دعوت قرآن به اتحاد و اجتماع گرایی
پرسش :
قرآن چگونه مسلمانان را به اتحاد و حضور فعال در اجتماع، دعوت نموده است؟
پاسخ :
خداوند در آیه 103 سوره «آل عمران» بعد از آنکه دعوت به اعتصام به حبل اللّه و عدم تفرقه نموده، مى فرماید: (همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت] چنگ بزنید، و پراکنده نشوید و به یاد بیاورید نعمت [بزرگ] خدا را بر خود که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر هم شدید)؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً».
در این که منظور از حبل اللّه در آیه فوق چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند، در بعضى از روایات آمده است که منظور از حبل اللّه قرآن مجید است که همه باید به عنوان نقطه وحدت به آن چنگ زنند، و در بعضى از روایات آمده منظور خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و معلوم است که همه اینها به یک حقیقت باز مى گردد، حبل اللّه همان ارتباط با خدا است که از طریق قرآن و پیغمبر و اهل بیت ایشان حاصل مى شود. درست است که این آیه سخن از دوستى مسلمین با یکدیگر و ترک دشمنى ها مى گوید، ولى مسلّم است در صورتى که انسان در انزوا به سر برد، دوستى و اتحاد و اعتصام همه گروه ها به حبل اللّه مفهومى نخواهد داشت، و جالب اینکه قرآن در آیه فوق، عداوت را یک سنّت عصر جاهلى مى شمرد، و دوستى و محبّت را از ویژگى هاى اسلام دانسته و مى فرماید:
«در گذشته دشمن بودید و امروز برادر یکدیگرید». و در ذیل آیه تأکید بیشترى بر این معنى مى فرماید: (در گذشته شما بر لب حفره اى از آتش بودید و خداوند شما را از آنجا برگرفت و نجات داد، این گونه خداوند آیات خود را بر شما آشکار مى سازد تا هدایت شوید)؛ «وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها».
این نکته نیز شایان توجه است که اسلام رابطه مسلمین با یکدیگر را، رابطه دوستى ندانسته، بلکه آن را رابطه برادرى، که نزدیک ترین رابطه عاطفى در بین دو انسان با یکدیگر و بر اساس مساوات و برابرى است مى داند. بدیهى است برادران پر محبت و پر جوش هرگز نمى توانند دور از یکدیگر و بى خبر از هم زندگى کنند، حتماً با این پیوند عاطفى نزدیک، در کنار هم خواهند بود. نکته مهم دیگر این که هرگز مسائل مادى نمى تواند رمز وحدت و سبب ارتباط محکم اجتماعى باشد، چرا که امور مادى همیشه منشأ تنازع و اختلاف است، تقاضاهاى مردم نامحدود، و امور مادى محدود است. و همه اختلافات از آن برمى خیزد، ولى حبل اللّه و رابطه با خدا که یک امر معنوى روحانى است، مى تواند بهترین رابطه عاطفى را میان انسان ها از هر قوم و نژاد و زبان و گروه اجتماعى برقرار سازد.
همچنین در آیه 4 سوره صف، سخن از وحدت صفوف مسلمین است، چیزى که هرگز در انزوا و عزلت یافت نمى شود. این آیه مى فرماید: (خداوند کسانى را دوست مى دارد، که در راه او پیکار مى کنند، همچون سدّى فولادین و بنایى آهنین)؛ «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ». بنیان به معنى هرگونه بنا است، و مرصوص از ماده رصاص به معنى سرب است، در گذشته، گاهى براى محکم شدن بنا و یک پارچگى دیوارها، سرب را آب کرده، و در لابلاى قطعات سنگ و مانند آن مى ریختند تا تمام فاصله ها را پر کند و مصالح بنا را به هم پیوند دهد، لذا به هر بناى محکمى مرصوص مى گفتند که اشاره به استحکام و یکپارچگى آن بود.
درست است که آیه درباره پیکار نظامى و جهاد فى سبیل اللّه است، ولى روشن است که این معنى در سایر مجاهدت هاى اجتماعى، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جارى است، زیرا در این عرصه ها یکپارچگى، اتحاد و انسجام دل ها لازم است. موضوعی که اصلا در بین گوشه گیران انزوا طلب وجود ندارد، زیرا آنان همانند قطعات سنگ یا آجرهایى هستند که بدون هیچ انسجام و به هم پیوستگى در گوشه اى افتاده اند، نه در برابر دشمن از آنها دفاعی سر مى زند، و نه براى حل مشکلات اقتصادى و سیاسى و فرهنگى جامعه تلاش می کنند.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 445 و 449.
خداوند در آیه 103 سوره «آل عمران» بعد از آنکه دعوت به اعتصام به حبل اللّه و عدم تفرقه نموده، مى فرماید: (همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت] چنگ بزنید، و پراکنده نشوید و به یاد بیاورید نعمت [بزرگ] خدا را بر خود که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر هم شدید)؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً».
در این که منظور از حبل اللّه در آیه فوق چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند، در بعضى از روایات آمده است که منظور از حبل اللّه قرآن مجید است که همه باید به عنوان نقطه وحدت به آن چنگ زنند، و در بعضى از روایات آمده منظور خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و معلوم است که همه اینها به یک حقیقت باز مى گردد، حبل اللّه همان ارتباط با خدا است که از طریق قرآن و پیغمبر و اهل بیت ایشان حاصل مى شود. درست است که این آیه سخن از دوستى مسلمین با یکدیگر و ترک دشمنى ها مى گوید، ولى مسلّم است در صورتى که انسان در انزوا به سر برد، دوستى و اتحاد و اعتصام همه گروه ها به حبل اللّه مفهومى نخواهد داشت، و جالب اینکه قرآن در آیه فوق، عداوت را یک سنّت عصر جاهلى مى شمرد، و دوستى و محبّت را از ویژگى هاى اسلام دانسته و مى فرماید:
«در گذشته دشمن بودید و امروز برادر یکدیگرید». و در ذیل آیه تأکید بیشترى بر این معنى مى فرماید: (در گذشته شما بر لب حفره اى از آتش بودید و خداوند شما را از آنجا برگرفت و نجات داد، این گونه خداوند آیات خود را بر شما آشکار مى سازد تا هدایت شوید)؛ «وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها».
این نکته نیز شایان توجه است که اسلام رابطه مسلمین با یکدیگر را، رابطه دوستى ندانسته، بلکه آن را رابطه برادرى، که نزدیک ترین رابطه عاطفى در بین دو انسان با یکدیگر و بر اساس مساوات و برابرى است مى داند. بدیهى است برادران پر محبت و پر جوش هرگز نمى توانند دور از یکدیگر و بى خبر از هم زندگى کنند، حتماً با این پیوند عاطفى نزدیک، در کنار هم خواهند بود. نکته مهم دیگر این که هرگز مسائل مادى نمى تواند رمز وحدت و سبب ارتباط محکم اجتماعى باشد، چرا که امور مادى همیشه منشأ تنازع و اختلاف است، تقاضاهاى مردم نامحدود، و امور مادى محدود است. و همه اختلافات از آن برمى خیزد، ولى حبل اللّه و رابطه با خدا که یک امر معنوى روحانى است، مى تواند بهترین رابطه عاطفى را میان انسان ها از هر قوم و نژاد و زبان و گروه اجتماعى برقرار سازد.
همچنین در آیه 4 سوره صف، سخن از وحدت صفوف مسلمین است، چیزى که هرگز در انزوا و عزلت یافت نمى شود. این آیه مى فرماید: (خداوند کسانى را دوست مى دارد، که در راه او پیکار مى کنند، همچون سدّى فولادین و بنایى آهنین)؛ «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ». بنیان به معنى هرگونه بنا است، و مرصوص از ماده رصاص به معنى سرب است، در گذشته، گاهى براى محکم شدن بنا و یک پارچگى دیوارها، سرب را آب کرده، و در لابلاى قطعات سنگ و مانند آن مى ریختند تا تمام فاصله ها را پر کند و مصالح بنا را به هم پیوند دهد، لذا به هر بناى محکمى مرصوص مى گفتند که اشاره به استحکام و یکپارچگى آن بود.
درست است که آیه درباره پیکار نظامى و جهاد فى سبیل اللّه است، ولى روشن است که این معنى در سایر مجاهدت هاى اجتماعى، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جارى است، زیرا در این عرصه ها یکپارچگى، اتحاد و انسجام دل ها لازم است. موضوعی که اصلا در بین گوشه گیران انزوا طلب وجود ندارد، زیرا آنان همانند قطعات سنگ یا آجرهایى هستند که بدون هیچ انسجام و به هم پیوستگى در گوشه اى افتاده اند، نه در برابر دشمن از آنها دفاعی سر مى زند، و نه براى حل مشکلات اقتصادى و سیاسى و فرهنگى جامعه تلاش می کنند.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 445 و 449.