محمدميرزا قاجار
در دوره فتحعلي شاه، به سبب طمع کشورهاي قوي، به ويژه روسيه تزاري و خساست و زنبارگي و بيتدبيري شاه، ايران جنگهاي سخت و خسارات فراواني را تحمل کرد. ده سال جنگ با روسيه و جدا شدن بخش وسيعي از ايران زمين که طي دو قرارداد ننگين ترکمانچاي و گلستان صورت گرفت، از تأسفبارترين رخدادهاي تاريخ سدههاي اخير ايران است. در يکي از اين قراردادها، فتحعلي شاه متعهد شده است که سلطنت را پس از خود به عباس ميرزا، فرمانده اصلي دو جنگ ايران و روس و چهارمين فرزند خود، بسپارد. اين تعهد به اضافه دلايل مهم ديگري سبب شد که فرزند عباس ميرزا، محمدميرزا به عنوان وليعهد انتخاب شود. يکي از دلايل آن فراواني فرزندان فتحعلي شاه بود که در طول زندگي پادشاه، هميشه درگير اختلافات خانوادگي و حسادتها و نفرتها بودند. کتابهاي تاريخي نوشتهاند فتحعلي شاه قاجار داراي 260 فرزند پسر و دختر بوده است که هنگام مرگ 101 نفر آنان در قيد حيات بودند. از اين تعداد، 57 تن پسر بودندکه هر کدام مسئوليتي در سراسر کشور داشتند و تعدادي از آنها داعيهدار تخت و تاج پدر بودند. حتي برخي از آنان در ولايات، با هدف تصاحب سلطنت عليه پدر سر به شورش برداشتند، فتحعلي شاه به منظور سرکوب يکي از فرزندان خود که در اصفهان قيام کرده بود، عازم آن شهر شد، ولي پيش از سرکوب فرزندش در اصفهان درگذشت.
از سويي، محمد ميرزا در بسياري از جنگهاي ايران، همراه با پدر خود ميجنگيد و در سن بيست و هشت سالگي مقارن فوت پدر بزرگش (1250)، مردي کار آزموده بود.
اين دلايل، به اضافه پشتيباني قوي صدراعظم قدرتمند و بيپروايي چون ميرزا ابوالقاسم قائم مقام که ميتوانست با تدبير و خشونت، همه داعيان تاج و تخت فتحعليشاه را سرکوب کند، راه رسيدن محمد ميرزا به سلطنت را هموار ميکرد. وانگهي، عباس ميرزا که هنگام مرگ يک قهرمان ملي و جنگجوي مبارز در ميان ايرانيان شناخته ميشد، 48 فرزند از خود باقي گذاشته بود که همگي از برادر خود حمايت ميکردند و اين حمايت در پذيرش او مؤثر بود.
محمدميرزا در سال 1214 خورشيدي بر تخت پادشاهي نشست و محمدشاه شد. وي 14 سال حکومت کرد و در اين مدت به جز سرکوب مدعيان سلطنت که از چهار گوشه ايران قد برافراشته بودند، گامي در پيشرفت مملکت برنداشت. سرخوردگي مردم و انزواي علماي دين به دليل شکستهاي سخت در جنگ ايرانيان با روسها، براي پادشاهي که خود نيز دچار ضعف نفس شده بود و دوران درويش مسلکي و خرافهگرايي را ميگذراند، فرصت مناسبي بود که اداره کشور را ناخواسته به دست ميرزا ابوالقاسم قائم مقام بسپارد.
در واقع آنگونه که مورخان دوره قاجار نوشتهاند، بزرگي و احترام و تاج و تخت و ضرب سکه از آن محمدشاه ولي عزل و نصب و قطع و فصل کار و اجراي امور دولت و دادن و گرفتن مواجب و منصب فقط از آن ميرزا ابوالقاسم بود. البته زيادي فضل و دانايي و شدت سواد او، شاه را دچار بيم کرده و شاه نيز علاقهمند بود در کاخ خود، به عبادت بپردازد و به حرمسراي خود مشغول باشد. اگرچه دوران صدارت قائم مقام پس از آغاز سلطنت محمدشاه، هشت ماه بيشتر طول نکشيد، ولي در نهادينه کردن رفتار پادشاه، نقش عمدهاي داشت. قتل قائممقام به فرمان شاه و صدارت حاج ميرزا آقاسي، وضعيت مملکت را بدتر و به قدرتهاي بزرگ وابستهتر کرد. ولي در رفتار محمدشاه تغيير حاصل نکرد. ايران در دوران محمدشاه وضعيت سختي را ميگذراند. روسها که موفق شده بودند بخش زيادي از کشورمان را ضميمه خاک خود کنند، در نقش دادن به ميرزا آقاسي فعال بودند. روسها با تحريک آقاسي، محمدشاه را واداشتند که به منظور خارج کردن هرات از سلطه کامران ميرزا، به آن شهر لشکرکشي کند. در سال چهارم سلطنت محمد شاه، به هرات لشکرکشي شد، ولي چون انگليسيها بيمناک بودند که روسهاي نفوذ کرده در ايران، با فتح هرات به مرزهاي هندوستان تحت سيطره آنان ميرسند، به کمک کامران ميرزا آمده، شکست سختي را به قواي محمدشاه تحميل کردند. اين شکست، سرآغاز مشکلات ديگري براي ايران شد، از جمله در دوران ناصرالدين شاه، جانشين محمدشاه، هرات از ايران جدا شد و به افغانستان پيوست.
در دوران محمدشاه، انگليسيها افزون بر کمک به شکست هرات و لشکرکشي به جنوب ايران و تصرف جزيره خارک، اختلافات مذهبي در ايران را شدت بخشيدند. ظهور فرقه فتنهگر باب با ادعاي مهدويت سيدعلي محمد فرزند سيدرضا بزاز شيرازي در همين دوره بود که تا سالهاي بسياري مشکلات فراواني براي ملت ايران به بار آورد.
محمدشاه قاجار که چند سال بيمار بود در نيمه سال 1227 خورشيدي (شوال 1264 قمري) در اصفهان درگذشت. پيکر او را به قم برده و به خاک سپردند.