دوشنبه، 29 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا استفاده قرآن از واژه هاى بيگانه؛ بر تأثيرپذيرى آن دلالت دارد؟


پاسخ :
برخى، در راستاى اثبات نظريه مطابقت قرآن با فرهنگ زمانه، به واژه هاى دخيل استناد كرده و گفته اند:
در قرآن، بيش از 200 واژه غير عربى و 50 واژه ى فارسى ديده مى شود؛ براى مثال، لغت هندى مثل: «زنجبيل» از طريق فارسى و لغت يونانى يا لاتين «بلد» و «قلم» از طريق سريانى، وارد زبان عربى شده و قرآن نيز استفاده نموده است كه اين نشانه تأثير پذيرى از فرهنگ زمانه است.[1]
بررسى و نقد شبهه:
اگر در هر زبانى تأملى كوتاه داشته باشيم؛ شاهد واژه هاى بيگانه خواهيم بود و عوامل نفوذ واژه هاى بيگانه را مى توان در موارد ذيل جستجو كرد: الف. همجوار بودن با زبان ديگر؛ ب. سلطه سياسى؛ ج. تجارت و داد و ستد بازرگانى؛ د. مهاجرت.[2]
اعراب نيز، مانند ديگران، براى خود تجارت و داد و ستد داشتند و كالاها را با كشورهاى هم جوار، مبادله مى كردند. اين تجارت به اين منجر شد كه فرهنگ واژگان كشورهاى مجاور وارد زبان عربى شود؛ همچنين مهاجرت هاى اقوام ديگر در ميان اعراب، موجب پديدار شدن واژه هاى دخيل گرديد.
اين تأثير و تأثّر در تمام زبان هاى دنيا وجود دارد و هيچ زبانى در دنيا وجود ندارد كه از زبان اقوام همجوار يا آنانى كه با آن ها داد و ستد دارند، تأثير نپذيرفته باشد، يا بر آن ها تأثير نگذاشته باشد. در ميان اعراب، دولتهايى، مانند: «معين»، «سباء»، «حمير»، «قتبان»، «حضرالموت»، «كنده»، «لحيان»، «ثمود»، «نبط»، «تدمر» و... وجود داشت.[3] كه با حاكميت سياسى، واژه هاى ديگرى، را وارد كردند.
تمام اين علل، سبب شده كه اعراب با واژه ها و اصطلاحات غير عرب مأنوس شده و آن ها را جزو زبان خود تلقّى كند؛ يعنى اگر قرآن به جاى كلمه بيگانه واژه ى ديگرى را مى گذاشت، چه بسا نمى فهميدند.
در قرآن، استفاده از اصطلاحات رايج اعراب در وادى لغت، ضرورى بود؛ چنان كه قرآن مى فرمايد: (وَ ما اَرسَلنا مِن رَسُول الاّ بِلِسانِ قُومِه.)[4]؛ «ما پيامبرى نفرستاديم، مگر به زبان قوم خودش.»
در تمام نقاط جهان، يك واژه، بر اثر استعمال زياد ، مصطلح و حقيقت مى شود، گونه اى كه پس از يك نسل، اگر به جاى اين واژه، واژه اى ديگر، به كار مى رود، فهميده نمى شود؛ مانند: تلويزيون كه لغت بيگانه است و در كشور ايران جا باز كرده و الفاظ ديگرى، مانند: «سيما» نتوانست جاى آن را بگيرد.
استفاده قرآن از واژه ى غير عربى به 309[5] كلمه مى رسد. با وجود اين، قرآن از عربى بودن خود سخن به ميان آورده است.(قرآناً عربياً)[6] و وجود چند واژه بيگانه در قرآن، آن را غير عربى نمى كند؛ هم چنان كه وجود واژه هاى عربى بسيار در يك قصيده فارسى، آن را از فارسى بودن خارج نمى كند.[7]
اعراب به علت اين كه با ايرانيان داد و ستد بازرگانى داشتند و به آن جا مهاجرت مى كردند، واژه هاى فارسى در ميان آنها رواج يافت و قرآن نيز از واژه هاى دخيل فارسى، بهره برده است. واژه هاى فارسى در قرآن، حدود 50[8] مورد است كه براى نمونه، بعضى از آن ها را ذكر مى كنيم:
1. اباريق:[9] به معناى ظرف آب، يا آبريز و يا آفتابه كه در توصيف بهشت به كار رفته است؛ [10]
2. زنجبيل:[11] وصف شراب بهشتى است؛ [12]
3. كافور:[13] مفسران در كلمه كافور، اختلاف دارند. بعضى آن را نام چشمه اى در بهشت مى دانند و بعضى، مادّه اى براى خوشگوار كردن؛ در هر حال اين واژه، فارسى است و داخل زبان عربى شده است.[14]
4. برزخ:[15] سد يا ديوار؛
5. قفل:[16] به معناى، «كليد» آمده است.[17]
اما قرآن از اصطلاحات رايج غيرعربى، تا جايى كه به محتواى آن آسيب نرساند، بهره گرفته است. اين استفاده نشانه تأثير پذيرى قرآن از فرهنگ ها نيست، بلكه بهره گيرى از ابزار انتقال مطالب وحيانى است كه در بين مخاطبان رايج و قابل فهم بود.
پی نوشتها:
[1]. مجله بينات، ش 5، ص 76-75.
[2]. آرتور جفرى، واژه هاى دخيل در قرآن، ص 6.
[3]. همان، ص 14.
[4]. ابراهيم، 4.
[5]. بينات، ش 7، ص 61، رضا نيازمند.
[6]. يوسف، 2.
[7]. اتقان، ج 1، ص 428.
[8]. البينات، ش7، ص 61، رضا نيازمند؛ همان، ش 5، ص 95، خرمشاهى.
[9]. «بأكواب و اَباريق وَ كَأس مِن مُعين»؛ با قدح ها و كوزه ها و جان هاى از نهرهاى بهشتى -شراب طهور-.»؛ واقعه، 18.
[10]. الاتقان، ج1، ص431. واژه هاى دخيل در قرآن، ص101.
[11]. «و يُسقون فيها كَأساً كانَ مِزاجُها زَنجَبيلا؛ و در آن جا از جامهاى سيراب مى شوند كه پراز شراب طهورى آميخته با زنجبيل است؛» انسان، 17.
[12]. الاتقان، ج1، ص435؛ واژه هاى دخيل، ص 237.
[13]. «اِنّ الاَبرار يَشرِبُون مِن كَأس كانَ مِزاجُها كافُوراً؛ به يقين ابرار و نيكان، از جامى مى نوشند كه با عطر خوش آميخته است؛» دهر، 5.
[14]. واژه هاى دخيل، ص356؛ الاتقان، ج1، ص439.
[15]. «... و مِن وَرائِهم بَرزَخٌ اِلى يَوم يُبعَثُون؛ پشت سر آن ها برزخى است، تا روزى كه برانگيخته شوند؛» مؤمنون، 100.
[16]. (اَم عَلى قُلُوب اَقفالِها)؛ محمّد، 24.
[17]. سيوطى، الاتقان، ج1، ص 444-427. آرتور جفرى، واژه هاى دخيل، ترجمه ى فريدون بدره اى. مجلّه البينات، ش 7-5.
منبع: بررسى شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايى، نشر انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.