اعتقاد مسلمانان به تحریف تورات و انجیل
پرسش :
قرآن در آیات 44 و 46 سوره مائده «تورات و انجیل» را «هدایت و نور» معرفی می کند، حال چگونه مسلمانان می گویند که این کتابها تحریف شده اند و پیروان این کتابها گمراه هستند؟!
پاسخ :
آیات قرآن درباره تورات و انجیل دو گروه است؛ گروهی از این آیات با صراحت تمام انجیل و تورات را از حیث معنا و لفظ «تحریف شده» می دانند(1) و بعضی از آیات، این دو کتاب را «نور و هدایت» معرفی می کنند، که این نگاه و قضاوت درباره اصل تحریف نشده آنهاست. همچنین بعضی از آیات گروه دوّم، از اهل کتاب می خواهد بر اساس کتابهایشان حکم کنند که این درخواست دو دلیل دارد؛ اولا: بخش های تحریف نشده زیادی در این دو کتاب وجود دارد که یهود و مسیحیان از حکم کردن با آن بخشها اجتناب می کردند و بر حکم آنها گردن نمی نهادند؛ مثل احکام مشترک در تورات و قرآن. ثانیا: در همان مطالب تحریف نشده، نشانه ها و تأییداتی به نفع اسلام و پیامبر آن وجود داشت که از پیروان آن کتابها انتظار می رفت بر اساس تبعیّت از این تعلیمات دین اسلام را بپذیرند. در حقیقت قرآن اصل اوّلیّه و بخشی از تورات و انجیل را که در دست یهود و مسیحیّت زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود، هدایت و نور معرفی کرده است.
بنابر این وقتی قرآن از تورات و انجیل به عنوان یک کتاب آسمانی یاد مى کند، از اصل کتب آسمانى تجلیل می کند؛ چراکه تمام کتابهاى آسمانى مانند قرآن وسیله هدایت پرهیزکاران می باشند.(2)
به عنوان مثال در آیه 44 سوره مائده می خوانیم: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ» ؛ (ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که تسلیم در برابر فرمان خدا بودند، با آن، براى یهودیان حکم مى کردند و [همچنین] علماء و دانشمندان به این کتاب الهى که به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند، بنا بر این [از داورى کردن بر طبق آیات الهى] از مردم نهراسید و از من بترسید و آیات مرا به بهاى ناچیز نفروشید و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى کنند کافرند).
در آیه 46 سوره مائده هم آمده: «وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» ؛ (و به دنبال آنها [یعنى پیامبران پیشین] عیسى بن مریم را قرار دادیم که به آنچه پیش از او فرستاده شده بود از تورات تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود و [کتاب آسمانى او نیز] تورات را که قبل از او بود تصدیق مى کرد و هدایت و موعظه براى پرهیزکاران بود).
به این ترتیب هر کدام از پیامبران الهی کتب آسمانی قبل از خود را تصدیق می کردند و آنها را تکمیل می کردند و پیامبر اسلام نیز از این قاعده مستثناء نیست و به همه مردم جهان این پیام را داد که من طبق آنچه در کتب آسمانی سابق وعده داده شده برای تکمیل ادیان الهی مبعوث شده ام، پس به من ایمان بیاورید (و به آنچه نازل کرده ام (قرآن) ایمان بیاورید که نشانه هاى آن با آنچه در کتابهاى شما است کاملا مطابقت دارد، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید [به خاطر در آمد مختصرى نشانه هاى قرآن و پیامبر اسلام را که در کتب شما موجود است پنهان نکنید] و تنها از من [و مخالفت دستور من] بترسید [نه از مردم] * و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه مى دانید کتمان نکنید)؛ «وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ * وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(3)
اما برخی به جای پیروی از پیامبر اسلام به مخالفت با او پرداختند و هر آنچه بر حقانیت پیامبر اسلام وجود داشت را پنهان کردند؛ لذا در قرآن می خوانیم: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»(4)؛ (شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آئین شما ایمان بیاورند، با اینکه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف مى کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟!).
در ابتداى ظهور پیامبر اسلام انتظار مى رفت که قوم یهود پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند چرا که آنها اهل کتاب بودند (بخلاف مشرکان) بعلاوه صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را نیز در کتابهاى خود خوانده بودند ولى قرآن مى گوید: با سابقه بدى که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مى شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند.(5)
آنها حتی احکامی که با احکام اسلام مطابقت داشت را رها کردند؛ به عنوان مثال آنها طبق آیه 43 سوره مائده از گردن نهادن به حکم مشترک تورات و قرآن درباره سنگسار زنای محصنه اجتناب کردند؛ در این آیه آمده است: «و کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ» ؛ (آنها چگونه تو را به داورى مى طلبند در حالى که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست [وانگهى] پس از داورى خواستن از حکم تو روى مى گردانند، و آنها مؤمن نیستند).
باید دانست که حکم مزبور (یعنى حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کرده اند)، در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است. تعجب از این است که آنها تورات را یک کتاب منسوخ نمى دانند، و آئین اسلام را باطل مى شمرند با این حال چون احکام تورات موافق امیالشان نیست آن را رها کرده و به سراغ حکمى مى روند که از نظر اصولى با آن موافق نیستند. و از آن عجب تر اینکه بعد از انتخاب پیامبر اسلام براى داورى، حکم او را که موافق حکم تورات است چون بر خلاف میل آنها است نمى پذیرند. حقیقت این است که آنها اصولا ایمان ندارند و گر نه با احکام خدا چنین بازى نمى کردند.(6)
از همه اینها نتیجه مى گیریم که در تورات موجود، و دائر در بین یهود امروز، مقدارى از تورات اصلى که بر موسى(علیه السلام) نازل شده وجود دارد و مقدارى هم از مطالب تحریفى وجود دارد؛ این آن نظریه اى است که از قرآن کریم در باره تورات استفاده مى شود و بحث دقیق و مفصل هم به همین نتیجه مى رسد.(7) همچنین انجیل کنونی آن انجیلی نیست که بر حضرت عیسی(علیه السلام) نازل شده بلکه مطالب اصلی و تحریف شده را باهم دارد.
آیات مختلف قرآن نیز گواهى مى دهد که نشانه هاى پیامبر اسلام و آئین او در همان کتابهاى تحریف شده و موجود در دست یهود و نصارى در زمان ظهور اسلام وجود داشته و مسلم است که منظور از تحریف این کتب آسمانى این نیست که تمام مطالب کتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مى باشد.(8)
پینوشتها:
(1). سوره بقره، آیه 75 و 79؛ سوره آل عمران، آیه 78؛ سوره نساء، آیه 46؛ سوره مائده، آیه 13 و 41.
(2). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش، چاپ سى و دوم، ج 4، ص 397.
(3). سوره بقره، آیات 41-42.
(4). سوره بقره، آیه 75.
(5). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 313.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج 4، ص 388.
(7). ترجمه تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، چاپ پنجم، ج 5، ص 560.
(8). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 211.
آیات قرآن درباره تورات و انجیل دو گروه است؛ گروهی از این آیات با صراحت تمام انجیل و تورات را از حیث معنا و لفظ «تحریف شده» می دانند(1) و بعضی از آیات، این دو کتاب را «نور و هدایت» معرفی می کنند، که این نگاه و قضاوت درباره اصل تحریف نشده آنهاست. همچنین بعضی از آیات گروه دوّم، از اهل کتاب می خواهد بر اساس کتابهایشان حکم کنند که این درخواست دو دلیل دارد؛ اولا: بخش های تحریف نشده زیادی در این دو کتاب وجود دارد که یهود و مسیحیان از حکم کردن با آن بخشها اجتناب می کردند و بر حکم آنها گردن نمی نهادند؛ مثل احکام مشترک در تورات و قرآن. ثانیا: در همان مطالب تحریف نشده، نشانه ها و تأییداتی به نفع اسلام و پیامبر آن وجود داشت که از پیروان آن کتابها انتظار می رفت بر اساس تبعیّت از این تعلیمات دین اسلام را بپذیرند. در حقیقت قرآن اصل اوّلیّه و بخشی از تورات و انجیل را که در دست یهود و مسیحیّت زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود، هدایت و نور معرفی کرده است.
بنابر این وقتی قرآن از تورات و انجیل به عنوان یک کتاب آسمانی یاد مى کند، از اصل کتب آسمانى تجلیل می کند؛ چراکه تمام کتابهاى آسمانى مانند قرآن وسیله هدایت پرهیزکاران می باشند.(2)
به عنوان مثال در آیه 44 سوره مائده می خوانیم: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ» ؛ (ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که تسلیم در برابر فرمان خدا بودند، با آن، براى یهودیان حکم مى کردند و [همچنین] علماء و دانشمندان به این کتاب الهى که به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند، بنا بر این [از داورى کردن بر طبق آیات الهى] از مردم نهراسید و از من بترسید و آیات مرا به بهاى ناچیز نفروشید و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى کنند کافرند).
در آیه 46 سوره مائده هم آمده: «وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» ؛ (و به دنبال آنها [یعنى پیامبران پیشین] عیسى بن مریم را قرار دادیم که به آنچه پیش از او فرستاده شده بود از تورات تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود و [کتاب آسمانى او نیز] تورات را که قبل از او بود تصدیق مى کرد و هدایت و موعظه براى پرهیزکاران بود).
به این ترتیب هر کدام از پیامبران الهی کتب آسمانی قبل از خود را تصدیق می کردند و آنها را تکمیل می کردند و پیامبر اسلام نیز از این قاعده مستثناء نیست و به همه مردم جهان این پیام را داد که من طبق آنچه در کتب آسمانی سابق وعده داده شده برای تکمیل ادیان الهی مبعوث شده ام، پس به من ایمان بیاورید (و به آنچه نازل کرده ام (قرآن) ایمان بیاورید که نشانه هاى آن با آنچه در کتابهاى شما است کاملا مطابقت دارد، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید [به خاطر در آمد مختصرى نشانه هاى قرآن و پیامبر اسلام را که در کتب شما موجود است پنهان نکنید] و تنها از من [و مخالفت دستور من] بترسید [نه از مردم] * و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه مى دانید کتمان نکنید)؛ «وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ * وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(3)
اما برخی به جای پیروی از پیامبر اسلام به مخالفت با او پرداختند و هر آنچه بر حقانیت پیامبر اسلام وجود داشت را پنهان کردند؛ لذا در قرآن می خوانیم: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»(4)؛ (شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آئین شما ایمان بیاورند، با اینکه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف مى کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟!).
در ابتداى ظهور پیامبر اسلام انتظار مى رفت که قوم یهود پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند چرا که آنها اهل کتاب بودند (بخلاف مشرکان) بعلاوه صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را نیز در کتابهاى خود خوانده بودند ولى قرآن مى گوید: با سابقه بدى که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مى شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند.(5)
آنها حتی احکامی که با احکام اسلام مطابقت داشت را رها کردند؛ به عنوان مثال آنها طبق آیه 43 سوره مائده از گردن نهادن به حکم مشترک تورات و قرآن درباره سنگسار زنای محصنه اجتناب کردند؛ در این آیه آمده است: «و کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ» ؛ (آنها چگونه تو را به داورى مى طلبند در حالى که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست [وانگهى] پس از داورى خواستن از حکم تو روى مى گردانند، و آنها مؤمن نیستند).
باید دانست که حکم مزبور (یعنى حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کرده اند)، در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است. تعجب از این است که آنها تورات را یک کتاب منسوخ نمى دانند، و آئین اسلام را باطل مى شمرند با این حال چون احکام تورات موافق امیالشان نیست آن را رها کرده و به سراغ حکمى مى روند که از نظر اصولى با آن موافق نیستند. و از آن عجب تر اینکه بعد از انتخاب پیامبر اسلام براى داورى، حکم او را که موافق حکم تورات است چون بر خلاف میل آنها است نمى پذیرند. حقیقت این است که آنها اصولا ایمان ندارند و گر نه با احکام خدا چنین بازى نمى کردند.(6)
از همه اینها نتیجه مى گیریم که در تورات موجود، و دائر در بین یهود امروز، مقدارى از تورات اصلى که بر موسى(علیه السلام) نازل شده وجود دارد و مقدارى هم از مطالب تحریفى وجود دارد؛ این آن نظریه اى است که از قرآن کریم در باره تورات استفاده مى شود و بحث دقیق و مفصل هم به همین نتیجه مى رسد.(7) همچنین انجیل کنونی آن انجیلی نیست که بر حضرت عیسی(علیه السلام) نازل شده بلکه مطالب اصلی و تحریف شده را باهم دارد.
آیات مختلف قرآن نیز گواهى مى دهد که نشانه هاى پیامبر اسلام و آئین او در همان کتابهاى تحریف شده و موجود در دست یهود و نصارى در زمان ظهور اسلام وجود داشته و مسلم است که منظور از تحریف این کتب آسمانى این نیست که تمام مطالب کتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مى باشد.(8)
پینوشتها:
(1). سوره بقره، آیه 75 و 79؛ سوره آل عمران، آیه 78؛ سوره نساء، آیه 46؛ سوره مائده، آیه 13 و 41.
(2). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش، چاپ سى و دوم، ج 4، ص 397.
(3). سوره بقره، آیات 41-42.
(4). سوره بقره، آیه 75.
(5). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 313.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج 4، ص 388.
(7). ترجمه تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، چاپ پنجم، ج 5، ص 560.
(8). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 211.