بالا گرفتن اختلافات میان پاکستان و افغانستان
"پاکستان در جریان حملات هوایی به افغانستان ۴۶ نفر را کشت! " با توجه به شرایط خاص منطقه و کشتار وحشیانه مردم غزه، فلسطین و لبنان توسط رژیم صهیونی، این خبر شوک بزرگی را به جهانیان وارد کرد.البته دولتمردان پاکستان مدعی شدهاند که تنها رهبران طالبان را کشتهاند؛ اما این موضوع با واقعیت تفاوت دارد. حائز اهمیت آنکه این نخستین باری نیست که رهبران این کشورها به جان یکدیگر میافتند و به بهانه کشتن تروریستها، مردم بیدفاع را قتل عام میکنند.
ریشه منازعات میان پاکستان و افغانستان
طی هفتههای اخیر با تحریک طالبان پاکستان؛ اختلافات و درگیریهایی میان افغانستان و پاکستان رخ داده است که با توجه به شرایط خاص منطقه، نگرانیهای گسترده و همهجانبهای را به دنبال داشته است. حائز اهمیت آنکه؛ کشور پاکستان نقش اساسی در ظهور و ثبات حکومتی طالبان در دهه 1990 داشت و سالها به طور همهجانبه از این گروه حمایت کرده است.در این میان باید توجه داشت که پیش از روی کار آمدن و قدرتافزایی طالبان در افغانستان در سال 2021، پاکستان یکی از متحدان اصلی و استراتژیک این گروه محسوب میشد که مأمن و منبع لجستیکی آنها را در طول جنگهای منتهی به قدرت، فراهم کرد و از این طریق جایگاهی استراتژیک در منطقه به دست آورده بود.
از سال 2021 به بعد و با ایجاد تنش و روابط خصمانه ناشی از اختلافات امنیتی، سیاسی و استراتژیک میان این دو کشور؛ روابط میان آنها به طور چشمگیری تغییر کرده است. در حالی که پاکستان تجدید حیات طالبان را به عنوان یک پیروزی استراتژیک بالقوه در نظر داشت، پیامدهای بازگشت این گروه خلاف آن را ثابت کرد چرا که خطوط گسل عمیق در روابط آنها، منافع متضاد و ادعای استقلال و ملی گرایی طالبان، اتحاد آنها را به یک رابطه خصمانه تبدیل کرده و دو کشور را وارد دور جدیدی از منازعات کرده است.
بررسیها نشان میدهد که اختلافات پاکستان و عمیقتر از مسئله طالبان و تروریستهاست و این موضوع فقط بهانهای تا این کشورها به خواستههای خود برسند. روابط این دو کشور را از زمان تشکیل پاکستان میتوان در قالب سه موضوع اساسی معاهده دیورند، طالبان و آب بررسی کرد.
معاهده دیورند
به گ.اه تاریخ؛ مرزهای سیاسی کشور افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده است که بر سر بازی قدرت کشورهای انگلستان و روسیه در قرن ۱۹ ایجاد شده است و طی آن؛ افغانستان به عنوان حائل میان انگلستان و روسیه تعیین شده است. در سال ۱۸۹۳ و بر اساس امضای عهدنامه، خط مرزی موسوم به "دیورند" عملاً منطقه بزرگ ساکنان پشتون، معروف به "پشتونستان" را بین افغانستان و هند بریتانیایی تقسیم کرد که بعدها تحت حاکمیت پاکستان قرار گرفت.در این راستا باید توجه داشت که کشور پاکستان با همین نوار مرزی (دیورند) از افغانستان جدا میشود. با تقسیم این خط فرضی؛ قبایل پشتون و بلوچ از هم جدا شدند که زمینه اختلافات و منازعات گستردهای را فراهم کرد، به طوری که مرزهای پاکستان هرگز توسط افغانستان به رسمیت شناخته نشد.
اما بعد از تشکیل دولت مستقل پاکستان، افغانستان تمام تلاش خود را به کار گرفت تا با سوءاستفاده از فضای متشنج و اختلافات داخلی این کشور، مناطق تجزیه شده بر اساس معاهده "دیورند" را بار دیگر به خاک خود بیفزاید؛ اما بنا به شرایط حاکم در آن دوران؛ موفق به تحقق این مهم نشد و این اتفاق اولین ریشههای دشمنی میان دولتمردان و حاکمان این دو کشور قلمداد میشود.
خط مرزی دیورند
باید این حقیقت را پذیرفت که به رسمیت شناختن خط مرزی دیورند برای سردمداران افغانستان باعث از دستدادن نصف اراضی پشتون نشین و بیش از نیمی از جمعیت بزرگترین قوم این کشور میشد. از این رو این معاهده برای هیچ یک از رژیمهایی که در افغانستان بر سرکار آمدند مورد قبول واقع نشد.پس از کودتای طرفداران حکومت شوروی در افغانستان و سقوط دولت داوود خان، پاکستان بر آن شد تا ضمن برقراری تعامل با دولت افغانستان، آن را به رسمیت بشناسد؛ اما این روند دیری نپایید چرا که رهبران جدید افغانستان با جدیت بیشتری بر سر عهد خود مبنی بر به رسمیت نشناختن این مهم ماندند.
در اواسط سال ۱۳۶۷ هجری شمسی، آخرین واحدهای ارتش شوروی از افغانستان خارج شدند و با اضمحلال دولت در افغانستان، این کشور عملاً به صحنه بازی برای قدرتهای مختلف بینالمللی تبدیل شد.
در چنین شرایطی؛ گروه طالبان از بطن گروههای مبارز و مجاهد آن روزگار به وجود آمد و به سرعت برای پاکستان از ارزش بسیاری برخوردار شد.
سیاستهای پاکستان و افغانستان بعد از حمله ۱۱ سپتامبر در قبال یکدیگر غیرشفاف و متناقض بوده است و هرازچندگاهی این دو کشور یکدیگر را به حمایت از تروریستها متهم میکنند و همین موضوع بازدارنده روابط حسنه میان آنها بوده است.
پس از خروج رسمی ارتش آمریکا، طالبان دوباره در افغانستان کنترل امور را به دست گرفت و پاکستان که تصور میکرد میتواند زمام امور را به دست گیرد، در این پروژه نیز ناکام ماند.
ماجرای اهمیت آب!
پس از سال ۲۰۰۳، ساخت سدهای مخزنی بر روی رودخانهها، بهمنظور توسعه و کاستن از شدت ناامنی در دستور کار دولت افغانستان قرار گرفت. به همین دلیل کنترل و مهار آب در سرشاخههای رود هیرمند و کابل به اولویت اصلی تبدیل شد. از سوی دیگر نیز وابستگی بخشی از ایران به آب هیرمند و پاکستان به رودخانه کابل باعث شده بود که این حوضهها برای این کشورها نیز مهم باشد.باید توجه داشت که رودخانه کابل، قریب به ۱۷ درصد از آب مصرفی پاکستان را تشکیل میدهد از کوههای هندوکش افغانستان سرچشمه میگیرد و موضوع اساسی این است که اگر دولت افغانستان بخواهد کنترل سرچشمه را با ساخت سد در دست بگیرد، بیش از دو سوم مناطق پاکستان با کمبود آب و تبعات غیر قابل جبران آن مواجه خواهند شد.
از دیگر سو؛ با به قدرت رسیدن گروه طالبان در افغانستان، این گروه برای جلب حمایتهای داخلی، اقدام به ساخت سد آبی برقی بر روی "رودخانه کنر" کرده است که این مهم نیز زمینه درگیری با پاکستان را فراهم کرده است.
سخن پایانی:
اختلافات میان پاکستان و افغانستان به موضوع طالبان و گروههای تروریستی محدود نمیشود و ریشه در مسائل عمیقتری مانند مرزهای تاریخی و هویت ملی دارد و موضوع آب و حقابه آن که این روزها به چالش افغانستان و سایر کشورها تبدیل شده است بر روی اختلاف پاکستان و این کشور نیز سایه انداخته است و هر کدام از آنها برای اثبات ادعای خود از روشهای مختلفی مانند تحریکها تروریستها و حمله هوایی استفاده میکنند.آنچه که اجمالاً گفته شد، عواملی است که زمینه تیرگی روابط بین دو کشور افغانستان و پاکستان را ایجاد کرده و این روند؛ سطح تنشهای منطقهای را افزایش و زمینه جولان دهی بیگانگان، بالاخص آمریکا و متحدانش را فراهم آورد و دود این آتش به چشم تمام کشورهای منطقه برود.