پرسش :
در مورد رحلت محسن ـ عليه السّلام ـ كدام قول صحيح است؟
پاسخ :
در ميان علماي شيعه روايات شيخ مفيد مورد قبول است و شيخ از نظر زماني نيز قريب به عصر غيبت صغري و در اوايل غيبت كبري ميباشد، در ارشاد اين قول را اين گونه مطرح مينمايد «در شيعه كساني هستند كه ذكر نمودهاند فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرزندي را سقط نمود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را محسن ناميده بود، در حال حمل مادرش بنابر قول اين طائفه از اولاد امير المؤمنين به 18 نفر ميرسد».[1]
وجود فرزندي به نام محسن براي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر اساس اقوال معتبر ثابت شده است غير از شيخ مفيد علماي بزرگ اهل سنّت و بزرگان شيعه بدان تصريح نمودهاند، يعقوبي نيز از وجود محسن براي حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خبر داده است.[2] آنچه كه درباره سقط محسن بن علي مورد بحث و اختلاف است، علت رحلت اوست. امّا علت رحلت آن از مسايل بحث انگيز است كه سبب پوشيده داشتن وجود او شده است، لذا برخي از مورخين وفات او را در كودكي ذكر نمودهاند.[3] و بلاذري در انساب الاشراف با اين عبارت بيان كرده است: فرزندان علي بن ابيطالب حسن و حسين و محسن (كه در كودكي رحلت كرد) مي باشند بلاذري از بزرگان علماي اهل سنّت است كه از محسن ياد نموده است و وفات او را در كودكي ميداند.[4]
ديدگاه معروف اكثر علماي شيعه اين است كه محسن بن علي ـ عليه السّلام ـ هنگام هجوم به خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ براي اخذ بيعت از علي به خاطر آسيب ديدن مادرش سقط شده است، چنان كه اخبار اهل سنّت نيز بر اين ديدگاه مؤيد است عدم ذكر ولادت او و مستور بودن برخي از قضاياي مربوط به او ميتواند دليلي بر تأييد قول علماي معروف شيعه باشد كه به سقط محسن به خاطر آسيب ديدن مادرش در واقعه خلافت وسقيفه معتقدند. برخي از روشن فكرمآبان منكر اهانت به خانه حضرت زهرا و سقط محسن شده و آن را ساخته پرداختهي علماي قرن ششم به بعد دانستهاند، در حالي كه اينها غافلند بسياري از منابع اهل سنّت از جمله الامه و السياسيه دنيوري و برخي از منابع ديگر اصل هجوم به خانه زهرا و بيعت گرفتن از علي را مفصلاً نوشتهاند، بايد بگوييم كه اين هم از مظلوميت مادر سادات و مادر امام عصر (عج) است كه مظلوميت او را انكار كنند، در حالي كه عظمت اين فاجعه بزرگ تاريخ به قدري وسيع است كه ابن قتيبه نميتواند برخي از حقايق را انكار كند و ناچاراً قسمتهايي از آن واقعه را ذكر ميكند و ديگر علماي اهل سنّت نيز مثل او نتوانستهاند از كنار اين قضيه ساكت بگذرند، مگر آنان كه از رسالت قلم و انسانيت و علم، ناآگاه بودند و فقط در نوشتن تاريخ مزدوري نمودهاند.
امّا نظر علماي اهل سنّت درباره سقط محسن به علت ضربهاي كه در جريان سقيفه و هجوم به خانة علي ـ عليه السّلام ـ به او وارد شد. يكي از علماي بزرگ و معروف اهل سنّت در قرن ششم هجري در اين بار مطلب بسيار مهمي را آورده است كه در اين جا عيناً ميآوريم: از فرزندان فاطمه(س) حسن و حسين و محسن كه در كودكي رحلت كرده مي باشند. يك قول هم قائل است كه محسن به خاطر ضربه در بر سينه فاطمه(س) رحلت كرد اين قول مشهوري است هر چند برخي منكر وقوع آن هستند. [5] اين نويسنده بزرگ اهل سنّت كه فرزندان امير المؤمنين از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ دختر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كه ميشمارد نام محسن را نيز آورده و در ضمن آن به بيان علت درگذشت او اشاره كرده است كه ديگران از بيان آن امتناع كردهاند.
با توجّه به اين عبارات به نظر مي رسد نويسنده معتقد است كه قول به سقط محسن به علت صدمه زهرا در جريان سقيفه بوده است كه شما ميتوانيد با دقت در منابع ديگر اهل سنّت به نتيجهاي كه ما رسيدهايم برسيد. كه در پاورقي فهرستي از آن منابع اهل سنّت را ميآوريم چون در اينجا بيش از اين مقدور نيست.[6]
خوبست در پايان گفتار مسعودي را درباره سقط محسن بياوريم: «و... فاطمه(س) را با ضربه در آسيب رساندند و اين موجب سقط محسن گرديد»[7] «فوجّهُوا الي منزله فَهَجمُوا عليه و احرقوا بابه و استخرجُوه منه كرهاً و ضغطوا سيدة النساء باالباب حتي اسقطت محسناً...».
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفيد، الارشاد، قم، آل البيت، 1413، چ1، ج1، ص355.
[2] . يعقوبي، تاريخ، ترجمه آيتي، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، چ هفتم، 1374، ج2، ص139؛ و هم چنين در كافي، ج 6، ص 18؛ و ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3، ص 3858؛ و طبري، ج 35، ص 15؛ الكامل ابن اثير، ج 3، ص 39؛ بلاذري انساب الاشراف، ج 2، ص 189؛ ابن حجر، الاصابه، ج 3، ص 471؛ ذهبي، لسان الميزان، ج 1، ص 268.
[3] . يعقوبي، پيشين، ص139.
[4] . بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق محمودي، قم، مجمع الثقافه الاسلاميه، چ دوّم، 1416، ج2، ص99.
[5] . الموصلي، عمر بن شجاع الدين، النعيم المقيم لعترة النبأ العظيم، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1424، ص 85.
[6] . شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 50 ـ 56، و ج 6، ص 47، ابن ابي الحديد، اعلام النساء، ج 4، ص 114 ـ 115، عمر رضا كحاله، العقد الفريد، بيروت؛ ج 5، ص 12، ابن عبد ربه اندلسي، دار الكتب العلميه، بيروت و مصر؛ و اعلام النبلاء، ج 15، ذهبي مؤسسه رساله بيروت، ص 578.
[7] . رحماني، فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي، تهران، نشر المرضيه، 1372، چ دوّم، ص 526؛ و مسعودي، اثبات الوصيه، ص 123؛ و آيت الله اميني، بانوي نمونه اسلام، ص 77؛ و ابن شهر آشوب، المناقب، ج3، ص387؛ و پورسيد آقايي، چشمهاي در بستر (پژوهشي جديد)، قم، انتشارات حضور، 81، چ سوّم، ص591 و 593.
در ميان علماي شيعه روايات شيخ مفيد مورد قبول است و شيخ از نظر زماني نيز قريب به عصر غيبت صغري و در اوايل غيبت كبري ميباشد، در ارشاد اين قول را اين گونه مطرح مينمايد «در شيعه كساني هستند كه ذكر نمودهاند فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرزندي را سقط نمود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را محسن ناميده بود، در حال حمل مادرش بنابر قول اين طائفه از اولاد امير المؤمنين به 18 نفر ميرسد».[1]
وجود فرزندي به نام محسن براي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر اساس اقوال معتبر ثابت شده است غير از شيخ مفيد علماي بزرگ اهل سنّت و بزرگان شيعه بدان تصريح نمودهاند، يعقوبي نيز از وجود محسن براي حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خبر داده است.[2] آنچه كه درباره سقط محسن بن علي مورد بحث و اختلاف است، علت رحلت اوست. امّا علت رحلت آن از مسايل بحث انگيز است كه سبب پوشيده داشتن وجود او شده است، لذا برخي از مورخين وفات او را در كودكي ذكر نمودهاند.[3] و بلاذري در انساب الاشراف با اين عبارت بيان كرده است: فرزندان علي بن ابيطالب حسن و حسين و محسن (كه در كودكي رحلت كرد) مي باشند بلاذري از بزرگان علماي اهل سنّت است كه از محسن ياد نموده است و وفات او را در كودكي ميداند.[4]
ديدگاه معروف اكثر علماي شيعه اين است كه محسن بن علي ـ عليه السّلام ـ هنگام هجوم به خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ براي اخذ بيعت از علي به خاطر آسيب ديدن مادرش سقط شده است، چنان كه اخبار اهل سنّت نيز بر اين ديدگاه مؤيد است عدم ذكر ولادت او و مستور بودن برخي از قضاياي مربوط به او ميتواند دليلي بر تأييد قول علماي معروف شيعه باشد كه به سقط محسن به خاطر آسيب ديدن مادرش در واقعه خلافت وسقيفه معتقدند. برخي از روشن فكرمآبان منكر اهانت به خانه حضرت زهرا و سقط محسن شده و آن را ساخته پرداختهي علماي قرن ششم به بعد دانستهاند، در حالي كه اينها غافلند بسياري از منابع اهل سنّت از جمله الامه و السياسيه دنيوري و برخي از منابع ديگر اصل هجوم به خانه زهرا و بيعت گرفتن از علي را مفصلاً نوشتهاند، بايد بگوييم كه اين هم از مظلوميت مادر سادات و مادر امام عصر (عج) است كه مظلوميت او را انكار كنند، در حالي كه عظمت اين فاجعه بزرگ تاريخ به قدري وسيع است كه ابن قتيبه نميتواند برخي از حقايق را انكار كند و ناچاراً قسمتهايي از آن واقعه را ذكر ميكند و ديگر علماي اهل سنّت نيز مثل او نتوانستهاند از كنار اين قضيه ساكت بگذرند، مگر آنان كه از رسالت قلم و انسانيت و علم، ناآگاه بودند و فقط در نوشتن تاريخ مزدوري نمودهاند.
امّا نظر علماي اهل سنّت درباره سقط محسن به علت ضربهاي كه در جريان سقيفه و هجوم به خانة علي ـ عليه السّلام ـ به او وارد شد. يكي از علماي بزرگ و معروف اهل سنّت در قرن ششم هجري در اين بار مطلب بسيار مهمي را آورده است كه در اين جا عيناً ميآوريم: از فرزندان فاطمه(س) حسن و حسين و محسن كه در كودكي رحلت كرده مي باشند. يك قول هم قائل است كه محسن به خاطر ضربه در بر سينه فاطمه(س) رحلت كرد اين قول مشهوري است هر چند برخي منكر وقوع آن هستند. [5] اين نويسنده بزرگ اهل سنّت كه فرزندان امير المؤمنين از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ دختر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كه ميشمارد نام محسن را نيز آورده و در ضمن آن به بيان علت درگذشت او اشاره كرده است كه ديگران از بيان آن امتناع كردهاند.
با توجّه به اين عبارات به نظر مي رسد نويسنده معتقد است كه قول به سقط محسن به علت صدمه زهرا در جريان سقيفه بوده است كه شما ميتوانيد با دقت در منابع ديگر اهل سنّت به نتيجهاي كه ما رسيدهايم برسيد. كه در پاورقي فهرستي از آن منابع اهل سنّت را ميآوريم چون در اينجا بيش از اين مقدور نيست.[6]
خوبست در پايان گفتار مسعودي را درباره سقط محسن بياوريم: «و... فاطمه(س) را با ضربه در آسيب رساندند و اين موجب سقط محسن گرديد»[7] «فوجّهُوا الي منزله فَهَجمُوا عليه و احرقوا بابه و استخرجُوه منه كرهاً و ضغطوا سيدة النساء باالباب حتي اسقطت محسناً...».
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفيد، الارشاد، قم، آل البيت، 1413، چ1، ج1، ص355.
[2] . يعقوبي، تاريخ، ترجمه آيتي، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، چ هفتم، 1374، ج2، ص139؛ و هم چنين در كافي، ج 6، ص 18؛ و ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3، ص 3858؛ و طبري، ج 35، ص 15؛ الكامل ابن اثير، ج 3، ص 39؛ بلاذري انساب الاشراف، ج 2، ص 189؛ ابن حجر، الاصابه، ج 3، ص 471؛ ذهبي، لسان الميزان، ج 1، ص 268.
[3] . يعقوبي، پيشين، ص139.
[4] . بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق محمودي، قم، مجمع الثقافه الاسلاميه، چ دوّم، 1416، ج2، ص99.
[5] . الموصلي، عمر بن شجاع الدين، النعيم المقيم لعترة النبأ العظيم، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1424، ص 85.
[6] . شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 50 ـ 56، و ج 6، ص 47، ابن ابي الحديد، اعلام النساء، ج 4، ص 114 ـ 115، عمر رضا كحاله، العقد الفريد، بيروت؛ ج 5، ص 12، ابن عبد ربه اندلسي، دار الكتب العلميه، بيروت و مصر؛ و اعلام النبلاء، ج 15، ذهبي مؤسسه رساله بيروت، ص 578.
[7] . رحماني، فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي، تهران، نشر المرضيه، 1372، چ دوّم، ص 526؛ و مسعودي، اثبات الوصيه، ص 123؛ و آيت الله اميني، بانوي نمونه اسلام، ص 77؛ و ابن شهر آشوب، المناقب، ج3، ص387؛ و پورسيد آقايي، چشمهاي در بستر (پژوهشي جديد)، قم، انتشارات حضور، 81، چ سوّم، ص591 و 593.