پرسش :
چه كار كنيم كه دلمان از معاصى خالى شود؟ و حب امور بالاتر در آن جاى گيرد؟
پاسخ :
خطا و گناه آدمى، ريشه در دنيا دوستى و گرايش افراطى به لذتهاى مادى و طبيعى آن دارد: «حب الدنيا رأس كل خطيئة» بنابراين اگر كسى بخواهد دلش را از گناه خالى كند، بايد با ريشه و منشأ آن بستيزد و بكوشد كه از شدت محبت دنيا در دلش بكاهد و گرايش به لذتهاى طبيعى را در نفس خويش تعديل نمايد. كه اگر چنين كند و به استعانت خداى متعال، در اين كار سترگ موفقيتى به دست آورد مىتوان دلش را از گناه خالى كند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولياى او را جايگزين نمايد.
اما اينكه چرا انسان به دنيا گرايش دارد، بدين جهت است: روحى كه داراى ويژگى گرايش به فضايل است، ابتدا در قالب جسمى مىگنجد كه از جنس دنيا و ماده است. در واقع روح متعالى در جوار جسمى قرار مىگيرد كه خود به خود به ماديات و محسوسات گرايش و با آنها سر و كار دارد.
به همين جهت تهذيب نفس يا خود سازى، در ابتداى حركت به سمت تكامل روحى و معنوى ضرورى است. چنان كه خداوند مىفرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها)(1) هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرد رستگار شده و آن كس كه نفس خود را به گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است.
تهذيب و خود سازى، شخص را از گرداب نفس بيرون آورده، موانع ترقى و كمال را از مسير او برمى دارد و تا زمانى كه وى سرگرم حجابها و درگير موانع است، راهى به معدن معرفت و چشمه توحيد و اخلاق پسنديده نخواهد برد.
امام راحل در «محرم راز» به زيبايى اين معنا را به قالب نظم كشيده است:
آنكه سر در كوى او نگذاشته آزاده نيست آنكه جان نفكنده در درگاه او دلداده نيست
تا اسير رنگ و بويى بوى دلبر نشنوى هر كه اين اغلال در جانش بود آماده نيست
(2)
هدف از تهذيب نفس، كنار زدن حجابها و پرده هايى است كه ميان انسان و فطرت او مانع گرديده و اجازه تبلور و تجلى به آينه خدانماى فطرت را نمى دهد. اين پردهها و حجابها برگرفته از گناهان، غفلتها و فرو رفتن در عالم ماده و ماديات و فراموش كردن خداو آخرت و عالم ملكوت است. تمام دستورات و احكامى كه در شرع مقدس وارد شده، همگى هدف واحدى را دنبال مىكند و آن كمرنگ كردن و يا كنار زدن اين حجابها و درخشش گوهر فطرت و حقيقت انسان است كه در زير خروارها گرد و خاك غفلت و عصيان مدفون گشته است.
ياد و ذكر الهى و نماز و روزه و ساير عبادت هايى كه در شريعت مقدس بر آن تأكيد گرديده، همگى در راستاى تحقق بخشيدن به هدف فوق است. ميزان تأثير اين اعمال بستگى كامل به زمينههاى قبلى و توجه و اخلاص افراد دارد و به همين سبب نماز و روزه و ساير عبادات در افراد تأثيرات كاملًا مختلفى دارد. ممكن است يك نماز دو ركعتىفردى را تا عرش و ملكوت بالا ببرد و به او نورانيت و صفاى زيادى ببخشد، در حالى كه گاهى نماز پنجاه يا شصت ساله شخصى ديگر، تأثيرى ملموس در زندگى او ندارد چون رفع موانع نكرده است پرهيز از امورى كه با اين عبادات منافات دارد و اثر آنها را خنثى مىسازد، از امور بسيار مهم است همانند دو نفر مريض كه هر دو به دستور دكتر عمل كرده و داروهاى خود را به موقع مىخورند ولى يكى از چيزهاى زيان بار پرهيز مىكند و ديگرى بى پروا است و اهل پرهيز نمى باشد، در اين صورت سفارش و نسخه پزشك براى دومى بى اثر يا كم اثر است.
امام خمينى (ره) در كتاب آداب الصلاة مطلب بسيار زيبا و كاملى در اين زمينه دارند:
بايد دانست كه به حسب فطرت و جبلّت، قلب به هر چه علاقه و محبت پيدا كرد، قبله توجه آن همان محبوب است و اگر اشتغال به امرى مانع از تفكر در حال محبوب و جمال مطلوب شود به مجرد آنكه آن اشتغال كم شود و آن مانع از ميان برخيزد، فورا قلب به سوى محبوب خود پرواز نموده، متعلق به دامن آن شود. اهل معارف و صاحبان جذبه الهيه، اگر داراى قوت قلب باشند و متمكن در جذبه و حب باشند، در هر مرآتى جمال محبوب و در هر موجودى كمال مطلوب را مشاهده نمايند.
حضرت على (ع) فرمود:
و نديدم چيزى را مگر اينكه خداى را در آن و با آن مشاهده كردم: «و ما رأيت شيئا الا [و] رأيت الله فيه و معه». آنان كه حب مال و رياست و شرف در دل آنها است، در خواب نيز مطلوب خود را مىبينند و در بيدارى به فكر محبوب خود به سر مىبرند. بر انسان عاقل علاقهمند به سعادت خود لازم است اين درخت را از دل ريشه كن كند.
در روايتى آمده است مولاى عارفان على (ع) جابر بن عبدالله را ديد كه آهى بر كشيد. فرمودند: اى جابر براى دنيا آه مىكشى؟ جابر عرض كرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر لذتهاى دنيا در هفت چيز است: خوردنى، آشاميدنى، پوشيدنى، آميزشى، سوار شدنى، بوييدنى و شنيدنى. لذيذترين خوردنى عسل است و آن آب دهان حشرهاى باشد: گواراترين آشاميدنى آب است كه بر خاك روان است بهترين پوشيدنى ابريشم است و آن از آب دهان كرمى باشد برترين همبستر شدنى زنانند كه از زشتترين عضو آنان خواسته مىشود بهترين سوار شدنى، اسب است و آن كشنده است ارزشمندترين بوييدنى مشك است و آن خون ناف حيوانى باشد بهترين شنيدنىها غنا و آواز است كه آن هم گناه باشد پس آدم خردمند براى چيزهايى با اين اوصاف هرگز آه نمىكشد. جابر بن عبدالله مىگويد: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنيا بر دلم خطور نكرد».(3)
سپس امام راحل (ره) در بيان راه عملى علاج فرموده است: «و طريق علاج عملى آن است كه معامله به ضد كند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط يد و صدقات واجبه و مستحبه، ريشه آن را از دل بكند و يكى از بزرگان فرموده است: دنيا بسان اندامى است كه سر آن كبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ريا و خودنمايى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بىخبرى، بودش نيستى و ثمرهاش زوال است. پس هر كس آن را دوست گيرد، كبر و خودبينى به او دهد و به هر كه نيكوش پندارد، حرص و ولع ارزانى كند و كسى را كه طالب او گردد به آز و طمع در اندازد و بر كسى كه او را بستايد، جامه ريا پوشاند و كسى را كه اراده آن كند، گرفتار عجب و خودبينى كند و كسى را كه به او اعتماد كند، غافل سازد و كسى را كه متاعهاى او پسند وى افتد، نابود سازد و كسى را كه متاعهاى دنيوى جمع كند و بخل بورزد به جايگاه و قرارگاهش، آتش، روانه كند».(4)
سرّ دادن صدقات همين كم شدن علاقه به دنيا است از اين رو مستحب است كه انسان چيزى را كه دوست مىدارد و مورد علاقهاش است، صدقه دهد. بايد انسان بداند كه دنيا طورى است كه هر چه آن را بيشتر تعقيب كند و در صدد تحصيل آن باشد، علاقهاش به آن بيشتر شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد گويى انسان طالب چيزى است كه به دست او نيست گمان مىكند طالب فلان حد از دنيا است تا آن را ندارد تعقيبش مىكند و در راه آن تحمل مشاق مىكند و خود را به مهالك مىاندازد. همين كه آن حد از دنيا را به دست آورد، براى او يك امر عادى مىشود و عشق و علاقهاش مربوط مىشود به چيز ديگرى كه بالاى آن است و خود را براى آن به زحمت و مشقت مىاندازد و هيچ گاه عشقش فرو ننشيند، بلكه هر دم روز افزون شود و زحمت و تعبش بيشتر گردد و اين فطرت و جبلت را هرگز وقوفى نيست و اهل معرفت با اين فطرت، اثبات بسيارى از معارف كنند كه بيان آن از حوصله اين اوراق خارج است و اشاره به بعضى از اين مطالب در احاديث شريفه شده است، چنانكه در كافى شريف از حضرت باقرالعلوم (ع) روايت نموده كه «مثل حريص به دنيا مثل كرم ابريشم است كه هر چه به دور خود آن را بيشتر مىپيچد از خلاص شدن دورتر شود تا آنكه از اندوه بميرد» و از حضرت صادق (ع) مروى است كه «مثل دنيا مثل آب دريا است كه هر چه انسان تشنه از آن بخورد تشنهتر گردد تا او را بكشد».(5)
پىنوشت
(1) شمس (91)، آيه 9 و 10.
(2) محرم راز، ص 55، مؤسسه نشر آثار امام.
(3) ميزان الحكمه، ح 6058.
(4) مصباح الشريعه، باب 32، فى صفه الدنيا.
(5) آداب الصلاة، باب 12.
خطا و گناه آدمى، ريشه در دنيا دوستى و گرايش افراطى به لذتهاى مادى و طبيعى آن دارد: «حب الدنيا رأس كل خطيئة» بنابراين اگر كسى بخواهد دلش را از گناه خالى كند، بايد با ريشه و منشأ آن بستيزد و بكوشد كه از شدت محبت دنيا در دلش بكاهد و گرايش به لذتهاى طبيعى را در نفس خويش تعديل نمايد. كه اگر چنين كند و به استعانت خداى متعال، در اين كار سترگ موفقيتى به دست آورد مىتوان دلش را از گناه خالى كند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولياى او را جايگزين نمايد.
اما اينكه چرا انسان به دنيا گرايش دارد، بدين جهت است: روحى كه داراى ويژگى گرايش به فضايل است، ابتدا در قالب جسمى مىگنجد كه از جنس دنيا و ماده است. در واقع روح متعالى در جوار جسمى قرار مىگيرد كه خود به خود به ماديات و محسوسات گرايش و با آنها سر و كار دارد.
به همين جهت تهذيب نفس يا خود سازى، در ابتداى حركت به سمت تكامل روحى و معنوى ضرورى است. چنان كه خداوند مىفرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها)(1) هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرد رستگار شده و آن كس كه نفس خود را به گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است.
تهذيب و خود سازى، شخص را از گرداب نفس بيرون آورده، موانع ترقى و كمال را از مسير او برمى دارد و تا زمانى كه وى سرگرم حجابها و درگير موانع است، راهى به معدن معرفت و چشمه توحيد و اخلاق پسنديده نخواهد برد.
امام راحل در «محرم راز» به زيبايى اين معنا را به قالب نظم كشيده است:
آنكه سر در كوى او نگذاشته آزاده نيست آنكه جان نفكنده در درگاه او دلداده نيست
تا اسير رنگ و بويى بوى دلبر نشنوى هر كه اين اغلال در جانش بود آماده نيست
(2)
هدف از تهذيب نفس، كنار زدن حجابها و پرده هايى است كه ميان انسان و فطرت او مانع گرديده و اجازه تبلور و تجلى به آينه خدانماى فطرت را نمى دهد. اين پردهها و حجابها برگرفته از گناهان، غفلتها و فرو رفتن در عالم ماده و ماديات و فراموش كردن خداو آخرت و عالم ملكوت است. تمام دستورات و احكامى كه در شرع مقدس وارد شده، همگى هدف واحدى را دنبال مىكند و آن كمرنگ كردن و يا كنار زدن اين حجابها و درخشش گوهر فطرت و حقيقت انسان است كه در زير خروارها گرد و خاك غفلت و عصيان مدفون گشته است.
ياد و ذكر الهى و نماز و روزه و ساير عبادت هايى كه در شريعت مقدس بر آن تأكيد گرديده، همگى در راستاى تحقق بخشيدن به هدف فوق است. ميزان تأثير اين اعمال بستگى كامل به زمينههاى قبلى و توجه و اخلاص افراد دارد و به همين سبب نماز و روزه و ساير عبادات در افراد تأثيرات كاملًا مختلفى دارد. ممكن است يك نماز دو ركعتىفردى را تا عرش و ملكوت بالا ببرد و به او نورانيت و صفاى زيادى ببخشد، در حالى كه گاهى نماز پنجاه يا شصت ساله شخصى ديگر، تأثيرى ملموس در زندگى او ندارد چون رفع موانع نكرده است پرهيز از امورى كه با اين عبادات منافات دارد و اثر آنها را خنثى مىسازد، از امور بسيار مهم است همانند دو نفر مريض كه هر دو به دستور دكتر عمل كرده و داروهاى خود را به موقع مىخورند ولى يكى از چيزهاى زيان بار پرهيز مىكند و ديگرى بى پروا است و اهل پرهيز نمى باشد، در اين صورت سفارش و نسخه پزشك براى دومى بى اثر يا كم اثر است.
امام خمينى (ره) در كتاب آداب الصلاة مطلب بسيار زيبا و كاملى در اين زمينه دارند:
بايد دانست كه به حسب فطرت و جبلّت، قلب به هر چه علاقه و محبت پيدا كرد، قبله توجه آن همان محبوب است و اگر اشتغال به امرى مانع از تفكر در حال محبوب و جمال مطلوب شود به مجرد آنكه آن اشتغال كم شود و آن مانع از ميان برخيزد، فورا قلب به سوى محبوب خود پرواز نموده، متعلق به دامن آن شود. اهل معارف و صاحبان جذبه الهيه، اگر داراى قوت قلب باشند و متمكن در جذبه و حب باشند، در هر مرآتى جمال محبوب و در هر موجودى كمال مطلوب را مشاهده نمايند.
حضرت على (ع) فرمود:
و نديدم چيزى را مگر اينكه خداى را در آن و با آن مشاهده كردم: «و ما رأيت شيئا الا [و] رأيت الله فيه و معه». آنان كه حب مال و رياست و شرف در دل آنها است، در خواب نيز مطلوب خود را مىبينند و در بيدارى به فكر محبوب خود به سر مىبرند. بر انسان عاقل علاقهمند به سعادت خود لازم است اين درخت را از دل ريشه كن كند.
در روايتى آمده است مولاى عارفان على (ع) جابر بن عبدالله را ديد كه آهى بر كشيد. فرمودند: اى جابر براى دنيا آه مىكشى؟ جابر عرض كرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر لذتهاى دنيا در هفت چيز است: خوردنى، آشاميدنى، پوشيدنى، آميزشى، سوار شدنى، بوييدنى و شنيدنى. لذيذترين خوردنى عسل است و آن آب دهان حشرهاى باشد: گواراترين آشاميدنى آب است كه بر خاك روان است بهترين پوشيدنى ابريشم است و آن از آب دهان كرمى باشد برترين همبستر شدنى زنانند كه از زشتترين عضو آنان خواسته مىشود بهترين سوار شدنى، اسب است و آن كشنده است ارزشمندترين بوييدنى مشك است و آن خون ناف حيوانى باشد بهترين شنيدنىها غنا و آواز است كه آن هم گناه باشد پس آدم خردمند براى چيزهايى با اين اوصاف هرگز آه نمىكشد. جابر بن عبدالله مىگويد: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنيا بر دلم خطور نكرد».(3)
سپس امام راحل (ره) در بيان راه عملى علاج فرموده است: «و طريق علاج عملى آن است كه معامله به ضد كند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط يد و صدقات واجبه و مستحبه، ريشه آن را از دل بكند و يكى از بزرگان فرموده است: دنيا بسان اندامى است كه سر آن كبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ريا و خودنمايى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بىخبرى، بودش نيستى و ثمرهاش زوال است. پس هر كس آن را دوست گيرد، كبر و خودبينى به او دهد و به هر كه نيكوش پندارد، حرص و ولع ارزانى كند و كسى را كه طالب او گردد به آز و طمع در اندازد و بر كسى كه او را بستايد، جامه ريا پوشاند و كسى را كه اراده آن كند، گرفتار عجب و خودبينى كند و كسى را كه به او اعتماد كند، غافل سازد و كسى را كه متاعهاى او پسند وى افتد، نابود سازد و كسى را كه متاعهاى دنيوى جمع كند و بخل بورزد به جايگاه و قرارگاهش، آتش، روانه كند».(4)
سرّ دادن صدقات همين كم شدن علاقه به دنيا است از اين رو مستحب است كه انسان چيزى را كه دوست مىدارد و مورد علاقهاش است، صدقه دهد. بايد انسان بداند كه دنيا طورى است كه هر چه آن را بيشتر تعقيب كند و در صدد تحصيل آن باشد، علاقهاش به آن بيشتر شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد گويى انسان طالب چيزى است كه به دست او نيست گمان مىكند طالب فلان حد از دنيا است تا آن را ندارد تعقيبش مىكند و در راه آن تحمل مشاق مىكند و خود را به مهالك مىاندازد. همين كه آن حد از دنيا را به دست آورد، براى او يك امر عادى مىشود و عشق و علاقهاش مربوط مىشود به چيز ديگرى كه بالاى آن است و خود را براى آن به زحمت و مشقت مىاندازد و هيچ گاه عشقش فرو ننشيند، بلكه هر دم روز افزون شود و زحمت و تعبش بيشتر گردد و اين فطرت و جبلت را هرگز وقوفى نيست و اهل معرفت با اين فطرت، اثبات بسيارى از معارف كنند كه بيان آن از حوصله اين اوراق خارج است و اشاره به بعضى از اين مطالب در احاديث شريفه شده است، چنانكه در كافى شريف از حضرت باقرالعلوم (ع) روايت نموده كه «مثل حريص به دنيا مثل كرم ابريشم است كه هر چه به دور خود آن را بيشتر مىپيچد از خلاص شدن دورتر شود تا آنكه از اندوه بميرد» و از حضرت صادق (ع) مروى است كه «مثل دنيا مثل آب دريا است كه هر چه انسان تشنه از آن بخورد تشنهتر گردد تا او را بكشد».(5)
پىنوشت
(1) شمس (91)، آيه 9 و 10.
(2) محرم راز، ص 55، مؤسسه نشر آثار امام.
(3) ميزان الحكمه، ح 6058.
(4) مصباح الشريعه، باب 32، فى صفه الدنيا.
(5) آداب الصلاة، باب 12.