چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

وضعيت فرهنگي و سياسي شيعيان در آستانه ولادت امام زمان (عج) چگونه بود؟


پاسخ :
آشنايي با اوضاع فرهنگي و سياسي شيعيان در هنگام تولد امام زمان (عج) نخست مي طلبد که به عنوان مقدمه نگاهي هر چند کوتاه به وضعيت دوران حضرت امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ داشته باشيم. دوران امامت آن حضرت هم زمان با خلافت سه نفر از عباسيان بود که به ترتيب عبارتنداز:
1. المعتز بالله. 2. المهتدي بالله. 3. المعتمد بالله.[1]
حاکمان عباسي از هر طريق ممکن آن حضرت را زيرنظر داشته و کنترل مي کردند، آنان شنيده بودند که امام مهدي (عج) فرزند امام عسکري ـ عليه السّلام ـ است، از اين رو مي کوشيدند به آن حضرت دسترسي پيدا کرده و او را به قتل برسانند؛ به همين جهت امام عسکري ـ عليه السّلام ـ ولادت حضرت مهدي (عج) را مخفي کرده و غير از خواص آن حضرت ديگران افتخار زيارت امام زمان (عج) را پيدا نکردند.[2]
فشار و اختناق سياسي چنان بالا مي گيرد که امام ـ عليه السّلام ـ به ناچار بايد هفته اي دوبار روزهاي دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه حضور پيدا کند؛[3] معتزّ عباسي به قدري از نفوذ ابو محمد العسکري ـ عليه السّلام ـ نگران بود که به تحت نظر داشتن آن امام بسنده نکرد و حضرت را با ابوهاشم جعفري و عدّه اي از طالبيّون زنداني کرد.[4]
ستم عباسيان تنها به ابومحمد عسکري ـ عليه السّلام ـ محدود نمي شد، آنان عليه شيعيان و دوستان آن حضرت هم از هيچ کوششي دريغ نکرده و مانع هرگونه حرکت اعم از فرهنگي و سياسي و غيره براي شيعيان بودند، علّت آن هم اين بود که مبادا فضائل آن حضرت معلوم شود و در نتيجه مردم از بني عباس فاصله بگيرند و احياناً عليه آنان به قيام و مبارزه برخيزند. براي روشن شدن مطلب، بحث را در دو بخش جداگانه دنبال مي کنيم:
1. وضعيت سياسي شيعيان.
2. وضعيت فرهنگي شيعيان.
بخش اول: وضعيت سياسي شيعيان:
انواع فشارهاي سياسي در اين مقطع از زمان در موارد زير قابل پيگيري است:
الف: زندانيان و متواريان شيعه؛ از جمله زندانيان، ابوهاشم جعفري است، وي چنين مي گويد: در نامه اي از ناراحتي هاي زندان به امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ شکايت کردم. در جواب به من نوشت: امروز در منزل خود نمازخواهي خواند.[5]
وي در مورد ديگري اظهار کرده است: با امام عسکري ـ عليه السّلام ـ در مجلس مهتدي بن واثق بوديم؛ حضرت به من فرمود: اين جنايت کار قصد کرده که امشب با مشيّت خدا بازي کند (کنايه از اين که اراده کرده است که ما را بکشد) ولي عمر او کفاف نمي دهد، و به زودي صاحب فرزندي خواهم شد. فرداي آن شب ترک ها به او حمله کرده و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[6] همو نيز چنين مي گويد: من با گروهي در زندان بوديم که ابومحمد ـ عليه السّلام ـ را نيز به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت صالح بن وصيف بود، يکي از هم زنداني ها مردي جمحي بود که ادعا مي کرد علوي است. امام ـ عليه السّلام ـ به ما توجّه کرده و فرمود: اگر نبود درميان شما کسي که از شما نيست به شما اطلاع مي دادم که چه موقعي خداوند وسيلة نجات شما را فراهم خواهد کرد؛ امام با اين کلام به آن مرد اشاره کرد، او از جمع ما بيرون رفت. امام فرمود: اين مرد از شما نيست، از او برحذر باشيد، در بين لباس هاي خود نوشته اي دارد که همة گفته ها و ناگفته هاي شما را براي خليفه منعکس کرده است. يکي از زندانيان به سراغ او رفت و لباس هايش را بازرسي کرد و آن نوشته را پيدا کرد، او نوشته بود که اين جمع قصد دارند زندان را سوراخ کرده و فرار کنند.[7]
نکتة قابل توجّه در اين روايت تاريخي اين است که: اختناق و فشار سياسي به حدي رسيده بود که شيعيان در زندان هم از دست مأموران اطلاعاتي خليفه در امان نبودند و مذاکرات آنان در محيط زندان هم به حکومت گزارش مي شد.
حضرت عبدالعظيم حسني يکي از متواريان شيعه است، احمد بن محمد بن خالد برقي مي گويد: عبدالعظيم حسني از دست حکومت فرار کرد و وارد ري شد و در منزل يکي از شيعيان در سردابي ساکن شد، در همان سرداب خدا را عبادت مي کرد، روزها روزه بود و شب ها را به شب زنده داري و تهجّد مي گذراند، مخفيانه از آن جا بيرون مي شد و قبري را که امروز مقابل قبر خود اوست زيارت مي کرد.. تنها محل امن براي او همان سرداب بود.[8]
ب. دشمني با شيعه؛ فشارهاي گوناگوني که در مدت کوتاه امامت حضرت عسگري ـ عليه السّلام ـ بر شيعيان وارد شده صفحات تاريخ را پر کرده است، موارد ذيل نمونه هايي از آن است؛
1. علي بن محمد بن زياد مي گويد: «توقيعي از امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ (به اين مضمون) به دستم رسيد: کنج عزلت پيشه کن و خانه نشين باش چونکه فتنه اي در انتظار توست... (ديري نگذشت که به سبب سخن چيني) جعفر بن محمد تحت تعقيب قرار گرفته و جايزة صدهزار درهمي براي کسي که مرا پيدا کند تعيين شد.[9]
2. يکي از شيعيان نامه اي به حضور آن حضرت فرستاد: شنيده ام که مهتدي، شيعيان شما را تهديد کرده و گفته است: آنان را از روي زمين بر مي دارم. امام ـ عليه السّلام ـ در جواب نوشت: عمر او کوتاه تر از آن است که بتواند تهديدش را عملي کند، از امروز تا پنج روز بشمار، او روز ششم با ذلت و خواري کشته مي شود.[10]
ج: شهداي شيعه: آمار شيعيان و علوياني که در اين مقطع از تاريخ به دست عباسيان به فيض شهادت نائل شده اند کم نيست، از جمله:
1. موسي بن عبدالله بن موسي، از نوادگان امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ است، او مردي عالم و نيکوکار بود و از جملة راويان به شمار مي رفت، در سال 256 در زباله توسط سعيد بن حاجب به وسيلة زهر به شهادت رسيد، سعيد سر او را جدا کرد و براي مهتدي عباسي برد.[11]
2. جعفر بن اسحاق بن موسي بن جعفر بن صادق ـ عليهم السلام ـ ، سعيد حاجب، او را در بصره به شهادت رساند و در همان جا دفن شد؛ وي در روز شهادت سياسي و دو سال داشت.[12]
بخش دوّم: وضعيت فرهنگي شيعيان:
علي رغم همة محدوديت ها و شدت عملي که عباسيان براي منزوي کردن امام ـ عليه السّلام ـ و شيعيان به کار گرفته و فشارهاي مختلف سياسي که از ناحية آنان بر شيعه وارد شد، گروهي از دانشمندان و راوياني که از خرمن فضيلت و درياي بي کران علوم آن حضرت بهره گرفته و برخي از آنان صاحب تأليفاتي در فنون مختلف بوده و احاديثي را از امام ـ عليه السّلام ـ نقل کرده اند، از جملة آنان عبارتند از:
1. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل، کاتب، نديم، بزرگ اهل لغت و از موجّه ترين آنان است، او يکي از اصحاب خاص امام هادي و امام عسکري ـ عليهما السلام ـ است تأليفاتي دارد که به عنوان نمونه از کتاب هاي زير مي توان نام برد: أسماء الجبال و المياه والأودية؛ اشعار ابن مرّة بن همام؛ و نوادر الاعراب.[13]
2. داود بن قاسم، او همان ابوهاشم جعفري است، که از فرزانگان اسلام و يکي از شاخص ترين چهره هاي عقيدتي به شمار مي رود، در نزد ائمة اطهار داراي منزلتي خاص است؛ وي حضرت رضا و جواد و هادي و عسکري و صاحب الامر صلوات الله عليهم اجمعين را ملاقات کرده و از همة آنان روايت دارد. مردي پارسا، عباد و عالم و عامل بود، کسي از خاندان ابوطالب در آن دوران از جهت علو نسب همتاي او نبود.[14]
3. عبدالله بن احلسين القطربلي، از او از اصحاب خاص حضرت امام ابومحمد العسکري ـ عليه السّلام ـ است، و از چهره هاي سرشناس ادب به شمار مي رود و کتابي در تاريخ دارد.[15]
4. فضل بن شاذان، وي از جهت ثمرة کار و تأليف کتاب در صف مقدم علماي زمان خود بوده و در فنون مختلف داراي تأليف است؛ بعضي گفته اند: داري يکصد و شصت کتاب است،[16] برخي از تأليفات او مورد رضايت امام ابومحمد العسکري ـ عليه السّلام ـ قرار گرفته و امام عمل به آن را روا شمرده و فرموده است: «هذا صحيح ينبغي أن يعمل به»، اين کتاب صحيح است و سزاوار است که به آن عمل شود.[17]
در موردي ديگر به يکي از کتاب هاي وي نظر افکنده و براي او طلب مغفرت کرد و فرمود: «أغبط اهل خراسان بمکان الفضل بن شاذان و کونه بين أظهرهم»، خوشحالم که فضل بن شاذان با آن مقام در ميان مردم خراسان است.[18]
برشمردن ديگر شاگردان امام عسگري ـ عليه السّلام ـ و چهره هاي علمي و فرهنگي شيعه از گردونه و حوصلة اين نوشته خارج است و به همين اندازه اکتفا مي شود؛ از آنچه که بيان شد اين نتيجه به دست مي آيد:
با همة سخت گيري هايي که بني عباس نسبت به امام عسگري و شيعيان آن حضرت روا داشتند نتوانستند به مقصود شوم خود که همان منتشر نشدن فضائل اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و معارف و فرهنگ ناب اسلام بود، نائل شوند و هرکدام از شاگردان آن حضرت بعد از بهره گيري و خوشه چيني از خرمن علوم آن امام در گوشه اي از جهان اسلام مشعلي پرفروغ براي نشر انديشه و معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به شمار مي آمدند، آنان همچون ستارگاني در آسمان تشيع مي درخشيدند و شيعيان را در ظلمت ستم و گمراهي عباسيان که قصد کرده بودند روز روشن را همانند شب، تاريک جلوه دهند، راهنمايي مي کردند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ امام مهدي، علامة قزويني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، مؤسسة تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ، چاپ اول، 1372ش، ص 616.
[2] . اربلي، علي بن عيسي، کشف الغمّه، تبريز، مکتبة بني هاشم، 1381ق، ج2، ص412؛ شيخ مفيد، الارشاد (مصنفات الشيخ المفيد ج 11)، المؤتمر العالمي لألفقيه الشيخ المفيد، چاپ اول، 1413ق، ص336؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، انتشارات علامه، ج 4، ص 422.
[3] . طوسي، محمد بن الحسن، کتاب الفقيه، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، چاپ اول، 1411ق، ص 215.
[4] . الطبرسي، فضل بن الحسن، اعلام الوري، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، 1417ق، ج 2، ص 140.
[5] . الطبرسي، همان، ص140؛ الاربلي، همان، ص412؛ کليني، محمد بن يعقوب، کافي، بيروت، دارالاضواء، 1405، ج1، ص508، ح10؛ مسعودي، علي بن الحسيني، اثبات الوصيه، بيروت، دارالاضواء، 1409ق، ص264ـ263؛ الطوسي محمد بن علي المعروف بابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، قم، مؤسسة انصاريان، 1412ق، ص576، ح10.
[6] . الراوندي، قطب الدين، الحائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدي (عج)، 1409ق، ج1، ص432 ، ح9؛ مسعودي، همان، ص 268.
[7] . الطوسي، محمد بن علي المعروف به: ابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، قم، مؤسسة انصاريان، چاپ دوّم، 1412ق، ص577، ح11؛ الراوندي، همان، ج 2، ص 682، ح 1؛ اربلي، همان، ج 2، ص 432.
[8] .نجاشي، احمد بن علي، رجال النجاشي، بيروت، دارالاضواء، 1408ق، ج2، ص 66 ، ش 651.
[9] . اربلي، همان، ج 2، ص 417.
[10] . مسعودي، همان، ص 265، کليني، همان، ج1، ص 510، ح 16؛ اربلي، همان، ج 2، ص 414.
[11] . ابن فندق، علي بن ابي القاسم بن زيد البيهقي، لباب الأنساب، قم، مکتبة آيت الله مرعشي نجفي، 1410ق، ج1، ص419؛ ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبين، قم، مؤسسة دارالکتاب، چاپ دوّم، ص438ـ437؛ المسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفة، ج 4، ص 181.
[12] . ابن فندق، همان، ص 419؛ ابوالافرج الاصفهاني، همان، ص 437.
[13] . نجاشي، همان، ج 1، ص 237، ش 228.
[14] . القمي، عباس، الکني و الالقاب، تهران، منشورات مکتبة الصدر، چاپ پنجم، 1368ش، ج 1، ص 174.
[15] . نجاشي، همان، ج 2، ص 36، ش 606.
[16] . طوسي، محمد بن الحسن، اختيار معرفة الرجال (رجال الکشي)، قم، مؤسسة آل البيت، 1404ق، ج2، ص822.
[17] . طوسي، اختيار معرفة الرجال، همان، ص 818.
[18] . همان، ص 820.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.