يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سعادتمند قمی

سعادتمند قمی
یاران موافق همه از دست شدند در پاى اجل یكان‏یكان پست شدند بودیم به یك شراب در مجلس عمر یك دور ز ما پیش ترك مست شدند «خیام» براى نوشتن زندگى هنرى سعادتمند قمى و آشنایى كه با سبك خوانندگى و خود او داشته‏ام دست به قلم بردم اما مطالب و حقایق دیگرى هم هست كه از ذكر آنها نمى‏توان گذشت، وقتى صفحات تاریخ را از روزگاران گذشته تا به امروز مرور مى‏كنیم به مسائلى برخورد مى‏كنیم كه گاه در اولین نظر علت وقوع آن را حدس نمى‏زنیم اما در بعضى موارد با كمى دقت مطالب كاملاً روشن مى‏شود این گونه مسائل مبهم و غیر صریح تقصیر تاریخ نیست زیرا تاریخ فقط كار و وظیفه‏اش ثبت و ضبط وقایع است به همان صورت كه اتفاق مى‏افتد. تاریخ درست مثل ضبط صوت است و درباره‏ى آن چه اتفاق مى‏افتد اظهار نظر مى‏كند. اما چطور مى‏شود كه گاهى در تاریخ بعضى افراد بیشتر از آن چه كه باید و شایسته‏ى آن هستند درخشندگى و جلوه دارند و تكیه بر درجه و مقامى در تاریخ مى‏زنند كه اصلاً در خور آن نیستند و بعضى دیگر حتى در همان حد و اندازه‏اى كه هستند و لیاقت و شایستگى دارند به حساب نمى‏آیند. این مغایرت و تفاوت در بیشتر افراد و شخصیتها از كشورگشایان، آزادگان، شاعران، نویسندگان، مخترعین، مكتشفین و همه‏ى صاحبان نام و نشان به چشم مى‏خورد. زیاد دور نمى‏رویم و براى كوتاه كردن این مقدمه نظر به همین یكى دو قرن اخیر سیاست پیشه‏گان كشور عزیز خودمان مى‏اندازیم. حاج میرزا آقاسى با چه تجربه‏ى سیاسى در آن بحران دوران اوائل قاجار و با چه سواد و دانش و بینش سیاسى قائم‏مقام فراهانى را از صحنه‏ى سیاست به گورستان فرستاد و بر مستند صدارت شاه مخبط و علیل‏المزاج قاجار تكیه زد؟ آیا سلاح و حربه‏ى او جز تملق و چاپلوسى و فریبكارى و پشت هم اندازى چیز دیگرى بود؟! آن چه كه قائم‏مقام داشت از تسلط بر زبان فارسى كه نثر جاودانه او در قرون اخیر بى‏نظیر و احتیاج به توضیح ندارد. تسلط او بر زبان و ادبیات عرب و شعر و وطن‏دوستى و بیگانه‏ستیزى چهره‏ى او را در تاریخ اخیر ممتاز ساخته است. آن مرد به ظاهر صوفى مسلك چه داشت؟ فقط یك هنر داشت، شارلاتان بود!. از دانشگاه مداهنه و چاپلوسى و بله‏بله قربان‏گویى فارغ‏التحصیل شده بود. آن چه من در این سى چهل سال تجربه كرده‏ام در بعضى موارد اصلاً شارلاتانیسم قبل از هنر است! گماردن بعضى افراد كه اصلاً موسیقى نمى‏دانستند و سواد فارسى هم نداشتند در رأس موسیقى و دستگاههاى هنرى كشور بعد از كودتاى 28 مرداد و به كار گرفتن و معروف شدن بعضى بى‏هنران فاقد صلاحیت در زیر سایه‏ى آنها از مطالبى است كه من اگر بخواهم با این قلم شكسته درباره‏ى آنها كه هنر نداشتند و شارلاتان بودند و آنها كه داشتند و شارلاتان نبودند از آن چه از نزدیك با آن روبرو بوده و دیده‏ام چیزى بنویسم خود كتابى خواهد شد، بگذریم و برویم در سر اصل مطلب، یكى از آن چهره‏هایى كه هنر آواز خواندن را در حد كمال داشت و به علت نجابت و صداقت و البته كم‏سوادى در تاریخ موسیقى ما آن طور كه باید و شاید در جاى خود قرار نگرفته است سعادتمند قمى است. من از سال 1325 كه شرح آن را خواهید خواند با او آشنا بوده‏ام و تا سالهاى اخیر با او جلیس بودم اما براى تهیه این یادداشت و پس از مرگ او براى آگاهى از بعضى موارد مثل تاریخ تولد و وضع خانوادگى او به طور مستند هرچه تلاش كردم به جایى نرسیدم و از حدس و گمان و مطالب غیر مستند صرفنظر كردم لذا آن چه در این نوشته به نظر مى‏رسد مطالبى است كه از زندگى هنرى و شخصى او اطلاع دارم و یادداشت دوست هنرمند مشترك ما اكبر جدیدكار با عكسى از او كه یادگار همكارى سالهاى گذشته است كار ما را سامانى بخشید. اولین بار كه من سعادتمند را دیدم در یك جشن عروسى بود. در سال 1325 در خیابان رى كوچه آبشار جشن عروسى دختر عموى دوست من اكبر جدیدكار بود. من هم در این شور و شادى از دعوت‏شدگان بودم. داماد با این كه از كاسبهاى معروف بازار بود به نواختن تنبك سخت علاقمند بود و به این ترتیب مجلس جشن از لحاظ موسیقى و وسائل شادمانى چیزى كم نداشت. آن روزها میكروفن و وسائل برقى به صورت امروز رایج نبود و كار آوازخوانان مشكل‏تر از بقیه نوازندگان بود، آوازخوانى كه واقعاً شش دانگ خوان نبود، اولاً در این گروه نوازندگان حرفه‏اى جایى نداشت و در ثانى اگر هم بود كارش رنگى نداشت. من در این سالها خودم آواز مى‏خواندم و چند برنامه‏اى با اركستر به سرپرستى روان‏شاد علیمحمد نامدارى در روزهاى جمعه اجرا كرده بودم و از مایه‏ى كار اطلاع داشتم. در این گونه مجالس رسم چنین بود كه ابتدا پیش درآمد «ماهور» كه معمولاً از ساخته‏هاى استادان بزرگ بود مى‏نواختند پس از پیش‏درآمد و چهار مضراب مردى بلند قد و خوش قامت با چهره‏اى گلگون كه لباسى سفید بر تن داشت آواز ماهور را درآمد كرد اما شروع درآمد مانند دیگران نبود درآمد ماهور را از «اكتاو» بالا گرفت. قابل ذكر است كه خانم روح‏انگیز هم اكثراً ماهور و چهارگاه را از بالا شروع مى‏كرد و با همان قدرتى كه نامش بود فرود مى‏آمد كه فقط آدم باید آوازه‏خوان باشد تا درك كند و لذت ببرد و حیرت كند، آن شب هم سعادتمند قمى همان كار روح‏انگیز را كرد و پس از خواندن شعرى در همان اوج خیلى راحت و با گردش و اجرا فواصل یك «اكتاو» را از بالا به درآمد ماهور فرود آمد. آن شب تا سپیده دم سعادتمند آوازها را در مایه‏هاى بالا مى‏خواند و این در آن روزگار معمول بود چون جمعیتى دویست سیصد نفرى را در فضاى باز یك حیاط بزرگ جز به همان صورت اداره كردن آن به شكل دیگرى ممكن نبود. یك شب با مرحوم حبیب صالحى در منزل تمرین مى‏كردیم كه ساعت پخش موسیقى رادیو رسید. پیش‏درآمد دستگاه «چهارگاه» نواخته مى‏شد. در آن زمان آوازه‏خوانان دستگاه چهارگاه را به واسطه‏ى گوشه‏ى حصارش كمتر مى‏خواندند. یكباره شنیدیم صداى پر طنینى كه تا آن زمان كمتر در رادیو شنیده شده بود درآمد اول چهارگاه را شروع كرد وقت برنامه نیم‏ساعت بود با تعجب، حقیر از آقاى صالحى سؤال كردم و ایشان هم متقابلاً از بنده مى‏پرسیدند كه چه كسى مى‏تواند باشد؟ بعد از درآمد دوم و سوم و «مویه صغیر» یك دفعه گوشه‏ى «حصار» را با قدرت هر چه تمامتر اجرا كرد و به راحتى بعد از گردش در میدان حصار با راحتى به چهارگاه فرود آمد. هرچه وقت مى‏گذشت عطش و اشتیاق ما براى شناختن خواننده بیشتر مى‏شد. بعد از گوشه‏ى «مخالف» و «مغلوب» و تمام شدن آن، گوینده فقط نام آقاى سعادتمند قمى را معرفى كرد. بعدها در برنامه‏هاى ارتش هم به اتفاق آقایان: عباس شاپورى، على تجویدى و حبیب‏اللَّه صالحى و عباس زندى و خرسندى برنامه‏هایى اجرا كردیم. سعادتمند قمى، در سال 1325 براى كمپانى عشقى چند صفحه خوانده است كه عبارت است از ماهور با این غزل سعدى: «آن شكرخنده كه پرنوش دهانى دارد، نه دل من كه دل خلق جهانى دارد». و «نوا» و «سه‏گاه» كه در حقیقت براى گنجینه‏ى هنر آواز بسیار ارزشمند مى‏باشد.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.