اهمیت اجتماع گرایی در روایات اسلامی
پرسش :
در روایات اسلامی به چه میزان به مساله اجتماع گرایی اهمیت داده شده است؟
پاسخ :
یک نگاه اجمالى به تعلیمات اسلام در زمینه هاى مختلف، به خوبى نشان مى دهد که اسلام در همه جا طرفدار جماعت و اجتماع است، حتّى عبادات اسلامى که رابطه میان خلق و خالق است به صورت دسته جمعى انجام مى شود. اذان و اقامه دعوت عام به سوى نماز و فلاح و رستگارى است، «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ»؛ ضمیرها در سوره حمد، همه به صورت جمع است، و در شکل متکلم مع الغیر، و در پایان نماز سلامى است عام بر همه مؤمنان و نمازگزاران. نماز جماعت و نماز جمعه و از همه فراتر حج، عباداتى مى باشند که به طور کامل جنبه اجتماعى دارند. در روایات اسلامى تأکید فراوان بر لزوم جماعت و همراهى و همگامى با آن شده است از جمله:
1ـ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى می فرمایند: «اَیُّها النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالْجَماعَةِ وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ»(1)؛ (اى مردم! بر شما است که از جماعت جدا نشوید، و از جدایى و پراکندگى بپرهیزید).
2ـ آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «اَلْجَماعَةُ رَحْمَةٌ، وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ»(2)؛ (اجتماع رحمت است، و پراکندگى عذاب).
3ـ همچنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «یَدُاللّهِ عَلَى الْجَماعَةِ فَاِذَا اشْتَدَّ [شَدَّ] الشّاذَّ مِنْهُمْ اِخْتَطَفَهُ الشَّیْطانُ کَما یَختَطِفُ الذِّئْبُ الشّات الشّاذَّةَ مِنَ النِّعَمِ»(3)؛ (دست خدا بر سر جماعت است، هنگامى که یکى از آنها از جمعیت جدا شود [و به انزوا روى آورد] شیطان او را مى رباید، همان گونه که گرگ گوسفند جدا شده از گلّه را مى رباید).
4ـ همین مضمون را با عباراتی دیگرى از مولاى متّقیان على(علیه السلام) در نهج البلاغة مى خوانیم، آن حضرت می فرمایند: «وَ اَلْزَمُوا السَّوادَ الاْعْظَمَ فَاِنَّ یَدَاللّهِ مَعَ الْجَماعَةِ، وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ، کَما اَنَّ الشّاذَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذّئْبِ، اَلا مَنْ دَعا اِلى هذَا الِشّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کانَ تَحْتَ عِمامَتى هذِهِ»(4)؛ (همواره با سواد اعظم [اکثریت طرفداران حق] باشید که دست خدا با جماعت است، و از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها بهره شیطان است، چنانچه گوسفند تک رو بهره گرگ. آگاه باشید، هر کس به این شعار دعوت کند [اشاره به شعار تفرقه اندازى مملو از فتنه و فساد خوارج است] وى را بکشید، گرچه زیر این عمامه من باشد).
5ـ با توجه به اهمّیت تعبیر فوق به روایت دیگرى که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در همین زمینه نقل شده توجه کنید، آن حضرت مى فرماید: «اِنَّ الشَّیْطانَ ذِئْبُ الاْنْسانِ کَذِئْبِ الْغَنَمِ یَاْخُذُ الْقاصِیَةَ وَ النّاحِیَةَ وَ الشّارِدَةَ، اِیّاکُمْ وَ الشِّعابَ، وَ عَلَیْکُمْ بِالْعامَّةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْمَساجِدِ»(5)؛ (شیطان گرگ انسان ها است مانند گرگ براى گوسفند که گوسفندانى را که از گله دور مى شوند یا در کنار قرار مى گیرند یا فرار مى کنند، مى گیرد. از جدایى و فرقه فرقه شدن بپرهیزید و بر شما باد که همراه مردم و جماعت و مساجد باشید).
6ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ [اَیّام]، وَ السّابِقُ بِالصُّلْحِ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ»(6)؛ (براى هیچ مسلمانى جایز نیست، بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى [و قهر] کند، و آن کس که پیش قدم در صلح مى شود، داخل در بهشت خواهد شد).
7ـ همین مضمون را با تعبیر دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ اَیّام اِلاّ اَنْ یَکُونَ مِمَّنْ لا یُؤمِنُ بَوائِقَهُ»(7)؛ (براى هیچ مسلمانى سزاوار نیست بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى کند، مگر این که کسى باشد که انسان از خطرات او ایمن نباشد). حتى در بعضى از احادیث آمده است: «اگر دو نفر از یکدیگر قهر کنند و از دنیا بروند مسلمان از دنیا نمى روند».(8) درست است که این احادیث درباره جدایى به معنى قهر کردن از یکدیگر است، ولى به هر حال نشان مى دهد که اسلام همواره طرفدار اجتماع و پیوستن دل ها است و به یقین عزلت و گوشه گیرى با روح این دستورها نمى سازد.
8ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که به مردى که مى خواست به کوه برود و گوشه گیرى کند تا عبادت خدا بجا آورد، فرمود: «لَصَبْرُ اَحَدِکُمْ ساعَةً عَلى ما یَکْرَهُ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الاِْسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَتِهِ خالِیاً اَرْبَعِینَ سَنَةً»(9)؛ (صبر کردن یکى از شما به اندازه یک ساعت در برابر ناملایمات در میان مسلمانان بهتر از عبادت چهل سال در انزوا است).
9ـ روایات متعددى داریم که در اسلام از رهبانیت، که نوعى انزوا و گوشه گیرى است به شدّت نهى شده از جمله پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرمایند: «لَیْسَ فِى اُمَّتِى رَهْبانیَّةٌ وَ لا سِیاحَةٌ»(10)؛ (در امت من رهبانیت و سیاحت نیست). منظور از رهبانیت، گوشه گیرى و ترک دنیا براى عبادت است. و منظور از سیاحت انزواطلبى سیّار است، زیرا در زمان قدیم بعضى به کلى ترک خانه و کاشانه مى کردند و دائماً در گردش بودند، و آن را نوعى عبادت و ترک دنیا مى پنداشتند، بنابراین در اسلام نه گوشه گیرى ثابت و نه انزواطلبى سیّار وجود ندارد.
10ـ در حدیث پرمعنایى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم که در عصر آن حضرت، فرزند «عثمان بن مظعون» یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، او شدیداً اندوهگین شد، تا آنجا که گوشه اى از خانه اش را به عنوان مسجد برگزید و مشغول عبادت شد و همه کار را ترک کرد و منزوى گردید. این خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید. او را صدا زد و به او فرمود: «یا عُثْمانُ اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنا الرَّهْبانیَّةَ، اِنَّما رَهْبانِیَّةُ اُمَّتِّى الْجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ»؛ (اى عثمان! خداوند متعال وظیفه ما را رهبانیت قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خدا است). (اشاره به این که اگر مى خواهى ترک دنیا کنى، از یک طریق مثبت مانند جهاد در راه خدا و شهادت فى سبیل اللّه ترک دنیا کن، نه به صورت منفى و منزوى شدن). سپس درباره مرگ فرزندش به او دلدارى داد و فرمود: «آیا شادمان نمى شوى که روز قیامت به هر درى از درهاى بهشت برسى فرزندت را در آنجا ببینى که دامان تو را مى گیرد و نزد خدا تو را شفاعت مى کند».(11)
11ـ شبیه این معنى را در نهج البلاغه درباره یکى از یاران امام على(علیه السلام) مى خوانیم. امام وقتى وارد «بصره» شد، به دیدن «علاء بن زیاد حارثى» رفت. هنگامى که خانه بسیار وسیع او را دید تعجب کرد و فرمود: «خانه اى به این وسعت در این دنیا براى چه مى خواهى؟ نیاز تو در آخرت به آن بیشتر است. سپس افزود، آرى مى توانى به وسیله این خانه به آخرت برسى به این صورت که مؤمنان را در آن مهمان کنى، صله رحم نمایى و حقوق لازم آن را بپردازى، اگر این کار کنى، به وسیله آن به آخرت مى رسى». در اینجا «علاء بن زیاد» از برادرش «عاصم بن زیاد» که در نقطه مقابل او قرار داشت، سخن گفت و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! من از کار برادرم به شما شکایت مى کنم. امام فرمود: «مگر چه شده؟» عرض کرد: عبایى پوشیده و از دنیا کناره گیرى کرده است. امام فرمود: «او را نزد من حاضر کنید.» هنگامى که خدمت حضرت آمد، به او چنین فرمود: «یا عُدَىَّ نَفْسِهِ، لَقَدْ اِسْتَهامَ بِکَ الْخَبِیْثُ، اَما رَحِمْتَ اَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ، اَ تَرى اَنَّ اللّهَ اَحَلَّ لَکَ الطَّیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ اَنْ تَاْخُذَها؟»؛ (اى دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته، و هدف تیرهاى او قرار گرفته اى [اگر به خود رحم نمى کنى] آیا به خانواده و فرزندت رحم نمى کنى؟ تو خیال مى کنى خداوند نعمت هاى پاکیزه را بر تو حلال کرده، اما دوست ندارد که تو از آنها استفاده کنى؟ سپس هنگامى که «عاصم» به امیرالمؤمنین عرض کرد: «پس شما چرا لباس خشن و غذاى ناگوار دارى؟». امام فرمود: «وظیفه من با تو فرق دارد، خداوند به پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و مانند ضعیف ترین مردم زندگى کنند، تا فقر، فقیران آنها را در فشار قرار ندهد و سر از فرمان خدا برنتابند».(12)
12ـ از کلام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به «عبداللّه بن مسعود»، چنین استفاده مى شود که مسأله «رهبانیت» و انزواى اجتماعى، در میان بنى اسرائیل (گروهی از آنها که به حضرت مسیح(علیه السلام) گرایش پیدا کردند) در یک شرایط استثنایى بر آنها تحمیل شد و هرگز جزء آیین آنها نبود. «ابن مسعود» مى گوید: «من با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر یک مرکب سوار بودیم فرمود: «مى دانى از کجا «بنى اسرائیل» رهبانیت را به وجود آوردند؟». «ابن مسعود» مى گوید: «من گفتم خدا و پیامبرش آگاه ترند» فرمود: «ظَهَرَتْ عَلَیْهِمُ الْجَبابِرَةٌ بَعْدَ عِیْسى یَعْمَلُونَ بمَعاصِى اللّهِ فَغَضِبَ اَهْلُ الاْیمانِ فَقاتَلُوهُمْ فَهَزَمَ اَهْلَ الاِیْمانِ ثَلاثَ مَرّات فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ اِلاّ الْقَلیِلُ، فَقالُوا اِنْ ظَهَرْنا لِهؤُلاءِ اَفْنَوْنا وَ لَمْ یَبْقَ لِلدِّینِ اَحَدٌ یَدْعُوا اِلَیْهِ، فَتَعالَوْا نَتَفَرَّقْ فِى الاْرْضِ اِلى اَنْ یَبْعَثَ اللّهُ النَّبِىَّ الَّذى وَعَدَنا بِهِ عِیْسى(علیه السلام) یَعْنُونَ مُحَمَّداً(صلى الله علیه و آله) فَتَفَرَّقُوا فى غِیْرانِ الْجِبالِ وَ اَحْدَثُوا رَهْبانِیَّةً»(13)؛ (گروهى از جباران، بعد از حضرت عیسى(علیه السلام) ظهور کردند که پیوسته مشغول گناه بودند، مؤمنان به مسیح(علیه السلام) به آنها خشم گرفتند، و به جنگ با آنها برخاستند و سه بار گرفتار شکست شدند، و از آن مؤمنان جز گروه کمى باقى نماند [و بقیه شهید شدند] آنها با خود گفتند اگر ما در مقابل آنها آشکار شویم همه ما را نابود خواهند کرد، و کسى براى دعوت به دین باقى نمى ماند، بیایید پراکنده شویم تا زمانى که پیامبرى که عیسى(علیه السلام) به ما وعده داده است ظاهر شود [مقصودشان حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) بود] آنها به غارهاى کوه ها پناه بردند، و آیین رهبانیّت را به وجود آوردند). بنابراین رهبانیت جزء آیین مسیح(علیه السلام) نبود، بلکه روشى بود که در شرایط خاصّى، جمعى از پیروان مسیح(علیه السلام) براى حفظ خود به وجود آوردند.
پینوشتها:
(1). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی البرهان فوری، علاء الدین علی بن حسام الدین، المحقق: بکری حیانی، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401ق/1981م، الطبعة الخامسة، ج 1، ص 358، ح 1028.
(2). میزان الحکمة، ری شهری، محمد، تحقیق: دار الحدیث، دار الحدیث 1416 ق، چاپ اول، ج 2، ص 46؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)، مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)، قم، 1408 ق، چاپ اول، ص 27، طرف من کلام رسول الله(صلى الله علیه و آله) فى آدابه و مواعظه و أمثاله و حکمه.
(3). کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، همان، ص 359، ح 1032؛ میزان الحکمة، همان، ج 2، ص 46.
(3). کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، هش(4). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 184، خطبه 127 (و من کلام له و فیه یبین بعض أحکام الدین و یکشف للخوارج الشبهة و ینقض حکم الحکمین).مان، ص 359، ح 1032؛ میزان الحکمة، همان، ج 2، ص 46.
(5). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، فیض کاشانى، ملا محسن، تصحیح و تعلیق: على اکبر غفارى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1417 ق، چاپ چهارم، ج 4، ص 8؛ إحیاء علوم الدین، الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد ، دار االمعرفة، بیروت، بی تا، ج 6، ص 59.
(6). الأمالی، طوسى، محمد بن الحسن، دار الثقافة، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 391، (المجلس الرابع عشر)؛ عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى، دار سید الشهداء للنشر، قم، 1405 ق، چاپ اول، ج 1، ص 162، (الفصل الثامن فی ذکر أحادیث تشتمل على کثیر من الآداب و معالم الدین روایتها تنتهی إلى النبی بطریق واحد من طرقی المذکورة آنفا)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 189، باب 60 (الهجران).
(7). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء،همان، ص 7؛ إحیاء علوم الدین، همان، ج 6، ص 58، و احتجوا بنهیه عن الهجر فوق ثلاث.
(8). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 345، باب (الهجرة)؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، دیلمى، حسن بن محمد، الشریف الرضی، قم، 1412 ق، چاپ اول، ج 1، ص 178، الباب الحادی و الخمسون (فی أخبار عن النبی و الأئمة الأطهار)؛ وسائل الشیعة، عاملى، شیخ حر، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 ق، چاپ اول، ج 12، ص 262، باب (تحریم هجر المؤمن بغیر موجب و کراهته بعد الثلاث معه و استحباب المسابقة إلى الصلة)؛ بحار الأنوار، همان، ص 186، باب 60 (الهجران).
(9). میزان الحکمة، همان، ج 6، ص 308؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، همان، ج 4، ص 777، ح 11354.
(10). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 1، ص 138؛ معانی الأخبار، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1403 ق، چاپ اول، ص 174، باب (معنى الرم)؛ وسائل الشیعة، همان، ج 11، ص 344، باب (عدم جواز السفر فی غیر الطاعات و المباحات و عدم جواز السیاحة و الترهب)؛ بحار الأنوار، همان، ج 67، ص 115، باب 51 (النهی عن الرهبانیة و السیاحة و سائر ما یأمر به أهل البدع و الأهواء).
(11). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، کتابچى، تهران، 1376 شمسی، چاپ: ششم، ص 66، (المجلس السادس عشر)؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، فتال نیشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى، ایران، قم، 1375 ش، چاپ اول، ج 2، ص 422، مجلس فی ذکر فضل الصبر؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 67، ص 114، باب 51 (النهی عن الرهبانیة و السیاحة و سائر ما یأمر به أهل البدع و الأهواء).
(12). نهج البلاغة، همان، ص 324، خطبه 209 (و من کلام له بالبصرة و قد دخل على العلاء بن زیاد الحارثی و هو من أصحابه - یعوده، فلما رأى سعة داره قال).
(13). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم، ج 9، ص 366، المعنى؛ تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 251، سوره حدید، آیات 23 الى 29.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 452.
یک نگاه اجمالى به تعلیمات اسلام در زمینه هاى مختلف، به خوبى نشان مى دهد که اسلام در همه جا طرفدار جماعت و اجتماع است، حتّى عبادات اسلامى که رابطه میان خلق و خالق است به صورت دسته جمعى انجام مى شود. اذان و اقامه دعوت عام به سوى نماز و فلاح و رستگارى است، «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ»؛ ضمیرها در سوره حمد، همه به صورت جمع است، و در شکل متکلم مع الغیر، و در پایان نماز سلامى است عام بر همه مؤمنان و نمازگزاران. نماز جماعت و نماز جمعه و از همه فراتر حج، عباداتى مى باشند که به طور کامل جنبه اجتماعى دارند. در روایات اسلامى تأکید فراوان بر لزوم جماعت و همراهى و همگامى با آن شده است از جمله:
1ـ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى می فرمایند: «اَیُّها النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالْجَماعَةِ وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ»(1)؛ (اى مردم! بر شما است که از جماعت جدا نشوید، و از جدایى و پراکندگى بپرهیزید).
2ـ آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «اَلْجَماعَةُ رَحْمَةٌ، وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ»(2)؛ (اجتماع رحمت است، و پراکندگى عذاب).
3ـ همچنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرمایند: «یَدُاللّهِ عَلَى الْجَماعَةِ فَاِذَا اشْتَدَّ [شَدَّ] الشّاذَّ مِنْهُمْ اِخْتَطَفَهُ الشَّیْطانُ کَما یَختَطِفُ الذِّئْبُ الشّات الشّاذَّةَ مِنَ النِّعَمِ»(3)؛ (دست خدا بر سر جماعت است، هنگامى که یکى از آنها از جمعیت جدا شود [و به انزوا روى آورد] شیطان او را مى رباید، همان گونه که گرگ گوسفند جدا شده از گلّه را مى رباید).
4ـ همین مضمون را با عباراتی دیگرى از مولاى متّقیان على(علیه السلام) در نهج البلاغة مى خوانیم، آن حضرت می فرمایند: «وَ اَلْزَمُوا السَّوادَ الاْعْظَمَ فَاِنَّ یَدَاللّهِ مَعَ الْجَماعَةِ، وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ، کَما اَنَّ الشّاذَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذّئْبِ، اَلا مَنْ دَعا اِلى هذَا الِشّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کانَ تَحْتَ عِمامَتى هذِهِ»(4)؛ (همواره با سواد اعظم [اکثریت طرفداران حق] باشید که دست خدا با جماعت است، و از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها بهره شیطان است، چنانچه گوسفند تک رو بهره گرگ. آگاه باشید، هر کس به این شعار دعوت کند [اشاره به شعار تفرقه اندازى مملو از فتنه و فساد خوارج است] وى را بکشید، گرچه زیر این عمامه من باشد).
5ـ با توجه به اهمّیت تعبیر فوق به روایت دیگرى که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در همین زمینه نقل شده توجه کنید، آن حضرت مى فرماید: «اِنَّ الشَّیْطانَ ذِئْبُ الاْنْسانِ کَذِئْبِ الْغَنَمِ یَاْخُذُ الْقاصِیَةَ وَ النّاحِیَةَ وَ الشّارِدَةَ، اِیّاکُمْ وَ الشِّعابَ، وَ عَلَیْکُمْ بِالْعامَّةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْمَساجِدِ»(5)؛ (شیطان گرگ انسان ها است مانند گرگ براى گوسفند که گوسفندانى را که از گله دور مى شوند یا در کنار قرار مى گیرند یا فرار مى کنند، مى گیرد. از جدایى و فرقه فرقه شدن بپرهیزید و بر شما باد که همراه مردم و جماعت و مساجد باشید).
6ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ [اَیّام]، وَ السّابِقُ بِالصُّلْحِ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ»(6)؛ (براى هیچ مسلمانى جایز نیست، بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى [و قهر] کند، و آن کس که پیش قدم در صلح مى شود، داخل در بهشت خواهد شد).
7ـ همین مضمون را با تعبیر دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «لا یَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ یَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ اَیّام اِلاّ اَنْ یَکُونَ مِمَّنْ لا یُؤمِنُ بَوائِقَهُ»(7)؛ (براى هیچ مسلمانى سزاوار نیست بیش از سه روز از برادر مسلمانش دورى کند، مگر این که کسى باشد که انسان از خطرات او ایمن نباشد). حتى در بعضى از احادیث آمده است: «اگر دو نفر از یکدیگر قهر کنند و از دنیا بروند مسلمان از دنیا نمى روند».(8) درست است که این احادیث درباره جدایى به معنى قهر کردن از یکدیگر است، ولى به هر حال نشان مى دهد که اسلام همواره طرفدار اجتماع و پیوستن دل ها است و به یقین عزلت و گوشه گیرى با روح این دستورها نمى سازد.
8ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که به مردى که مى خواست به کوه برود و گوشه گیرى کند تا عبادت خدا بجا آورد، فرمود: «لَصَبْرُ اَحَدِکُمْ ساعَةً عَلى ما یَکْرَهُ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الاِْسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَتِهِ خالِیاً اَرْبَعِینَ سَنَةً»(9)؛ (صبر کردن یکى از شما به اندازه یک ساعت در برابر ناملایمات در میان مسلمانان بهتر از عبادت چهل سال در انزوا است).
9ـ روایات متعددى داریم که در اسلام از رهبانیت، که نوعى انزوا و گوشه گیرى است به شدّت نهى شده از جمله پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرمایند: «لَیْسَ فِى اُمَّتِى رَهْبانیَّةٌ وَ لا سِیاحَةٌ»(10)؛ (در امت من رهبانیت و سیاحت نیست). منظور از رهبانیت، گوشه گیرى و ترک دنیا براى عبادت است. و منظور از سیاحت انزواطلبى سیّار است، زیرا در زمان قدیم بعضى به کلى ترک خانه و کاشانه مى کردند و دائماً در گردش بودند، و آن را نوعى عبادت و ترک دنیا مى پنداشتند، بنابراین در اسلام نه گوشه گیرى ثابت و نه انزواطلبى سیّار وجود ندارد.
10ـ در حدیث پرمعنایى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم که در عصر آن حضرت، فرزند «عثمان بن مظعون» یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، او شدیداً اندوهگین شد، تا آنجا که گوشه اى از خانه اش را به عنوان مسجد برگزید و مشغول عبادت شد و همه کار را ترک کرد و منزوى گردید. این خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید. او را صدا زد و به او فرمود: «یا عُثْمانُ اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنا الرَّهْبانیَّةَ، اِنَّما رَهْبانِیَّةُ اُمَّتِّى الْجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ»؛ (اى عثمان! خداوند متعال وظیفه ما را رهبانیت قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خدا است). (اشاره به این که اگر مى خواهى ترک دنیا کنى، از یک طریق مثبت مانند جهاد در راه خدا و شهادت فى سبیل اللّه ترک دنیا کن، نه به صورت منفى و منزوى شدن). سپس درباره مرگ فرزندش به او دلدارى داد و فرمود: «آیا شادمان نمى شوى که روز قیامت به هر درى از درهاى بهشت برسى فرزندت را در آنجا ببینى که دامان تو را مى گیرد و نزد خدا تو را شفاعت مى کند».(11)
11ـ شبیه این معنى را در نهج البلاغه درباره یکى از یاران امام على(علیه السلام) مى خوانیم. امام وقتى وارد «بصره» شد، به دیدن «علاء بن زیاد حارثى» رفت. هنگامى که خانه بسیار وسیع او را دید تعجب کرد و فرمود: «خانه اى به این وسعت در این دنیا براى چه مى خواهى؟ نیاز تو در آخرت به آن بیشتر است. سپس افزود، آرى مى توانى به وسیله این خانه به آخرت برسى به این صورت که مؤمنان را در آن مهمان کنى، صله رحم نمایى و حقوق لازم آن را بپردازى، اگر این کار کنى، به وسیله آن به آخرت مى رسى». در اینجا «علاء بن زیاد» از برادرش «عاصم بن زیاد» که در نقطه مقابل او قرار داشت، سخن گفت و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! من از کار برادرم به شما شکایت مى کنم. امام فرمود: «مگر چه شده؟» عرض کرد: عبایى پوشیده و از دنیا کناره گیرى کرده است. امام فرمود: «او را نزد من حاضر کنید.» هنگامى که خدمت حضرت آمد، به او چنین فرمود: «یا عُدَىَّ نَفْسِهِ، لَقَدْ اِسْتَهامَ بِکَ الْخَبِیْثُ، اَما رَحِمْتَ اَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ، اَ تَرى اَنَّ اللّهَ اَحَلَّ لَکَ الطَّیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ اَنْ تَاْخُذَها؟»؛ (اى دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته، و هدف تیرهاى او قرار گرفته اى [اگر به خود رحم نمى کنى] آیا به خانواده و فرزندت رحم نمى کنى؟ تو خیال مى کنى خداوند نعمت هاى پاکیزه را بر تو حلال کرده، اما دوست ندارد که تو از آنها استفاده کنى؟ سپس هنگامى که «عاصم» به امیرالمؤمنین عرض کرد: «پس شما چرا لباس خشن و غذاى ناگوار دارى؟». امام فرمود: «وظیفه من با تو فرق دارد، خداوند به پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و مانند ضعیف ترین مردم زندگى کنند، تا فقر، فقیران آنها را در فشار قرار ندهد و سر از فرمان خدا برنتابند».(12)
12ـ از کلام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به «عبداللّه بن مسعود»، چنین استفاده مى شود که مسأله «رهبانیت» و انزواى اجتماعى، در میان بنى اسرائیل (گروهی از آنها که به حضرت مسیح(علیه السلام) گرایش پیدا کردند) در یک شرایط استثنایى بر آنها تحمیل شد و هرگز جزء آیین آنها نبود. «ابن مسعود» مى گوید: «من با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر یک مرکب سوار بودیم فرمود: «مى دانى از کجا «بنى اسرائیل» رهبانیت را به وجود آوردند؟». «ابن مسعود» مى گوید: «من گفتم خدا و پیامبرش آگاه ترند» فرمود: «ظَهَرَتْ عَلَیْهِمُ الْجَبابِرَةٌ بَعْدَ عِیْسى یَعْمَلُونَ بمَعاصِى اللّهِ فَغَضِبَ اَهْلُ الاْیمانِ فَقاتَلُوهُمْ فَهَزَمَ اَهْلَ الاِیْمانِ ثَلاثَ مَرّات فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ اِلاّ الْقَلیِلُ، فَقالُوا اِنْ ظَهَرْنا لِهؤُلاءِ اَفْنَوْنا وَ لَمْ یَبْقَ لِلدِّینِ اَحَدٌ یَدْعُوا اِلَیْهِ، فَتَعالَوْا نَتَفَرَّقْ فِى الاْرْضِ اِلى اَنْ یَبْعَثَ اللّهُ النَّبِىَّ الَّذى وَعَدَنا بِهِ عِیْسى(علیه السلام) یَعْنُونَ مُحَمَّداً(صلى الله علیه و آله) فَتَفَرَّقُوا فى غِیْرانِ الْجِبالِ وَ اَحْدَثُوا رَهْبانِیَّةً»(13)؛ (گروهى از جباران، بعد از حضرت عیسى(علیه السلام) ظهور کردند که پیوسته مشغول گناه بودند، مؤمنان به مسیح(علیه السلام) به آنها خشم گرفتند، و به جنگ با آنها برخاستند و سه بار گرفتار شکست شدند، و از آن مؤمنان جز گروه کمى باقى نماند [و بقیه شهید شدند] آنها با خود گفتند اگر ما در مقابل آنها آشکار شویم همه ما را نابود خواهند کرد، و کسى براى دعوت به دین باقى نمى ماند، بیایید پراکنده شویم تا زمانى که پیامبرى که عیسى(علیه السلام) به ما وعده داده است ظاهر شود [مقصودشان حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) بود] آنها به غارهاى کوه ها پناه بردند، و آیین رهبانیّت را به وجود آوردند). بنابراین رهبانیت جزء آیین مسیح(علیه السلام) نبود، بلکه روشى بود که در شرایط خاصّى، جمعى از پیروان مسیح(علیه السلام) براى حفظ خود به وجود آوردند.
پینوشتها:
(1). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی البرهان فوری، علاء الدین علی بن حسام الدین، المحقق: بکری حیانی، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401ق/1981م، الطبعة الخامسة، ج 1، ص 358، ح 1028.
(2). میزان الحکمة، ری شهری، محمد، تحقیق: دار الحدیث، دار الحدیث 1416 ق، چاپ اول، ج 2، ص 46؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)، مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)، قم، 1408 ق، چاپ اول، ص 27، طرف من کلام رسول الله(صلى الله علیه و آله) فى آدابه و مواعظه و أمثاله و حکمه.
(3). کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، همان، ص 359، ح 1032؛ میزان الحکمة، همان، ج 2، ص 46.
(3). کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، هش(4). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 184، خطبه 127 (و من کلام له و فیه یبین بعض أحکام الدین و یکشف للخوارج الشبهة و ینقض حکم الحکمین).مان، ص 359، ح 1032؛ میزان الحکمة، همان، ج 2، ص 46.
(5). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، فیض کاشانى، ملا محسن، تصحیح و تعلیق: على اکبر غفارى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1417 ق، چاپ چهارم، ج 4، ص 8؛ إحیاء علوم الدین، الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد ، دار االمعرفة، بیروت، بی تا، ج 6، ص 59.
(6). الأمالی، طوسى، محمد بن الحسن، دار الثقافة، قم، 1414 ق، چاپ اول، ص 391، (المجلس الرابع عشر)؛ عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى، دار سید الشهداء للنشر، قم، 1405 ق، چاپ اول، ج 1، ص 162، (الفصل الثامن فی ذکر أحادیث تشتمل على کثیر من الآداب و معالم الدین روایتها تنتهی إلى النبی بطریق واحد من طرقی المذکورة آنفا)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 189، باب 60 (الهجران).
(7). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء،همان، ص 7؛ إحیاء علوم الدین، همان، ج 6، ص 58، و احتجوا بنهیه عن الهجر فوق ثلاث.
(8). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 345، باب (الهجرة)؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، دیلمى، حسن بن محمد، الشریف الرضی، قم، 1412 ق، چاپ اول، ج 1، ص 178، الباب الحادی و الخمسون (فی أخبار عن النبی و الأئمة الأطهار)؛ وسائل الشیعة، عاملى، شیخ حر، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 ق، چاپ اول، ج 12، ص 262، باب (تحریم هجر المؤمن بغیر موجب و کراهته بعد الثلاث معه و استحباب المسابقة إلى الصلة)؛ بحار الأنوار، همان، ص 186، باب 60 (الهجران).
(9). میزان الحکمة، همان، ج 6، ص 308؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، همان، ج 4، ص 777، ح 11354.
(10). الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 1، ص 138؛ معانی الأخبار، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، 1403 ق، چاپ اول، ص 174، باب (معنى الرم)؛ وسائل الشیعة، همان، ج 11، ص 344، باب (عدم جواز السفر فی غیر الطاعات و المباحات و عدم جواز السیاحة و الترهب)؛ بحار الأنوار، همان، ج 67، ص 115، باب 51 (النهی عن الرهبانیة و السیاحة و سائر ما یأمر به أهل البدع و الأهواء).
(11). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، کتابچى، تهران، 1376 شمسی، چاپ: ششم، ص 66، (المجلس السادس عشر)؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، فتال نیشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى، ایران، قم، 1375 ش، چاپ اول، ج 2، ص 422، مجلس فی ذکر فضل الصبر؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 67، ص 114، باب 51 (النهی عن الرهبانیة و السیاحة و سائر ما یأمر به أهل البدع و الأهواء).
(12). نهج البلاغة، همان، ص 324، خطبه 209 (و من کلام له بالبصرة و قد دخل على العلاء بن زیاد الحارثی و هو من أصحابه - یعوده، فلما رأى سعة داره قال).
(13). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم، ج 9، ص 366، المعنى؛ تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 251، سوره حدید، آیات 23 الى 29.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 452.