پرسش :
هنر واژهگزيني در ترجمه قرآن چه مهارتهايي را ميطلبد؟
پاسخ :
واژهگزيني يا معادليابي، آن است كه: «مترجم، عبارت متن اصلي را با موقعيتي مشابه در زبان مقصد، مقايسه كند و مضمون آن عبارت را با لغت، اصطلاح يا تمثيلي متفاوت بازگويد، به طوري كه ترجمه، همان تأثيري را در خوانندة ايجاد كند كه متن اصلي آن تأثير را در خواننده ايجاد مي کند.» هيچ واژهاي در زبان مقصد معادل همانند کاملا مطابقي ندارد. واژههاي همانند مثل دسته كليدي هستند كه برخي از آنها به هيچ وجه در قفل نميروند، پارهاي از آنها وارد قفل ميشوند، اما كاري از آنها ساخته نيست و اندكي از آنها به راحتي درون قفل ميلغزند و آن را باز مي کنند. مترجم ماهر بايد واژههاي دسته سوم را از ميان هزاران واژه زبان مقصد برگزيند، و آنها را در برابر واژه زبان مبدأ قرار دهد.
اصول واژه گزيني:
واژه گزيني اصول متعددي دارد كه پارهاي از آنها را بيان ميكنيم:
1. تكيه نكردن بر پيشينههاي ذهني: مترجم قرآن در آنجا كه به معناي واژهاي علم اجمالي دارد، نبايد به ذهنيات خود تكيه ورزد. واژههاي زبان مبدأ طبعشان چنان است كه هميشه به يك معني نيستند. هر زبان آموزي در نخستين برخورد با واژههاي زبان دوم، معناي اوليه و فراگير واژه را فرا ميگيرد، بنابر اين طبيعي است هر گاه با آن واژه روبرو شود ـ در هر مقام و زماني ـ سعي ميكند معناي متداعي را به زور در گلوي واژه مبدأ بريزد. نتيجه اين كار، ارائه ترجمهاي نارسا، پرغلط و نامفهوم ميشود؛ بنابراين مترجم به علم اجمالي خود نبايد بسنده كند، بلكه بايد پيوسته منابع و مآخذ لغوي، تفسيري و... را در پيش رو داشته باشد، تا هرجا احساس كرد، معنايي سر از فرمان باز مي زند و در جاي خود نمينشيند، همت ورزد و معنايي برازنده از معاني گوناگون آن بيابد.
2. انتخاب برترين معادل: واژهاي كه تعداد زيادي همانند دارد، بايد اول نيك سنجيده شود و سبك و سنگين گردد اگر تمامي آن ها در جايگاه ما به كار ميآمد، از ميان آنها برترين ها را برگزيد؛ اما اگر به كار نميآمد، و همه معاني در جايگاه مورد نظر درست نمي باشند، در اين حال بايد به چند نكته توجه داشت:
الف. گاه واژه در زبان مبدأ داراي معاني بسياري است، به طوري كه لباس زبان مقصد، بر اندام واژه كوتاه ميآيد، مگر معاني، همه با هم آورده شوند. در اين صورت بايد تمام معاني را برگرداند. مثلاً واژة «كُفُور»[1] در بردارنده دو معناي ناسپاسي و انكار در كنار هم است؛ بنابر اين اگر آن را به يكي از آنها ترجمه كنند، نارسا خواهد شد.
ب. در بيشتر موارد معاني متعدد واژه، مشترك لفظي است، به طوري كه هر يك از آن معاني، به تنهايي ميتوانند ارائه شوند. در اين صورت بايد براي ترجمه تمام احتمالات را بررسي كنيم و آنگاه به تناسب مقام و سياق، بهترين را برگزينيم. حال اين بهترين نيز گاه ميتواند مشترك لفظي باشد، مانند: ترجمة «انفسنا و انفسكم»[2] به «خويشانمان و خويشانتان» كه واژة «خويش» مانند «نفس» دربردارنده هر دو معناي «خود» و «خويشاوند» است. و گاهي ميان دو معني در زبان مقصد، فرسنگها فاصله وجود دارد با كنكاش اين واژهها، نخست بايد معاني گوناگون آنها را لحاظ كرد و آنگاه معني صحيح را جا گزين کرد. البته بايد توجه داشت لفظي كه داراي معاني متعددي است، اگر يك آيه به معناي خاصي به كار رفت، در موارد ديگر نيز حتما به همان معني نمي باشد، مانند: واژة «يقين» كه گاه به معناي «قطع و اطمينان» است و گاه به معناي «مرگ».
3. ريشهيابي صحيح: در ترجمة مطلوب ريشهيابي صحيح كلمات بسيار مهم است. گاه كج فهمي در تشيخص ريشهها، ناسازگاريهايي پديد ميآورد. مثلاً ريشة «هدنا» در «انا هدنا اليك»[3] را، اگر به غلط از «هدي، يهدي» پنداشتيم، ترجمه ميشود «ما به سوي تو هدايت يافتهايم[4]...» حال آنكه اين واژه از خانوادة «هاد، يهود» است، يعني: «ما به سوي تو بازگشتهايم»[5]
واژه گزيني ترجمهها در سه مرحله انجام ميپذيرد كه در اينجا به اختصار اشاره مي کني:
الف. معادل ساختاري:[6] در اين مرحله مترجم قرآن بايد با تحليل سازهها و شناختي كه از ساختارهاي واژگاني و نحوي زبان عربي و زبان مقصد دارد، معادلهايي مناسب را برگزيند. برابريابي ساختاري مترجم قرآن بايد خود را در فضاي ادبي زبان قرآن قرار دهد و مجازها، استعارهها، آرايههاي ادبي و... را آن گونه كه هست، درك كند و به زبان مقصد برگرداند.
ب. معادل معنايي:[7] در اين سطح پيام و محتواي جمله در قالب زبان مقصد قرار ميگيرد. معادل ساختاري بيشتر در مواردي است كه مترجم ميخواهد، ساختار ادبي متن مبدأ (قرآن) را به زبان مقصد منتقل كند، مانند: مجاز و استعارهها؛ ولي معادل معنايي، فراتر از معادل ساختاري، است و به عبارت ديگر معادل ساختاري مكمل معادل معنايي است و در ترجمة قرآن هر دو بايد لحاظ گردند.
ج. معادل كنشي:[8] با لحاظ برابر گذاري كنشي، مسائل فرامتني مورد نظر قرآن نيز، در شريان ترجمه جريان مييابد و به وسيله آن در ترجمه روح و نشاط ميبخشد، يك نمونه از موارد اين نوع برابر گذاري حفظ لحن آيات است. برقراري تعادل ترجمهاي در اين مرحله كمي دشوار است، ولي انجام آن ترجمه را غني ميسازد. البته مترجم قرآن به هيچ وجه نبايد حس شخصي خود نسبت به يك لفظ را، در برابريابي واژهها دخالت دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آموزش ترجمه و مفاهيم قرآن، مسعود وکيل.
2. روش ترجمه آسان قرآن، ابوالفضل بهرامپور.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسراء/ 89.
[2] . آلعمران/ 61.
[3] . اعراف/ 156.
[4] . ترجمة الهي قمشهاي، ص170 و ترجمه مغري.
[5] . ترجمههاي فولادوند، ص170؛ خواجوي، ص64؛ خرمشاهي، ص170؛ آيتي، ص176؛ و سيدرضا سراج، دهلوي، فيض الاسلام، كاويانپور، مجتبوي، مصباحزاده، پورجوادي، ياسري، مكارم شيرازي، شعراني، اشرفي تبريزي و...
[6] . structural equiralence.
[7] . semantic equiralence.
[8] . pragmatic equiralence.
واژهگزيني يا معادليابي، آن است كه: «مترجم، عبارت متن اصلي را با موقعيتي مشابه در زبان مقصد، مقايسه كند و مضمون آن عبارت را با لغت، اصطلاح يا تمثيلي متفاوت بازگويد، به طوري كه ترجمه، همان تأثيري را در خوانندة ايجاد كند كه متن اصلي آن تأثير را در خواننده ايجاد مي کند.» هيچ واژهاي در زبان مقصد معادل همانند کاملا مطابقي ندارد. واژههاي همانند مثل دسته كليدي هستند كه برخي از آنها به هيچ وجه در قفل نميروند، پارهاي از آنها وارد قفل ميشوند، اما كاري از آنها ساخته نيست و اندكي از آنها به راحتي درون قفل ميلغزند و آن را باز مي کنند. مترجم ماهر بايد واژههاي دسته سوم را از ميان هزاران واژه زبان مقصد برگزيند، و آنها را در برابر واژه زبان مبدأ قرار دهد.
اصول واژه گزيني:
واژه گزيني اصول متعددي دارد كه پارهاي از آنها را بيان ميكنيم:
1. تكيه نكردن بر پيشينههاي ذهني: مترجم قرآن در آنجا كه به معناي واژهاي علم اجمالي دارد، نبايد به ذهنيات خود تكيه ورزد. واژههاي زبان مبدأ طبعشان چنان است كه هميشه به يك معني نيستند. هر زبان آموزي در نخستين برخورد با واژههاي زبان دوم، معناي اوليه و فراگير واژه را فرا ميگيرد، بنابر اين طبيعي است هر گاه با آن واژه روبرو شود ـ در هر مقام و زماني ـ سعي ميكند معناي متداعي را به زور در گلوي واژه مبدأ بريزد. نتيجه اين كار، ارائه ترجمهاي نارسا، پرغلط و نامفهوم ميشود؛ بنابراين مترجم به علم اجمالي خود نبايد بسنده كند، بلكه بايد پيوسته منابع و مآخذ لغوي، تفسيري و... را در پيش رو داشته باشد، تا هرجا احساس كرد، معنايي سر از فرمان باز مي زند و در جاي خود نمينشيند، همت ورزد و معنايي برازنده از معاني گوناگون آن بيابد.
2. انتخاب برترين معادل: واژهاي كه تعداد زيادي همانند دارد، بايد اول نيك سنجيده شود و سبك و سنگين گردد اگر تمامي آن ها در جايگاه ما به كار ميآمد، از ميان آنها برترين ها را برگزيد؛ اما اگر به كار نميآمد، و همه معاني در جايگاه مورد نظر درست نمي باشند، در اين حال بايد به چند نكته توجه داشت:
الف. گاه واژه در زبان مبدأ داراي معاني بسياري است، به طوري كه لباس زبان مقصد، بر اندام واژه كوتاه ميآيد، مگر معاني، همه با هم آورده شوند. در اين صورت بايد تمام معاني را برگرداند. مثلاً واژة «كُفُور»[1] در بردارنده دو معناي ناسپاسي و انكار در كنار هم است؛ بنابر اين اگر آن را به يكي از آنها ترجمه كنند، نارسا خواهد شد.
ب. در بيشتر موارد معاني متعدد واژه، مشترك لفظي است، به طوري كه هر يك از آن معاني، به تنهايي ميتوانند ارائه شوند. در اين صورت بايد براي ترجمه تمام احتمالات را بررسي كنيم و آنگاه به تناسب مقام و سياق، بهترين را برگزينيم. حال اين بهترين نيز گاه ميتواند مشترك لفظي باشد، مانند: ترجمة «انفسنا و انفسكم»[2] به «خويشانمان و خويشانتان» كه واژة «خويش» مانند «نفس» دربردارنده هر دو معناي «خود» و «خويشاوند» است. و گاهي ميان دو معني در زبان مقصد، فرسنگها فاصله وجود دارد با كنكاش اين واژهها، نخست بايد معاني گوناگون آنها را لحاظ كرد و آنگاه معني صحيح را جا گزين کرد. البته بايد توجه داشت لفظي كه داراي معاني متعددي است، اگر يك آيه به معناي خاصي به كار رفت، در موارد ديگر نيز حتما به همان معني نمي باشد، مانند: واژة «يقين» كه گاه به معناي «قطع و اطمينان» است و گاه به معناي «مرگ».
3. ريشهيابي صحيح: در ترجمة مطلوب ريشهيابي صحيح كلمات بسيار مهم است. گاه كج فهمي در تشيخص ريشهها، ناسازگاريهايي پديد ميآورد. مثلاً ريشة «هدنا» در «انا هدنا اليك»[3] را، اگر به غلط از «هدي، يهدي» پنداشتيم، ترجمه ميشود «ما به سوي تو هدايت يافتهايم[4]...» حال آنكه اين واژه از خانوادة «هاد، يهود» است، يعني: «ما به سوي تو بازگشتهايم»[5]
واژه گزيني ترجمهها در سه مرحله انجام ميپذيرد كه در اينجا به اختصار اشاره مي کني:
الف. معادل ساختاري:[6] در اين مرحله مترجم قرآن بايد با تحليل سازهها و شناختي كه از ساختارهاي واژگاني و نحوي زبان عربي و زبان مقصد دارد، معادلهايي مناسب را برگزيند. برابريابي ساختاري مترجم قرآن بايد خود را در فضاي ادبي زبان قرآن قرار دهد و مجازها، استعارهها، آرايههاي ادبي و... را آن گونه كه هست، درك كند و به زبان مقصد برگرداند.
ب. معادل معنايي:[7] در اين سطح پيام و محتواي جمله در قالب زبان مقصد قرار ميگيرد. معادل ساختاري بيشتر در مواردي است كه مترجم ميخواهد، ساختار ادبي متن مبدأ (قرآن) را به زبان مقصد منتقل كند، مانند: مجاز و استعارهها؛ ولي معادل معنايي، فراتر از معادل ساختاري، است و به عبارت ديگر معادل ساختاري مكمل معادل معنايي است و در ترجمة قرآن هر دو بايد لحاظ گردند.
ج. معادل كنشي:[8] با لحاظ برابر گذاري كنشي، مسائل فرامتني مورد نظر قرآن نيز، در شريان ترجمه جريان مييابد و به وسيله آن در ترجمه روح و نشاط ميبخشد، يك نمونه از موارد اين نوع برابر گذاري حفظ لحن آيات است. برقراري تعادل ترجمهاي در اين مرحله كمي دشوار است، ولي انجام آن ترجمه را غني ميسازد. البته مترجم قرآن به هيچ وجه نبايد حس شخصي خود نسبت به يك لفظ را، در برابريابي واژهها دخالت دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آموزش ترجمه و مفاهيم قرآن، مسعود وکيل.
2. روش ترجمه آسان قرآن، ابوالفضل بهرامپور.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسراء/ 89.
[2] . آلعمران/ 61.
[3] . اعراف/ 156.
[4] . ترجمة الهي قمشهاي، ص170 و ترجمه مغري.
[5] . ترجمههاي فولادوند، ص170؛ خواجوي، ص64؛ خرمشاهي، ص170؛ آيتي، ص176؛ و سيدرضا سراج، دهلوي، فيض الاسلام، كاويانپور، مجتبوي، مصباحزاده، پورجوادي، ياسري، مكارم شيرازي، شعراني، اشرفي تبريزي و...
[6] . structural equiralence.
[7] . semantic equiralence.
[8] . pragmatic equiralence.