يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ولخش بلاش

ولخش بلاش
بلاش پس از برادر به تخت نشست، و از 484 تا 488 م. سلطنت كرد. در آغاز كار به دفع فتنه‏ى هیاطله پرداخت و زرمهر (سوخرا) فرمانرواى سكستان و مأمور ساخت كه با اخشنوار داخل مذاكره شده قرارداد صلحى منعقد سازد. اخشنوار حاضر شد كه اسیران را با غنایمى كه از سپاه ایران گرفته بود پس دهد، مشروط بر اینكه پادشاه ایران سالیانه مبلغى خراج به دولت هیاطله بپردازد. پروكوپیوس مى‏نویسد كه ایران دو سال به هیاطله باج مى‏داد. از این به بعد قوم هیاطله دیگر هم‏پیمان ایران به شمار نمى‏رفت بلكه قوم مخدوم و سرورى به شمار مى‏آمد كه علاوه بر دریافت خراج هنگفت سالیانه، در امور داخلى ایران و در مشاجرات و رقابتهاى مدعیان تخت و تاج ایران نیز مداخله مى‏كرد. نویسندگان اسلامى نوشته‏اند كه اخشنوار دختر فیروز را پس داد ولى در حقیقت این دختر مسترد نشد و پادشاه هیاطله از او دخترى پیدا كرد كه بعد زوجه‏ى قباد اول شد. پس از صلح با هیاطله بلاش توجه خود را به سوى ارمنستان معطوف داشته، و اهان ما میكونى سردار ارامنه براى انعقاد قرارداد صلح بین ایران و ارمنستان این شرایط را پیشنهاد كرد: اولاً: آزادى مذهب در ارمنستان اعلان شود، و ارامنه در اختیار دین آزاد باشند. ثانیاً: آتشكده‏هاى ارمنستان ویران و خاموش گردد. ثالثاً: اگر از ارامنه كسى دین زردشت را اختیار كند به او منصب و شغل دولتى ندهند. رابعاً: شاهنشاه ایران شخصاً بدون واسطه امور ارمنستان را اداره كند. مأمور مذاكره‏ى صلح با ارمنى‏ها سردار ایرانى موسوم به گشن اسپنداذ ملقب به نخوارگ بود، كه زرمهر او را مأمور مذاكره با ارمنیان كرده بود. بلاش در جزو مواد شرایط صلح حاضر نبود موافقت كند كه آتشكده‏ها در ارمنستان خاموش شود، ولى ناگهان زریر (به ارمنى زاره Zare) یكى از پسرها فیروز به دعوى تاج و تخت برخاست. واهان جوانمردى كرده با سواره نظام ارمنى به یارى بلاش شتافت، و زریر دستگیر و كشته شد. بلاش به پاس این خدمت با قرارداد صلح موافقت كرده واهان را مرزبان ارمنستان كرد. بلاش ظاهراً مردى نیك نهاد بود و قصد داشت ملت خود را خوشبخت كند. گویند چون از ویرانى دهى آگاه مى‏شد دهقان را مجازات مى‏كرد، كه چرا با روستاییان همراهى نكرده است، تا به سبب فقدان وسایل معاش ترك اوطان خود گویند. مورخان مسیحى نیز او را به حسن نیت ستوده‏اند. ولى در كتاب منسوب به استیلیس آمده كه روحانیون زردشتى با او خوب نبودند زیرا او مى‏خواست به تقلید گرمابه‏هاى یونانى در ایران گرمابه بسازد. زیرا به عقیده‏ى ایشان استحمام در آب گرم گناه محسوب مى‏شد. و چون خزانه‏ى دولت هم تهى بود و بلاش پول براى پرداخت به لشگر نداشت بزرگان نیز از او رنجیده خاطر شدند و پس از چهار سال پادشاهى او را از شاهى انداختند و كور كردند. و كواذ (قباد) پسر فیروز را بر تخت نشانیدند (488 م) بلاشك محرك اصلى این انقلاب زرمهر بوده است، زیرا كواذ چندین سال پس از شكست پیروز در نزد پادشاه هیاطله به عنوان گروگان به سر برده بود، و روابط خوبى با آن قوم داشت و ایرانیان امید داشتند كه انتخاب او به شاهى از فشار هیاطله بكاهد. در زمان بلاش بر صوما اسقف مسیحى در دربار تقرب داشت و سفرى به قسطنطنیه كرد تا جلوس بلاش را رسماً اعلام كند. (ولاش: ولخش، په.) پسر یزدگرد دوم و برادر فیروز است (جل. 483- ف. 487 م.) نوزدهمین پادشاه ساسانى. وى با خوشنواز صلح كرد و دین عیسوى را در ارمنستان به رسمیت شناخت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.