سه‌شنبه، 24 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لطفا در مورد شخص امیر عباس هویدا ، گرایش های دینی و مدهبی ایشان ، دوران نخست وزیری و نحوه کشته شدنش توضیحات جامعی بدهید.


پاسخ :
ماهیت هیچ نظامی ، و از جمله رژیم پهلوی را نمی‌توان بدون شناخت شخصیت و عملکرد کارگزاران آن نظام، مورد بررسی دقیق قرار داد. یکی از کارگزاران عصر پهلوی ، امیرعباس هویداست. امیرعباس هویدا ، فردی است که از بهمن 1343 تا مرداد 1356، طولانی‌ترین دوران صدارت را در تاریخ ایران دارا بود. او تنها نخست‌وزیری است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به اعدام محکوم شد. نام هویدا به دوران ثبات سلطنت محمدرضا پهلوی گره خورده و سالهای صدارت او، اوج فساد و تباهی شاه محسوب می‌شود. یکی از خصوصیات دوران هویدا گسترش فساد در ابعاد گوناگون بود. در دوران نخست‌وزیری هویداست که پیوندهای دربار پهلوی با محافل قدرتمند غرب و صهیونیسم جهانی به مستحکم‌ترین شکل خود رسید؛ و شاه به عنوان استوارترین دوست غرب ظاهر گردید. در این دوران، هویدا در افکار عمومی مردم، نمونه کاملی از نخست‌وزیری چاکر‌منش و فاقد شخصیت ، تجلی یافت.
در این نوشته برآنیم که به کنکاشی هر چند مختصر درباره شخصیت هویدا و عملکرد دولت در زمان صدارت او بپردازیم. هر چند در ابتدا معترفیم که آنچه نگاشته می‌شود تمام مطالب درباره او نیست؛ درباره هویدا، گفتنی فراوان است اما در این تحقیق مجالی برای پرداختن به تمام مطالب نیست.
پیشینه خانوادگی :
امیرعباس هویدا در سال 1299ش(1) ـ 1298(2) یا 1295ش(3) ـ در تهران متولد شد. پدر و پدر بزرگ او، هر دو بهایی بودند و هویدا به پیروی از عقیده آنان ، به سران بهایی نزدیک شد.
پدر بزرگ هویدا، میرزا رضا قناد ، از بهاییان متعصب ، و از فداییان عباس افندی محسوب می‌شد که زندگی در میان مسلمانان ایران را تحمل نکرد و سرانجام به عکا ، محل اقامت میرزا حسینعلی نورکجوری (بها) و عباس افندی (عبدالبها) رفت و مستخدم مخصوص عباس افندی شد.(4)
عباس افندی به واسطه خدمات میرزا رضا ، مخارج تحصیل فرزند او را تقبل کرد و حبیب‌الله را برای تحصیل به اروپا فرستاد. او در اروپا به فراگیری زبانهای انگلیسی و فرانسه پرداخت.(5)
حبیب‌الله پس از بازگشت به ایران در تشکیلات سردار اسعد بختیاری استخدام گردید.(6) و پس از مدت کوتاهی موفق به دریافت لقب عین‌الملک شد.(7)
عین‌الملک از رهگذر نزدیکی با سردار اسعد با محافل و مجامع سیاسی و روشنفکری آن ایام مرتبط شد و به صف اعضای تحریریه روزنامه رعد به مدیریت سیدضیاءالدین طباطبایی پیوست و همزمان در وزارت مالیه استخدام گردید.(8)
عین‌الملک از وابستگان انگلیس و از هواداران سیاستهای استعماری این کشور در ایران بود. بر همین اساس هنگامی که قرارداد استعماری 1919 توسط وثوق‌الدوله و سرپرسی کاکس امضا شد ، به حمایت از این قرارداد پرداخت و در روزنامه رعد مقالات متعددی در تأیید این قرارداد نوشت.(9)
حبیب‌الله با دختری به نام افسرالملوک سرداری ازدواج کرد. افسرالملوک دختر محمدحسین خان سردار(10) از تروریستهای معروف بهایی بود که در دوران قاجار در آشوبی که بهاییان در چند شهر ایران به راه انداختند نقش داشت.
حبیب‌الله با کمک و حمایت سردار اسعد بختیاری به وزارت امور خارجه رفت و به واسطه آشنایی با زبان عربی و اقامت در شام ، مأمور خدمت در سوریه و لبنان گردید. او با استفاده از موقعیت دیپلماتیک خود به تبلیغ بابی‌گری در این کشورها پرداخت و وقتی مأمور خدمت در جده گردید با انگلیسیها سر و سرّی پیدا کرد و علیرغم اقامت در سرزمینی که قلب جهان اسلام محسوب می‌گردد به تبلیغات بابی‌گری خود ادامه داد. اما فعالیتهای او آثار سویی داشت و وزارت امور خارجه مجبور شد او را به تهران احضار کند.(11)
تحصیلات و مشاغل هویدا :
امیرعباس هویدا تحصیلات ابتدایی را در سال 1305ش در شهر دمشق آغاز کرد و تا سال 1308ش در این شهر به مدرسه می‌رفت. در این سال به این سبب که پدرش به عنوان ژنرال کنسول ایران در بیروت منصوب شد به همراه خانواده‌اش به این شهر رفت و تحصیلاتش را در بیروت پی گرفت.
مدرسه هویدا در دمشق از سوی فرانسوی‌ها ایجاد شده بود و از طرف یک میسیون مذهبی به نام لازاریستها اداره می‌شد. این مدرسه در اختیار فرزندان مقامات کشورهای استعماری بود و فرزندان دیپلماتهای عادی و افراد عادی را به آن راه نمی‌دادند. تحصیل در این مدرسه به زبان فرانسوی انجام می‌شد. بر همین اساس هویدا بیش از این که خواندن و نوشتن به زبان فارسی را بیاموزد ، خواندن و نگاشتن به زبان فرانسوی را آموخت.(12)
هویدا پس از اتمام دوره متوسطه در بیروت با هدف گذراندن تحصیلات عالیه به انگلستان رفت. اما به مقصود خود دست نیافت و بدون اینکه تحصیلات خود را به سرانجام دلخواه برساند ، انگلستان را رها کرد و به فرانسه رفت. او زمانی به فرانسه رسید که روابط سیاسی ایران و فرانسه قطع و سفیر و دانشجویان ایرانی به تهران احضار شده بودند. این حادثه در زمستان 1317 اتفاق افتاد و دلیل آن چاپ کاریکاتوری از رضاخان در یکی از جراید فکاهی فرانسه بود.(13) به دنبال این وضعیت هویدا به فکر کشور دیگری که بتواند تحصیلات دانشگاهی‌اش را در ‌آنجا آغاز کند افتاد و چون یکی از دایی‌هایش به نام عبدالحسین سرداری کاردار ایران در بلژیک بود به بروکسل پایتخت بلژیک رفت و در دانشکده حقوق سیاسی بروکسل ثبت‌نام نمود و سرانجام با دریافت دانشنامه لیسانس از این دانشگاه فارغ‌‌التحصیل شد.(14) او پس از اتمام تحصیلات و اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل در سال 1321(15) به تهران آمد و داوطلب استخدام در وزارت امور خارجه ایران شد. یازده روز پس از درخواست هویدا، تلگرافی با امضای انوشیروان به وزارت خارجه رسید و خواستار استخدام هویدا در این وزارتخانه شد.(16) عده‌ای معتقدند که این تلگراف توسط انوشیروان سپهبدی شوهر خاله هویدا ـ که در سال 1322ش وزیر امور خارجه شد فرستاده شده بود.(17)
بدین ترتیب هویدا در سال 1322ش به استخدام وزارت خارجه درآمد اما اشتغال او چندان طول نکشید و در اوایل مهر 1322ش برای انجام خدمت وظیفه عازم دانشکده افسری شد. او در مهر 1323ش به وزارتخانه بازگشت و به عنوان عضو اداره اطلاعات، مشغول به کار شد و از دوازدهم بهمن 1323ش به اداره سوم سیاسی منتقل شد. او در این قسمت نیز زیاد انجام وظیفه نکرد و به بهانه انتقال مادرش از بیروت به تهران با عنوان پیک سیاسی به بیروت سفر نمود. علیرغم اینکه مدت اشتغال واقعی هویدا در وزارت خارجه به یک سال نرسید اما با حمایت کانونهای قدرت بیگانه در اول مرداد 1324ش به عنوان وابسته سفارت ایران در پاریس عازم فرانسه گردید.(18) او در تاریخ اول آبان 1325ش کارمند اداره حفاظت منافع ایران در آلمان شد.(19)
هویدا در ایام اشتغال در سفارت ایران در پاریس با ایرج اسکندری ـ که بعدها دبیرکل حزب توده شد ـ آشنا شد و از این طریق با حزب توده مرتبط گردید.(20) احتمالاً هدف هویدا از ایجاد ارتباط با حزب توده فعالیتهای جاسوسی بوده است کمااینکه او در سال 1328ش به استخدام ساواک درآمد.(21) فریده دیبا مادر فرح در این باره می‌گوید: «هویدا، ادعا می‌کرد که در جوانی کمونیست بوده است اما فرح که پرونده او را دیده بود می‌گفت هویدا در زمان دانشجویی با نفوذ در صفوف دانشجویان کمونیست و ایرانیان مخالف رژیم در خارج به واقع برای ایران کسب اطلاعات می‌کرده است...»(22)
هویدا پس از مدت کوتاهی اقامت در پاریس، به اتفاق حسنعلی منصور و عده‌ای دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر توسط پلیس فرانسه دستگیر گردید و تنها با وساطت دربار ایران از این امر رهایی یافتند.(23)
هویدا در تاریخ اول فروردین 1328 به سمت کنسولیار کنسولگری ایران در اشتوتگارت آلمان منصوب شد.(24) در همین ایام بود که با عبدالله انتظام، پسر میرزا سید محمدخان انتظام‌السلطنه ـ از فراماسونهای قدیمی و عضو لژ بیداری و از سردمداران احیای فراماسونری در دهه‌های بعد ـ آشنا شد. انتظام در آن ایام وزیرمختار ایران در آلمان و سرکنسول اشتوتگارت بود. هویدا که از اقتدار انتظام در هرم دیوانسالاری در رژیم پهلوی اطلاع داشت تمام کوشش خود را جهت جلب او به کار گرفت تا جایی که انتظام در بهمن 1328 طی یک نامه رسمی و یک نامه خصوصی به دکتر علی اکبر سیاسی ـ وزیر خارجه وقت ـ به عنوان دلخوشی یک دوست قدیمی و دورافتاده از او درخواست نمود که هویدا را به سمت کنسول اشتوتگارت منصوب کند. سیاسی در پاسخ انتظام نوشت که چون صدور حکم کنسولی مستلزم 7 سال سابقه کار می‌باشد و هویدا فاقد این شرایط است انتصاب وی به این سمت امکان ندارد ولی به عنوان اقدام کاملاً استثنایی و به پاس احترام پیشنهاد جنابعالی انتظام می‌تواند او را به این سمت به مقامات محلی معرفی کند.(25)
در آن زمان شهر اشتوتگارت در اثر جنگ ویران شده بود و تمام خانه‌های سالم از طرف متفقین مصادره شده بود. از این رو انتظام و هویدا برای یافتن محل مناسب جهت دفتر کنسولگری و همچنین محل اقامت دست به دامان متفقین شدند. انگلستان و فرانسه به آنان جواب منفی دادند؛ اما آمریکا قول مساعد داد و دو ساختمان مصادره شده را در اختیار ایران قرار داد که یکی از آنها دفتر کنسولگری و دیگری محل اقامت هویدا و منصور شد. به این ترتیب هویدا و منصور با دو آمریکایی به نامهای جان جی مک کلوی و استوارت راکول، آشنا شدند و از این طریق با کانونهای قدرت آمریکا ارتباط برقرار کردند. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که حمایت این دو آمریکایی نقش مؤثری در پیشرفت منصور و هویدا داشته است.(26)
در اسفند 1329 در دولت حسین علا، انتظام وزیر خارجه شد. هویدا را همراه خود به تهران آورد و به عنوان منشی مخصوص خود به کار گمارد اما با تغییر کابینه باقر کاظمی وزیر خارجه دولت مصدق هویدا را به معاونت اداره سوم سیاسی منصوب کرد.(27) ولی او در تهران ماندگار نشد و در مهر 1330 به دعوت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به این کمیساریا در ژنو منتقل شد.(28) در پرونده اداری هویدا موارد متعددی از تشویق وی توسط این کمیساریا و درخواست مصرانه آن برای تمدید مأموریت هویدا موجود است.(29) که از جمله آن نامه‌ای است به امضای وان هک گدهارت، کمیسر عالی پناهندگان خطاب به انتظام(30) وان هک گدهارت در زمره فراماسونرهای مشهور بین‌المللی بود که پس از پیرشره استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه شد و طی مسافرتهای متعدد به تهران در تأسیس لژهای فراماسونری در ایران نقش اساسی داشته است.(31) بر همین اساس عده‌ای معتقدند که حمایت او از هویدا به منظور مطرح نگه داشتن یک فراماسونر در چارچوب برنامه‌های فراماسونری بین‌المللی بوده است.(32)
در سال 1335 که رجبعلی منصور ـ پدر حسنعلی منصور ـ سفیر ایران در ترکیه شد از علیقلی اردلان وزیر خارجه وقت درخواست کرد که هویدا را به عنوان رایزن به آنکارا منتقل کند و در تاریخ بهمن همین سال با تقاضای منصور موافقت شد.(33) اما دوران سفارت منصور چندان طولانی نبود و پس از زمانی اندک سرلشکر ارفع جانشین او شد. روحیه نظامی‌گری و سخت‌گیری ارفع که سفارتخانه را به سبک سربازخانه اداره می‌کرد سبب شد که هویدا با استفاده از یک مرخصی کوتاه‌مدت به تهران بیاید و برای رهایی از این وضعیت به سراغ انتظام که در آن زمان مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود برود و از او درخواست کمک بنماید. انتظام نیز طی نامه‌ای از اردلان درخواست نمود تا هویدا را به عنوان مأمور در اختیار شرکت نفت بگذارد. این درخواست پس از تصویب شاه عملی شد و هویدا به شرکت نفت منتقل گشت.(34) او ابتدا به عنوان مشاور انتظام، و سپس به عنوان مدیرکل امور اداری شرکت نفت به کار پرداخت.(35) انتصاب هویدا به سمت سرپرست امور اداری شرکت نفت خوشایند بسیاری از مدیران و کارکنان قدیمی این شرکت نبود؛ اما او با چرب زبانی و فریب‌کاری این مخالفتها را به دوستی بدل کرد. پس از مدتی هویدا از سوی انتظام ترفیع مقام یافت و به عضویت در هیأت مدیره شرکت نفت منصوب شد.(36)
اشتغال هویدا در شرکت نفت، همزمان با فعالیتهای اولیه سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی (ساواک) بود و چون ساواک در پی گسترش کانالهای ارتباطی خود در سطح کشور بود مراکز حساس اداری را مورد توجه قرار داد و به گزینش چهره‌های مستعد پرداخت که یکی از این افراد هویدا بود که به عنوان همکار در خدمت این تشکیلات جاسوسی قرار گرفت.(37)
هویدا به هنگام اشتغال در وزارت نفت به فعالیتهای سیاسی نیز پرداخت و همراه با تنی چند از دوستانش به سرکردگی حسنعلی منصور و به سفارش و هدایت شاپور ریپورتر و گراتیان یاتسویچ ، رئیس قرارگاه سازمان سیا در تهران عده‌ای از جوانان تحصیلکرده آمریکا را با هدف کسب قدرت سیاسی در تشکیلاتی به نام کانون مترقی گرد آورد.(38)
در سال 1958 (1337) سازمان سیا طی گزارشی به شورای امنیت ملی، اعلام کرد که رژیم ایران با وضعیت کنونی دوامی نخواهد داشت و ممکن است به دامان کمونیسم سقوط کند. به این منظور، دولت آمریکا تصمیم گفت ضمن ایجاد فشار به شاه، جهت انجام برخی اصلاحات عده‌ای از نخبگان و تکنوکراتهای جوان و طرفدار آمریکا را به منظور به دست گرفتن قدرت سیاسی بسیج کند. مهره دلخواه سازمان سیا برای این هدف حسنعلی منصور بود که در آن زمان دبیر شورای عالی اقتصاد بود. منصور دست به کار شد و با کمک نزدیکترین دوست خود هویدا مقدمات تشکیل این گروه را فراهم آورد. آغاز فعالیت و عضوگیری کانون مترقی ، منصور و هویدا را در کانون توجه محافل سیاسی و افکار عمومی قرار داد. اکنون همه می‌دانستند که به زودی منصور نخست‌وزیر خواهد شد و هویدا هم به عنوان یک عضو ارشد کابینه انتخاب خواهد شد.(39)
این پیش‌بینی‌ها درست از آب درآمد و پس از انتصاب منصور به مقام نخست‌وزیری، هویدا نیز به عنوان وزیر دارایی کابینه منصور منصوب شد و تا پایان دوره صدارت منصور در همین سمت باقی ماند.(40)
روز پنجشنبه اول بهمن 1343ش منصور که برای شرکت در جلسه علنی و دفاع از لایحه قرارداد شرکت ملی نفت ایران با چند شرکت بزرگ نفتی غرب قصد ورود به مجلس شورای ملی را داشت به ضرب گلوله‌های شهید محمد بخارایی مجروح شد. زمانی که این حادثه رخ داد هویدا در مجلس بود و پس از کسب اطلاعات مقدماتی درباره این حادثه خود را به دفتر رئیس مجلس شورای ملی رساند و ماجرا را تلفنی به شاه اطلاع داد. او پس از تحقیق درباره وضعیت جسمانی منصور یکسره به کاخ سلطنتی رفت و وضعیت اسف‌بار منصور را به اطلاع شاه رسانید. بعد از ظهر همان روز که جلسه هیأت دولت در کاخ مرمر، و در حضور شاه تشکیل شده بود، شاه هنگام ترک جلسه خطاب به هویدا گفت: شما هیأت دولت را اداره کنید تا ان‌شاءالله نخست‌وزیر بهبود یابند.(41) پس از مرگ منصور نیز شاه او را مسئول تشکیل کابینه کرد. انتخاب هویدا به سمت نخست‌وزیری با توجه به نداشتن شهرت سیاسی و سابقه کم وزارت در کابینه منصور به صورت محلل تصور می‌شد.(42) انتصاب هویدا در آن زمان چنین تعبیر می‌شد که شاه خواسته است با تعیین یکی از همکاران نزدیک منصور به جانشینی وی نظر آمریکاییها را که منصور را به وی تحمیل کرده بودند جلب کند و بعد سر فرصت نخست‌وزیر خود را انتخاب کند.(43) اما هویدا سالهای صدارت را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و قریب 13 سال یعنی بیش از تمام نخست‌وزیران ایران در این مقام باقی ماند.(44) درباره علل دوام هویدا در مقام صدارت مطالب فراوانی عنوان شده است که در فصل بعد به این مبحث خواهیم پرداخت.
دستگیری و بازداشت :
از اوایل سال 1356 ستاره بخت هویدا رو به افول نهاد؛ زیرا از یک طرف حکومت جدید آمریکا به ریاست کارتر عدم رضایت خود را از روند اوضاع در ایران آشکار ساخته و خواهان تغییر در خط مشی ایران به خصوص در زمینه مسائل مربوط به حقوق بشر و آزادیهای سیاسی بود و از سوی دیگر علائم بحران اقتصادی که حاصل ریخت و پاشهای گذشته و برنامه‌ریزی غلط بود، به تدریج نمایان شد. به عنوان نمونه قطع مداوم نیروی برق از اوایل تابستان 1356 به منزله زنگ خطری برای صنایع ایران به صدا درآمد.(45)
سرانجام به سبب فشارهایی که از طرف دولت کارتر برای مراعات اصول حقوق بشر و دادن آزادیهای سیاسی به مردم ایران و به اصطلاح ایجاد فضای باز سیاسی اعمال می‌شد شاه ناچار شد تغییراتی در حکومت خود بدهد(46) . در حقیقت برکناری هویدا و انتصاب آموزگار به جای وی یکی از کوششهای شاه برای گسترش فضای باز سیاسی از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان به کابینه و جلب رضایت روشنفکران ایرانی بود.(47) بنابراین هویدا پس از 13 سال حضور در مسند نخست‌وزیری ایران در مرداد 1356 به دستور شاه استعفا داد.(48)
بعد از مدتی در زمان دولت ازهاری، شاه خود دستور بازداشت هویدا را صادر کرد(49) ولی همواره در مصاحبه‌هایش گناه بازداشت هویدا را به گردن دولت نظامی انداخت و اظهار ‌کرد که بازداشت او به منظور حفاظت شخص او صورت گرفته در حالیکه صاحبنظران معتقدند که شاه او را سپر بلا قرار داده است. برخی از اسناد نیز از دست پنهان اردشیر زاهدی در بازداشت هویدا پرده برمی‌دارند.(50)
بعد از خروج شاه از کشور، بازداشتگاه هویدا را تغییر دادند و او را به مهمانسرای ساواک واقع در روستای شیان در مجاورت لویزان منتقل کردند.(51) نگهبانان بازداشتگاه پس از دریافت خبر سقوط رژیم در سپیده دم 22 بهمن، محوطه بازداشتگاه را ترک کردند و هویدا را تنها گذاشتند. هویدا با اینکه می‌توانست فرار کند، اما پس از اطلاع از اینکه مردم مسلح هستند، تصمیم گرفت خود را تسلیم جبهه ملی کند.(52)
محاکمه و اعدام انقلابی هویدا :
هویدا پس از انتقال به زندان قصر با وجود اینکه به صورت انفرادی در بازداشت بود ولی از امکانات ارتباطی مانند مطبوعات و رادیو و تلویزیون برخوردار بود. با وجود تلاشهای فراوان گروههای فشار، جهت رهانیدن هویدا از زندان، او دوبار محاکمه شد. نوبت اول این محاکمه، در نیمه شب 24 اسفند 1357 در محل زندان قصر برگزار شد، اما تحت فشار عوامل دولت موقت تعطیل شد. در این جلسه تعدادی از خبرنگاران جراید داخلی و رادیو و تلویزیون و گروهی تماشاگر از جمله تعدادی از وابستگان کسانی که عزیزانشان را در انقلاب از دست داده بودند، حضور داشتند. پس از ورود هویدا به دادگاه و استقرار در جایگاه مخصوص، متن کیفرخواستی که علیه او تنظیم شده بود به این شرح قرائت شد:
«آقای امیرعباس هویدا، فرزند حبیب‌الله، به شماره شناسنامه 3542، صادره از تهران، وزیر سابق دربار شاهنشاهی منقرض، و نخست‌وزیر اسبق شاه سابق و ساقط، متهم است به: 1ـ فساد در ارض؛ 2ـ محاربه با خدا و خلق خدا و نائب امام زمان؛ 3ـ قیام علیه امنیت و استقلال مملکت با تشکیل کابینه ‌ه‌ای دست‌نشانده آمریکا و انگلیس و حمایت از منافع استعمارگران؛ 4ـ اقدام بر ضد حاکمیت ملی با حفظ سلطان دست‌نشانده آمریکا و دخالت در انتخابات قانونگذاری و عزل و نصب وزرا و فرماندهان با نظر سفارتخانه‌های خارجی؛‌5ـ واگذاری بی قید و شرط منابع زیرزمینی از نفت و مس و اورانیوم و غیره به بیگانگان؛ 6ـ گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپایی‌اش بر ایران، منجمله از طریق نابودی صنایع داخلی و تضعیف آنها در برابر رقبای خارجی و تبدیل ایران به بازار مصرف خارجی؛ 7ـ پرداخت درآمدهای ملی حاصل از نفت به شاه و فرح و نیز تسلیم این درآمدها به ممالک وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهای بالا و گزاف و شرایط اسارت بار از آمریکا و سایر دول غرب؛ 8ـ نابود ساختن کشاورزی و دامپروری و از بین بردن جنگلها؛ 9ـ شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم؛ 10ـ دسته‌بندی با توطئه‌گران بین‌المللی در پیمانهای سنتو و ناتو و سرکوبی ملتهای ایران و فلسطین و ویتنام، عضو فعال سازمان فراماسونری در ایران در لژ فروغی با توجه به اسناد موجود و اقرار شخص متهم؛ 11ـ شرکت در خفه کردن و ارعاب مردم حق‌طلب و استثمار شده ایران با دستگیری آزادیخواهان و کشتار مردم بی‌دفاع و ضرب و جرح و شکنجه و آزار آنان و نقض آزادیهای اساسی انسانی مصرح در قانون اساسی وقت و قوانین موجود همچون اعلامیه حقوق بشر و قوانین الهی از جمله توقیف روزنامه‌ها و اعمال سانسور در مطبوعات و کتب؛ 12ـ مؤسس و اولین دبیرکل حزب استبدادی رستاخیز ملت ایران؛ 13ـ اشاعه فساد فرهنگی و اخلاقی و شرکت در تحکیم پایه‌های استعمار از جمله شرکت در برقراری مجدد کاپیتولاسیون یعنی ایجاد قضاوت کنسولی در مورد آمریکاییان؛ 14ـ شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه، در معیّت حسنعلی منصور؛ 15ـ دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اکاذیب با انتشار روزنامه‌های دست‌نشانده و گماردن سردبیرهای جیره‌خوار در رأس نشریات و سانسور اخبار و گزارش‌های مجعول که تمام این اقدامات در اجرای توطئه‌ استعمارگران بیگانه و سلطان دست‌نشانده به منظور اسارت و استعمار ملت ایران بوده است. سلطانی که بر حسب اقرار متهم به وسیله آمریکا روی کار آمده است. نظر به صورت جلسات هیأت دولت و گزارشهای شورای عالی اقتصاد و مقالات و شکایات شاکیان و فتاوی علما و مراجع تقلید و مندرجات روزنامه و اسناد به دست آمده از ساواک و اسناد موجود در نخست‌وزیری و شهادت دکتر آزمون وزیر کابینه متهم و شهادت آقای جعفریان و آقای نیکخواه در همین دادگاه و اظهارات و اقاریر شخصی متهم، چون وقوع جرایم منتسبه قطعی و محقق است، تقاضای رسیدگی و صدور حکم متهم و مصادره اموال وی را از پیشگاه دادگاه محترم دارم.»
وقتی دادستان موارد اتهامی را قرائت می‌کرد، در هنگام خواندن اتهام اول و دوم صورت هویدا به شدت رنگ باخت و وقتی کلمه اعدام را از دهان دادستان شنید به شدت تکان خورد.(53)
جریان دادرسی در دادگاه اول چند ساعتی طول کشید و سپس هویدا تقاضای تنفس کرد و بنابراین جریان دادرسی به جلسه بعد موکول شد.(54) دادگاه دوم به فاصله 24 روز از دادگاه اول تشکیل شد و در این مدت عوامل دولت موقت و دوستان مهندس بازرگان در تدارک محاکمه نمایشی برای هویدا بودند و حتی اقدامات لازم در این زمینه را انجام داده بودند.(55) ولی توطئه آنان با هوشیاری حضرت امام(ره) و پی‌گیری آیت‌الله خلخالی ثمر نداد و دادگاه دوم با جدیت تمام تشکیل شد. در این جلسه متن کیفرخواست قرائت شد و نماینده دادستان علاوه بر موارد اتهامی به فساد اطرافیان هویدا به فراماسونر بودن برخی از آنها، تغییر تقویم، وابسته کردن ارتش به مستشاران خارجی و اختصاص سالانه 24 میلیون تومان از طرف هویدا برای کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک اشاره کرد.(56) هویدا در پاسخ اظهارات نماینده دادستان و در دفاع از خود گفت: «ما در سیستمی بودیم که همه کس در آن سیستم در خدمت رژیم بودند... اگر می‌گویید من به عنوان نخست‌وزیر باید کنار می‌رفتم و ادامه نمی‌دادم، حق با شماست، اگر من نمی‌کردم، کس دیگری می‌کرد.»
ظس از اظهارات نماینده دادستان و دفاعیات متهم، دادگاه برای صدور حکم وارد شد و امیرعباس هویدا را به عنوان مفسد فی‌الارض و خائن به ملت به اعدام محکوم کرد.(57)
سپس هویدا را برای اجرای حکم اعدام به خارج از ساختمان مدرسه زندان قصر بردند و او در حالیکه چشمهایش بسته بود در برابر جوخه آتش که برای تیرباران آماده شده بود قرار گرفت. با اشاره آیت‌الله خلخالی فرمان آتش صادر شد و سپس پیکر بی‌جان مقتدرترین نخست‌وزیر دوران شاهنشاهی بر روی زمین افتاد.(58)
پس از اجرای حکم ، جسد هویدا به پزشکی قانونی انتقال یافت و مراتب به اطلاع خانواده هویدا رسید تا یکی از افراد خانواده‌اش برای انجام تشریفات تحویل جسد و کفن و دفن آن به پزشکی قانونی مراجعه کند. صبح روز بعد یکی از بستگانش به بازدید از جنازه‌اش پرداخت و طبق تعهدی اعلام کرد که فردا برای تحویل جسد مراجعه خواهد کرد؛ اما پس از ترک ساختمان هرگز بازنگشت. جنازه او چند ماه در پزشکی قانونی باقی ماند و در حالیکه حدود چهار ماه از اعدام هویدا می‌گذشت در یکی از اعیاد مذهبی چند نفر به پزشکی قانونی مراجعه کرده و جسد او را برای دفن تحویل گرفتند.(59) طبق گفته‌های آیت‌الله خلخالی، جسد هویدا را به فرانسه بردند و از آنجا به اسرائیل حمل کردند و در شهر عکا در گورستان بهاییان در کنار پدرش دفن کردند.(60)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
www.dowran.ir
پاورقی ها:
1ـ دفتر پژوهشهای موسسه کیهان، نیمه پنهان 14، ص 11.
2ـ بهزادی، علی، شبه خاطرات، ج 1، ص 780، و میلانی، عباس، معمای هویدا، ص 45.
3ـ اداره کل آرشیو، اسناد و موزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دولتهای ایران از میرزا نصرالله خان مشیرادوله تا میرحسین موسوی، ص 33؛ و طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسونها و سلطنت پهلوی، ج 2، ص 980؛ و طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج 1، ص 505.
4ـ دلدم، اسکندر، من و فرح پهلوی، ج 3، ص 1117؛ و دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 12.
5ـ دلدم، اسکندر، همان، ج 3، ص 1118؛ و معتضد، خسرو، هویدا سیاستمدار پیش و عصا و گل ارکیده، ج 1، ص 46.
6ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 13؛ و دلدم، همان، ج 3، ص 1118.
7ـ معتضد، همان، ص 46.
8ـ همان، ص 47؛ و دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 13.
9ـ شیخ‌الاسلامی، جواد، سیمای احمدشاه قاجار، ج 1، ص 231.
10ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 11.
11ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 15ـ18؛ و دلدم، همان، ج 3، ص 1119.
12ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 22.
13ـ همان، ص 25.
14ـ اختریان، محمد، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ص 55.
15ـ طلوعی،‌ راز بزرگ، ج 2، ص 980؛ فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 367؛ اداره کل آرشیو، اسناد و موزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همان، ص 323.
16ـ فردوست، همان، ص 368.
17ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 28.
18ـ طلوعی، راز بزرگ، ج 2، ص 981؛ بهزادی، همان، ج 1، ص 782.
19ـ فردوست، همان، ص 369.
20ـ طبری، احسان، کژراهه (خاطراتی از حزب توده)، ص 221.
21ـ فردوست، همان، ص 369.
22ـ دیبا، فریده، دخترم فرح، ترجمه: الهه رئیس فیروز، ص 284.
23ـ بهزادی، همان، ص 782.
24ـ طلوعی، راز بزرگ، ج 2، ص 981؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج 1، ص 507.
25ـ فردوست، همان، ص 370.
26ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 40.
27ـ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج 1، ص 507.
28ـ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، ص 508؛ طلوعی، راز بزرگ، ج 2، ص 981.
29ـ فردوست، همان، ج 2، ص 370.
30ـ فردوست، همان، ص 371؛ معتضد، همان، ص 322.
31ـ فردوست، همان، ص 371.
32ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، ص 43.
33ـ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج 3، ص 1770؛ فردوست، همان، ص 371؛ طلوعی، راز بزرگ، ج 2، ص 981؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، ص 508.
34ـ طلوعی، همان، ص 508.
35ـ اختریان، همان، ص 58.
36ـ عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص 989.
37ـ فردوست، همان، ص 373.
38ـ عاقلی، همان، ص 989؛ طلوعی، راز بزرگ، ج 2، ص 989؛ عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی، ج 3، ص 1770.
39ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، ص 52.
40ـ مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 119.
41ـ عاقلی، نخست‌وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص 983؛ اقتباس: صدر، جواد، نگاهی از درون، ص 385.
42ـ نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ج 2، ص 316؛ طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص 732؛ طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، ص 123.
43ـ طلوعی، همان، ص 123؛ بهزادی، همان، ج 1، ص 783؛ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، ص 511.
44ـ آوری، پیتر، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه: عباس مخبر، ص 138؛ بهزادی، همان، ج 1، ص 783؛ طلوعی، چهره‌ها و یادها، ص 123؛ نجاتی، همان، ج 2، ص 316؛ مدنی، همان، ج 2، ص 231.
45ـ طلوعی، چهره‌ها و یادها، ص 134؛ سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ص 547؛ مقصودی، مجتبی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، ص 338.
46ـ طلوعی، همان، ص 422.
47ـ زونیس، همان، ص 227.
48ـ طلوعی، دادستان انقلاب، ص 261.
49ـ فردوست، همان، ج 2، ص 381؛ صمیمی، همان، ص 236.
50ـ ر.ک: هویدا، همان، ص 60؛ طلوعی، رازهای ناگفته، ص 26.
51ـ اختریان، همان، ص 185.
52ـ همان، ص 310ـ 312.
53ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 323ـ325.
54ـ همان، ص 326.
55ـ همان، بهزادی، همان، ج 1، ص 801.
56ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 332.
57ـ روزنامه کیهان، جزئیات محاکمه و تیرباران هویدا، 19/1/1358.
58ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 339.
59ـ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 341.
60ـ عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج 3، ص 1801؛ روزنامه کیهان، خاطرات آیت‌الله خلخالی، 8/7/1358.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.