جمعه، 14 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در قرآن به مسخ امّت های پیشین (تبدیل صورت انسانی به حیوان) اشاره شده است بر این اساس، مسخ چه تفاوتی با تناسخ دارد؟


پاسخ :
مسخ در لغت به معنای تحویل و دگرگونی صورت ظاهری،1 تغییر شکل دادن، دگرگون کردن و از شکل انداختن است.2 «مسخه مسخاً»؛ یعنی صورت او را به صورت زشتی برگردانید.3 راغب در مفردات می نویسد: «المسخ تشویة الخَلق والخُلق و تحویها من صورة الی صورة»4، ولی نسخ به معنای زایل کردن چیزی به وسیله چیزی دیگر است که جای گزین آن می شود، مانند از بین رفتن جوانی با آمدن پیری.5
در اصطلاح، قوام تناسخ به دو چیز است:
1. تعدد بدن: در تناسخ، دو بدن وجود دارد: یکی بدنی که روح از آن جدا می شود و دیگری، بدنی که روح پس از جدا شدن، به آن تعلق می گیرد، خواه گیاه باشد یا حیوان یا جنین.
2. بازگشت نفس از کمال خود به درجه ای مناسب با بدنی که بدان تعلق می گیرد، خواه آن بدن، گیاه باشد یا حیوان یا جنین یا انسان. هیچ یک از این دو شرط در مسئله مسخ وجود ندارد؛ زیرا کسانی که مستحق لعن و خشم الهی شدند، با همان بدن های نخستین به صورت بوزینه و خوک درآمدند؛ یعنی از صورت انسان به صورت میمون و خوک درآمدند، بدون آنکه دو بدن در کار باشد.
از سوی دیگر، نفوس قبلی (اولی) آنها همان گونه که بود، باقی ماند و این به آن دلیل بود که به صورت جدید خود بنگرند و از این راه مجازات شوند و اگر جز این بود(؛ یعنی نفوس آنان از مرتبه ای که داشتند، به درجه نفس حیوانی تنزل کرده بود)، بی شک، آنان میمون و خوک حقیقی می شدند و این، دیگر کیفر نبود و «نکال» نامیده نمی شد، درحالی که خداوند آن را «نکال» می خواند و می فرماید:
فَجَعَلْنا نَکَالاً لِمّا بَیْنَ یَدَیْهَا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقَینَ. (بقره: 66)
و آن مسخ را کیفری برای گناهان قبلی و بعدی آنان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم.6
این دو نکته، مسئله مسخ در امت های گذشته را از تناسخ جدا می سازد.7
علامه طباطبایی رحمه الله در این باره می نویسد:
اگر فرض کنیم که صورت یک انسان به صورت نوع دیگری از انواع حیوان، مانند بوزینه و خوک تبدیل شده باشد، در واقع، صورتی بر روی صورت دیگر آمده و آن فرد، انسانِ خوک یا انسانِ بوزینه است، نه آنکه انسانیتش از بین رفته و صورت خوکی یا بوزینه ای جای گزین آن شده باشد. انسان هنگامی که یک صورت از صورت های ملکات را برای خویش فراهم می کند، نفس او به همان صورت درمی آید و این صورت ممکن است همان گونه که در آخرت ظهور می یابد، احیاناً در همین دنیا نیز آشکار شود و هیچ دلیل بر امتناع این امر وجود ندارد. بنابراین، انسانی که مسخ می شود، یک انسانِ مسخ شده است، نه آنکه فاقد انسانیت باشد.8
علامه مجلسی نیز در بحارالانوار به نکته مهمی در این باره اشاره کرده و نوشته است:
اگر امتیاز نوع انسان ـ از دیگر انواع ـ به همین پیکر [ظاهری و شکل] مخصوص او باشد، در این صورت، [فرد مسخ شده] یک بوزینه خواهد بود، نه انسان و اگر امتیاز او به روح مجرد باشد، ـ و حق هم همین است که تشخص انسان به روح است نه به بدن او ـ انسانیت باقی است و [فرد مسخ شده] انسانی در قالب حیوان است و از نوع انسان بیرون نرفته و در نوع دیگر وارد نگشته است.9

نتیجه
1. تناسخ، زیربنای آیین هایی مانند بودایی و برهمایی است.
2. تناسخ در لغت به معنای انتقال و در اصطلاح به معنای انتقال و تعلق نَفْس پس از جدا شدن از بدنی به بدنی دیگر است.
3. به طور کلی، تناسخ از دیدگاه معتقدان به آن، سه نوع (تناسخ مطلق، محدود (نزولی) و صعودی) است و هر سه نوع آن باطل است.
4. تناسخ به دو دلیل باطل است: نخست اینکه سبب اجتماع دو نَفْس در یک بدن می شود و دوم اینکه هماهنگی میان نفس و بدن را از بین می برد.
5. با توجه به آنچه گفته شد، تفاوت میان مسخ و تناسخ روشن می شود؛ زیرا تناسخ به معنای انتقال و تعلق نفس پس از زوال و جداشدن از بدنی به بدن دیگر است، ولی مسخ به معنای تحویل و تغییر شکل ظاهری است، نه زوال و انتقال. توضیح اینکه روح پلید انسان بر ظاهر بدنش تجلی و ظهور می کند و در قالب حیوانی مانند خوک و میمون درمی آید. در حقیقت، صورتی بر روی صورت دیگر آمده و آن فرد، انسان خوک یا انسان بوزینه است، بدون اینکه انسان بودن و قدرت تشخص او از بین برود؛ زیرا تشخص انسان به روح و نفس اوست، نه به بدن عنصری و مادی او. بنابراین، در مسخ، تشخص از بین نمی رود.
پی نوشتها:
1. المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، ج 2، ص 572.
2. فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، 1365، چ 10، حرف میم، ص 1506.
3. همان، ص 1505.
4. مفردات الفاظ فى غریب القرآن، ماده مسخ.
5. همان، ماده نسخ.
6. کلمه نکال عبارت است از: عمل توهین آمیز نسبت به یک نفر تا دیگران از سرنوشت او عبرت بگیرند. تفسیر المیزان، ج 1، ص 301.
7. الهیات، ج 3، صص 708 و 808.
8. سید محمدحسین طباطبایى، حاشیه بر اسفار، ج 9، ص 110.
9. بحارالانوار، چ 9، ص 113، ح 58.
www.irc.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.