پرسش :
رسالت خواص را نسبت به جامعه از دیدگاه قرآن و مکتب حسینی بیان فرمائید.
پاسخ :
در طول تاریخ ثابت شده است که خواص نقش بسیار مهمی در عزت بخشیدن به جامعه یا به ذلت کشیدن آن دارند لذا ما در این مختصر به بررسی رسالت خواص نسبت به جامعه میپردازیم که اگر نخبگان و فرهیختگان به وظایف خود عمل کنند جامعه، جامعه ارزشی و بر مدار حق خواهد بود و در نتیجه به عزت خواهد رسید و خود در نزد خداوند دارای جایگاه و منزلت ویژهای خواهند بود.
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».[1]
«خداوند مؤمنان و صاحبان علم را به درجاتی رفعت میبخشد».
امام چنانچه خواص به وظایف خود عمل نکنند نه تنها خود را خوار و ذلیل میکنند بلکه جامعه را هم به ذلت میکشانند.
خواص چه کسانیاند و چه ویژگیهایی دارند؟
خواص به گروهی گفته میشود که دانا و بینا و برخوردار از توانایی تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی و سیاسی هستند. تمام تصمیمهای آنها براساس آگاهی و بصیرت است، خود تصمیم میگیرند، آنها کسانی هستند که در جامعه اثرگذار میباشند. البتّه لزومی ندارد کسی که این خصوصیات را دارد از قشر تحصیل کرده باشد.
1. تقوی: یکی از ویژگیهای خواص خداترسی و تقوی است که هرکس متقی باشد خداوند هم عنایت خود راشامل حال او خواهد کرد. در آیات بسیاری تقوی را جزء صفات مؤمنین قرار داده است «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ...».[2]
2. بصیرت: خواص اهل بصیرت تحلیل و عمق فکری میباشند، موضعگیریهای آنها بر اساس بینش است، قرآن درباره کافران و دنیاپرستان ظاهربین میفرماید: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ».[3] «تنها ظاهری از زندگی دنیا را میبینند و از آخرت غافلند.»
این خصلت بصیرت همان افتخاری است که پرچمدار کربلا، ابوالفضل دارای آن بود، امام صادق ع در مورد عمویش ابوالفضل فرمودند: «کان عمنا العباس نافذ بصیرة؛[4] عموی ما ابوالفضل بصیرتی عمیق داشت.»
این بصیرت ابوالفضل بود که وقتی از همه طرف به او حمله میکنند، دستان او را از بدنش جدا میکنند ولی باز هم سخن از حمایت امام میزند و میفرماید: «من از امامم که یقیناً صادق است و فرزند پیامبر امین ـ صلی الله علیه و آله ـ حمایت میکنم.»[5]
امّا در مقابل یکی از ضعفهای عمر سعد نداشتن تیزبینی و بصیرت بود زیرا ابن زیاد با سوء استفاده از این کمبود فکری و تحلیل او فردی فرومایه و هزارچهره به نام شبث بن ربعی را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند، اوکوشید تا به عمر سعد القاء کند که حسین کافر حربی است و قتلش واجب است و قتل او در ماه حرام اشکالی ندارد.[6]
پس گروهی در کربلا دارای بصیرت و تیزبینی بود و بهترین راه را انتخاب کردند و با عزتمندی راه شهادت و راه آزادگی را پیمودند، امّا گروهی دیگر چون این ویژگی را نداشتند راه هوی و هوس را انتخاب کردند، پس خواصی که دارای این خصلت باشند هم میتوانند خود را به اوج عزت و سربلندی برسانند و هم جامعه را به این مسیر سوق دهد.
3. تصمیمگیری و موضعگیری به موقع:
خواص در موقع لازم تصمیم مناسب را میگیرند، اگر تصمیمی به موقع گرفته نشود یا اصلاً اثر ندارد و یا اثری بسیار کم دارد. در جریان موسی و ساحران وقتی که ساحران در مبارزه با حضرت موسی سحر عجیب خود را پیش آوردند و به چشم خود دیدند که عصای موسی اژدهایی عظم شد و همه آنها را بلعید باور کردند که این معجزه خدایی است در اینجا بود که با شجاعت و در بهترین زمان تصمیم گرفتند که ایمان بیاورند. «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی».[7]
«پس ساحران به سجده افتادند و گفتند که به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم....»[8] امیرالمؤمنین در مورد تصمیم بهجا و مناسب میفرماید: «من الخُرق المعالجةُ قبل الامکان و الاناهُ بعد الفرصة؛[9] اقدام کردن پیش از امکان و کوتاهی هنگام فرصت از نادانی است» در جریان کربلا گروهی از خواص بودند که به موقع تصمیم نگرفتند، زیرا وقتی که مسلم بن عقیل قصر عبیدالله را محاصره کرد، تنها بود کسی او را همراهی نکرد لذا شکست خورد، این افراد حتی در کربلا هم حاضر نشدند، امّا بعد از واقعة کربلا به اشتباه خود پی بردند و نهضت توابین را تشکیل دادند و شروع به قیام کردند امّا اثری که قیام توابین در تاریخ گذاشت به مراتب از اثر قیام کربلا کمتر بود چون به موقع تصمیم نگرفتند، چون فرزند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شهید شده بود، تاریخ به سراشیبی افتاده بود لذا قیام آنها بسیار کم اثرتر از قیام عاشورا بود مشاهده میکنیم که قیام عاشورا در طول تاریخ سرلوحه تمام نهضتها قرار گرفته است. مردم به امام حسین و یاران او، و به قیام او عشق میورزند امّا نسب به قیام توابین چنین احساسی وجود ندارد.
4. در ابراز حق از سرزنش دیگران نترسیدن:
گاهی خواص حق را تشخیص میدهند ولی به خاطر ترس از رسوایی ظاهری دنیا، راه سکوت را پیش میگیرند، لذا خواص از هیچ چیز و هیچکس نباید هراس و ترس داشته باشند، در تصمیمگیریهای خود باید فقط رضای خدا را مد نظر داشته باشند و الا باید تن به ذلت و خواری بدهند، و به خاطر اینکه جامعه دنبال رو خواصند، آنها را هم به ذلت میکشانند «وَ لا یَخافُونَ فی الله لَوْمَةَ لائِمٍ».[10]
خواص باید در مقابل انحرافهایی که در جامعه میبینند بایستند و جلو آنها را بگیرند.
شریح قاضی حق را میشناخت، داری موقعیت اجتماعی بود امّا وقتی که هانی بن عروة به زندان افتاده بود و سر و رویش را مجروح کرده بودند و افراد قبیلهاش اطراف قصر عبیدالله بن زیاد را گرفتند ابن زیاد ترسید به شریح گفت: برو به اینها بگو هانی زنده است شریح دید هانی مجروح است. هانی به شریح گفت: این چه وضعی است پس قوم من کجایند؟ چرا به سراغ من نمیآیند، شریح گفت: میخواستم بروم و این حرفها را به مردم بزنم امّا افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود و من جرأت نکردم لذا به مردم گفت: هانی زنده است ومردم را متفرق کرد و تاریخ را عوض کرد.[11]
5. تعلیم عوام:
یکی از رسالتهای خواص مبارزه با جهل و عوامزدگی مردم است چون عدهای بقاء خود را در جهل مردم میبینند لذا خواص باید در موقع لازم علم خود را در اختیار مردم قرار بدهند و از کتمان دانش خود پرهیز کنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»[12] خداوند از جاهلان پیمان نگرفت که دنبال علم بروند مگر بعد از آنکه از اهل علم پیمان بر بیان آن برای جاهل گرفت.
بیمه اجتماع در مقابل انحرافات تنها با آگاهی بخشیدن به آنان میسر است هر اندازه مردم آگاهتر باشند احتمال انحراف جامعه کمتر خواهد شد، لذا خواص باید حق و معیارهای آن را برای مردم بازگو کنند.
آفات خواص:
در طول تاریخ خواصی بودند که به وظیفه خود عمل نکردند و از حق دوری گزیدند، قرآن درباره این میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلى کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»[13] «آیا ندیدی کسانی که بهرای از کتاب (آسمانی) داشتند به سوی کتاب الهی فراخوانده شدند تا در میان آنها داوری کند پس گروهی از آنان (با علم و آگاهی) روی گردانند در حالی که (از پذیرش حق) اعراض دارند؟
امّا این سؤال مطرح است چه چیز باعث شده که خواص دست از یاری حق برداشتند ما در این جامعه به بعضی از آفات و عوامل دوری خواص از حق اشاره میکنیم.
1. دنیازدگی: خواص نباید دنیاطلب و دنیازده باشند. «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً»[14] «ای پیامبر به مردم بگو: کامیابی دنیا اندک است و آخرت برای پرهیزکاران بهتر است و به اندازه هستة خرمایی به شما ستم نمیشود.»
دنیا وسیله است امّا گاهی برای بعضی هدف و معبود است و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را اساس و اصل تمام نافرمانیها نامیده است[15] و هراس پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ برای امتش همین دنیازدگی است، «اخوف ما اخاف علی امتی زهرة الدنیا و کثرتها»[16] «بیشترین ترس من برای امتم جلوههای دنیا و زیادهخواهی آن است.
موارد دنیازدگی:
الف: ریاستطلبی: از آثار بارز دنیاطلبی مسأله ریاستطلبی است، خواص نباید ریاستطلب باشند که این خود یکی از آفات خواص و از عوامل دور شدن از حق است.
عمر سعد از جمله کسانی بود که جاه و مقام و ریاست چنان او را سست کرده بود به طوری که حتی در روز عاشورا امام با او ملاقات کرد و با او اتمام حجت کرد ولی باز از امام روی گردانید.[17]
ب: ثروتاندوزی: در تاریخ عدهای از خواص به وسیله ثروت از حق دور شدند... پول چشم و گوش آنها را کور و کر کرده بود، گاهی ثروت و مال دنیا آن چنان انسان را اسیر میکند که دست به قتل امام معصوم میزند مثل شمر که در کربلا به خاطر رسیدن به جایزه و عطای یزید امام را به شهادت میرساند.[18]
2. بیطرفی نسبت به جریان حق و باطل: خواص نباید در مقابل انحرافات و منکراتی که در جامعه میبینند بیتفاوت باشند، اگر جامعهای بخواهد عزیز و باعزت باشد، باید همه مردم نسبت به جریان حق و باطل احساس وظیفه کنند و در این راستا وظیفه خواص سنگینتر است: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[19] «شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده که امر به معروف و نهی از منکر کرده است،به خدا ایمان دارید.»
هرثمة بن سلیم از یاران علی ـ علیهالسّلام ـ بود، اول در لشکر عمر سعد بود، در روز عاشورا از لشکر کفر جدا شد و به دیدار امام حسین رفت و خاطرهای را برای امام نقل کرد و گفت: هنگامی که همراه با علی ـ علیهالسّلام ـ از صفین برمیگشتم در همین جا بعد از نماز صبح امام مشتی از خاک برداشت و با صدای بلند فرمود: «واهاً لک ایتها التوبة لیحشرن منک اقوام یرحملون الجنة بغیر حساب» من در آن روز چیزی نفهمیدم امّا امروز آگاه شدم.
امام حسین ـ علیهالسّلام ـ فرمود: عاقبت کار بر من پوشیده نیست تو چه کار میکنی؟ آیا از حامیان عمر سعدی یا از یاران ما؟ هرثمه گفت: هیچ کدام فعلاً در فکر اهل و عیال خود هستم، امام فرمود پس با سرعت از این سرزمین بیرون برو زیرا کسی که در اینجا باشد و صدای ما را بشنود و ما را یاری نکند در دوزخ است.[20]
3. غفلت: غفلت از یاد خدا باعث دوری از حق خواهد بود خداوند نتیجه خدافراموشی را خود فراموشی قرار داده است «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[21] شما مؤمنان مانند آنان نباشید که به کلّی خدا را فراموش کردند خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد.»
مردم عصر امام حسین ـ علیهالسّلام ـ چنان در زندگی روزمره غرق شده بودند که اهداف والای دین و ارزشهای متعالی و مکتب و رسالتی که در قبال دین خدا بر عهده داشتند را از یاد برده بودد، دشمن هم از این غفلت مردم سوء استفاد کرد و آنها را از دور امام حسین ـ علیهالسّلام ـ جدا کرد.
پاورقی ها:
[1] . سورة مجادله، آیة 11.
[2] . سورة حدید، آیة 28.
[3] . سورة روم، آیة 7.
[4] . شیخ عباس قمی. نفس المهموم، (تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه 1374 ه) ص 176.
[5] . همان، ص 177.
[6] . سید حسین اسحاقی، جام عبرت، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1381)، ص 104.
[7] . سورة طه، آیة 70.
[8] . سید حسین، اسحاقی، جام عبرت، ص 76.
[9] . نهجالبلاغه، حکمت 363.
[10] . سورة مائده، آیة 54.
[11] . سید حسین اسحاقی، جام عبرت، ص 107.
[12] . سورة آلعمران، آیة 187.
[13] . سورة آلعمران، آیة 23.
[14] . سورة نساء، آیة 77.
[15] . سید احمد خاتمی، رسالت خواص و عبرتهای عاشورا، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ 1375) ص 244.
[16] . محمدی ریشهری، میزانالحکمه، (قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1362 ه)، ج 1، ص 155.
[17] . ابوالقاسم سحابی، زندگی خامس آلعباء، (انتشارات ابن سینا) ج 2، ص 129.
[18] . رهتوشه راهیان نور، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376)، ص 226.
[19] . سورة آلعمران،آیة 11.
[20] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، (بیروت، داراحیاء الکتب العربیه) ج 23،ص 169.
[21] . سورة حشر، آیة 19.
منبع: اندیشه قم
در طول تاریخ ثابت شده است که خواص نقش بسیار مهمی در عزت بخشیدن به جامعه یا به ذلت کشیدن آن دارند لذا ما در این مختصر به بررسی رسالت خواص نسبت به جامعه میپردازیم که اگر نخبگان و فرهیختگان به وظایف خود عمل کنند جامعه، جامعه ارزشی و بر مدار حق خواهد بود و در نتیجه به عزت خواهد رسید و خود در نزد خداوند دارای جایگاه و منزلت ویژهای خواهند بود.
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».[1]
«خداوند مؤمنان و صاحبان علم را به درجاتی رفعت میبخشد».
امام چنانچه خواص به وظایف خود عمل نکنند نه تنها خود را خوار و ذلیل میکنند بلکه جامعه را هم به ذلت میکشانند.
خواص چه کسانیاند و چه ویژگیهایی دارند؟
خواص به گروهی گفته میشود که دانا و بینا و برخوردار از توانایی تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی و سیاسی هستند. تمام تصمیمهای آنها براساس آگاهی و بصیرت است، خود تصمیم میگیرند، آنها کسانی هستند که در جامعه اثرگذار میباشند. البتّه لزومی ندارد کسی که این خصوصیات را دارد از قشر تحصیل کرده باشد.
1. تقوی: یکی از ویژگیهای خواص خداترسی و تقوی است که هرکس متقی باشد خداوند هم عنایت خود راشامل حال او خواهد کرد. در آیات بسیاری تقوی را جزء صفات مؤمنین قرار داده است «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ...».[2]
2. بصیرت: خواص اهل بصیرت تحلیل و عمق فکری میباشند، موضعگیریهای آنها بر اساس بینش است، قرآن درباره کافران و دنیاپرستان ظاهربین میفرماید: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ».[3] «تنها ظاهری از زندگی دنیا را میبینند و از آخرت غافلند.»
این خصلت بصیرت همان افتخاری است که پرچمدار کربلا، ابوالفضل دارای آن بود، امام صادق ع در مورد عمویش ابوالفضل فرمودند: «کان عمنا العباس نافذ بصیرة؛[4] عموی ما ابوالفضل بصیرتی عمیق داشت.»
این بصیرت ابوالفضل بود که وقتی از همه طرف به او حمله میکنند، دستان او را از بدنش جدا میکنند ولی باز هم سخن از حمایت امام میزند و میفرماید: «من از امامم که یقیناً صادق است و فرزند پیامبر امین ـ صلی الله علیه و آله ـ حمایت میکنم.»[5]
امّا در مقابل یکی از ضعفهای عمر سعد نداشتن تیزبینی و بصیرت بود زیرا ابن زیاد با سوء استفاده از این کمبود فکری و تحلیل او فردی فرومایه و هزارچهره به نام شبث بن ربعی را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند، اوکوشید تا به عمر سعد القاء کند که حسین کافر حربی است و قتلش واجب است و قتل او در ماه حرام اشکالی ندارد.[6]
پس گروهی در کربلا دارای بصیرت و تیزبینی بود و بهترین راه را انتخاب کردند و با عزتمندی راه شهادت و راه آزادگی را پیمودند، امّا گروهی دیگر چون این ویژگی را نداشتند راه هوی و هوس را انتخاب کردند، پس خواصی که دارای این خصلت باشند هم میتوانند خود را به اوج عزت و سربلندی برسانند و هم جامعه را به این مسیر سوق دهد.
3. تصمیمگیری و موضعگیری به موقع:
خواص در موقع لازم تصمیم مناسب را میگیرند، اگر تصمیمی به موقع گرفته نشود یا اصلاً اثر ندارد و یا اثری بسیار کم دارد. در جریان موسی و ساحران وقتی که ساحران در مبارزه با حضرت موسی سحر عجیب خود را پیش آوردند و به چشم خود دیدند که عصای موسی اژدهایی عظم شد و همه آنها را بلعید باور کردند که این معجزه خدایی است در اینجا بود که با شجاعت و در بهترین زمان تصمیم گرفتند که ایمان بیاورند. «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی».[7]
«پس ساحران به سجده افتادند و گفتند که به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم....»[8] امیرالمؤمنین در مورد تصمیم بهجا و مناسب میفرماید: «من الخُرق المعالجةُ قبل الامکان و الاناهُ بعد الفرصة؛[9] اقدام کردن پیش از امکان و کوتاهی هنگام فرصت از نادانی است» در جریان کربلا گروهی از خواص بودند که به موقع تصمیم نگرفتند، زیرا وقتی که مسلم بن عقیل قصر عبیدالله را محاصره کرد، تنها بود کسی او را همراهی نکرد لذا شکست خورد، این افراد حتی در کربلا هم حاضر نشدند، امّا بعد از واقعة کربلا به اشتباه خود پی بردند و نهضت توابین را تشکیل دادند و شروع به قیام کردند امّا اثری که قیام توابین در تاریخ گذاشت به مراتب از اثر قیام کربلا کمتر بود چون به موقع تصمیم نگرفتند، چون فرزند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شهید شده بود، تاریخ به سراشیبی افتاده بود لذا قیام آنها بسیار کم اثرتر از قیام عاشورا بود مشاهده میکنیم که قیام عاشورا در طول تاریخ سرلوحه تمام نهضتها قرار گرفته است. مردم به امام حسین و یاران او، و به قیام او عشق میورزند امّا نسب به قیام توابین چنین احساسی وجود ندارد.
4. در ابراز حق از سرزنش دیگران نترسیدن:
گاهی خواص حق را تشخیص میدهند ولی به خاطر ترس از رسوایی ظاهری دنیا، راه سکوت را پیش میگیرند، لذا خواص از هیچ چیز و هیچکس نباید هراس و ترس داشته باشند، در تصمیمگیریهای خود باید فقط رضای خدا را مد نظر داشته باشند و الا باید تن به ذلت و خواری بدهند، و به خاطر اینکه جامعه دنبال رو خواصند، آنها را هم به ذلت میکشانند «وَ لا یَخافُونَ فی الله لَوْمَةَ لائِمٍ».[10]
خواص باید در مقابل انحرافهایی که در جامعه میبینند بایستند و جلو آنها را بگیرند.
شریح قاضی حق را میشناخت، داری موقعیت اجتماعی بود امّا وقتی که هانی بن عروة به زندان افتاده بود و سر و رویش را مجروح کرده بودند و افراد قبیلهاش اطراف قصر عبیدالله بن زیاد را گرفتند ابن زیاد ترسید به شریح گفت: برو به اینها بگو هانی زنده است شریح دید هانی مجروح است. هانی به شریح گفت: این چه وضعی است پس قوم من کجایند؟ چرا به سراغ من نمیآیند، شریح گفت: میخواستم بروم و این حرفها را به مردم بزنم امّا افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود و من جرأت نکردم لذا به مردم گفت: هانی زنده است ومردم را متفرق کرد و تاریخ را عوض کرد.[11]
5. تعلیم عوام:
یکی از رسالتهای خواص مبارزه با جهل و عوامزدگی مردم است چون عدهای بقاء خود را در جهل مردم میبینند لذا خواص باید در موقع لازم علم خود را در اختیار مردم قرار بدهند و از کتمان دانش خود پرهیز کنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»[12] خداوند از جاهلان پیمان نگرفت که دنبال علم بروند مگر بعد از آنکه از اهل علم پیمان بر بیان آن برای جاهل گرفت.
بیمه اجتماع در مقابل انحرافات تنها با آگاهی بخشیدن به آنان میسر است هر اندازه مردم آگاهتر باشند احتمال انحراف جامعه کمتر خواهد شد، لذا خواص باید حق و معیارهای آن را برای مردم بازگو کنند.
آفات خواص:
در طول تاریخ خواصی بودند که به وظیفه خود عمل نکردند و از حق دوری گزیدند، قرآن درباره این میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلى کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»[13] «آیا ندیدی کسانی که بهرای از کتاب (آسمانی) داشتند به سوی کتاب الهی فراخوانده شدند تا در میان آنها داوری کند پس گروهی از آنان (با علم و آگاهی) روی گردانند در حالی که (از پذیرش حق) اعراض دارند؟
امّا این سؤال مطرح است چه چیز باعث شده که خواص دست از یاری حق برداشتند ما در این جامعه به بعضی از آفات و عوامل دوری خواص از حق اشاره میکنیم.
1. دنیازدگی: خواص نباید دنیاطلب و دنیازده باشند. «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً»[14] «ای پیامبر به مردم بگو: کامیابی دنیا اندک است و آخرت برای پرهیزکاران بهتر است و به اندازه هستة خرمایی به شما ستم نمیشود.»
دنیا وسیله است امّا گاهی برای بعضی هدف و معبود است و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را اساس و اصل تمام نافرمانیها نامیده است[15] و هراس پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ برای امتش همین دنیازدگی است، «اخوف ما اخاف علی امتی زهرة الدنیا و کثرتها»[16] «بیشترین ترس من برای امتم جلوههای دنیا و زیادهخواهی آن است.
موارد دنیازدگی:
الف: ریاستطلبی: از آثار بارز دنیاطلبی مسأله ریاستطلبی است، خواص نباید ریاستطلب باشند که این خود یکی از آفات خواص و از عوامل دور شدن از حق است.
عمر سعد از جمله کسانی بود که جاه و مقام و ریاست چنان او را سست کرده بود به طوری که حتی در روز عاشورا امام با او ملاقات کرد و با او اتمام حجت کرد ولی باز از امام روی گردانید.[17]
ب: ثروتاندوزی: در تاریخ عدهای از خواص به وسیله ثروت از حق دور شدند... پول چشم و گوش آنها را کور و کر کرده بود، گاهی ثروت و مال دنیا آن چنان انسان را اسیر میکند که دست به قتل امام معصوم میزند مثل شمر که در کربلا به خاطر رسیدن به جایزه و عطای یزید امام را به شهادت میرساند.[18]
2. بیطرفی نسبت به جریان حق و باطل: خواص نباید در مقابل انحرافات و منکراتی که در جامعه میبینند بیتفاوت باشند، اگر جامعهای بخواهد عزیز و باعزت باشد، باید همه مردم نسبت به جریان حق و باطل احساس وظیفه کنند و در این راستا وظیفه خواص سنگینتر است: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[19] «شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده که امر به معروف و نهی از منکر کرده است،به خدا ایمان دارید.»
هرثمة بن سلیم از یاران علی ـ علیهالسّلام ـ بود، اول در لشکر عمر سعد بود، در روز عاشورا از لشکر کفر جدا شد و به دیدار امام حسین رفت و خاطرهای را برای امام نقل کرد و گفت: هنگامی که همراه با علی ـ علیهالسّلام ـ از صفین برمیگشتم در همین جا بعد از نماز صبح امام مشتی از خاک برداشت و با صدای بلند فرمود: «واهاً لک ایتها التوبة لیحشرن منک اقوام یرحملون الجنة بغیر حساب» من در آن روز چیزی نفهمیدم امّا امروز آگاه شدم.
امام حسین ـ علیهالسّلام ـ فرمود: عاقبت کار بر من پوشیده نیست تو چه کار میکنی؟ آیا از حامیان عمر سعدی یا از یاران ما؟ هرثمه گفت: هیچ کدام فعلاً در فکر اهل و عیال خود هستم، امام فرمود پس با سرعت از این سرزمین بیرون برو زیرا کسی که در اینجا باشد و صدای ما را بشنود و ما را یاری نکند در دوزخ است.[20]
3. غفلت: غفلت از یاد خدا باعث دوری از حق خواهد بود خداوند نتیجه خدافراموشی را خود فراموشی قرار داده است «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[21] شما مؤمنان مانند آنان نباشید که به کلّی خدا را فراموش کردند خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد.»
مردم عصر امام حسین ـ علیهالسّلام ـ چنان در زندگی روزمره غرق شده بودند که اهداف والای دین و ارزشهای متعالی و مکتب و رسالتی که در قبال دین خدا بر عهده داشتند را از یاد برده بودد، دشمن هم از این غفلت مردم سوء استفاد کرد و آنها را از دور امام حسین ـ علیهالسّلام ـ جدا کرد.
پاورقی ها:
[1] . سورة مجادله، آیة 11.
[2] . سورة حدید، آیة 28.
[3] . سورة روم، آیة 7.
[4] . شیخ عباس قمی. نفس المهموم، (تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه 1374 ه) ص 176.
[5] . همان، ص 177.
[6] . سید حسین اسحاقی، جام عبرت، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1381)، ص 104.
[7] . سورة طه، آیة 70.
[8] . سید حسین، اسحاقی، جام عبرت، ص 76.
[9] . نهجالبلاغه، حکمت 363.
[10] . سورة مائده، آیة 54.
[11] . سید حسین اسحاقی، جام عبرت، ص 107.
[12] . سورة آلعمران، آیة 187.
[13] . سورة آلعمران، آیة 23.
[14] . سورة نساء، آیة 77.
[15] . سید احمد خاتمی، رسالت خواص و عبرتهای عاشورا، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ 1375) ص 244.
[16] . محمدی ریشهری، میزانالحکمه، (قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1362 ه)، ج 1، ص 155.
[17] . ابوالقاسم سحابی، زندگی خامس آلعباء، (انتشارات ابن سینا) ج 2، ص 129.
[18] . رهتوشه راهیان نور، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376)، ص 226.
[19] . سورة آلعمران،آیة 11.
[20] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، (بیروت، داراحیاء الکتب العربیه) ج 23،ص 169.
[21] . سورة حشر، آیة 19.
منبع: اندیشه قم