چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا بعضي از خلفاي بني عباس با معتزله خصومت داشتند؟ و علت انقراض اين فرقه چه بوده؟


پاسخ :
مذهب معتزله در اوايل قرن دوم هجري توسط واصل بن عطا (131ـ80 هـ) پديد آمد. در آن زمان بحث دربارة حكم دنيوي و اخروي مرتكبان كباير بسيار رايج بود. خوارج آنان را كافر و مشرك مي‌دانستند. اكثريت مسلمانان آنان را مؤمن فاسق مي‌خواندند، و حسن بصري كه استاد واصل بن عطا بود، آنان را منافق مي‌ناميد. در چنين شرايطي، واصل بن عطا رأي جديدي را دربارة آنها ابراز كرد و گفت: مرتكبان كباير نه مؤمن هستند و نه كافر، بلكه فاسق‌اند. و فسق درجه‌اي است ميان ايمان و كفر.
همان‌گونه كه اشاره شد واصل بن عطا از شاگردان حسن بصري بود. و آن‌گاه كه با نظريه استاد دربارة حكم مرتكبان كباير مخالفت نمود، جلسه درس را ترك گفت و در گوشه‌اي از مسجد بصره نشست و به تبيين نظرية خود براي عده‌اي از هوادارانش پرداخت. حسن بصري گفت: «اعتزل عنا واصل» يعني واصل از ما اعتزال جست. اين سخن موجب شد كه او و هم‌فكرانش به معتزله مشهور شوند.[1]
در ميان خلفاي بني عباس عده‌اي با معتزله موافق بودند و عده‌اي مخالف.
معتزله در عصر مأمون و پس از آن به طور كامل در اختيار دستگاه حكومت عباسي قرار گرفتند، و تا به قدرت رسيدن متوكل عباسي آنان همچنان در دستگاه حكومت عباسي قرار داشتند. متوكل عباسي سياستي متضاد با مأمون، معتصم و واثق داشت، و به جاي حمايت از معتزله به ضديت با آنان پرداخت، شرايط بر عليه معتزله تغيير كرد و با ادامه يافتن روش متوكل توسط ديگر زمامداران عباسي، انقراض معتزله حتمي شد. و سرانجام بساط اين مذهب نيرومند كلامي برچيده شد.[2]
علل مخالفت برخي از خلفاي عباسي را با معتزله مي‌توان در سه عامل مهم زير خلاصه كرد:
الف) نارضايتي مردم از معتزله.
اين نارضايتي چندين عامل داشت كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1ـ برخورد خشن معتزله با رقيبان مذهبي خود ـ بويژه اهل حديث و حنابله ـ اين برخوردها كاملاً سياسي بود. بدرفتاري معتزله سبب شد كه عموم مردم از رفتار آنان كه در دستگاه حكومت بودند، ناراضي باشند.
2ـ تفتيش عقايد؛ آنان به دستاويز مسئلة خلق قرآن دادگاههايي بدستور مأمون و معتصم عباسي تشكيل دادند و عدة زيادي از دانايان و بزرگان را اعدام و زنداني و آواره كردند.[3]
بنابراين وقتي خلفاي عباسي ديدند، مردم ازمعتزله ناراضي هستند و بيم آن مي‌رفت كه بر عليه حكومت آنان قيام كنند، متوكل براي كسب موقعيت در ميان تودة مردم كه نبض آنان در دست اهل حديث و فقه بود، به تدريج قدرت را از دست سران اعتزال بازستاند، آنگاه ضربت بسيار مهلكي بر حيثيت و شؤن اجتماعي آنان وارد ساخت كه در سال234، تمام مشايخ و اساتيد معتزلي را از مساجد و مدارس بيرون كرد و به جاي آنان مشايخ اهل حديث را گمارد و به اين نيز اكتفا نكرد، دستور داد در مجالس و محافل، بر رد معتزله و جهميه سخن گويند و دربارة رؤيت خدا داد سخن بدهند.[4]
3ـ اصالت دادن صددرصد به عقل و تخطئه محدثان و احاديث:
مزاج جامعة اسلامي در دست خطبا، محدثان و ائمة جمعه و جماعات بود و غذاي اعتقادي و روحي آنان را، روايات و احاديث تشكيل مي‌داد. مخالفت معتزله با اين گروه، همت و غيرت ديني آنان را بر مي‌انگيخت، از اين جهت ساليان دراز از قدرت منبر و اجتماعات بهره گرفتند و بر ضد آنان سخن گفتند و همين امر كافي بود كه معتزله از چشم مردم افتاده و كينة آنان در دل توده لانه گزيند.
4ـ عقايد معتزله، عواطف تودة مردم را خدشه‌دار مي‌ساخت. نوع مسلمانان معتقد بودند كه پيامبر گرامي دربارة گناهكاران امت شفاعت خواهد كرد، زيرا او فرموده است: «شفاعت خود را بر مرتكبان كباير از امت خود ذخيره كرده‌ام» ، ولي معتزله مي‌گفتند: شفاعت از آن عادلان است و هدف از آن ترفيع درجه است، نه محو گناه، بلكه گناهكاراني كه بدون توبه بميرند، در آتش دوزخ جاودان خواهند ماند.[5]
اهل حديث دهها روايت پيرامون شفاعت بر مردم مي‌خواندند و مي‌گفتند: معتزله منكر شفاعت هستند.
ب) عقايد اهل حديث بر حفظ قدرت و سيطرة خلفاي عباسي كمك مي‌كرد.
اهل حديث مخالفت با سلطان جائِر را حرام و اطاعت او را واجب مي‌دانستند و شعارشان اين بود: پشت سر هر انسان خوب و بد نماز بگزار، طبعاً چنين عقيده‌اي به نفع دستگاه خلافت بود و بايد متوكل عباسي و خلفاء بعد از او آن را تأييد كنند و معتزله را بكوبند.
ج) عقيدة خود خلفا؛ برخي از خلفاي عباسي خود دانشمند بودند و از نظر عقيده تابع بعضي از جريانهاي موجود مي‌شدند. مأمون و معتصم و واثق هم عقيده با معتزله بودند تا آنها بر سر كار بودند، عزت و عظمت آنان محفوظ بود.
اما متوكل و شاهان بعد از او با معتزله هم عقيده نبودند و مخالف عقيدة آنها، عقيده داشتند، وقتي آنها بر اريكة قدرت تكيه زدند، به تدريج به اعتزال‌زاديي پرداختند و دانشمندان و آثار علمي آنان را منزوي نمودند و به مرور زمان، منقرض گرديدند.[6]
بدين ترتيب اين خصومتها باعث شد كه حيات فكري سياسي معتزله از بين برود و جز آثار كمي در ميان شيعه زيديه يمن، چيزي از آنان باقي نماند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ استاد جعفر سبحاني، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي.
2ـ رباني گلپايگاني، علي، درآمدي بر علم كلام.
3ـ فرق و مذاهب كلامي. علي رباني گلپايگاني.
4ـ جعفري، دكتر محمد جعفر، تاريخ معتزله.


[1] . رباني گلپايگاني، علي، درآمدي بر علم كلام، ص250، انتشارات دارالفكر قم، چ اول 1378.
[2] . درآمدي بر علم كلام، ص260، همان.
[3] . جعفري، محمد جعفر، تاريخ معتزله، ناشر كتابخانه گنج دانش، چ اول، 1368،. ص148.
[4] . سبحاني، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، انتشارات توحيد، چ اول، 1373، ج4، ص235.
[5] . فرهنگ عقايد و مذاهب، همان، ص241، ج4.
[6] . فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، همان، ج4، ص241.

( اندیشه قم )


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.