پرسش :
حجيّت و نقش شأن نزول در تفسير قرآن چگونه است؟
پاسخ :
بياناتي كه در شأن و سبب نزول آيات قرآن كريم آمده است چند قسم است:
الف: بياناتي كه به صورت تاريخ(١) است، نه روايتي از معصوم (عليهالسلام)، مانند اين كه از ابنعباس نقل شود كه اين آيه در چنين زمينهاي نازل شده است. اين گونه شأن نزولها مانند اقوال مفسران تنها زمينهساز برداشتهاي تفسيري است و حجيّتي ندارد؛ البته اگر در موردي اطمينان حاصل شود، مانند آن كه از قول ابنعباس طمأنينه پديد آيد خود آن وثوق و طمأنينه معتبر است، نه آن كه صرفِ تاريخ، اعتبار تعبّدي داشته باشد؛ بر خلاف حديث معتبر كه حجّيت تعبدي دارد هر چند وثوق حاصل نشود.
ب: روايات فاقد سند صحيح و معتبر. اين گونه شأن نزولها گرچه بر اثر احتمال صدور آن از معصومين (عليهمالسلام) با كلام بشري متفاوت است و بايد تكريم شود، امّا از نصاب لازم در حجيّت خبر برخوردار نيست.
ج: شأن نزولهايي كه به صورت روايت نقل شده و داراي سند صحيح و معتبر است. اين گونه روايات در تبيين شأن و يا سبب نزول آيه حجيّت دارد، ولي همانگونه كه روايات تطبيقي شمول و گستره معناي آيه را محدود نميكند، روايات شأن نزول نيز بيانگر مورد و مصداقي براي مفهوم كلي آيه است و هيچگاه مورد يك عام يا مطلق، مخصِّص يا مقيِّد آن نيست و اين گونه روايات گرچه مايه كاهش عموم يا اطلاق نيست، ليكن راهگشاي خوبي براي مفسر است تا آيه را به گونهاي تفسير كند كه با مورد خود هماهنگ و سازگار باشد.
تذكّر: شأن نزولهاي ويژه، مانند آنچه در آيه تطهير، مباهله، ولايت و... وارد شده، از بحث خارج است.
آيات قرآن كريم هرگز در محدوده سبب و شأن نزول خود محصور نميشود وگرنه كتاب الهي، جهاني و جاودانه نخواهد بود: "ولو أنّ الآية إذا نزلت فى قوم ثم مات أولئك القوم ماتت الآية لما بقى من القرآن شىء ولكن القرآن يجرى أوله علي آخره مادامت السماوات والأرض"(٢)، بلكه به تعبير حضرت امام باقر (عليهالسلام) همان گونه كه مهر فروزان و ماه تابان همواره روز و شب را روشن ميكند و اختصاص به دوراني خاص ندارد، قرآن كريم نيز چنين نيست كه هدايت و تدبّر آن براي دورانهاي گذشته بوده، براي عصر حاضر و اعصار بعد بهرهاي جز تلاوت نداشته باشد: "يجرى كما يجرى الشمس والقمر... يكون علي الأموات كما يكون علي الأحياء"(٣). در اين سخن بلند، از باب تشبيه معقول به محسوس جاودانگي قرآن كريم به هماره درخشان بودن دو اختر پر فروغ آفتاب و ماه تشبيه شده است.
حضرت امام صادق (عليهالسلام) درباره مصونيت قرآن كريم از گزند كهنگي و آسيب فرسايش ميفرمايد: "لأن الله تبارك وتعالي لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد وعند كل قوم غضّ إلي يوم القيامة".(٤)
تذكّر: 1 ـ همان گونه كه برخي روايات تطبيقي بيانگر مورد خاص و مصداق منحصر آيه است، برخي روايات شأن نزول نيز مبيّن انحصار است؛ مانند شأن نزول آيه ولايت (سوره مائده، آيه 55)، آيه مباهله (سوره آلعمران، آيه 61) و آيه تطهير (سوره احزاب، آيه 33).
2 ـ چون روايات تطبيقِ انحصاري و نيز احاديث شأن نزولِ منحصر، راجع به شخصيت حقوقي اهل ولايت و مباهله و تطـهير است، با ارتحال اشخاص حقيقي آن ذواتِ مقدّس، آياتِ مزبور نخواهد مرد و از بين نخواهد رفت.
١ ـ تاريخ با حديث دو فرق اساسي دارد: يكي اينكه متن حديث سخن معصوم (عليه السلام) است و متن تاريخ سخن غير معصوم و ديگر آنكه سند مطالب تاريخي، مانند سند حديث مورد مداقّه و بررسي كارشناسانه دانشمندان رجال قرار نگرفته است.
٢ ـ تفسير عياشي، ج 1، ص 10.
٣ ـ بصائر الدرجات، ص 216.
٤ ـ بحار، ج 89، ص 15.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٢٣٢)
بياناتي كه در شأن و سبب نزول آيات قرآن كريم آمده است چند قسم است:
الف: بياناتي كه به صورت تاريخ(١) است، نه روايتي از معصوم (عليهالسلام)، مانند اين كه از ابنعباس نقل شود كه اين آيه در چنين زمينهاي نازل شده است. اين گونه شأن نزولها مانند اقوال مفسران تنها زمينهساز برداشتهاي تفسيري است و حجيّتي ندارد؛ البته اگر در موردي اطمينان حاصل شود، مانند آن كه از قول ابنعباس طمأنينه پديد آيد خود آن وثوق و طمأنينه معتبر است، نه آن كه صرفِ تاريخ، اعتبار تعبّدي داشته باشد؛ بر خلاف حديث معتبر كه حجّيت تعبدي دارد هر چند وثوق حاصل نشود.
ب: روايات فاقد سند صحيح و معتبر. اين گونه شأن نزولها گرچه بر اثر احتمال صدور آن از معصومين (عليهمالسلام) با كلام بشري متفاوت است و بايد تكريم شود، امّا از نصاب لازم در حجيّت خبر برخوردار نيست.
ج: شأن نزولهايي كه به صورت روايت نقل شده و داراي سند صحيح و معتبر است. اين گونه روايات در تبيين شأن و يا سبب نزول آيه حجيّت دارد، ولي همانگونه كه روايات تطبيقي شمول و گستره معناي آيه را محدود نميكند، روايات شأن نزول نيز بيانگر مورد و مصداقي براي مفهوم كلي آيه است و هيچگاه مورد يك عام يا مطلق، مخصِّص يا مقيِّد آن نيست و اين گونه روايات گرچه مايه كاهش عموم يا اطلاق نيست، ليكن راهگشاي خوبي براي مفسر است تا آيه را به گونهاي تفسير كند كه با مورد خود هماهنگ و سازگار باشد.
تذكّر: شأن نزولهاي ويژه، مانند آنچه در آيه تطهير، مباهله، ولايت و... وارد شده، از بحث خارج است.
آيات قرآن كريم هرگز در محدوده سبب و شأن نزول خود محصور نميشود وگرنه كتاب الهي، جهاني و جاودانه نخواهد بود: "ولو أنّ الآية إذا نزلت فى قوم ثم مات أولئك القوم ماتت الآية لما بقى من القرآن شىء ولكن القرآن يجرى أوله علي آخره مادامت السماوات والأرض"(٢)، بلكه به تعبير حضرت امام باقر (عليهالسلام) همان گونه كه مهر فروزان و ماه تابان همواره روز و شب را روشن ميكند و اختصاص به دوراني خاص ندارد، قرآن كريم نيز چنين نيست كه هدايت و تدبّر آن براي دورانهاي گذشته بوده، براي عصر حاضر و اعصار بعد بهرهاي جز تلاوت نداشته باشد: "يجرى كما يجرى الشمس والقمر... يكون علي الأموات كما يكون علي الأحياء"(٣). در اين سخن بلند، از باب تشبيه معقول به محسوس جاودانگي قرآن كريم به هماره درخشان بودن دو اختر پر فروغ آفتاب و ماه تشبيه شده است.
حضرت امام صادق (عليهالسلام) درباره مصونيت قرآن كريم از گزند كهنگي و آسيب فرسايش ميفرمايد: "لأن الله تبارك وتعالي لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد وعند كل قوم غضّ إلي يوم القيامة".(٤)
تذكّر: 1 ـ همان گونه كه برخي روايات تطبيقي بيانگر مورد خاص و مصداق منحصر آيه است، برخي روايات شأن نزول نيز مبيّن انحصار است؛ مانند شأن نزول آيه ولايت (سوره مائده، آيه 55)، آيه مباهله (سوره آلعمران، آيه 61) و آيه تطهير (سوره احزاب، آيه 33).
2 ـ چون روايات تطبيقِ انحصاري و نيز احاديث شأن نزولِ منحصر، راجع به شخصيت حقوقي اهل ولايت و مباهله و تطـهير است، با ارتحال اشخاص حقيقي آن ذواتِ مقدّس، آياتِ مزبور نخواهد مرد و از بين نخواهد رفت.
١ ـ تاريخ با حديث دو فرق اساسي دارد: يكي اينكه متن حديث سخن معصوم (عليه السلام) است و متن تاريخ سخن غير معصوم و ديگر آنكه سند مطالب تاريخي، مانند سند حديث مورد مداقّه و بررسي كارشناسانه دانشمندان رجال قرار نگرفته است.
٢ ـ تفسير عياشي، ج 1، ص 10.
٣ ـ بصائر الدرجات، ص 216.
٤ ـ بحار، ج 89، ص 15.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٢٣٢)