محمدرضا خاتمی بروجردی
آیت الله علامه حاج شیخ محمدرضا خاتمى بروجردى فقیه اصولی و فیلسوف سینوی از علماء مبرز معاصرشیعه و ایران است. وى در سال 1341 قمرى مطابق با 1302 شمسی در بروجرد متولد شد. جد او مولا محمد تقی کمره ای معروف به ملا حاتم، عالم وحاکم منتفذ کمره در اواخر دوران قاجار و پدرش علامه ایت الله جلیل و زاهد نبیل حاج شیخ حسن خاتمی کمره ای بروجردی از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و آقا ضیا عراقی و از مجتهدان بروجرد و فقهای بنام و همدوره ای های آیت اللهالعظمی حاج آقا حسین بروجردی بود. او در مهد علم و فضیلت پرورش یافته و اولیات و مقدمات را در بروجرد در مدت قلیلی به پایان رساند و در دوازده سالگی بدستور پدرش به قم رفت و به تحصیلات سطح پرداخت ولی چون در آن زمان نجف پایگاه اصلی فقه و علوم اسلامی بود در سن چهارده سالگی به نجف عزیمت نمود و بدلیل هوش و ذکاوت سرشارش مراتب علمی را با موفقیت و سرعت طی کرد و در مدت شش سال اقامت از محضر اساتید بزرگ چون آیتاللَّه حاج شیخ غلامحسین اردبیلى وآیت اللهالعظمی ابوالقاسم خویی (صاحب تقریرات) و آیتاللَّه حاج شیخ محمدعلى کاظمینى (صاحب تقریرات)، آیت الله العظمی شیخ محمد کاظم شیرازی، آیت الله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی و آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی استفاده نموده و در مدت کوتاهى در اثر استعداد ذاتى و مطالعه و زحمت گوى سبقت از اقران ربوده و بدرجه سامیه اجتهاد رسیده ودر سن بیست سالگی موفق به اخذ درجه اجتهاد مطلق و تام از آیتاللَّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى -مرجع شیعیان در آن زمان- و مرحوم آیتاللَّه حاج شیخ کاظم شیرازى و آیتاللَّه حاج شیخ محمدعلى کاظمینى و و آیتاللَّه حجت شد و از ایشان و سایر رجال علمی عصر خود اجازات جامع در فقاهت و روایت دریافت. در همان سال ها کرسی استادی فقه جعفری در داشگاه الازهرمصر به اوپیشنهاد شد اما به در خواست پدرش که خواستار بازگشت او به ایران بود آن را رد کرد و در سال 1365قمرى مطابق1324 شمسی به ایران مراجعت نمود و یکسال در بروجرد اقامت کرد و در این سال با عزیزة السادات فاطمه صبیه آیت الله میرزا ابوالمجد مواهبی طباطبایی فرزند آیت اللهالعظمی میرزا محمود طباطبایی بروجردی فقیه برجسته دوران ناصرالدین شاه وصاحب کتاب مشهور مواهب السنیه ازدواج کرد وسال بعد به قم عزیمت کرد و مدت سه سالى در قم بتدریس فقه و اصول پرداخت و مجلس درسی گرم داشت. اما حضور او در قم موجب حسادت ورزی ها و سنگ اندازی های برخی روحانیون شد که آن فقیه جوان را بر نتافتند. وضع نابسامان حوزه و روحانیت قم از یک سو و وخامت امر معاش برای او که تازه ازدواج کرده بود از سوی دیگر دست بدست هم داد تا آیت الله بروجردی به تهران عزیمت نماید. در هجرت به تهران هم، هر چند وزارت فرهنگ وقت مراتب علمی او را به رسمیت شناخت و بر اساس مدارک و اجازات علمی او گواهی دکتری و صلاحیت تدریس برای او صادر داشت و دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران او را برای کرسی فقه نامزد کرد اما از قبول آن کرسی امتناع نمود و در شهرری اقامت گزید و به احیای حوزه علمیه ری و مدرسه علمیه برهان و آستانه حضرت عبدالظیم حسنی (ع) و کتابخانه آن همت گماشت ومنشأ خدمات فرهنگی فراوان شد و به تأسیس موسسات فرهنگی عام المنفعه در تهران پرداخت از جمله مدرسه فضیلت که فضایی سالم و مذهبی و رایگان برای پسرانی که تحصیلات جدید می کردند فراهم میکرد و نیز موسسة النصر که به احیا و چاپ بعضی از نسخه های خطی و اثار کلامی و فلسفی و رجالی در دهه سی مبادرت نمود. در دهه چهل شمسی بدنبال حوادث سیاسی ایجاد شده از فعالیت های مذکور کناره گرفت و عملا خانه نشین شد و تنها به اقامه مراسم احیاء و نماز جماعت در ماه رمضان و نیز به جلسه درسی که برای بعضی از خواص در منزل داشت اکتفا کرد. با آنکه وی هر گز قصد ریاست دینی و مرجع شدن نداشت و تشکیلاتی به این منظور تعبیه نکرد، اما عملا تا پایان عمر شریفش مرجع تقلید قاطبه اهالی شهرری و ملاذ علما و طلاب محسوب می شد و منزلش محل مراجعه همه صنوف واقشار جامعه بود. علامه خاتمی عالمی بسیار زاهد بود و معاش خود را نه از سهم امام و درآمدهای صنف روحانی بلکه از طریق واردات و صادرات کتاب به لبنان و مصرتأمین میکرد؛ مرحوم بروجردی متخلق باخلاق حسنه و بسیاربخشنده و گشاده دست و گشاده رو بود و ادیبی زبر دست و متکلمی بحاث و فصیح بود و چه در زبان فارسی و چه در زبان عربی در گفتار و نوشتار اوبلاغت و فصاحت موج میزد و کلام و کتابتی مسجع ومنقح داشت و شنونده وخواننده را مسحور میکرد. مرحوم بروجردی از هوشی سرشار و نبوغی وافر بهره مند بود و همین ویژگی او را چه در زمان تحصیل و چه در مقام استاد و مجتهد مشار الیه بالبنان کرده بود. بهمین دلایل استادان و دوستان و شاگردان او مجذوب او بودند. از جمله آیت الله العظمی شیخ محمد کاظم شیرازی از ارباب اجازات اجتهادی وروایی او بسیار بدودلبسته بود و در زمانی که علامه خاتمی در فاصله سنی شانزده تا بیست سالگی - یعنی سالی که ازو اجازه اجتهاد دریافت کرد- نزد اودرس خارج میگذارند مکررا نبوغ او را در جمع علما و طلاب تحسین و ازو تجلیل می نمود. نقل است که روزی استاد مساله مشکلی - به اصطلاح فرعیه ای- را برای طلاب درس خارج خوان مطرح کرد و ازایشان خواست تا آن را حل و فصل کنند. علامه خاتمی با حدت ذهنی که داشت جوابی نیکو داد و شیخ به احترام او از جا برخاست و گفت چنین پاسخی حق احترام و تعظیم دارد. با آنکه تحصیل فلسفه و اظهار تمایل بدان در آن زمان درنجف موجب تکفیر مشتغلان می شد ایشان از محضرآیت الله محمد حسین غروی که فیلسوفی صدرایی مشرب بود استفاده کرد اما خود به فلسفه ابن سینا راغب بود و در آثار فلسفی و طبی او استادی کم نظیر بود و مدتی نیز برای خواص شفا و اشارات و قانون ابن سینا را تدریس کرد و برای نخستین باراشارات و تنبیهات شیخ را بهمراه شرح خواجه نصیر طوسی از روی کهنترین نسخه ها ویرایش و منتشر کرد* و مقدمه ای بر فلسفه ابن سینا نوشت که با صد افسوس از انتشار آن مانند سایر آثار قلمی و فکری خود امتناع کرد. در علوم غریبه نیز مانند جفر و هیئت و ریاضیات و سیاق استاد بود و به خط نسخ و شکسته نستعلیق به غایت زیبا می نوشت و در نگاره گری دست داشت و شعرنیکو می سرود. علامه شیخ محمد رضا خاتمی بروجردی به تعبیری که مرحوم استاد ابوالقاسم گرجی -که از همدوره ای های ایشان در نجف بود- می کرد نابغه ای روحانی بود که نبوغش در حوزه هدر شد. در پی آخرین تشرفش به حج در سال 1354 و برخی حالات معنوی که در صحرای عرفات برایش حاصل شده بود حالات شدید عرفانی یافت و باآنکه در طول عمر همواره فقیهی اصولی و فیلسوفی عقلگرا و سینوی بود در پایان عمر کوتاهش احوالی عرفانی دراو پدید آمد. یکسال بعد از بازگشت از حج، به دلیل سرطان مغز در تهران زیر تیغ جراحی رفت و هر چند یکسال پس از آن حالش بهبود یافت ولی با رشد دوباره تومور مغزی مجددا بستری شد ومعالجات مجدد در تهران و لندن بیهوده بود. در همین زمان بود که خادم خود را وا دار کرده بود تا تمام آثار و دستنوشته هایش را که مجموعه ای از رسائل فقهی، اصولی، کلامی، قلسفی و اخلاقی بود از بین ببرد. در میان این آثار گرانبها بجز دوره کامل تقریرات فقه و اصول اساتید بزرگ او، کتب و رسائلی در حوزه های مختلف علوم اسلامی وجود داشته است؛ از جمله: رساله در استصحاب، رساله در تقلید، مباحث الالفاظ در اصول فقه؛ تعادل و تراجیح در اصول و درایه؛ حواشی بر قسمت های مهم العروة الوثقی مرحوم آیت الله سیدکاظم یزدی وحواشی بر مکاسب شیخ انصاری و رساله های متعدد در ابواب عبادات و معاملات و سیاسات در فقه و نیز شرحی بر فلسفه ابن سینا (که به عنوان تکمله و مقدمه ای بر شرح خواجه بر اشارات و در دفاع از فلسفه سینوی به تفصیل در حدود سیصد صفحه نوشته بود) و حواشی بر الهیات شفا و قسمتهایی از کتاب قانون او و نیز رساله ای در جفر و رساله ای در سیاق. مرحوم علامه بروجردی متکلم و اصولی متبحری بود و مناظرات متعدد در زمینه های مختلف با مدعیان داشت. از جمله مناظرات معروف او در تابستان 1352 با اخباریون و اهل حدیث بود که ضمن چندین جلسه طولانی در تهران با سرکردگان مشهور این جریان در حوزه ها انجام گرفت و در همه مناظرات با حجت و برهان قاطع بطلان مواضع آنان را نشان داد و صحت رهیافت اصولی و عقلی را اثبات کرد. سرانجام در خردادماه 1357 به سن 55 سالگی در شهرری دار فانی را وداع گفت وروح او به دیار حق شتافت . مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری فقیه نامدار که از دوستان او بود بر او نماز خواند وجسم او در جوار حضرت عبدالعظیم (ع) و امامزاده حمزه (ع)، در مقبره مفسر بزرگ شیعه شیخ ابوالفتوح رازی- که اکنون به رواق ابوالفتوح معروفست- به خاک سپرده شد. از او فرزندانی باقی مانده است. استاد محمد خاتمی مورخ و نویسنده کتب تاریخی، دکتر احمد خاتمی ادیب واستاد ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی و دکترمحمود خاتمی فیلسوف معاصر و استاد دانشگاه تهران از جمله فرزندان آن علامه گرانقدرند.