عوامل محیطی موثر بر طلاق عاطفی (بخش اول)

در رابطه میان همسرانی که عاشق و دل سپرده هم هستند، دیده می شود بعد از مدتی این رابطه به سردی می گراید. در بررسی های ممکن است نتوان از درون رابطه ایشان علل آن را پیدا کرد. در این نوشتار به علل محیطی موثر بر طلاق عاطفی پرداخته می شود.
دوشنبه، 21 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
عوامل محیطی موثر بر طلاق عاطفی (بخش اول)
گاه عوامل محیطی، تخریب گر رابطه عاطفی همسران است.
 
چکیده: در رابطه میان همسرانی که عاشق و دل سپرده هم هستند، دیده می شود بعد از مدتی این رابطه به سردی می گراید. در بررسی های ممکن است نتوان از درون رابطه ایشان علل آن را پیدا کرد. در این نوشتار به علل محیطی موثر بر طلاق عاطفی پرداخته می شود.

تعداد کلمات 1360 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

عوامل محیطی موثر بر طلاق عاطفی

عوامل محیطی موثر بر طلاق عاطفی

 اکنون به بررسی عواملی خواهیم پرداخت که از دسترس همسران و دخالت شخصی آنان بیرون است و در عین حال اسباب طلاق عاطفی را مهیا می کند دخالت دیگران در بسیاری از مواقع، دخالت اقوام، آشنایان، والدین زن یا مرد و یا دوستان باعث شعله ور شدن آتش اختلافات در میان زن و شوهرها شده، اگر سب جدایی رسمی آنان نگردد، زمینه ساز طلاق عاطفی و جدایی روحی آنان خواهد شد.
از آنجایی که معمولا نصایح راهنمایی های دیگران بر اساس قواعد روان شناختی و دینی صورت نمی گیرد و تنها از سر دلسوزی و ناآگاهانه انجام می پذیرد، این گونه نصایح، آسیب های فراوانی به رابطه محبت آمیز زن و شوهر، وارد می سازد.
یکی از انواع دخالت ناپسند دیگران، آفات زبانی است که در شکل های مختلفی چون: سخن چینی، غیبت، تهمت، دلسوزی های بی مورد و راهنمایی های بدون شناخت و سنجش جلوه گر می شود و گاه زندگی افراد را به بحران و از هم گسیختگی مبتلا می کند.
در بستر روایات، اشخاصی با چنین رفتارهای ناپسند، مؤمن واقعی نیستند؛ امیر مؤمنان در بیان صفات مؤمنان می فرماید: «لا یخوض فی ما لایعنیه؛ مؤمن حقیقی در چیزی که مربوط به او نیست دخالت نمی کند»[1].
یادمان باشد، بیشتر اوقات دخالت در امور دیگران، در ضمن گناه و معصیتی انجام می پذیرد؛ بنابراین نه فقط این که «دخالت»، امری بیهوده است؛ گاهی گناهی بزرگ و نابخشودنی به شمار می آید و کیفری سخت در بردارد؛ زیرا این نوع دخالت ها و سخن چینی ها گاهی به پایمال شدن حق الناس می انجامد که باید برای جبران آن در صدد رضایت شان برآمد.
 

مهمانی های نامناسب

انسان، بر اساس فطرت خویش خواهان انس و الفت و مهربانی است و رفت و آمد با دوستان و خویشان را دوست دارد؛ اما گاه معاشرت و مهمانی ها  بر اساس قاعده و قانون شریعت و عزف برگزار نمی شود، در نتیجه به آرامش و استحکام بنیان خانواده زیان وارد خواهد شد.
دین اسلام بر معاشرت ها و شرکت در جلسات مفید تأکید کرده و آن را  مورد تشویق قرار می دهد؛ اما به شدت شرکت در مجالس همراه با بی عفتی و گناه را نهی می کند. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
«لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلسا یعصى الله فیه و هو لا یقدر على تغییره؛ سزاوار نیست مؤمن در مجلسی که در آن گناه و عصیان خداوند می شود، شرکت کند، در حالی که توان تغییر و دگرگونی آن مجلس راندارد.»[2]
اگر سرگذشت خانواده هایی که به سرانجام طلاق گرفتار آمده اند با دقت مورد مطالعه قرار گیرد، خواهیم دید که معاشرت های ناروا، مهمانی های و نامناسب و ارتباطات دور از عرف، سرچشمه بسیاری از جدایی ها بوده است؛ نمونه ای از این گونه ماجراهای واقعی را می خوانیم:
 

یک مهمانی و دو سرنوشت

دختری بودم تهرانی و از خانواده ای بزرگ و سرشناس در پایان دوره دبیرستان بودم که خواستگاری بی هیچ اشکال و ایرادی برایم پیداشد؛ جوانی تحصیل کرده که شغل آبرومند داشت؛ همه خانواده هم با این وصلت موافق بودند؛ در نتیجه مقدمات عروسی فراهم شد ..... من عروسی بودم سپیدبخت که با تمام تشریفات مجلل و کامل، به خانه داماد آرزوهایش قدم می گذاشت.
سال های آغاز ازدواج ما به خوبی و خوشی سپری می شد و در این مدت در شکوفه معطر به نام های سنبل و مینا با تولدشان طراوت و شادی خاصی به و خانه ما بخشیدند؛ به نظر می رسید دیگر نه غمی بود و نه خیالی و با اینکه امتحان سرنوشت سازی در زندگی ما رقم خورد؛ روزی دوست همسرم به نام منصور، در قالب پیشنهادی به ما گفت: دوره دوستانه ای داریم و هر هفته در منزل یکی از دوستان جمع می شویم، اگر دوست دارید شما هم به این جمع وارد شوید. همسرم یوسف قبول تقاضای دوستش را منوط به پاسخ من دانست ... و من هم جواب مثبت دادم و قرار شد که از هفته بعد به جرگه دوستانه آنان وارد شویم.
برای حضور در آن میهمانی لباس جدید، زیبا و برازنده ای تهیه کردم و در نقطه ای از شمال شهر در آن مجلس مجلل شرکت کردیم؛ پس از مدتی  آشنایی و رفت و آمد با این دوستان جدید، آرام آرام دریافتم که شوهرم به دخترخانمی در آن میهمانی ها علاقمند شده و هر بار دلبستگی او بیشتر و بیشتر می شود... تا آنجا که کم کم من، خانه و دو شکوفه زندگی را به  فراموشی سپرد. آری، او اغلب شب ها به خانه نمی آمد و یا آنقدر دیر و خسته  می آمد که دیگر حوصله ای برای حرف زدن نداشت و با هر سخنی بهانه ای می گرفت و جنجال به راه می انداخت، تا آنجا که کار به زد و خورد می کشید... در همین ایام بود که پای رفیق شوهرم به خانه ما باز شد؛ من در آغاز آشنایی روی خوشی به او نشان نمی دادم؛ اما بعدها به قصد لجاجت با همسرم و انتقام گرفتن از او با دوستش گرم گرفتم ... به این ترتیب کم کم نسبت به او علاقه ای در دلم پیدا شد و آن زمانی بود که دختران ماسنبل و مینا پنج و چهار ساله بودند.

در همین ایام، روزی شوهرم گفت که بهتر است دختران مان را به وی بسپاریم و من از آنجایی که نمی توانستم دوری فرزندانم را تحمل کنم و از آنان جدا شوم؛ پس با این ایده مخالفت کردم. در آغاز با تهدید و بعد هم با التماس و تمنا از همسرم خواستم که از این فکر صرف نظر کند؛ وی که چشم عقلش کور شده بود و دیگر کوشش به این حرف ها بدهکار نبود. سرانجام بچه ها را به آن پانسیون فرستاد ... تمام روزهای هفته لحظه شماری می کردم تا شب جمعه فرا رسد و بعد از یک هفته دوری جگرگوشهام را ببینم و لحظه ای غم روزگار و اشک هایم را با دیدن شان فرو نشانم.
روزگار سپری می شد. بالاخره آن خبری که همیشه دلهره شنیدنش را داشتم، به وقوع پیوست؛ آری، یوسف می خواست با آن دختر ازدواج کند و در این حال آتش انتقام و حسد بود که در من زبانه می کشید؛ در این سوختن و ساختن ها بود که ناگهان دیدم من هم از عفت و ناموسم چشم پوشیده ام و شده بود هرآنچه که نمی بایست می شد...
اکنون دیگر شرف و آبرویی برایم نمانده است. آبرو خویش را فروخته ام، به عفت و به پا کدامنی ام چوب حراج زده و با حیا خداحافظی کرده ام. دیگر کسی برایم نمانده، همه از پدر و مادر گرفته تا آشنایان مرا ترک کرده اند و من مانده ام و دنیایی غم و غصه!
تک و تنها مانده ام و حتی از بچه هایم خبری ندارم. آن خانه ای که روزی کعبه آمال و آرزوهایم بود و مأوای عشق همسر و دو دختر نازنین ام، حالا دیگر به کلبه فسادی مبدل شده و هیچ صفایی ندارد، هر آنچه دارم و ندارم آتشی شده که هر لحظه روح و جسمم را می سوزاند.[3]
راستی، سر رشته این جدایی عاطفی و قصه غصه های ناتمام از کجا آغاز شد؟ مگر نه اینکه شرکت در یک مهمانی نامناسب که با غفلت و هوسرانی همراه بوده، چنین مصیبتی را به بار آورده است و به همین سادگی بنای زندگی سرشار از محبت و عشقی، با حس انتقام و لجاجت به همراه ناپاکی، ناگهان به جهنمی سوزان مبدل شد و دود و آه آن تنها به چشم افراد خانواده که حتی در چشم خویشاوندان و نزدیکان فرو رفت.
 
 
ادامه دارد ...

منبع: کتاب «صمیمانه با همسران (راه کارهای پیشگیری و درمان طلاق های عاطفی)»
نویسنده: محمدعلی قاسمی

بیشتر بخوانید :
عوامل محیطی موثر بر طلاق عاطفی (بخش دوم)
آثار طلاق عاطفی بر فرزندان
آثار طلاق عاطفی بر همسران
دلایل ادامه زندگی در هنگام بروز طلاق عاطفی

:پی نوشت 
[1]
. روضة المتقین، ج ۱۲، ص ۱۹؛ اعلام الدین، ص ۱۱۵.
[2] . الکافی، ج ۲، ص ۳7۴.
[3] . ر.ک: عوامل استحکام خانواده، ص ۱۶۴ - ۱۶۵.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط