برای داشتن شغل مناسب، طی کردن گام هایی لازم است.
چکیده: بسیاری از انسان هایی که امروزه وارد بازار کار می شوند، انتظار دارند که طی زندگی شغلی خود، دو، سه یا چندین بار، شغل شان را تغییر دهند. در این نوشتار به کوتاه، ده گامی را که برای تغییر شغل باید بردارید تا شغلی که انتخاب می کنید از هر جهت برای تان مفید باشد.
تعداد کلمات 1349 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1349 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
این روزها انتخاب شغل از گذشته خیلی سخت تر شده است. علت این جریان را باید در سه چیز جستجو کرد: یکم، امروزه شغل های خیلی بیشتری نسبت به گذشته وجود دارد، دوم اینکه تعریف شغل های مختلف تغییرپذیرتر هستند و سوم این که سطح توقع خیلی بالا رفته است. ا
کثر خانم ها و آقایانی که امروز وارد بازار کار می شوند، انتظار دارند که طی زندگی شغلی خود، سه بار یا بیشتر، شغل شان را تغییر دهند. در این مقاله 10 قدم مهم را به شما معرفی می کنیم که برای تغییر شغل باید بردارید تا شغلی که انتخاب می کنید از هر جهت برای تان مفید باشد.
1 – سنجش ارزش ها
چه چیز واقعاً برای تان اهمیت دارد؟ چه چیز سر حوصله تان می آورد؟ چه کاری را آن قدر دوست دارید که اگر برایش به شما دستمزد داده شود، احساس گناه می کنید؟ این سوالات می تواند به شما کمک کند.
یکی از مهم ترین عناصر انتخاب شغل را پیدا کنید، یعنی ارزش ها. ارزش های شما تکیه گاه احساسی کاری است که انجام می دهید. در شغل هایی که خوب نتیجه می دهند، معمولاً بین ارزش های شخصی فرد و کاری که انجام می دهند، هماهنگی وجود دارد. جست و جوی کارتان را با ارزیابی ارزش های تان و نوشتن آن ها با دقت و وضوح هرچه تمام تر، شروع کنید.
یکی از مهم ترین عناصر انتخاب شغل را پیدا کنید، یعنی ارزش ها. ارزش های شما تکیه گاه احساسی کاری است که انجام می دهید. در شغل هایی که خوب نتیجه می دهند، معمولاً بین ارزش های شخصی فرد و کاری که انجام می دهند، هماهنگی وجود دارد. جست و جوی کارتان را با ارزیابی ارزش های تان و نوشتن آن ها با دقت و وضوح هرچه تمام تر، شروع کنید.
2 – شناسایی مهارت ها و استعدادها
مهارت چیزی است که طریق انجام آن را یاد گرفته اید. استعداد چیزی است که با آن به دنیا آمده اید. درک متفاوت بین این دو اهمیت بسیاری دارد. ممکن است در کاری مهارت داشته باشید اما برای تان جالب نباشد. اما این احتمال وجود دارد که اگر استعداد کاری را دارید، بین آن استعداد خاص و ارزش های تان تطابق وجود داشته باشد. این یعنی شما از انجام کارهایی که در آن استعداد دارید بسیار بیشتر لذت می برید تا کارهایی که مهارت انجام آن را آموخته باشید.
3 – توجه به اولویت های زندگی
همه ما اولویت های خاصی در زندگی خود داریم. در برخورد خود با دیگران، در طرز فکر خود و تصمیم گیری های مان، در برتری دادن به مفاهیم مقابل انسان ها، یا برعکس و میزان راحتی خود با ابهامات زندگی.
برای خیلی از افراد، این اولویت ها در سطح ناخودآگاه شان عمل می کند، اما شدیداً بر عملکرد ما با دیگران تاثیر می گذارد. شاید این سوال ها بتواند در فهم این قضیه کمک تان کند. آیا خودتان را فردی مشاهده گر می دانید؟ آیا اهل رفت و آمد با دیگران هستید یا ترجیح می دهید بیشتر در خانه بمانید؟ در رویارویی با تصمیم گیری ها، آیا به واقعیات تکیه می کنید یا احساسات تان؟ پاسخ شما به این سوالات شما را به کاری که انجام دهید نزدیک تر می کند.
برای خیلی از افراد، این اولویت ها در سطح ناخودآگاه شان عمل می کند، اما شدیداً بر عملکرد ما با دیگران تاثیر می گذارد. شاید این سوال ها بتواند در فهم این قضیه کمک تان کند. آیا خودتان را فردی مشاهده گر می دانید؟ آیا اهل رفت و آمد با دیگران هستید یا ترجیح می دهید بیشتر در خانه بمانید؟ در رویارویی با تصمیم گیری ها، آیا به واقعیات تکیه می کنید یا احساسات تان؟ پاسخ شما به این سوالات شما را به کاری که انجام دهید نزدیک تر می کند.
4 – تجربه های زندگی
شما نمی توانید جایگزینی برای تجربه بیابید. هرچه بیشتر بهتر است. می توان گفت تقریبا همه مشاغل از بیرون، متفاوت از درون آن به نظر می رسند. اگر به تازگی وارد بازار کار شده اید یا می خواهید شغل تان را تغییر دهید، با افرادی صحبت کنید که در آن شغل دست دارند. شغلی در آن زمینه یا صنعت برای خود پیدا کنید و مطئن باشید همانی خواهد بود که همیشه می خواستید. و به هیچ وجه فقط به یک تجربه کاری تکیه نکنید. تا آن جا که می توانید در زمینه کاری خود، تجربه بیندوزید. باتجربه خواهید فهمید که کاری به دردتان می خورد و با ارزش ها و اولویت های تان جور است یا نه.
5 – آموختن تخصص های گوناگون
دنیایی که در آن زندگی می کنیم سرشار از اطلاعات تکنیکی است که این امر، فشار زیادی برای تخصصی کردن علوم یعنی بیشتر و بیشتر دانستن درمورد یک رشته محدود است. این خطرناک است، چون این احتمال وجود دارد که شدیداً از رده خارج شوید. خیلی افراد کارشان را به این علت از دست می دهند که به تدریج دیدی کانونی نسبت به شخص یا چیزی که هستند و توانایی های شان پیدا می کنند. بحث قدیمی تخصص گرایی مقابل کلی گرایی این روزها نامی تازه گرفته است: متخصص کلی گرا. یعنی کسی که باوجود داشتن شمای کلی از کار، در زمینه های مختلفی از آن تخصص پیدا کرده است. این روزها سواد به این گفته می شود. این که تا می توانید درمورد موضوعی که دسوت دارید در زمینه کاری تان اطلاعات جمع کنید و مقصد و هدف آن رشته را دنبال کنید.
6 – اول تجربه کاری بعد کسب درآمد
شاید با معدل خیلی بالا از دانشگاه فراغ التحصیل شده باشید. اما وقتی می خواهید وارد بازار کار شوید، اولویت ها حرف اول را می زنند. یک راه خوب برای بالا بردن فرصت های شغلی خود این است که از خودتان سوال کنید: «کدام جریان امکان بیشتری برایم فراهم می کند که در کارم بهترین باشم؟» و شاید آن کار همانی نباشد که حقوق دل خواه تان را به شما عرضه کند.
7 – انتخاب شغلی که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید
تعهد پایین و عملکرد متوسط این روزها به هیچ وجه قابل قبول نیستند. مشکل این جاست که ممکن است زمانی پی به مفهوم این جمله ببرید که دیگر از کار اخراج شده باشید. پس چطور باید خودتان را محافظت کنید؟ اگر کاری را پیدا کنید که بتوانید 110 درصد به آن متعهد شوید، هیچ وقت با چنین مشکلی مواجه نخواهید شد.
8 –سبک زندگی خود براساس درآمد شغلی نه توقعات شخصی
خیلی از شغل هایی که این روزها دنبال نیروی کار است، وعده می دهد که طی دو سال حقوق میلیونی برای تان درست کند. مشکل این جاست که خیلی از تازه واردان به آن کارها با این ایده وارد آن کار می شوند و خرج و مخارج شان را هم با همان ایده انجام می دهند. یک راه بهتر برای شروع این است که درست از همان آغاز کار، سبک زندگی تان را طوری ساختاربندی کنید که بتوانید 10 درصد از حقوق تان را هر ماه کنار بگذراید. پس انداز عاقلانه همیشه یکی از بهترین راه های پیشرفت بوده است.
9 – گذاشتن زمانی از وقت خود برای پیشرفت در انرژی و سرمایه
نمی توانید منتظر کارفرمای تان بمانید که لقمه را دهان تان بگذارد. نکته این جاست که نمی توانید در این زمینه به او اطمینان کنید. کارفرمایان امروزی می خواهند هر تومانی که از جیب شان بیرون می رود، با چند تومان جایگزین شود. آن ها روی شما سرمایه گذاری می کنند و وقتی بتوانند یک سود فوری و خوب یا نیرو و مهارتی خاص در شما ببینند، سریع دست به کار می شوند. نکته این جاست که نمی توانید روی هیچ کدام این ها حساب کنید. خودتان باید دست به کار شوید و با تلاش زیاد خودتان را جلو ببرید.
10 – انگیزه تغییر
اگر مراحل قبلی را که ذکر شد مطالعه کنید، جای تاکید روی هدف را خالی می بینید. دلیل آن این نیست که اهداف اهمیت ندارند. بلکه هدف شما معمولاً از همه آن عوامل دیگری که به آن اشاره شد، مثل ارزش ها، مهارت ها، استعدادها و... ناشی می شوند و حتی اگر آن ها را در دفترتان یادداشت کنید یا روی آینه بنویسید، بازهم نمی توانید نیاز به تغییر و انطباق و سازگاری با شرایط جدید، رشد خودتان و توسعه فرصت های تان را بپوشانید.
تفاوت این جا بین «جهت» و «برنامه» است. مورچه برای خود جهتی دارد اما برنامه ندارد. او می داند که کجا می خواهد برود و برای رسیدن به آن جا از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. اما آن مورچه این جهت را جایی ننوشته است. فقط با اطمینان کامل می داند که جهت اصلی او به آن سمت است و باید به آن جا برسد. جهت شغلی دنیای امروز هم به همین منوال است.
تفاوت این جا بین «جهت» و «برنامه» است. مورچه برای خود جهتی دارد اما برنامه ندارد. او می داند که کجا می خواهد برود و برای رسیدن به آن جا از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. اما آن مورچه این جهت را جایی ننوشته است. فقط با اطمینان کامل می داند که جهت اصلی او به آن سمت است و باید به آن جا برسد. جهت شغلی دنیای امروز هم به همین منوال است.
منبع:
مجله خلاقیتبیشتر بخوانید :
بهترین مشاغل بر اساس نوع شخصیت شما
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟
رضایت از شغل