جمعه، 21 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

کار در نگاه دین چه جایگاهى را به خود اختصاص داده است؟


پاسخ :
بى کارى، در اسلام مردود و مطرود است و کار به عنوان یک امر مقدّس شناخته شده است. در زبان دین، وقتى مى خواهند تقدس چیزى را بیان کنند، به این صورت بیان مى کنند که خداوند فلان چیز را دوست دارد. مثلاً در حدیث وارد شده است: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُومِنَ المُحتَرِف؛ خداوند مؤمنى را که داراى یک حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد» یا اینکه گفته اند: «اَلکادُّ عَلى عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ؛ کسى که خود را براى اداره زندگى[اهل و عیالش] به مشقّت مى اندازد، مانند کسى است که در راه خدا جهاد مى کند.» آن حدیث نبوى معروف نیز فرموده است: «مَلعون مَن اَلقى کَلَّهُ عَلَى النّاسِ»؛ هر کسى که بى کار بگردد و سنگینى [اقتصادى] خود را بر دوش مردم بیاندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست. این حدیث در وسائل و بعضى کتب دیگر است. حدیث دیگرى در «بحار» و برخى کتب دیگر هست که وقتى در حضور مبارک رسول الله صلى الله علیه و آله درباره کسى سخن مى گفتند که فلانى چنین و چنان است، حضرت مى پرسید: کارش چیست؟ اگر مى گفتند کار ندارد، مى فرمود: «سَقَطَ مِن عَینى؛ یعنى در چشم من دیگر ارزشى ندارد». در این زمینه متون زیادى داریم. در همین کتاب کوچک «داستان راستان» از حکایات و داستان هاى کوچکى که از پیامبر و امیرالمؤمنین على علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام نقل کرده ایم، فهمیده مى شود که چقدر کار کردن و کار داشتن از نظر پیشوایان اسلام مقدّس است. درست برعکس آن چیزى است که در میان برخى متصوّفه و زاهد مآبان و احیانا در فکر خود ما رسوخ داشته است که کار را فقط در صورت بیچارگى و ناچارى درست مى دانیم. یعنى هر کسى که کارى دارد، مى گوییم این بیچاره محتاج است و مجبور است که کار کند. فى حدّ ذاته، آن چیزى که آن را توفیق و مقدس مى شمارند، بى کارى است که خوشا به حال کسانى که نیاز ندارند کارى داشته باشند. حال کسى که بیچاره است، دیگر چه کار مى توان کرد؟!
در صورتى که اصلاً مسئله نیاز و بى نیازى مطرح نیست. اولاً کار یک وظیفه است. حدیث «مَلعُون مَن اَلقى کَلَّهُ عَلَى النّاسِ» ناظر به این جهت است، ولى ما اکنون درباره کار از این نظر بحث نمى کنیم که کار یک وظیفه اجتماعى است و اجتماع حقّى برگردن انسان دارد و یک فرد هرچه مصرف مى کند، محصول کار دیگران است. اگر نظریه مارکسیست ها را بپذیریم، اساسا ثروت و ارزش و هر چیزى که ارزش دارد، تمام ارزشش به کارى بستگى دارد که در راه ایجاد آن انجام گرفته است. یعنى کالا و کالا بودن کالا در واقع تجسّم کارى است که روى آن انجام شده است. حال اگر این نظریه صد در صد درست نباشد،1 باز هر چیزى که انسان مصرف مى کند، دست کم مقدارى از ارزش آن در برابر کارى است که روى آن انجام گرفته است. لباسى که مى پوشیم، غذایى که مى خوریم، کفشى که به پا مى کنیم، مسکنى که در آن زندگى مى کنیم، هرچه را که نظر کنیم، مى بینیم در نتیجه کار دیگران غرق هستیم. کتابى که جلومان گذاشته و مطالعه مى کنیم، محصول کار دیگران است؛ آنکه تألیف کرده؛ آنکه کاغذ ساخته؛ آنکه چاپ کرده؛ آنکه جلد نموده و غیره. انسان در اجتماعى که زندگى مى کند، در محصول کار دیگران غرق است و به هر بهانه اى بخواهد، از زیر بار کار شانه خالى کند، همان فرموده پیامبر است که سنگینى او روى دوش دیگران هست بدون اینکه کوچک ترین سنگینى از دیگران به دوش گرفته باشد.2
1 . استاد شهید در نوشته هاى اقتصادى خود ثابت کرده که این نظریه مردود است و کار فقط یکى از منشأهاى ارزشى به شمار مى رود.
2 . تعلیم و تربیت در اسلام، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 411 ـ 413.
www.irc.ir


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.