پرسش :
عبادت و بندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) چگونه بوده است؟
پاسخ :
صحيفه ى تاريخ، تا به حال شاهد عبادتهايى بس شگفت از اولياى الهى بوده است. در ميان تمامى عبادتها، آنچه به صفحات تاريخ زينت و جلوه اى بى نظير بخشيده، عبادتهاى بانوى بزرگوارى است كه در اوج جوانى، مايه ى فخر و مباهات عابدان گرديده است. اين عابده ى بى همتا، هموست كه در وصف عبادتش چنين آمده است:
در تمام دنيا، عابدتر از فاطمه عليهاالسلام يافت نمى شود؛ او به حدى براى عبادت برپا مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد. [ قال الحسن البصرى: ما كان فى الدنيا اعبد من فاطمة. كانت تقوم حتى تتورم قدماها. بحارالانوار: ج 43، ص 75، روايت 62. ] بارى، عبادتهايى كه از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، گزارش شده است با آنچه تا به حال ديده يا شنيده ايم، بسيار متفاوت است. آن حضرت در دوران كوتاه عمرشان، با عبادت هايى بى نظير به فتح رفيع ترين قله هاى بندگى و عبوديت نايل آمدند؛ به گونه اى كه عبادات ايشان با عبادتهاى انبياء، اوليا و ديگر دوستان خداوند، چه از لحاظ كميت و چه از لحاظ كيفيت، قابل مقايسه نيست.
توصيف كميت و كيفيت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام كارى است وراى امكان كه جز از عهده ى خداوند و برگزيدگان خاص او بر نمى آيد.
در عظمت عبادت او همين بس كه خداوند عالميان به وصف عبادات او و يگانه كفو و همتايش، [ رسول الله صلى الله عليه و آله: و الله ما كان لفاطمه كفو غير على. بحارالانوار: ج 43، ص 107، روايت 22. ] على عليه السلام مى پردازد. آرى، اوج عبادت آن حضرت، در آخرين آيات سوره ى آل عمران، از كلام خداوند رحمان، جلوه نموده است: الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الأرض...؛ [ آل عمران (3): 195-191. ] آنان كه خداى را [در همه حال؛] ايستاده، نشسته و خفته بر پهلوهاشان ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند.... [ [ پس از هجرت فرار گونه ى پيامبر اكرم (ص) از مكه، على (ع) در پى مأموريتى كه از جانب پيامبر دريافت كرده بود بلافاصله به همراه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام و تنى چند از زنان و ضعيفان، كاروانى ترتيب داد و شتابان به سوى مدينه سرعت گرفت. مشركان مكه كه از كف دادن پيامبر، خشمشان را برانگيخته بود، تصميم گرفتند كه آنان را از ميانه ى راه بازگردانند و به گروگانشان گيرند؛ اما شجاعت و مردانگى حضرت على عليه السلام، داغ اين آرزو را بر دلهايشان نهاد و عاقبت اين كاروان پس از جنگ و گريزهاى طاقت فرسا، به سلامت بر پيامبر وارد شد. به محض ورود على و فاطمه، پيامبر با سرورى كم نظير به استقبالشان شتافت. على را در آغوش فشرد و فرمود: پيش پاى شما جبرئيل بر من نازل شد و مرا از تمام احوال شما در اين سفر باخبر ساخت؛ از عبادت هاى ميان راهتان، از تهجد شب هايتان، از مناجات هاى مداومتان، از تفكر پيوسته يتان و نيز از جنگ و گريزهايتان تا بدين جا. او اين آيات جانبخش را از جانب خداوند رحمان، به استقبال شما فرود آورده است: آنان كه ياد خدا مى كنند؛ ايستاده، نشسته و بر پهلو و در آفرينش آسمان و زمين انديشه مى كنند [و مى گويند:] خدايا تو اينها را به عبث نيافريده اى، تو پاك و منزهى؛ ما را از عذاب جهنم نگاه دار....
عطر روح فزاى وحى، به يكباره تمام خستگى آن جنگ و گريزهاى طاقت فرسا را از تن خسته ى على و فاطمه سترد؛ چرا كه خداوند متعال با اين آيات بر نماز، تهجد، مناجات، تفكر و ذكر مدام آنان، مهر قبولى نهاده بود. با الهام از كشف الغمة فى معرفة الائمة: ص 539. ] ]
عبادت فاطمه عليهاالسلام از لحاظ كميت، تا بدان حد گسترده است كه در لحظه لحظه ى زندگى او حضور و ظهور دارد؛ رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس كشيدن او و هر لحظه ى شب و روز او عبادت بود. [ رسول الله صلى الله عليه و آله: يا سليمان! ان فاطمة، ملأ الله قلبها و جوارحها إيمانا الى مشاشها تفرغت لطاعة الله. ] او هر شب بعد از خوابانيدن بچه ها و فراغت از ديگر و وظايف خانه دارى، بر سجاده ى عبادت به نماز مى ايستاد؛ تا جايى كه پاهاى مباركش كبود و متورم مى شد.
شب ازدواج آن عابده ى بى همتا، چنين محاسبه شده است:
على عليه السلام در آن شب همسرش را نگران و گريان ديد. علت را پرسيد. فاطمه فرمود: حال خود را در پايان عمر و عالم قبر به ياد آوردم؛ چرا كه انتقال از خانه ى پدرم به منزل خودم، مرا به ياد انتقالم به قبر انداخت. تو را به خدا قسم بيا در اين ساعات آغازين زندگى به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم. [ فاطمه زهرا عليهاالسلام: تفكرت فى حالى عند ذهاب عمرى و نزولى فى قبرى فشبهت دخولى فى فراشى بمنزلى كدخولى الى و قبرى فأنشدك الله ان قمت الى الصلوة فنعبد الله تعالى هذه الليلة.... احقاق الحق: ج 4، ص 481. ]
آرى، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، اين اسوه ى كامل و دُردانه ى بانوان جهان، در شيرين ترين و خاطره انگيزترين لحظه هاى زندگى نيز از هدف خلقت خويش غافل نمى شود و از همسرش مى خواهد كه از آن شب نيز براى تقرب به خداوند استفاده كنند. شخصيت زهراى اطهار عليهاالسلام از همان شب اول چنان براى على عليه السلام جلوه مى يابد كه وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرداى آن شب از على مى پرسد: همسرت را چگونه يافتى؟! بى درنگ مى گويد: نعم العون على طاعة الله؛ [ ثم أتاهما فى صبيحتهما فسأل علياً: كيف وجدت اهلك؟ قال: نعم العون على طاعة الله.... بحارالانوار ج 42، ص 117. ] بهترين يار و ياور براى اطاعت و عبوديت خداوند.
اما بشنويم وصف عبادت فاطمه را از زبان ميوه ى دلش، امام حسن مجتبى عليه السلام: «در شب جمعه اى، مادرم را در محراب عبادت نظاره مى كردم. تمام شب را به قيام و قعود و ركوع و سجود مشغول بود تا آن گاه كه سپيدى صبح سر زد. مى شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را يكايك نام مى برد و فراوان دعايشان مى كند؛ در حالى كه هيچ دعايى براى خود نمى كرد. پس خدمت ايشان عرض كردم: مادر! چرا همان گونه كه براى ديگران دعا مى كنيد، براى خودتان دعا نمى كنيد. فرمود: فرزندم! ابتدا همسايه، سپس خانه.» [ الامام الحسن عليه السلام: رأيت امى فاطمه قامت فى محرابها ليله جمعتها، فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح و سمعتها تدعوا المؤمنين و المؤمنات و تسميهم و تكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى ء فقلت لها: يا اماه! لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك. فقالت: يا بنى! الجار ثم الدار. بحارالانوار: ج 43، ص 81، روايت 3، ج 89، ص 313، روايت 19. ]
آرى، شيوه ى معمول فاطمه به هنگام دعا و نيايش، اين گونه بود. فاطمه هيچ گاه خودش را نمى ديد؛ ايثار محض بود و زيباترين سرمشق بخشش.
و اما كيفيت عبادت فاطمه هرگز در عقل و خيال ما نمى گنجد. حال روحى او را در هنگامه ى عبادت، خدا مى داند و بس.
براى ما فرشيان كوته انديش، عظمت مرتبه ى عبادات فاطمه، هرگز قابل درك و تصور نيست. تمام وسع ما در اين عرصه، آن خواهد بود كه به كلام امينان وحى پناه آوريم تا شايد گوشه اى از عظمت بى مثال عبادات او را نظاره گر شويم.
در آينه ى زلال روايات كه بنگريم، عبادت فاطمه، آن چنان بلند و بى همتاست كه خداوند، بدان بر ملائكه ى خويش مباهات مى كند:
آن گاه كه فاطمه در محراب عبادت، در پيشگاه پروردگار به نماز مى ايستد، نور عبادتش براى ملائكه ى آسمان درخشيدن مى گيرد؛ به سان نور ستارگان براى اهل زمين و خداوند پر عزت و جلالت، خطاب به فرشتگانش مى فرمايد:
ملائكه ى من! بر بنده ام فاطمه، سرور كنيزانم، نظر كنيد؛ بر درگاه من ايستاده در حالى كه بندبند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من روى نهاده است. شما را گواه مى گيرم كه شيعيانش را از آتش، نجات و ايمنى بخشيدم... [ رسول الله صلى الله عليه و آله... اما ابنتى فاطمة... متى قامت فى محرابها بين يدى ربها جل جلاله زهرا نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض و يقول الله عز و جل لملائكته: يا ملائكتى! انظروا الى امتى فاطمة، سيدة امائى، قائمه بين يدى يرتعد فرائضها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى. اشهدكم انى قد آمنت شيعتها من النار.... بحارالانوار: ج 28، ص 38، روايت 1. ]
از لحاظ كيفيت ظاهرى به هنگام عبادت، چنان خوف و خشيت الهى در بدنش ظاهر مى شد كه تمام وجودش به لرزه مى افتاد و تمام اعضا و جوارحش ترسان و لرزان مى گشت.
اما عبادت فاطمه، از لحاظ كيفيت معنوى، آن چنان بى مانند است كه درخشندگى نور آن باعث حيرت و لذت ملائكه ى مقرب الهى مى گردد؛ تا جايى كه هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب الهى [ رسول الله صلى الله عليه و آله... انها لتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين و ينادونها بما نادت به الملائكه مريم فيقولون: يا فاطمه! ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين.... بحارالانوار: ج 37، ص 84، روايت 52 و نيز ج 43، ص 24، روايت 20. ] جملگى بر او سلام و تحيت مى فرستند و به تأييد و تشويق او مى پردازند. [ رسول الله... اما ابنتى فاطمة فى محرابها بين يدى ربها جل جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض... يؤنسها الله تعالى ذكره بالملائكة فنادتها بما نادت به مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمة! ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين. يا فاطمة! أقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعين. بحارالانوار: ج 28، ص 37، روايت 1 و نيز ج 43، ص 172، روايت 3. ]
آرى، عبادت حضرت زهرا عليهاالسلام موجب بهت، لذت و بهجت فرشتگان مقرب الهى مى شود؛ آن فرشتگانى كه تمام عمر خود را به عبادت گذرانده اند؛ چرا كه عبادت چون غذاى روح آنهاست و اگر لحظه اى خدا را تسبيح و تقديس نكنند، همانند گرسنه اى خواهند بود كه هيچ غذايى ندارد؛ مخلوقاتى كه نه تنها كار خودشان عبادت مداوم است، بلكه در طول تاريخ بشرى عبادت هاى پرشمارى را از انبيا و دوستان خدا ديده اند. چنين موجودات والامقام و عظيمى، وقتى نور عبادت زهرا در آسمان ها درخشيدن مى گيرد، [ الامام الصادق عليه السلام فى جواب «لم سميت فاطمة، زهرا؟»: لانها كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لاهل السماء كما يزهر الكواكب لاهل الارض. بحارالانوار: ج 43، ص 12، روايت 6. ] از عظمت آن درشگفت مى شوند و از مشاهده ى زيبايى آن، غرق مسرت و لذت مى گردند.
حال، اين چه نورى است؟ فرشتگان چگونه اند و حيرت و لذتشان به چه صورت است؟ جمال و زيبايى نور عبادت فاطمه تا چه اندازه است كه لذت بخش ملائكه ى مقرب الهى مى شود؟ عبادت او را چه كيفيت و چه عظمتى است كه حيرت فزاى چنان موجودات عظيمى مى گردد؟ سؤال هايى است كه پاسخ آن از گستره ى عقل هاى ما بيرون است.
اين گونه روايات پُربها، در بردارنده ى حكمت ها و حقيقت هايى بسيار است كه در حد فهم ناقص ما، اين گونه بيان شده است.
در اين روايت شريف، شايد دلالتى بس ژرف و عميق بر اوج مرتبه ى وجودى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نهفته باشد؛ چرا كه ميزان جمال معنوى هر عملى در گرو شدت مرتبه ى وجودى صاحب آن است. هر چه كمال و رتبه ى وجودىِ موجودى والاتر و بالاتر باشد، جلوه نمايى آن وجود از جمال و جلال الهى گسترده تر و بيشتر خواهد بود و هرچه جلوه نُمايى موجودى از جمال دلرباى خدايى بيشتر باشد، مشاهده ى آن وجود و متعلقات آن، حيرت افزاتر و لذت بخش تر خواهد بود. [ با الهام از خودشناسى براى خودسازى، آيت الله مصباح يزدى: ص 31. ]
نظاره ى اوج مقامات معنوى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ديگر جاى هيچ شك و ترديدى باقى نمى گذارد كه در سير و سلوك به سوى حق، محدوديت جنسى وجود ندارد. زن و مرد، از جهت ارزش ذاتى و حقيقت انسانى، در پيشگاه الهى يكسانند و در سير بندگى و امكان رسيدن به مقامات عالى معنوى هيچ مزيت و رجحانى بر يكديگر ندارند: من عمل صلحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة...؛ [ نحل (16): 97. ] هر كس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك و پسنديده زنده مى داريم....
چنين آياتى از قرآن كريم، خود گواه اين حقيقت است كه مرد و زن، به طور يكسان از جوهر انسانيت برخوردارند و در تقرب به حق هيچ تفاوتى ميان ايشان نيست؛ اما در هر يك از مرد و زن توانايى و استعداد ويژه اى در به ظهور رسانى صفات الهى نهاده شده است. طبق آفرينش الهى، مردان در به ظهور رسانى صفات جلال و زنان در به ظهور رساندن صفات جمال آمادگى و توانايى بيشترى يافته اند. در روح لطيف زن استعداد ويژه اى براى تجلى و ظهور يك دسته ى خاص از صفات الهى، قرار داده شده است؛ صفاتى نظير رحمت، محبت، عطوفت، رأفت، گذشت، كرامت، حكمت، درايت، ظرافت، لطافت، و... زن، هنگامى در پرواز به سوى جمال و كمال مطلق اوج مى گيرد كه اين استعداد خدادادى را در وجود خويش بشناسد، و به شكوفايى رساند.
همواره در طول تاريخ زنانى بوده اند كه با استفاده ى كامل از اين استعداد، با سرعتى چشم گير به فتح قله هاى معرفت و عبوديت نايل آمده اند. زنانى بوده اند كه تنها خود به اوج عرفان رسيده اند، عارفان بزرگى را پرورانده اند؛ براى نمونه جناب محيى الدين بن عربى كه از چهرهاى برجسته و درخشان [ حضرت امام رحمةالله در نامه ى تاريخى خود به گورباچف محيى الدين بن عربى را «چهره ى درخشان عرفان اسلامى» مى خواند. ] عرفان اسلامى است، دست پرورده ى دو بانوى عارف اسپانيايى است.
[ «ام الزهرا» و «فاطمه ى قرطبى، بنت ابن المثنى» از سالكان آزموده ى طريقت و از عارفان بابصيرت بوده اند كه ابن عربى در اشبيليه به ديدارشان توفيق يافته و در آثارش مقام معنوى آنان را ستوده است و از محققان در «منزل نفس الرحمان» دانسته و در زمره ى مشايخ صوفيان به شمارشان آورده است. ملاقات اين دو بانوى صوفى، به ويژه فاطمه ى سالخورده، در وى تأثيرى عطيم داشته است. ابن عربى به مدت دو سال وى را خدمت كرده و به دست خود، خانه اى از نى برايش ساخته است. فاطمه با اين كه مريدان و پيروانى فراوان داشته است، به ابن عربى عنايت و محبتى شديد مى ورزيده و او را بر ديگر مريدانش برترى مى داده و خود را مادر الهى وى مى خوانده است. ابن عربى هم او را مادر خطاب مى كرده است. ابن عربى با احترام و اجلال فراوان كمال باطنى و جمال ظاهرى وى را ستوده و در مقام ستايش كمالش، او را صاحب كرامات و رحمت عالميان خوانده و نوشته است. «محيى الدين بن عربى، چهره ى برجسته ى عرفان اسلامى»، دكتر محسن جهانگيرى: ص 32. با استناد به فتوحات مكيه: ج 1، ص 247، و ج 2، ص 347. ] اگر آن دو زن عارف اسپانيايى نمى بودند، شايد ابن عربى پرورده نمى شد و عرفان اسلامى به اوج خود نمى رسيد.
www.eporsesh.com
صحيفه ى تاريخ، تا به حال شاهد عبادتهايى بس شگفت از اولياى الهى بوده است. در ميان تمامى عبادتها، آنچه به صفحات تاريخ زينت و جلوه اى بى نظير بخشيده، عبادتهاى بانوى بزرگوارى است كه در اوج جوانى، مايه ى فخر و مباهات عابدان گرديده است. اين عابده ى بى همتا، هموست كه در وصف عبادتش چنين آمده است:
در تمام دنيا، عابدتر از فاطمه عليهاالسلام يافت نمى شود؛ او به حدى براى عبادت برپا مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد. [ قال الحسن البصرى: ما كان فى الدنيا اعبد من فاطمة. كانت تقوم حتى تتورم قدماها. بحارالانوار: ج 43، ص 75، روايت 62. ] بارى، عبادتهايى كه از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، گزارش شده است با آنچه تا به حال ديده يا شنيده ايم، بسيار متفاوت است. آن حضرت در دوران كوتاه عمرشان، با عبادت هايى بى نظير به فتح رفيع ترين قله هاى بندگى و عبوديت نايل آمدند؛ به گونه اى كه عبادات ايشان با عبادتهاى انبياء، اوليا و ديگر دوستان خداوند، چه از لحاظ كميت و چه از لحاظ كيفيت، قابل مقايسه نيست.
توصيف كميت و كيفيت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام كارى است وراى امكان كه جز از عهده ى خداوند و برگزيدگان خاص او بر نمى آيد.
در عظمت عبادت او همين بس كه خداوند عالميان به وصف عبادات او و يگانه كفو و همتايش، [ رسول الله صلى الله عليه و آله: و الله ما كان لفاطمه كفو غير على. بحارالانوار: ج 43، ص 107، روايت 22. ] على عليه السلام مى پردازد. آرى، اوج عبادت آن حضرت، در آخرين آيات سوره ى آل عمران، از كلام خداوند رحمان، جلوه نموده است: الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الأرض...؛ [ آل عمران (3): 195-191. ] آنان كه خداى را [در همه حال؛] ايستاده، نشسته و خفته بر پهلوهاشان ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند.... [ [ پس از هجرت فرار گونه ى پيامبر اكرم (ص) از مكه، على (ع) در پى مأموريتى كه از جانب پيامبر دريافت كرده بود بلافاصله به همراه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام و تنى چند از زنان و ضعيفان، كاروانى ترتيب داد و شتابان به سوى مدينه سرعت گرفت. مشركان مكه كه از كف دادن پيامبر، خشمشان را برانگيخته بود، تصميم گرفتند كه آنان را از ميانه ى راه بازگردانند و به گروگانشان گيرند؛ اما شجاعت و مردانگى حضرت على عليه السلام، داغ اين آرزو را بر دلهايشان نهاد و عاقبت اين كاروان پس از جنگ و گريزهاى طاقت فرسا، به سلامت بر پيامبر وارد شد. به محض ورود على و فاطمه، پيامبر با سرورى كم نظير به استقبالشان شتافت. على را در آغوش فشرد و فرمود: پيش پاى شما جبرئيل بر من نازل شد و مرا از تمام احوال شما در اين سفر باخبر ساخت؛ از عبادت هاى ميان راهتان، از تهجد شب هايتان، از مناجات هاى مداومتان، از تفكر پيوسته يتان و نيز از جنگ و گريزهايتان تا بدين جا. او اين آيات جانبخش را از جانب خداوند رحمان، به استقبال شما فرود آورده است: آنان كه ياد خدا مى كنند؛ ايستاده، نشسته و بر پهلو و در آفرينش آسمان و زمين انديشه مى كنند [و مى گويند:] خدايا تو اينها را به عبث نيافريده اى، تو پاك و منزهى؛ ما را از عذاب جهنم نگاه دار....
عطر روح فزاى وحى، به يكباره تمام خستگى آن جنگ و گريزهاى طاقت فرسا را از تن خسته ى على و فاطمه سترد؛ چرا كه خداوند متعال با اين آيات بر نماز، تهجد، مناجات، تفكر و ذكر مدام آنان، مهر قبولى نهاده بود. با الهام از كشف الغمة فى معرفة الائمة: ص 539. ] ]
عبادت فاطمه عليهاالسلام از لحاظ كميت، تا بدان حد گسترده است كه در لحظه لحظه ى زندگى او حضور و ظهور دارد؛ رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس كشيدن او و هر لحظه ى شب و روز او عبادت بود. [ رسول الله صلى الله عليه و آله: يا سليمان! ان فاطمة، ملأ الله قلبها و جوارحها إيمانا الى مشاشها تفرغت لطاعة الله. ] او هر شب بعد از خوابانيدن بچه ها و فراغت از ديگر و وظايف خانه دارى، بر سجاده ى عبادت به نماز مى ايستاد؛ تا جايى كه پاهاى مباركش كبود و متورم مى شد.
شب ازدواج آن عابده ى بى همتا، چنين محاسبه شده است:
على عليه السلام در آن شب همسرش را نگران و گريان ديد. علت را پرسيد. فاطمه فرمود: حال خود را در پايان عمر و عالم قبر به ياد آوردم؛ چرا كه انتقال از خانه ى پدرم به منزل خودم، مرا به ياد انتقالم به قبر انداخت. تو را به خدا قسم بيا در اين ساعات آغازين زندگى به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم. [ فاطمه زهرا عليهاالسلام: تفكرت فى حالى عند ذهاب عمرى و نزولى فى قبرى فشبهت دخولى فى فراشى بمنزلى كدخولى الى و قبرى فأنشدك الله ان قمت الى الصلوة فنعبد الله تعالى هذه الليلة.... احقاق الحق: ج 4، ص 481. ]
آرى، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، اين اسوه ى كامل و دُردانه ى بانوان جهان، در شيرين ترين و خاطره انگيزترين لحظه هاى زندگى نيز از هدف خلقت خويش غافل نمى شود و از همسرش مى خواهد كه از آن شب نيز براى تقرب به خداوند استفاده كنند. شخصيت زهراى اطهار عليهاالسلام از همان شب اول چنان براى على عليه السلام جلوه مى يابد كه وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرداى آن شب از على مى پرسد: همسرت را چگونه يافتى؟! بى درنگ مى گويد: نعم العون على طاعة الله؛ [ ثم أتاهما فى صبيحتهما فسأل علياً: كيف وجدت اهلك؟ قال: نعم العون على طاعة الله.... بحارالانوار ج 42، ص 117. ] بهترين يار و ياور براى اطاعت و عبوديت خداوند.
اما بشنويم وصف عبادت فاطمه را از زبان ميوه ى دلش، امام حسن مجتبى عليه السلام: «در شب جمعه اى، مادرم را در محراب عبادت نظاره مى كردم. تمام شب را به قيام و قعود و ركوع و سجود مشغول بود تا آن گاه كه سپيدى صبح سر زد. مى شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را يكايك نام مى برد و فراوان دعايشان مى كند؛ در حالى كه هيچ دعايى براى خود نمى كرد. پس خدمت ايشان عرض كردم: مادر! چرا همان گونه كه براى ديگران دعا مى كنيد، براى خودتان دعا نمى كنيد. فرمود: فرزندم! ابتدا همسايه، سپس خانه.» [ الامام الحسن عليه السلام: رأيت امى فاطمه قامت فى محرابها ليله جمعتها، فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح و سمعتها تدعوا المؤمنين و المؤمنات و تسميهم و تكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى ء فقلت لها: يا اماه! لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك. فقالت: يا بنى! الجار ثم الدار. بحارالانوار: ج 43، ص 81، روايت 3، ج 89، ص 313، روايت 19. ]
آرى، شيوه ى معمول فاطمه به هنگام دعا و نيايش، اين گونه بود. فاطمه هيچ گاه خودش را نمى ديد؛ ايثار محض بود و زيباترين سرمشق بخشش.
و اما كيفيت عبادت فاطمه هرگز در عقل و خيال ما نمى گنجد. حال روحى او را در هنگامه ى عبادت، خدا مى داند و بس.
براى ما فرشيان كوته انديش، عظمت مرتبه ى عبادات فاطمه، هرگز قابل درك و تصور نيست. تمام وسع ما در اين عرصه، آن خواهد بود كه به كلام امينان وحى پناه آوريم تا شايد گوشه اى از عظمت بى مثال عبادات او را نظاره گر شويم.
در آينه ى زلال روايات كه بنگريم، عبادت فاطمه، آن چنان بلند و بى همتاست كه خداوند، بدان بر ملائكه ى خويش مباهات مى كند:
آن گاه كه فاطمه در محراب عبادت، در پيشگاه پروردگار به نماز مى ايستد، نور عبادتش براى ملائكه ى آسمان درخشيدن مى گيرد؛ به سان نور ستارگان براى اهل زمين و خداوند پر عزت و جلالت، خطاب به فرشتگانش مى فرمايد:
ملائكه ى من! بر بنده ام فاطمه، سرور كنيزانم، نظر كنيد؛ بر درگاه من ايستاده در حالى كه بندبند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من روى نهاده است. شما را گواه مى گيرم كه شيعيانش را از آتش، نجات و ايمنى بخشيدم... [ رسول الله صلى الله عليه و آله... اما ابنتى فاطمة... متى قامت فى محرابها بين يدى ربها جل جلاله زهرا نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض و يقول الله عز و جل لملائكته: يا ملائكتى! انظروا الى امتى فاطمة، سيدة امائى، قائمه بين يدى يرتعد فرائضها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى. اشهدكم انى قد آمنت شيعتها من النار.... بحارالانوار: ج 28، ص 38، روايت 1. ]
از لحاظ كيفيت ظاهرى به هنگام عبادت، چنان خوف و خشيت الهى در بدنش ظاهر مى شد كه تمام وجودش به لرزه مى افتاد و تمام اعضا و جوارحش ترسان و لرزان مى گشت.
اما عبادت فاطمه، از لحاظ كيفيت معنوى، آن چنان بى مانند است كه درخشندگى نور آن باعث حيرت و لذت ملائكه ى مقرب الهى مى گردد؛ تا جايى كه هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب الهى [ رسول الله صلى الله عليه و آله... انها لتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين و ينادونها بما نادت به الملائكه مريم فيقولون: يا فاطمه! ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين.... بحارالانوار: ج 37، ص 84، روايت 52 و نيز ج 43، ص 24، روايت 20. ] جملگى بر او سلام و تحيت مى فرستند و به تأييد و تشويق او مى پردازند. [ رسول الله... اما ابنتى فاطمة فى محرابها بين يدى ربها جل جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض... يؤنسها الله تعالى ذكره بالملائكة فنادتها بما نادت به مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمة! ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين. يا فاطمة! أقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعين. بحارالانوار: ج 28، ص 37، روايت 1 و نيز ج 43، ص 172، روايت 3. ]
آرى، عبادت حضرت زهرا عليهاالسلام موجب بهت، لذت و بهجت فرشتگان مقرب الهى مى شود؛ آن فرشتگانى كه تمام عمر خود را به عبادت گذرانده اند؛ چرا كه عبادت چون غذاى روح آنهاست و اگر لحظه اى خدا را تسبيح و تقديس نكنند، همانند گرسنه اى خواهند بود كه هيچ غذايى ندارد؛ مخلوقاتى كه نه تنها كار خودشان عبادت مداوم است، بلكه در طول تاريخ بشرى عبادت هاى پرشمارى را از انبيا و دوستان خدا ديده اند. چنين موجودات والامقام و عظيمى، وقتى نور عبادت زهرا در آسمان ها درخشيدن مى گيرد، [ الامام الصادق عليه السلام فى جواب «لم سميت فاطمة، زهرا؟»: لانها كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لاهل السماء كما يزهر الكواكب لاهل الارض. بحارالانوار: ج 43، ص 12، روايت 6. ] از عظمت آن درشگفت مى شوند و از مشاهده ى زيبايى آن، غرق مسرت و لذت مى گردند.
حال، اين چه نورى است؟ فرشتگان چگونه اند و حيرت و لذتشان به چه صورت است؟ جمال و زيبايى نور عبادت فاطمه تا چه اندازه است كه لذت بخش ملائكه ى مقرب الهى مى شود؟ عبادت او را چه كيفيت و چه عظمتى است كه حيرت فزاى چنان موجودات عظيمى مى گردد؟ سؤال هايى است كه پاسخ آن از گستره ى عقل هاى ما بيرون است.
اين گونه روايات پُربها، در بردارنده ى حكمت ها و حقيقت هايى بسيار است كه در حد فهم ناقص ما، اين گونه بيان شده است.
در اين روايت شريف، شايد دلالتى بس ژرف و عميق بر اوج مرتبه ى وجودى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نهفته باشد؛ چرا كه ميزان جمال معنوى هر عملى در گرو شدت مرتبه ى وجودى صاحب آن است. هر چه كمال و رتبه ى وجودىِ موجودى والاتر و بالاتر باشد، جلوه نمايى آن وجود از جمال و جلال الهى گسترده تر و بيشتر خواهد بود و هرچه جلوه نُمايى موجودى از جمال دلرباى خدايى بيشتر باشد، مشاهده ى آن وجود و متعلقات آن، حيرت افزاتر و لذت بخش تر خواهد بود. [ با الهام از خودشناسى براى خودسازى، آيت الله مصباح يزدى: ص 31. ]
نظاره ى اوج مقامات معنوى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ديگر جاى هيچ شك و ترديدى باقى نمى گذارد كه در سير و سلوك به سوى حق، محدوديت جنسى وجود ندارد. زن و مرد، از جهت ارزش ذاتى و حقيقت انسانى، در پيشگاه الهى يكسانند و در سير بندگى و امكان رسيدن به مقامات عالى معنوى هيچ مزيت و رجحانى بر يكديگر ندارند: من عمل صلحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة...؛ [ نحل (16): 97. ] هر كس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك و پسنديده زنده مى داريم....
چنين آياتى از قرآن كريم، خود گواه اين حقيقت است كه مرد و زن، به طور يكسان از جوهر انسانيت برخوردارند و در تقرب به حق هيچ تفاوتى ميان ايشان نيست؛ اما در هر يك از مرد و زن توانايى و استعداد ويژه اى در به ظهور رسانى صفات الهى نهاده شده است. طبق آفرينش الهى، مردان در به ظهور رسانى صفات جلال و زنان در به ظهور رساندن صفات جمال آمادگى و توانايى بيشترى يافته اند. در روح لطيف زن استعداد ويژه اى براى تجلى و ظهور يك دسته ى خاص از صفات الهى، قرار داده شده است؛ صفاتى نظير رحمت، محبت، عطوفت، رأفت، گذشت، كرامت، حكمت، درايت، ظرافت، لطافت، و... زن، هنگامى در پرواز به سوى جمال و كمال مطلق اوج مى گيرد كه اين استعداد خدادادى را در وجود خويش بشناسد، و به شكوفايى رساند.
همواره در طول تاريخ زنانى بوده اند كه با استفاده ى كامل از اين استعداد، با سرعتى چشم گير به فتح قله هاى معرفت و عبوديت نايل آمده اند. زنانى بوده اند كه تنها خود به اوج عرفان رسيده اند، عارفان بزرگى را پرورانده اند؛ براى نمونه جناب محيى الدين بن عربى كه از چهرهاى برجسته و درخشان [ حضرت امام رحمةالله در نامه ى تاريخى خود به گورباچف محيى الدين بن عربى را «چهره ى درخشان عرفان اسلامى» مى خواند. ] عرفان اسلامى است، دست پرورده ى دو بانوى عارف اسپانيايى است.
[ «ام الزهرا» و «فاطمه ى قرطبى، بنت ابن المثنى» از سالكان آزموده ى طريقت و از عارفان بابصيرت بوده اند كه ابن عربى در اشبيليه به ديدارشان توفيق يافته و در آثارش مقام معنوى آنان را ستوده است و از محققان در «منزل نفس الرحمان» دانسته و در زمره ى مشايخ صوفيان به شمارشان آورده است. ملاقات اين دو بانوى صوفى، به ويژه فاطمه ى سالخورده، در وى تأثيرى عطيم داشته است. ابن عربى به مدت دو سال وى را خدمت كرده و به دست خود، خانه اى از نى برايش ساخته است. فاطمه با اين كه مريدان و پيروانى فراوان داشته است، به ابن عربى عنايت و محبتى شديد مى ورزيده و او را بر ديگر مريدانش برترى مى داده و خود را مادر الهى وى مى خوانده است. ابن عربى هم او را مادر خطاب مى كرده است. ابن عربى با احترام و اجلال فراوان كمال باطنى و جمال ظاهرى وى را ستوده و در مقام ستايش كمالش، او را صاحب كرامات و رحمت عالميان خوانده و نوشته است. «محيى الدين بن عربى، چهره ى برجسته ى عرفان اسلامى»، دكتر محسن جهانگيرى: ص 32. با استناد به فتوحات مكيه: ج 1، ص 247، و ج 2، ص 347. ] اگر آن دو زن عارف اسپانيايى نمى بودند، شايد ابن عربى پرورده نمى شد و عرفان اسلامى به اوج خود نمى رسيد.
www.eporsesh.com