پرسش :
جنايت اسراییل غاصب دركشتار مردم بى گناه ديرياسين را توضیح دهید.
پاسخ :
«ابتدا در عصر روز نهم آوريل 1948 ناگهان صداى دل خراش بلندگوهاى اسراييل در قريه ى «ديرياسين» كه كنار شهر بيت المقدس است، پيچيد و مردم را به تخليه ى دهكده دعوت نمود. مردم با اضطراب به هر طرف مى دويدند، در همين هنگام سربازان سنگ دل يهودى، مثل گرگ هاى مست، مردم را محاصره كردند و دست به جناياتى زدند كه قلم تاب و توان نوشتن آن را ندارد.
دريدن شكم زن ها، سربريدن بچه ها در دامان يا جلوى چشم مادران،[1]به آتش كشيدن مردم، بريدن دست و پا، كندن گوش ها، بيرون آوردن چشم ها و له كردن جمجمه ها از كارهاى عادى آن جنايتكاران بود.
آنان عده اى از دختران عرب را اسير نموده، لخت و عريان، سوار بر كاميون هاى بى سرپوش كردند و در شهرهاى يهودى، مخصوصاً در شهر بيت المقدس جديد، از ميان مردم عبور دادند و يهوديان رذل و پست از آنان عكس مى گرفتند.
اين جنايت وحشيانه دنيا را تكان داد. جمعيت صليب سرخ بين المللى، آقاى «م. جاك ديگنير» را براى مطالعه ى وضع اين قريه فرستاد.
يهوديان، پس از اطلاع، موعد بازديد را يك روز عقب انداختند و در ظرف آن روز، تا آن جا كه توانستند آثار جنايت را محو كردند؛ و مخصوصاً اجساد مثله شده ى يكصدوپنجاه نفر را در چاهى ريختند و در آن را بستند!
نماينده ى صليب سرخ، در ضمن گردش در ميان خرابه ها و بازديد بقيه ى اجساد و اعضاى قطع شده، تصادفاً با آن چاه برخورد نمود و همه ى جسدها را كه با زشت ترين صورت مثله شده بودند، از چاه بيرون آورد.!
ديگنير در ميان آن اجساد، طفل شش ساله اى را كه هنوز رمقى داشت، يافت و فوراً او را براى معالجه به بيمارستان فرستاد!
جالب اين كه تهديدهاى صهيونيست ها ديگنير را به وحشت انداخت، و او جرأت نكرد مشاهدات خود را گزارش دهد. فقط در گزارش خود نوشت: «وضع اين دهكده بسيار وحشتبار بود».[2]
پی نوشتها:
[1]. عفيف عبدالفتاح طباره، اليهود فى القرآن، ص 44.
[2]. اكرم زعيتر، سرگذشت فلسطين، ص 296 ـ 297.
منبع: اسلام و اقليّت هاى مذهبى، محمد باقر طاهرى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384).
«ابتدا در عصر روز نهم آوريل 1948 ناگهان صداى دل خراش بلندگوهاى اسراييل در قريه ى «ديرياسين» كه كنار شهر بيت المقدس است، پيچيد و مردم را به تخليه ى دهكده دعوت نمود. مردم با اضطراب به هر طرف مى دويدند، در همين هنگام سربازان سنگ دل يهودى، مثل گرگ هاى مست، مردم را محاصره كردند و دست به جناياتى زدند كه قلم تاب و توان نوشتن آن را ندارد.
دريدن شكم زن ها، سربريدن بچه ها در دامان يا جلوى چشم مادران،[1]به آتش كشيدن مردم، بريدن دست و پا، كندن گوش ها، بيرون آوردن چشم ها و له كردن جمجمه ها از كارهاى عادى آن جنايتكاران بود.
آنان عده اى از دختران عرب را اسير نموده، لخت و عريان، سوار بر كاميون هاى بى سرپوش كردند و در شهرهاى يهودى، مخصوصاً در شهر بيت المقدس جديد، از ميان مردم عبور دادند و يهوديان رذل و پست از آنان عكس مى گرفتند.
اين جنايت وحشيانه دنيا را تكان داد. جمعيت صليب سرخ بين المللى، آقاى «م. جاك ديگنير» را براى مطالعه ى وضع اين قريه فرستاد.
يهوديان، پس از اطلاع، موعد بازديد را يك روز عقب انداختند و در ظرف آن روز، تا آن جا كه توانستند آثار جنايت را محو كردند؛ و مخصوصاً اجساد مثله شده ى يكصدوپنجاه نفر را در چاهى ريختند و در آن را بستند!
نماينده ى صليب سرخ، در ضمن گردش در ميان خرابه ها و بازديد بقيه ى اجساد و اعضاى قطع شده، تصادفاً با آن چاه برخورد نمود و همه ى جسدها را كه با زشت ترين صورت مثله شده بودند، از چاه بيرون آورد.!
ديگنير در ميان آن اجساد، طفل شش ساله اى را كه هنوز رمقى داشت، يافت و فوراً او را براى معالجه به بيمارستان فرستاد!
جالب اين كه تهديدهاى صهيونيست ها ديگنير را به وحشت انداخت، و او جرأت نكرد مشاهدات خود را گزارش دهد. فقط در گزارش خود نوشت: «وضع اين دهكده بسيار وحشتبار بود».[2]
پی نوشتها:
[1]. عفيف عبدالفتاح طباره، اليهود فى القرآن، ص 44.
[2]. اكرم زعيتر، سرگذشت فلسطين، ص 296 ـ 297.
منبع: اسلام و اقليّت هاى مذهبى، محمد باقر طاهرى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384).