پرسش :
اين که خداوند فرمود: «لا اقسم بهذا البلد»[1] با آيهي«و هذا البلد الامين»[2] سازگار نيست؟ «لااقسم بهذا البلد» يعني «قسم به اين شهر مقدس (مكه).»
پاسخ :
در مورد «لا» بين مفسرين و اديبان اختلاف است. برخي گفتهاند: «لا» صله است و معنايش «سوگند ميخورم» است.[3] برخي ديگر گفتهاند: «لا» زائده است و مفيد تأكيد است، و اين قول معروف و مشهور است. برخي احتمال دادهاند از نوع «لا»ي نافيه باشد.[4] به هر حال تمامي مفسرين، اتفاق نظر دارند بر اين كه، اين سوگند، به «بلد حرام» است. و آن بلد حرام، مكه معظمه ميباشد.[5] و آيهي بعدي هم آن را تأييد ميكند. معناي آن اين است كه: «هر چند قسم لازم ندارد ولي» سوگند ميخورم به اين شهر، شهري كه تو در آن اقامت داري. اين تعبير توجه ميدهد به اين كه، مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت يافته است.[6] خداوند سرّ سوگند به «بلد مكه» را، استقرار رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن اعلام داشته، و چنين فرموده است:[7] «اقسم بهذا البلد و انت حلٌّ بهذا البلد»
ترجمه و تفسير كوتاهي از آيهي سوم از سورهي تين:
«و هذا البلد الامين» يعني«قسم به اين شهر اَمْن (مكه)» پس به طور مسلم، اين آيه اشاره به سرزمين مكه دارد، سرزميني كه حتي در عصر جاهليت به عنوان «منطقهي امن» و حرم خدا شمرده شده، و كسي در آن جا حق تعرّض به ديگري را نداشت، حتي مجرمان و قاتلان وقتي به آن سرزمين ميرسيدند، در امنيت بودند. اين سرزمين در اسلام اهميت فوقالعادهاي دارد، حيوانات، درختان، انسانها و ... در آن از امنيت خاصي برخوردار خواهند بود.[8] پس «هذا البلد الامين» همان مكه مشرفه است. بلد امينش خواند، چون امنيت يكي از خواصي است كه براي حرم تشريع شده است، و هيچ جاي ديگر دنيا چنين حكمي برايش تشريع نشده است، و اين حرم سرزميني است كه خانهي كعبه در آن واقع شده و خداي تعالي دربارهي آن فرمود: «بلد امن». در چندين آيهي ديگر نيز از شهر مكه به عنوان «بلد امن» ياد كرده است.[9] ميفرمايد: « (به خاطر آوريد) هنگامي كه خداوند، خانهي كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم.[10]» در جاي ديگر ميفرمايد: « (به ياد آوريد) زماني كه ابراهيم ـ عليه السلام ـ گفت: پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امني قرار ده؛ و من و فرزندانم را از پرستش بتها نگاه دار.»[11]
كعبه محلي است كه همهي خداپرستان به سوي آن روي ميآورند. كعبه محل بازگشت و ميعادگاه همهي مردم است،ميعادگاهي اَمن و مقدّس، زيرا ابراهيم ـ عليه السلام ـ از خداوند خواست كه شهر مكه را محل امن قرار دهد:[12] «ربّ اجعل هذا بلداً امناً»[13] اين بود تفسير كوتاهي پيرامون دو آيهي مورد بحث.
اما جمعبندي و جواب: قول معروف و مشهور اديبان و مفسرين، در مورد «لا» در آيهي «لا اُقسِمُ بهذا البلد»، اين است كه: «لا» به معناي زائده است و فايدهي آن تأكيد كلام است.[14] لذا معناي آيه چنين است:«قسم به اين شهر مقدس (مكه)» معناي آيهي ديگر يعني: «و هذا البلد الامين» هم ميشود: «قسم به اين شهر (مكه).» از طرفي هم، همهي مفسرين به اتفاق «هذا البلد» را «مكهي معظمه» معنا كردهاند. بنابراين معناي هر دو آيه، كاملاً همسو و همگام است، و هيچ گونه ناسازگاري در دو آيه به چشم نميخورد، و به ذهن نميآيد. تازه اگر به گفتهي برخي، «لا»در «لا اُقسم» به معناي نافيه هم باشد، و معناي آن اين باشد، كه:«به اين شهر سوگند نميخورم» باز معناي ناسازگاري و ناهماهنگي از دو آيه بدست نميآيد؛ چون سوگند نخوردن گاهي به خاطر آن است كه ارزش و اهميت آن خيلي بالا و والاست، و لذا به خاطر اهميت و ارزش آن سوگند نميخورد، در محاوره نيز گاهي چنين ميگويند. شخصي كه خيلي به دوستش عشق ميورزد و به وي احترام ميگذارد، ميگويد: «به جان شما سوگند نميخورم» به جان خودم سوگند» فلان مسأله چنين است. گاهي هم «سوگند نخوردن به خاطر آن است كه طرف مقابل از درك درستي برخوردار نيست، و لياقت براي سوگند ندارد.
به هر تقدير بين دو آيه هيچگونه ناسازگاري و ناهماهنگي وجود ندارد و آيات ديگر هم در اين راستا وجود دارد، كه در يك جمعبندي و تفسير آيه به آيه، هماهنگي و سازگاري زيبا بين دو آيه و آيات ديگر در اين راستا برقرار است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير هدايت؛ (ترجمه تفسير من هدي القران)، گروهي از مترجمان، مشهد، آستان قدس، چاپ اول، 1377 هـ ش، ج18، ص 194.
2. حسن الحديث؛ علي اکبر قرشي، تهران، بنياد بعثت، چاپ سوم، 1377 هـ ش، ج12، ص 128.
3. من وحي القرآن؛ محمد حسين فضل الهي، بيروت، دارالملاک للطباعه و النشر، چاپ دوم، 1419 هـ ق، ج24، ص260.
4. پرتوي از قرآن؛ محمود طالقاني، تهران، شرکت سهامي انتشار، چهارم، 1362 هـ ش، ج4، ص 83.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بلد / 1.
[2] . تين / 3.
[3] . طبرسي، تفسير مجمع البيان، ترجمه محمد رازي، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ دوم، 1359، ج 27، ص 94.
[4] . ظهيري، عباس، تجزيه و تركيب و بلاغت قرآن، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1379، ج 3، ص 351.
[5] . مجمعالبيان، همان.
[6] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، سيد محمدباقر موسوي همداني، تهران، اميركبير، چاپ چهارم،1370، ج 20، ص 674.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسري، چاپ دوم، 1378، ج 1، ص 77.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ نوزدهم، 1378، ج 27، ص 139.
[9] . تفسير الميزان، همان.
[10] . بقره/ 126.
[11] . ابراهيم/ 35.
[12] . قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ پنجم، 1376، ج 1، ص 255.
[13] . بقره/ 126.
[14] . انصاري، ابن هشام، مغني اللبيب، قم، سيدالشهداء، چاپ سوم، 1378، ج 1، ص 313.
در مورد «لا» بين مفسرين و اديبان اختلاف است. برخي گفتهاند: «لا» صله است و معنايش «سوگند ميخورم» است.[3] برخي ديگر گفتهاند: «لا» زائده است و مفيد تأكيد است، و اين قول معروف و مشهور است. برخي احتمال دادهاند از نوع «لا»ي نافيه باشد.[4] به هر حال تمامي مفسرين، اتفاق نظر دارند بر اين كه، اين سوگند، به «بلد حرام» است. و آن بلد حرام، مكه معظمه ميباشد.[5] و آيهي بعدي هم آن را تأييد ميكند. معناي آن اين است كه: «هر چند قسم لازم ندارد ولي» سوگند ميخورم به اين شهر، شهري كه تو در آن اقامت داري. اين تعبير توجه ميدهد به اين كه، مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت يافته است.[6] خداوند سرّ سوگند به «بلد مكه» را، استقرار رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن اعلام داشته، و چنين فرموده است:[7] «اقسم بهذا البلد و انت حلٌّ بهذا البلد»
ترجمه و تفسير كوتاهي از آيهي سوم از سورهي تين:
«و هذا البلد الامين» يعني«قسم به اين شهر اَمْن (مكه)» پس به طور مسلم، اين آيه اشاره به سرزمين مكه دارد، سرزميني كه حتي در عصر جاهليت به عنوان «منطقهي امن» و حرم خدا شمرده شده، و كسي در آن جا حق تعرّض به ديگري را نداشت، حتي مجرمان و قاتلان وقتي به آن سرزمين ميرسيدند، در امنيت بودند. اين سرزمين در اسلام اهميت فوقالعادهاي دارد، حيوانات، درختان، انسانها و ... در آن از امنيت خاصي برخوردار خواهند بود.[8] پس «هذا البلد الامين» همان مكه مشرفه است. بلد امينش خواند، چون امنيت يكي از خواصي است كه براي حرم تشريع شده است، و هيچ جاي ديگر دنيا چنين حكمي برايش تشريع نشده است، و اين حرم سرزميني است كه خانهي كعبه در آن واقع شده و خداي تعالي دربارهي آن فرمود: «بلد امن». در چندين آيهي ديگر نيز از شهر مكه به عنوان «بلد امن» ياد كرده است.[9] ميفرمايد: « (به خاطر آوريد) هنگامي كه خداوند، خانهي كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم.[10]» در جاي ديگر ميفرمايد: « (به ياد آوريد) زماني كه ابراهيم ـ عليه السلام ـ گفت: پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امني قرار ده؛ و من و فرزندانم را از پرستش بتها نگاه دار.»[11]
كعبه محلي است كه همهي خداپرستان به سوي آن روي ميآورند. كعبه محل بازگشت و ميعادگاه همهي مردم است،ميعادگاهي اَمن و مقدّس، زيرا ابراهيم ـ عليه السلام ـ از خداوند خواست كه شهر مكه را محل امن قرار دهد:[12] «ربّ اجعل هذا بلداً امناً»[13] اين بود تفسير كوتاهي پيرامون دو آيهي مورد بحث.
اما جمعبندي و جواب: قول معروف و مشهور اديبان و مفسرين، در مورد «لا» در آيهي «لا اُقسِمُ بهذا البلد»، اين است كه: «لا» به معناي زائده است و فايدهي آن تأكيد كلام است.[14] لذا معناي آيه چنين است:«قسم به اين شهر مقدس (مكه)» معناي آيهي ديگر يعني: «و هذا البلد الامين» هم ميشود: «قسم به اين شهر (مكه).» از طرفي هم، همهي مفسرين به اتفاق «هذا البلد» را «مكهي معظمه» معنا كردهاند. بنابراين معناي هر دو آيه، كاملاً همسو و همگام است، و هيچ گونه ناسازگاري در دو آيه به چشم نميخورد، و به ذهن نميآيد. تازه اگر به گفتهي برخي، «لا»در «لا اُقسم» به معناي نافيه هم باشد، و معناي آن اين باشد، كه:«به اين شهر سوگند نميخورم» باز معناي ناسازگاري و ناهماهنگي از دو آيه بدست نميآيد؛ چون سوگند نخوردن گاهي به خاطر آن است كه ارزش و اهميت آن خيلي بالا و والاست، و لذا به خاطر اهميت و ارزش آن سوگند نميخورد، در محاوره نيز گاهي چنين ميگويند. شخصي كه خيلي به دوستش عشق ميورزد و به وي احترام ميگذارد، ميگويد: «به جان شما سوگند نميخورم» به جان خودم سوگند» فلان مسأله چنين است. گاهي هم «سوگند نخوردن به خاطر آن است كه طرف مقابل از درك درستي برخوردار نيست، و لياقت براي سوگند ندارد.
به هر تقدير بين دو آيه هيچگونه ناسازگاري و ناهماهنگي وجود ندارد و آيات ديگر هم در اين راستا وجود دارد، كه در يك جمعبندي و تفسير آيه به آيه، هماهنگي و سازگاري زيبا بين دو آيه و آيات ديگر در اين راستا برقرار است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير هدايت؛ (ترجمه تفسير من هدي القران)، گروهي از مترجمان، مشهد، آستان قدس، چاپ اول، 1377 هـ ش، ج18، ص 194.
2. حسن الحديث؛ علي اکبر قرشي، تهران، بنياد بعثت، چاپ سوم، 1377 هـ ش، ج12، ص 128.
3. من وحي القرآن؛ محمد حسين فضل الهي، بيروت، دارالملاک للطباعه و النشر، چاپ دوم، 1419 هـ ق، ج24، ص260.
4. پرتوي از قرآن؛ محمود طالقاني، تهران، شرکت سهامي انتشار، چهارم، 1362 هـ ش، ج4، ص 83.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بلد / 1.
[2] . تين / 3.
[3] . طبرسي، تفسير مجمع البيان، ترجمه محمد رازي، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ دوم، 1359، ج 27، ص 94.
[4] . ظهيري، عباس، تجزيه و تركيب و بلاغت قرآن، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1379، ج 3، ص 351.
[5] . مجمعالبيان، همان.
[6] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، سيد محمدباقر موسوي همداني، تهران، اميركبير، چاپ چهارم،1370، ج 20، ص 674.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسري، چاپ دوم، 1378، ج 1، ص 77.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ نوزدهم، 1378، ج 27، ص 139.
[9] . تفسير الميزان، همان.
[10] . بقره/ 126.
[11] . ابراهيم/ 35.
[12] . قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ پنجم، 1376، ج 1، ص 255.
[13] . بقره/ 126.
[14] . انصاري، ابن هشام، مغني اللبيب، قم، سيدالشهداء، چاپ سوم، 1378، ج 1، ص 313.