يکشنبه، 25 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

عمر کوتاه برخی از اطفال و عدل و حکمت الهی

پرسش :

حکمت آفرینش طفلی که عمر کوتاهی دارد و ثمری جز داغ دار نمودن والدین ندارد چیست؟! آیا این پدیده با عدل الهی سازگار است؟!


پاسخ :

عدل الهی و مرگ زودرس اطفال

هنگام توجه به بعضی از حوادث زندگی بشر ممکن و مقایسه آنها با گزاره هایی که درباره موضوع «عدل الهی» بیان می شود ممکن است سؤالاتی به ذهن آدمی برسد. یکی از این حوادث، مرگ کودکانی است که در همان دوران نوزادی یا در اولین سال های زندگی شان، پیش از بلوغ و مکلف شدن و پای نهادن در مسیر کمال و عبودیت، می میرند و هیچ چیز جز رنج و مصیبت فقدان شان را برای والدین شان به جا نمی گذارند. به راستی حکمت تولد و مرگ چنین اطفالی چیست و چگونه می توان صفت عدالت خداوند را در چنین پدیده ای دید؟

برای پاسخ به این سؤال می کوشیم، مطالبی را ذیل چند عنوان ارائه دهیم.
 

فیاض بودن خداوند و آفرینش

برای فهمیدن چرایی خلق شدن همه موجودات عالم توسط خداوند از جمله، آفرینش چنین کودکانی نیاز به عطف توجه و دقت به موضوعی بسیار مهم است. ما انسانها برای این دست به انجام کاری می زنیم که یا سودی از آن به دست آوریم و یا نیازی را از خودمان رفع نماییم. زیرا ما موجوداتی ناقص و محدودیم و کارهای مان خواه ناخواه به یکی از این دو انگیزه برمی گردد. اما درباره خداوند اینچنین نیست. این وجود مقدس، فاقد کمالی نیست تا به وسیله کارهایش آن کمال را به دست آورد بلکه ذات اوست که اقتضای انجام کارها از جمله آفریدن را دارد. بنابراین هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد یا امکان این را داشته باشد که به وجود بیاید، از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند و خداوند بخلی در وجود و هستی دادن به آن، نمی ورزد. چیزی که در آیه 20 سوره اسراء صریحا مورد تأکید قرار گرفته است: «وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا»؛ (عطای پروردگارت منع نشده است).

چنین عطایی لطف و تفضل خداوند است و در بحث ما، همین که چنان طفلی، توانسته حتی برای چند ماه یا سال، پای بر عرصه وجود بنهد، مشمول لطف و عطا و تفضل خدا بوده و بنابراین، امری خیر بوده است(1) و منطقی نیست که کسی به ذات خداوند اعتراض کند که چرا عطا و تفضلش را از آفرینش چنین کودکی – حتی با همان عمر کوتاه – دریغ نکرده است!
 

نقش انسان در پدید آمدن مرگ اطفال

مرگ اطفال در این سنین معمولا یا به خاطر حوادثی است که از بیرون به آن کودک تحمیل می شود (تصادف، سیل، زلزله و...) و یا به سبب ابتلا به بیماری ها و عوارضی است که از زمان بارداری مادر یا همان روزهای اول به دنیا آمدنش، گریبان گیرش می شود. یعنی این گونه نیست که دست خداوند مستقیما و بدون طی کردن نظام اسباب و مسبّب ها و بیرون از قواعد تأثیرگذاری علل بر معلول ها، گریبان آن طفل را بگیرد و در حالی که کاملا سالم است، در آغوش مرگ اندازد! زیرا که «خداوند از جریان و تحقق اشیاء جز از راه اسباب و علل ابا دارد».(2) این به آن خاطر است که خداوند نمی خواهد با نفوذ اراده خود به صورت مستقیم، اختیار و امکان انتخاب آدمی را از او سلب کند. لذا باید سراغ آن نظام های علی و معلولی رفت و دید که بشر چگونه و با کدام انتخاب های نادرست موجب پدید آمدن کاستی ها و عوارض و امراض در زندگی کودکانش شده و آنها را به ورطه مرگ کشانده است؟
 

خداوند مالک و صاحب اصلی همه پدیده ها

حضرت علی(علیه السلام) در حدیثی «زهد» را این می داند که آدمی خود را مالک هیچ چیز نداند.(3) اگر آدمی حقیقتا با چنین دیدگاهی به جهان و پدیده های آن بنگرد، خالق آن را مالک اصلی همه چیز می داند و کمتر به چنین رنج هایی که در فرض سؤال طرح شده گرفتار می آید. چنین انسانی در مقام پدر یا مادر خواهد دانست که فرزند مال آنها نبوده است؛ خدا امانتی را به آنها داده و در روزی خاص بازستانده است. آیا بازپس گرفتن امانت ظلم و برخلاف عدل است؟
کسانی که دنیا را با همه پدیده هایش مملوک خداوند می دانند نه از به دست آوردن چیزی آن چنان سرمست و خشنود می شوند که دست تفضل و احسان خدا را در آن نبینند و نه به خاطر از دست دادنش آن چنان ناراحت و رنجور می گردند که از خداوند ناامید گردند. دادن ها و بازستاندن هایی که همه نزد خداوند محفوظ و حکمت آن نیز در قرآن این گونه بیان شده است: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ* لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(4)؛ (هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه ی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر براى خدا آسان است* این به خاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد).
 

آثار این مصیبت ها در زندگی والدین

مسأله بسیار مهمی که باید در اینجا مورد اشاره قرار گیرد، آثار چنین مصیبت هایی برای والدین این کودکان است.

اولا این مصیبت ها مثل بسیاری دیگر از مشکلات و سختی هایی که به انسان می رسد گونه ای از «امتحان و آزمایش» الهی است که اگر از سوی آن والدین با صبر، تحمل گردد، موجب پاداش های اخروی و دنیوی بسیاری می گردد و آنها را به درجات بالای کمال انسانی نائل می کند. در آیه 155 سوره بقره تصریح شده است که: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ»؛ (ما شما را با ترس و گرسنگى، نقص در اموال و جان ها و ثمرات آزمایش و امتحان مى‏کنیم و [به پیامبر دستور مى دهد که] به صابرین بشارت بده). نیز در حدیثی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز می خوانیم که: «پنج چیز که در میزان فضل خداوند بسیار سنگین اند عبارت اند از: کلمه لا اله الا الله و کلمه سبحان الله و کلمه الحمدلله و کلمه الله اکبر و فرزند پدری از اهل صلاح فوت شود و بر مصیبت آن فرزند، اجر و ثواب برای او حساب شود».(5)

ثانیا بر آن این گونه بلاها، کفاره گناهان چنین والدینی است و آنها با باری سبک تر از گناه، در قیامت حاضر می شوند. یعنی اگرچه در دنیا با بلاها و مصائبی زودگذر مواجه شده اند اما در آخرت از عذاب سخت و طولانی مدت دوزخ در امان اند.

ثالثا چنین بلاهایی باعث توجه هر چه بیشتر مردم به خدا و رهیدن از بندهای غفلت و فراموشی می گردد.(6)
 

سرنوشت این کودکان پس از مرگ

با وجود همه این بیانات و توضیحات هنوز ممکن است سؤالی مهم گوشه اذهان مانده باشد و آن هم اینکه سرنوشت چنین اطفالی که به هیچ وجه فرصت طی کردن مدارج کمال را نیافته اند چه می شود و بعداز مرگ چه معامله ای با آنها صورت می گیرد؟

مثلا گفته شده که اطفال شیعیان، پس از مرگ در عالم برزخ، توسط حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تربیت می شوند.(7) یا مثلا گفته شده که «اطفال مؤمنینی که از دنیا می روند در بهشت همراه آنها خواهند بود».(8) یا مثلا در بیانی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) خطاب به همسر گرامی شان حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که فرزندانی را از دست داده بودند می خوانیم: (ای خدیجه آیا راضی نیستی که روز قیامت به سوی درِ بهشت بیایی در حالی که او [طفل از دنیا رفته] ایستاده باشد و دست تو را بگیرد و تو را وارد بهشت نماید و در بهترین جای آن تو را فرود آورد و آن برای هر مؤمنی هست. خداوند متعال حاکم تر و گرامی تر از آن است که از مؤمن ثمره قلبش را بگیرد سپس بعد از آن او را عذاب نماید)؛ «َیَا خَدِیجَةُ أَ مَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِی‏ءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ فَیُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَدا».(9) همچنین در بیانی مشابه از همان حضرت خطاب به عثمان بن مظعون که از مرگ فرزندش ناراحت بود، این سرنوشت برای کودکان فوت شده ترسیم شده است که: «... به درستى که بهشت هشت در دارد و آتش دوزخ هفت در دارد. آیا شاد نمی شوی که وارد هیچ یک از آن درها نشوی مگر این که در آن هنگام فرزندت را پهلوى خود بیایى که کمرت را گرفته و شفاعت تو را نزد حضرت پروردگارت سبحانه و تعالى مى کند؟ به آن حضرت عرض شد که اى پیغمبر خدا! آیا براى فرزندان ما که فوت شده اند نیز این مقام وجود دارد؟ فرمودند: براى همه کسانى که صبر کنند و اجر خواهند [این مقام وجود دارد]».(10)

نتیجه:
آنچه از جمع بندی همه این احادیث و بیانات به دست می آید این است که چنین کودکانی، با مرگ مورد ظلم قرار نگرفته اند زیرا که در آخرت مورد لطف خدا قرار می گیرند و در بهشت برین او روزگار می گذرانند و تمامی تولدهای عالم، از روی حکمت و قانون کلی نظام هستی است و مرگ ها و ناراحتی ها و سختی ها نیز لازمه عالم مادی است پس در تولد و مرگ اطفال، اتفاق بیهوده، غیر حکیمانه و ناعادلانه ای روی نداده و خلقتِ هستی همه اش بر اساس مصلحت و حکمت بوده و هدف والایی را دنبال می کند. چنانکه مشکلات و مصائب لازمه زندگی مادی است و برای همه انسان ها کم و بیش بنابر مصالح و حکمت های آن، وجود داشته است. حتی برای اولیاء الهی و انبیاء و امامان(علیهم السلام) امتحانات و مشکلاتِ به مراتب سخت تری پیش آمده است. آنچه مهم است صبر و تحمل و توکل بر خداوند در برابر این سختی ها است.

پی نوشت:
(1). بدایة المعارف الالهیة، خرازی، سید محسن، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1422هـ.ق، چاپ نهم، ج 1، ص 127.
(2). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم،‏ ج 1، ص 183.
(3).نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، چاپ هجرت، قم، 1414هـ.ق، چاپ اول، ص 553.
(4).سوره حدید، آیه 21 و 22.
(5).الخصال‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات جامعه مدرسین‏، قم، 1362هـ.ش، چاپ اول، ج 1، ص 267.
(6).ر.ک: الهیات و معارف اسلامی، سبحانی جعفر، تهیه و تنظیم: استادی، رضا، انتشارات موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1376هـ.ش، چاپ اول، ج 1، ص 290؛ نهایه الحکمه، طباطبایی، محمدحسین، دفتر تبلیغات‌ ‌اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علیمه قم‌، قم، 1373هـ.ش، چاپ سوم، ص 308.
(7).الکافی، همان، ج 5، ص 289 و ج 6، ص 229.
(8). من لایحضره الفقیه، صدوق، محمد بن علی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 هـ.ق، چاپ دوم، ج 3، ص 490.
(9). الکافی، همان، ج ‏3، ص 218.
(10). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى‏، قم، 1375هـ.ش، چاپ اول، ج 2، ص 422.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.