شش اصل طلایی برای زندگی جمعی شیعیان از منظر امام رضا (ع)

در این مطلب، شش اصل طلایی و کاربردی برای زندگی جمعی شیعیان را بر پایه‌ی پیام امام رضا (ع) به عبدالعظیم حسنی، بیان می کنیم.
شنبه، 23 فروردين 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
شش اصل طلایی برای زندگی جمعی شیعیان از منظر امام رضا (ع)

 مقدمه:

در میان آموزه‌های ائمه اطهار (ع)، پیام‌های اجتماعی و اخلاقی همواره جایگاهی ویژه داشته است. یکی از این میراث‌های ماندگار، پیام امام رضا (ع) به شیعیان است که توسط عبدالعظیم حسنی، از راویان مورد اعتماد اهل بیت (ع)، نقل شده است.
 
 این پیام را می‌توان «منشور زندگی جمعی شیعیان» نامید؛ چراکه امام هشتم (ع) در آن، شش اصل کلیدی را برای ساختن جامعه‌ای مبتنی بر تقوا و وحدت ترسیم می‌کنند.
 
از نفی سلطه شیطان بر نفس انسان تا تأکید بر راستگویی، امانت‌داری، و پرهیز از اختلاف، این آموزه‌ها همچون چراغی فروزان، مسیر تعالی فردی و اجتماعی را روشن می‌سازند.
 
 در عصری که جوامع انسانی با چالش‌هایی مانند فردگرایی افراطی، بی‌اعتمادی، و گسست روابط انسانی روبه‌روست، بازخوانی این پیام نه تنها راهگشا، بلکه ضروری به نظر می‌رسد.
 
 این مقاله با استناد به روایت عبدالعظیم حسنی، به بررسی این شش محور و کاربردهای آن در جهان معاصر می‌پردازد
 

منشور اجتماعی امام رضا (ع)؛ شش اصل طلایی برای زندگی جمعی شیعیان

یکی از یادگارهای زیبا و مهمی که از امام (ع) به پیروان خویش رسیده است، پیامی است که عبدالعظیم حسنی آن را روایت کرده است.
 
 روزی حضرت رضا (ع) چند نکته مهم به او آموختند و به او یادآور شدند تا آن را به شیعیان و یاران ابلاغ کند. این پیام که می توان آن را منشور زندگی جمعی نامید، بدین شرح است:
 
یا عَبْدَ الْعَظِیمِ، أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیائِی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا تَجْعَلُوا لِلشَّیطَانِ عَلَی أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة وَ مُرْهُمْ بِالسُّکوتِ وَ تَرْک الْجِدَالِ فِیمَا لَا یعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَة فَإِنَّ ذَلِک قُرْبَة إِلَی وَ لَا یشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی الَیتُ عَلَی نَفْسِی أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِک وَ أَسْخَطَ وَلِیاً مِنْ أَوْلِیائِی دَعَوْتُ الله لِیعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کانَ فِی الاخِرَة مِنَ الْخَاسِرِینَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ الله قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِی أَوْ آذَی وَلِیاً مِنْ أَوْلِیائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ الله لَا یغْفِرُ لَهُ حَتَّی یرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عَنْهُ وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الایمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایتِی وَ لَمْ یکنْ لَهُ نُصِیبٌ فِی وَلَایتِنَا وَ أَعُوذُ بِالله مِنْ ذَلِک.(1)
 
)عبدالعظیم، سلام مرا به دوستانم برسان و به آن ها بگو: شیطان را به دل های خویش راه ندهند. در گفتار خویش راست گو باشند و امانت را ادا کنند. خاموشی را پیشه خود سازند. از جدال و نزاع بیهوده ای که سودی برایشان ندارد، دوری کنند. به همدیگر روی آورند و به دیدار و ملاقات هم بروند؛ زیرا این کار موجب نزدیکی به من است.
 
خود را به دشمنی و بدگویی با یکدیگر مشغول نسازند؛ زیرا با خود عهد کرده ام که اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت کند و به خشم آورَد، خداوند را بخوانم تا او را در دنیا با شدیدترین عذاب ها مجازات کند و در آن سرا نیز از زیانکاران خواهد بود.
 
به ایشان بگو: همانا پروردگار نیکوکارانشان را آمرزیده و از خطای گنهکارانشان درگذشته است؛ مگر کسی که به خدا شرک بورزد یا دوستی از دوستانش را بیازارد یا کینه آن ها را به دل بگیرد. به درستی که خداوند او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش دست بکشد.
 
هرگاه از این اعمال نادرست دوری گزیند، آمرزش خدا را شامل خود گردانده است؛ وگرنه روح ایمان از قلبش بیرون رفته و از «ولایت» ما خارج شده است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد. پناه بر خدا از این(یاد آوری می کنیم که از کل روایت فوق که دارای موضوعات متعددی است فقط به شش مورد اکتفا شده است
 

۱. نفی سلطه شیطان بر نفس

«أَنْ لَا تَجْعَلُوا لِلشَّیطَانِ عَلَی أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا» «شیطان را بر خود مسلط نسازید.» شیطان همواره در کمین است تا از طریق وسوسه‌های فکری یا عملی، ایمان را تضعیف کند.
 
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (2) سلطه شیطان تنها بر کسانی است که از او پیروی کنند.شیطان به عزّت خداوند سوگند یاد کرده که با استمداد از حزب و قبیله‌اش و از راه زینت دادن، وعده‌ها، تبلیغات، وسوسه‌ها و افراد منحرف، از هرسو انسان را شکار کند. (3)
 
ومردم در برابر این سوء قصد به چند گروه تقسیم مى‌شوند از جمله:
 
1. انبیا که شیطان در آروزها و اهداف آن بزرگواران مانع تراشى مى‌کند، ولى در خود آنان نقشى ندارد. «أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» یعنى شیطان در اهداف و آرزوهاى پیامبر چیزى را القا مى‌کند، ولى خداوند توطئه‌اش را خنثى مى‌نماید. (4)
 
2. مؤمنان که شیطان با آنان تماس مى‌گیرد، ولى آنها متذکّر شده ونجات مى‌یابند. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا»  (5)
 
3. مردم عادّى که شیطان در روح آنان فرو رفته و وسوسه مى‌کند. «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»  (6)
 
4. افراد فاسق، که شیطان در عمق جانشان رفته و بیرون نمى‌آید و بر فکر و دل و اعضاى آنان تسلّط مى‌یابد. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» (7)
 
نکات:
1- مقدّمات سلطه‌ى شیطان را خودمان فراهم مى‌کنیم. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (تا مردم ولایت منحرفان را نپذیرند آنان کارى از پیش نمى‌برند)
 
2- موحّدان واقعى بیمه هستند، لیکن هرکس به سراغ غیر او رفت نفوذ پذیر مى‌شود. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ‌ (8)
 

شیطان و ضعف انسان (مال پرستی، رذایل اخلاقی، و غفلت از خدا)

1- امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:اِنَّ الشّیطانَ یُدَبِّرُ ابنَ آدَمَ فی کُلِّ شیءٍ فِاِذا اَعیاهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ! شیطان جهت گمراهی بنی‌آدم، برای هر کاری یک نقشه و حیله دارد.
 وقتی دستش از هر جهت کوتاه شد (در آخرین حربه) کنار مال و دارائیش سنگر می‌گیرد و او را کاملاً در قبضة خود درمیاورد! (پول و مال آخرین سنگر و امید اغوای شیطان است. تو کاملاً برحذر باش)(9)
 
شیطان ابتدا با وسوسه‌های گوناگون (مانند شهوت، قدرت، و حسادت) به سراغ انسان می‌آید، اما اگر مقاومت کنید، از طریق دلبستگی به مال و ثروت وارد می‌شود. ثروتاندوزی افراطی، انسان را از خدا غافل کرده و قلب را به مادیات می‌بندد
 
2- پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:إنَّ الشّیاطینَ تغدو بِرایاتِها الیَ الأسواقِ فَیَدخُلونَ مَع اَوَّلِ داخِلٍ و یَخرُجوُنَ مَعَ آخِرِ خارِجٍ.
 
شیاطین در صبحگاهان، با علم‌های (اغوای) خود به بازارها و محل کسب و درآمد می‌روند، با اولین نفر بدانجا وارد و با آخرین نفر از آنجا خارج می‌شوند. (10)
 
بازارها نماد تجارت و معاملات دنیوی هستند و شیطان از طریق حرص، کمفروشی، و رشوه‌خواری در این مکان‌ها نفوذ می‌کند. حضور طولانی در محیط‌های مادی بدون ذکر خدا، زمینهساز گناه است.
 
 
3-«امام محمدباقر(علیه‌السلام)»: اِنّ ابلیسَ عَلَیهِ لعائِنُ اللهِ یَبُثُّ جنودَ الَّلیلِ مِن حینِ تَغیبُ الشّمسُ وَ تَطلُعُ، فاَکثِروُا ذِکرَ اللهِ عزَّوجَلَّ فی هاتَینِ السّاعَتَینِ.
 
ابلیس ملعون و مطرود خدا هنگام غروب و طلوع آفتاب لشکریان خود را به (سوی بنی‌آدم) گسیل می‌دارد. شما در این دو وقت زیاد در ذکر و به یاد خدای متعال باشید. (11)

ساعات غروب و طلوع آفتاب اوقاتی هستند که انسان در حال تغییر وضعیت (از روز به شب یا شب به روز) است و شیطان از این فرصت برای ایجاد اضطراب یا وسوسه استفاده می‌کند
 
4- «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:قالَ ابلیسُ لِنوحٍ علیه‌السلام: اذا وَجدنا إبنَ آدَم شَحیحاً أَو حریصاً أوحَسوداً أو جَبّاراً، أو عجولاً، تلقّفناه تَلقُّفَ الکُرَةِ!
 
ابلیس در سخنان خود با نوح پیامبر علیه‌السلا می‌گوید: ما هر گاه آدمیزاد را بخیل و تنگ ‌نظر، یا حریص و آزمند، یا حسود، یا متمرّد و سرکش و یا در کارها عجول و بی‌تاب ببینیم او را مانند یک توپ (بازی) به سرعت می‌قاپیم و (کاملاً) در اختیار خود می‌گیریم! (12)
 
رذایل اخلاقی مانند بخل، حرص، و تکبر، روح انسان را ضعیف کرده و او را طعمه‌ای آسان برای شیطان می‌کنند.
 
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- یَا کُمَیْلُ إِنَّ إِبْلِیسَ لَا یَعِدُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّمَا یَعِدُ عَنْ رَبِّهِ لِیَحْمِلَهُمْ عَلَی مَعْصِیَتِهِ فَیُوَرِّطَهُم یَا کُمَیْلُ إِنَّهُ یَأْتِی لَکَ بِلُطْفِ کَیْدِهِ فَیَأْمُرُکَ بِمَا یَعْلَمُ أَنَّکَ  قَدْ أَلِفْتَهُ مِنْ طَاعَهًْ لَا تَدَعُهَا فَتُحْسَبُ أَنَّ ذَلِکَ مَلَکٌ کَرِیمٌ وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ رَجِیمٌ فَإِذَا سَکَنْتَ إِلَیْهِ وَ اطْمَأْنَنْتَ حَمَلَکَ عَلَی الْعَظَائِمِ الْمُهْلِکَهًِْ الَّتِی لَا نَجَاهًْ مَعَهَا یَا کُمَیْلُ إِنَّ لَهُ فِخَاخاً یَنْصِبُهَا فَاحْذَرْ أَنْ یُوقِعَکَ فِیهَا یَا کُمَیْلُ إِنَّ الْأَرْضَ مَمْلُوَّهْ مِنْ فِخَاخِهِمْ فَلَنْ یَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا مَنْ تَشَبَّثَ بِنَا وَ قَدْ أَعْلَمَکَ اللَّهُ أَنَّهُ لَنْ یَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا عِبَادُهُ وَ عِبَادُهُ أَوْلِیَاؤُنَا یَا کُمَیْلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ یَا کُمَیْلُ انْجُ بِوَلَایَتِنَا مِنْ أَنْ یَشْرَکَکَ فِی مَالِکَ وَ وُلْدِکَ کَمَا أُمِرَ.
 
امام علی (علیه السلام)- [خطاب به کمیل فرمود:] ای کمیل! شیطان از خودش وعده­ نمی­دهد؛ بلکه از خدا وعده­ می­دهد تا مردم را وادار به گناه کند و به این طریق آن‌ها را گرفتار می­کند.
 
ای کمیل! شیطان با حیله‌هایی ظریف نزد تو می‌آید و به آن اطاعتی که می­داند تو به آن انس­ داری و آن را وانمی­گذاری فرمانت می‌دهد؛ پس تو گمان می­کنی آن شیطان، فرشته‌ای گرامی است؛ درحالی‌که او شیطان رانده شده­ است [با تکرار این کار] وقتی [در دلت نسبت] به او آرامش پیدا کردی و خاطر­ جمع­ شدی، تو را وادار به انجام گناهان بزرگی­ می‌کند که اصلاً نجاتی از آن‌ها نیست.
 
ای کمیل! شیطان دامهایی دارد که آن‌ها را [بر سر راه مردم] نصب می­کند؛ بترس! که مبادا تو را در آن‌ها بیفکند. ای کمیل! زمین از دام‌های شیطان‌ها پر است و هرگز کسی از آن‌ها نجات پیدا­ نمی‌کند مگر­ اینکه چنگ به دامن ما بزند؛ خداوند [در قرآن] به تو فهمانده که جز بندگان خدا کسی از آن دامها نجات ­پیدا­ نمی­کند و بندگان خدا، دوستان ما هستند.
 
 ای کمیل! این همان سخن خدای تعالی است: تو را بر بندگان من تسلطی نیست (13) و همچنین این آیه: إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ.
ای کمیل! از اینکه شیطان با تو در مال و فرزندت شریک­شود به‌وسیله‌ی دوستی با ما نجات ­پیدا­ کن همانطور که امر شده است.(14)
 

۲. راستگویی در گفتار

«وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ» «و به آنان دستور ده راست بگویند.» راستگویی پایه اعتماد اجتماعی و تقویت کننده «امت واحد» است.
 
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ :ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید [صادقانی که کامل ترینشان پیامبران و اهل بیت رسول بزرگوار اسلام هستند.(15)
 
در روایات شیعه و سنى آمده است که مقصود از «الصَّادِقِینَ»، محمّد صلى الله علیه و آله و آل‌محمّد علیهم السلام مى‌باشند.
 
آیه 177 سوره‌ى بقره، اهل ایمان، انفاق، نماز، وفاى به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق مى‌شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق» شمرده است.
 
نکات:
1- دوستى، همنشینى و همراهى با راستگویان، یکى از عوامل تربیت و جلوگیرىِ انسان از انحراف است. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»
 
2- از رهبران الهى جدا نشویم. «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»
3- رهبران الهى معصوم هستند، وگرنه خداوند فرمان نمى‌داد با آنان باشید. شگفت از فخررازى که مى‌گوید: معصوم، فرد خاصّى نیست، بلکه اجماع امّت از خطا معصوم است! آیا اجتماع افراد جایزالخطا و فاسق، عصمت‌آور است؟
 
4- تکامل جامعه در سایه‌ى ایمان، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. «آمَنُوا، اتَّقُوا، مَعَ الصَّادِقِینَ»
 
5- در هر زمان باید معصومى باشد که مسلمانان با او همراه باشند. «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(16)
 

چند حدیث با موضع راستگویی

1- امام صادق علیه السلام : لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
 
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مى کند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید.(17)
 
امام صادق (ع) به شیعیان هشدار می‌دهد که ظواهر عبادی مانند نماز و روزه را ملاک قضاوت درباره افراد قرار ندهند، چرا ممکن است کسی به عادت یا ترس از اجتماع، عبادت کند. معیار واقعی ایمان، پایبندی به دو اصل است:
 
2- رسول اکرم صلى الله علیه و آله : مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِی کَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَیْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِی أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ مُسَاءَلَتِهِ.
 
به هر کس، راستگویى در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر مى افتد، روزیش زیاد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقین مى گردد. .(18)
یامبر (ص) چهار ویژگی را عامل تأخیر اجل، افزایش روزی، و آرامش فکر می‌دانند:
1- راستگویی: ایجاد اعتماد اجتماعی و جلب رضایت الهی.
2- انصاف: عدالت در رفتار حتی به ضرر خود.
3- نیکی به والدین: احترام به پدر و مادر به عنوان دروازه‌ای به بهشت.
4-  صله رحم: تقویت پیوندهای خانوادگی برای دفع بلاها
 
3-امام صادق علیه السلام :اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَ الْحِلْمُ یَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ یَکُونَ عَزِیزاً فَیُذَلَّ أَوْ یَکُونَ صَادِقاً فَیُتَّهَمَ أَوْ یَدْعُوَ إِلَى الْحَقِّ فَیُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ یُؤْذَى بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ یَطْلُبَ بِالْحَقِّ فَیُخَالِفُوهُ فِیهِ فَإِذَا آتَیْتَ کُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْت‏                         
 
بردبارى چراغ خداست... پنج چیز است که بردبارى مى طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بى گناه باشد و اذیت شود، حق طلبى کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنى، بردبار هستى(19)
 
بردباری (حلم) از برترین فضایل اخلاقی است، اما در پنج موقعیت سخت محک می‌خورد:
۱. عزیزی که خوار شود:
۲. راستگویی که متهم گردد:
۳. دعوت به حق که سبک شمرده شود:
۴. آزار بی‌گناه:
۵. حق‌طلبی که با مخالفت روبرو شود
 
4- امام على علیه السلام :وَ هُوَ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ أَجْوَدُ النَّاسِ کَفّاً وَ أَرْحَبُ النَّاسِ صَدْراً وَ أَصْدَقُ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَوْفَى النَّاسِ ذِمَّةً وَ أَلْیَنُهُمْ عَرِیکَةً وَ أَکْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بَدِیهَةً هَابَهُ وَ مَنْ خَالَطَهُ مَعْرِفَةً أَحَبَّهُ یَقُولُ نَاعِتُهُ لَمْ أَرَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ مِثْلَهُ.
 
 او که خاتم پیامبران بود، بخشنده ‏ترین، پرحوصله ‏ترین، راستگوترین، پایبندترین مردم به عهد و پیمان، نرم‏خوترین و خوش مصاحبت‏ترین مردم بود، هر کس بدون سابقه قبلى او را مى‏ دید، هیبتش او را مى‏ گرفت و هر کس با او معاشرت مى ‏نمود و او را مى‏ شناخت دوستدارش مى ‏شد و هر کس مى‏ خواست او را تعریف کند، مى‏ گفت: نظیر او را پیش از او و پس از او ندیده ‏ام. .(20)
 
5- الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن أَبِی‌سَعِید قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا نَزَلَتِ الْآیَهًُْ اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ‌تَدْرُونَ فِیمَنْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ قَالُوا لَا وَ اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا نَدْرِی فَقَالَ أَبُودُجَانَهًَْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کُلُّنَا مِنَ الصَّادِقِینَ قَدْ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَاکَ قَالَ لَا یَا أَبَادُجَانَهًَْ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی ابْنِ‌عَمِّی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) خَاصَّهًًْ دُونَ النَّاسِ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ.
 
6- پیامبر (صلی الله علیه و آله)- حسین سعید با سندی از ابوسعید روایت کرده که گفت: هنگامی‌که آیه: اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رو به صحابه کرده و فرمود:
 
«آیا می­دانید این آیه درباره‌ی چه کسی نازل شد»؟ عرض کردند: «خیر! نمی­دانیم ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)». ابودجانه گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ما همه از صادقین هستیم، به تو ایمان آورده و تصدیقتان کردیم».
 
فرمود: «ای ابودجانه! چنین نیست؛ این آیه اختصاصاً در شأن پسر عموی من علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) نازل شده است، و او از راستگویان است».(21)
 

۳. ادای امانت

«وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة»: «و امانت را ادا کنند.» امانت‌داری نشانه تقوا و مسئولیت‌پذیری در برابر خدا و مردم است.
 
 إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا
 
خدا قاطعانه به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید. یقیناً [فرمان بازگردانیدن امانت و عدالت در داوری] نیکو چیزی است که خدا شما را به آن موعظه می کند؛ بی تردید خدا همواره شنوا و بیناست.(22)
 
نکته ها
امانتدارى و رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانه‌هاى مهم ایمان است، چنانکه خیانت به امانت، علامت نفاق است. در حدیث است: به رکوع و سجود طولانى افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویى و امانتدارى آنان بنگرید. (23)
 
در روایات متعدّد، منظور از امانت، رهبرى جامعه معرّفى شده که اهلش اهل‌بیت علیهم السلام مى‌باشند. این مصداق بارز عمل به این آیه است.
 
آرى، کلید خوشبختى جامعه، بر سر کار بودن افراد لایق ورفتار عادلانه است و منشأ نابسامانى‌هاى اجتماعى، ریاست نااهلان وقضاوت‌هاى ظالمانه است. حضرت امیر علیه السلام فرموده است:
 
«من تقدّم على قوم و هو یرى فیهم من هو افضل، فقد خان اللّه و رسوله والمؤمنین» هر کس خود را در جامعه بر دیگران مقدّم بدارد و پیشوا شود در حالى که بداند افراد لایق‌تر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است. (24)
 
شاید بتوان گفت: خیانت در امانت شامل کتمان علم، حرفه وحقّ، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهى، انتخاب همسر یا معلّم نااهل براى فرزندان و ... مى‌شود.(25)
 
امام‌باقر علیه السلام فرمود: اوامر ونواهى خدا امانت‌هاى‌الهى هستند. (26)
 
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: خداوند امر فرموده که هر امامى آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد. (27)
 
امانت سه گونه است:
الف: میان انسان وخدا. (وظایف وواجباتى که بر انسان تعیین شده است.) (28)
ب: میان انسان و دیگران. (اموال یا اسرار دیگران نزد انسان)
ج: میان انسان و خودش. (مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند.)
 
پیام ها
1- سپردن امور به کاردانان و قضاوت عادلانه، از مصادیق عمل صالح و از نشانه‌هاى ایمان است.
 
2- هر امانتى صاحبى دارد وهرکس لیاقت واستعداد کار ومقامى را دارد.
 
3- در اداى امانت و دادگرى، ایمان شرط نیست. نسبت به همه‌ى مردم باید امین و دادگر بود.
 
4- قاضى و حاکم باید عادل باشد.
 
5- تشکیل حکومت لازم است. لازمه‌ى سپردن مسئولیّت‌ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حکومت الهى است
 
6- موعظه‌ى خوب، آن است که علاوه بر پندهاى اخلاقى، به مسائل اجتماعى و قضایى هم توجّه کند.
 
7- اگر مردم هم خیانت در امانت یا ستم در قضاوت را نفهمند، خدا بینا و شنواست. «إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً»(29)
 

وفاداری به امانت الهی؛ بازگرداندن کلید کعبه به صاحب حق

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ الْوَاحِدِیِ أَنَّه لَمَّا دَخَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مَکَّهًْ یَوْمَ الْفَتْحِ غَلَقَ عُثْمَانُ‌بْنُ‌أَبِی‌طَلْحَهًَْ الْعَبْدِیُّ بَابَ الْبَیْتِ وَ صَعِدَ السَّطْحَ فَطَلَبَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْمِفْتَاحَ مِنْهُ فَقَالَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمْ أَمْنَعْهُ فَصَعِدَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) السَّطْحَ وَ لَوَی یَدَهُ وَ أَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْهُ وَ فَتَحَ الْبَابَ فَدَخَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْبَیْتَ فَصَلَّی فِیهِ رَکْعَتَیْنِ فَلَمَّا خَرَجَ سَأَلَهُ الْعَبَّاسُ أَنْ یُعْطِیَهُ الْمِفْتَاحَ فَنَزَلَ إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها فَأَمَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) أَنْ یَرُدَّ الْمِفْتَاحَ إِلَی عُثْمَانَ وَ یَعْتَذِرَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) أَکْرَهْتَ وَ أدیت {آذَیْتَ} ثُمَّ جِئْتَ بِرِفْقٍ قَالَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی شَأْنِکَ وَ قَرَأَ عَلَیْهِ الْآیَهًْ فَأَسْلَمَ عُثْمَانُ فَأَقَرَّهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فِی یَدِهِ.
 
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- واحدی نقل می‌کند: در روز فتح مکّه هنگامی‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) داخل مکّه شد، عثمان‌بن‌ابی طلحه عبدی [که کلیددار کعبه بود] در خانه‌ی خدا را قفل کرد و از آن بالا رفت و بالای کعبه ایستاد [که کسی دستش به او نرسد]، پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر فرمود که کلید را بیاور [که داخل خانه‌ی خدا شوم] و او گفت اگر می‌دانستم که تو پیامبر خدا هستی که کلید را از تو دریغ نمی‌کردم [ولی تو پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نیستی].
 
علی (علیه السلام) از [دیوار کعبه بالا رفت] و به روی خانه‌ی خدا رفت و دست او را پیچاند و کلید را از او گرفت و در خانه‌ی خدا را باز کرد، پیامبر داخل خانه‌ی خدا شد و دو رکعت نماز خواند هنگامی‌که از کعبه خارج شدند [و در را بستند] عبّاس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) درخواست کرد تا کلید را به او بدهند [تا او کلیددار جدید کعبه شود]
 
امّا این آیه نازل شد که: إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر فرمود که کلید را به عثمان برگردانند و از او عذرخواهی کنند.
 
[علی (علیه السلام) نزد او رفت و کلید را به او داد و از او دلجویی کرد] عثمان گفت: «ای علی (علیه السلام)! به زور و اذیت آن را از من گرفتی و حالا با نرمی و دوستی به من برمی گردانی [قضیّه چیست]؟
 
 امام علی (علیه السلام) فرمود: «خداوند درباره‌ی شخص تو آیه‌ای نازل فرمود» و آیه را برای او تلاوت کرد، عثمان [با شنیدن این آیه منقلب شد و] مسلمان شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست او را در دست خود فشرد.(30)
 
نکات کلیدی:
تأکید قرآن بر امانتداری: حتی در اوج قدرت، بازگرداندن امانت به صاحبش واجب است.
الگوی عملی امام علی (ع): اجرای فرمان الهی بدون کینه‌توزی؛ ایشان پس از گرفتن کلید با نرمی آن را بازگرداندند.

تبدیل دشمنی به دوستی: بازگرداندن کلید با انصاف، موجب اسلام آوردن عثمان شد.
درس تاریخی: رعایت عدالت و امانت، حتی در برابر مخالفان، قلب‌ها را تسخیر می‌کند
  

۴. خاموشی و پرهیز از جدال بیهوده

«وَ مُرْهُمْ بِالسُّکوتِ وَ تَرْک الْجِدَالِ فِیمَا لَا یعْنِیهِمْ» «و به آنان فرمان ده خاموشی پیشه کنند و از مجادله در آنچه به آنان مربوط نیست، دوری نمایند.»
 
 
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ :و هنگامی که سخن بیهوده ای بشنوند، از آن روی برمی گردانند و می گویند: اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شما، سلام بر شما [سلام متارکه]، ما خواستار [همنشینی و معاشرت با] نادانان نیستیم.(31)
 
 
این آیه به یکى از نمونه‌هاى صبر و برخوردهاى خوب، اشاره مى‌فرماید.«لغو» یعنى امر بیهوده که هم در کلام و هم در عمل قابل بروز است و مؤمنان به اعراض از آن سفارش شده‌اند. «لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ» (33) از جمله ویژگى‌هاى بهشت آن است که لغو و بیهودگى در آنجا نیست.(32)
 
1- «مُدارا»، کوتاه آمدن از موضع قدرت است، نظیر پدرى که دست کودکش را در دست دارد وقدرت بر تند رفتن دارد، ولى آهسته راه مى‌رود؛ امّا «مُداهنه»، کوتاه آمدن از موضع ضعف است. نظیر بسیارى از رؤساى کشورها که به خاطر نداشتن شجاعت، در اختیار ابرقدرت‌ها قرار دارند. انبیا و اولیاى الهى با مردم مدارا مى‌کنند؛ امّا در برابر کفر مداهنه نمى‌ورزند.
 
2- مؤمن واقعى کسى است که نه تنها به مجلس لغو نمى‌رود و به سخن لغو گوش نمى‌دهد، بلکه اگر کلام بیهوده‌اى هم شنید، عکس‌العمل نشان مى‌دهد. «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ»
 
3- یکى از نمونه‌هاى صبر، بى‌اعتنایى به لغو و اعراض از آن است. «صَبَرُوا- أَعْرَضُوا عَنْهُ»
 
4- اعراض از لغو در گفتن، شنیدن، دیدن و معاشرت، کمالى است که در همه‌ى ادیان الهى از آن ستایش شده است. «سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ» (آیه فوق در توصیف گروهى از اهل‌کتاب است.)
 
5- از شیوه‌هاى عمومى وساده‌ى نهى از منکر، اعراض از منکر است. سَمِعُوا ...أَعْرَضُوا عَنْهُ‌ (لغو را با لغو پاسخ نگوییم.)
 
5- انسان در برابر آنچه مى‌شنود، مسئول است.
6- قاطعیّت، صلابت و عدم سازش، نشانِ ایمان راسخ است.
 
7- سود و زیان عمل هر کس به خود او برمى‌گردد.
8- اعراض، باید کریمانه باشد.
 
9- اعراض باید همراه هشدار به اهل لغو باشد.
10- لغو، میوه‌ى جهل و بیهوده‌گو، جاهل است. ‌(34)
 

واجبات گوش در کلام معصوم

الصّادق (علیه السلام)- وَ فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ... قَالَ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ قَالَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی السَّمْعِ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ لَا یُصْغِیَ إِلَی مَا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَان.
 
امام صادق (علیه السلام)- خداوند بر گوش نیز چیزهایی واجب کرده است و آن این است که نخست گوش‌های خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است بازدارد، از منهیّات دوری کند، به سخنانی که مورد خشم خداوند می‌گردد گوش فرا ندهد .
 
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ؛ و فرمود: هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند (35)
 
 این‌ها بود آنچه خداوند بر گوش واجب کرده و باید از گوش‌دادن به آن‌ها اجتناب کند و این‌ها عمل گوش می‌باشد. و این عمل، ایمان گوش محسوب می‌شود».(36)
 

۵. تقویت پیوندهای اجتماعی

«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَة»-«و روی آوردن به یکدیگر و دیدارهای متقابل.» دیدارها وحدت جامعه را تقویت و محبت را افزایش می‌دهد.
 
وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ۚ و یکدیگر را بر انجام کارهای خیر و پرهیزکاری یاری نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یاری ندهید(37)
 
در روایات بسیارى به تعاون بر نیکى‌ها ویارى رساندن به مظلومان ومحرومان، سفارش شده واز کمک ویارى به ستمگران نهى شده است و ما در اینجا چند حدیث را براى تبرّک ذکر مى‌کنیم:
 
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس براى یارى رساندن به دیگران گامى بردارد، پاداش مجاهد و رزمنده را دارد». (38)
«تا زمانى که انسان در فکر یارى رساندن به مردم است، خداوند او را یارى مى‌کند». (39)
«یارى کردن مسلمان، از یک ماه روزه‌ى مستحبّى واعتکاف بهتر است». (40)
«هر کس ظالمى را یارى کند، خودش نیز ظالم است». (41)
«حتّى در ساختن مسجد، ظالم را یارى نکنید». (42)
 

پیام ها

1- خداوند از مؤمنان، انتظار ویژه‌اى دارد.
2- احترام گذاردن به شعائر الهى، وظیفه‌ى اهل ایمان است.
3- هتک حرمت و قداست شعائرالهى، حرام است.
 
4- همه‌ى زمان‌ها یکسان نیستند. برخى روزها مثل ایّام‌اللّه و برخى ماهها مثل ماهِ حرام، احترام ویژه‌اى دارند.
5- حیوانى هم که در مسیر هدف الهى قرار گیرد، احترام دارد.
6- راهیان خانه‌ى خدا باید مورد احترام قرار گیرند. (هر برنامه‌اى که به احترام وامنیّت زائران خانه خدا ضربه بزند، حرام است،(43)
 
امیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ جُنْدَبِ‌بْنِ‌عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِیه أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کَانَ یَخْطُبُ یَوْمَ الْفِطْرِ فَیَقُولُ ... عِبَادَ اللَّهِ وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ تَرَاحَمُوا وَ تَعَاطَفُوا وَ أَدُّوا فَرَائِضَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فِیمَا أَمَرَکُمْ بِه.
 
امام علی (علیه السلام)- عبدالله ازدی نقل می‌کند: علی (علیه السلام) در روز فطر سخنرانی می‌کرد و می‌فرمود: «... بندگان خدا (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و نسبت به یکدیگر مهربانی کنید و عطوفت داشته باشید و واجبات خداوند بر شما را در مواردی که به شما دستور داده انجام دهید».(44)
 

۶. پرهیز از تفرقه‌اندازی

«وَ لَا یشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»: «و خود را با تفرقه‌افکنی میان یکدیگر مشغول نکنند.»
 
وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ:و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید، که سست و بد دل می شوید، و قدرت و شوکتتان از میان می رود؛ و شکیبایی ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.(45)
 
در این آیه، از صبر در جنبه‌ى روانى و باطنى یاد شده است. «ریح» باد، کنایه از قدرت و شوکت است، همچون بادى که پرچم‌ها را به اهتزاز در مى‌آورد.(46)
 
و نشانه‌ى برپایى، کامروایى و عظمت است. اگر در سایه‌ى اختلاف و نزاع، این عظمت بر باد رود، خوار و حقیر مى‌شوید. همان گونه که اگر باد لاستیک ماشین و یا توپ ورزشى خارج شود، بسیارى از حرکت‌ها، سفرها و ورزشها تعطیل مى‌شود.
 
اتّحاد و یکپارچگى و دورى از اختلاف و تفرقه، از دستورات اکید الهى است که در آیات متعدّد به آن فرمان داده است و این فرمان باید در تمام زمینه‌ها رعایت شود، مخصوصاً در حال جنگ و درگیرى با دشمن که ضرورت بیشترى دارد، چنانکه خداوند در سوره صف از اتحاد، نظم و هماهنگى مجاهدان تعریف کرده است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»(47)
 

پیام ها

1- جهاد، باید با فرماندهى رهبر مسلمانان و به فرمان خدا و رسول (و جانشینان بر حقّ) او باشد. إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا ... وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌
 
2- قانون و رهبر الهى، محور وحدت و اتحاد است. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» ( «أَطِیعُوا» به قوانین الهى و «رَسُولَهُ» به رهبر آسمانى اشاره دارد)
 
3- نزاع، شما را از درون پوک ساخته و از بیرون، بى‌آبرو مى‌کند. «فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ» (در طول تاریخ، چه ضعف‌ها و شکست‌هایى که به خاطر عمل نکردن به این آیه، نصیب مسلمانان شده است!)
 
4- در اطاعت و وحدت، پایدار باشیم و اگر چیزى بر خلاف میل ما بود، یا بر خلاف میل ما عمل شد، صابر باشیم و یکدیگر را تحمّل کنیم.
 
5- ایمان به اینکه خداوند با صابران است، انسان را به صبر و پایدارى سوق مى‌دهد. (48)
 

از صبر ناخواسته تا همراهی خداوند با صابران خاص

الصّادق (علیه السلام)- وَ مَنْ عَرَفَ قَدْرَ الصَّبْرِ لَا یَصْبِرُ عَمَّا مِنْهُ الصَّبْرُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی قِصَّهًِْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (علیه السلام) وَ خَضِرٍ (علیه السلام) وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً فَمَنْ صَبَرَ کُرْهاً وَ لَمْ یَشْکُ إِلَی الْخَلْقِ وَ لَمْ یَجْزَعْ بِهَتْکِ سِتْرِهِ فَهُوَ مِنَ الْعَامِّ وَ نَصِیبُهُ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ أَیْ بِالْجَنَّهًِْ وَ الْمَغْفِرَهًِْ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ الْبَلَاءَ بِالرُّحْبِ وَ صَبَرَ عَلَی سَکِینَهًٍْ وَ وَقَارٍ فَهُوَ مِنَ الْخَاصِّ وَ نَصِیبُهُ مَا قَالَ تَعَالَی إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِین.
 
امام صادق ( کسی که جایگاه صبر را شناخت، از مقدّمات و موجبات صبر خودداری و دوری نمی‌کند، [چنان‌که] خداوند عزّوجلّ در داستان حضرت موسی (و حضرت خضر ([به نقل از حضرت خضر (] فرموده است:
 
 و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! (49)آن‌کس که از روی ناچاری، صبر پیشه کرده و [درعین‌حال، مراقبت نماید که] اظهار اندوه و شکایت نزد مردم نکرده و با آشکارکردن سرّش [نزد دیگران] اظهار بی‌تابی نکند چنین شخصی از عمومِ صبرکنندگان به شمار رفته و بهره‌اش این کلام الهی خواهد بود که می‌فرماید:
 
 و بشارت ده به استقامت‌کنندگان. (50) یعنی [بشارتشان ده به] بهشت و مغفرت الهی. امّا آنکه از جان و دل به استقبال بلا رفته و با آرامش و بردباری، صبر پیشه‌سازد از صابرانِ برگزیده محسوب شده و بهره‌اش این کلام الهی خواهد بود که می‌فرماید: إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ.(51)
 

نتیجه:

پیام امام رضا (ع) به عبدالعظیم حسنی، منشوری جامع برای ساختن جامعه‌ای استوار بر اخلاق و همبستگی است. شش محور اصلی این پیام - از مبارزه با شیطان تا پرهیز از تفرقه - نه تنها راهکارهایی برای رستگاری فردی، بلکه سنگ بنای حیات جمعی شیعیان است.
 
 راستگویی و امانت‌داری، اعتماد را در جامعه نهادینه می‌کند؛ خاموشی در برابر سخنان بیهوده، انرژی را به سمت عمل سازنده هدایت می‌کند؛ و تقویت پیوندهای اجتماعی، سپری در برابر آسیب‌های فردگرایی مدرن است.
 
 امام رضا (ع) با هشدار درباره عواقب تفرقه و کینه‌توزی، به شیعیان یادآور می‌شوند که وحدت، شرط بقای جامعه ایمانی است. امروز، این آموزه‌ها می‌توانند الگویی برای مواجهه با بحران‌های اخلاقی و اجتماعی باشند.
 
 اگر این منشور به درستی درک و اجرا شود، جامعه شیعه نه تنها به آرمان‌های دینی خود نزدیک می‌شود، بلکه به الگویی جهانی برای صلح و تعامل انسانی تبدیل خواهد شد
 

پی نوشت:

1. الاختصاص، ص 247؛ بحار الأنوار، ج 71، ص 230.
2. نحل / ۱۰۰
3. تفسیر نور، جلد 4 - صفحه 580
4. حج، 52.
5. اعراف، 201.
6. ناس، 5.
7. زخرف، 36.
8.تفسیر نور جلد 4 - صفحه 581
9. بحار، ج ٦٣، ص ٢٦٠
10. نهج‌الفصاحه، ج ١، ص ١٢٧
11. سفینه، ج ١، ص ٩٩
 12. بحار، ج ٦٣، ص ٢٥٠
13.حجر/۴۲
14.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۷۳۴ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۲۷۴/ بشارهًْ المصطفی، ص۲۸
15.آیه 119 سوره توبه
16.تفسیر نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 519
17.کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح2
18.اعلام الدین ص 265
19.مصباح الشریعه ص 154 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 422، ح61
20.بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 16، ص 190
21.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۳۷۶ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۴۱۱/ فرات الکوفی، ص۱۷۴
22.آیه 58 سوره نساء
23. کافى، ج 2، ص 105.
24 الغدیر، ج 8.
25.تفسیر نورجلد 2 - صفحه 89
26. تفسیر نورالثقلین.
27. کافى، ج 1، ص 277.
28. تفسیر مجمع‌البیان. به نقل تفسیر نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 90
29. نور تفسیر نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 90
30. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۲۳۴ بحارالأنوار، ج۲۱، ص۱۱۶/ المناقب، ج۲، ص۱۴۳/ سعدالسعود، ص۲۹۴
31.آیه 55 سوره قصص
32.تفسیر نور جلد 7 - صفحه 73
33.طور، 23.
34.تفسیر نورجلد 7 - صفحه 74
35.فرقان/۷۲
36.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۲۳۶ الکافی، ج۲، ص۳۵/ بحار الأنوار، ج۶۶، ص۲۵/ دعایم الإسلام، ج۶، ص۱/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۱۶۴
37.آیه 2 سوره مائده
38. وسائل، ج 8، ص 602.
39. وسائل، ج 8، ص 586.
40. وسائل، ج 11، ص 345.
41. وسائل، ج 11، ص 345.
42 و.سائل، ج 12، ص 130.
43.تفسی نورجلد 2 - صفحه 233
44.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۵۶۶ بحارالأنوار، ج۸۸، ص۳۱
45:آیه 46 سوره انفال
46.تفسیر نور جلد 3 - صفحه 330
47. صفّ، 4.
48.تفسیر نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 331
49.کهف/۶۸
50.بقره/۱۵۵
51.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۶۰۰ مسکن الفؤاد، ص۵۳
 

منابع:

https://shahadat-ir.blogsky.com/1400/03/13/post-208
https://www.hadithlib.com/rolls/chel/8800
https://hawzah.net/fa/Article/View/111469
https://alvahy.com/تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 55 سوره قصص
https://alvahy.com/تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 46 سوره انفال
https://alvahy.com/تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 100 سوره نحل
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 119 سوره توبه
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 58 سوره نساء
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 2 سوره مائده
https://www.balagh.ir/content/15119
https://www.balagh.ir/content/167


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط