواضع هفت گانه در حال سجود است و از آنِ خداست و نباید قطع شود(5)؛ زیرا عقوبتِ سارق باید بر چیزى واقع شود که از آنِ خود اوست.
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 115.
(2). ر. ک: وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 333.
(3). قرآن کریم، سوره جنّ، آیه 18.
(4). ر. ک: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش، چاپ سوم، ج 10، ص 319.
(5). وسایل الشیعه، همان، ج 28، ص 252.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 88 الی 90.