محمود علامیر
معروف به «احتشامالسلطنه»، پسر محمدرحیمخان دولو كشیكچىباشى (علاءالدوله- امیرنظام) است كه یكى از رجال دربار ناصرالدین شاه و مدتها با سمت ریاست گارد سلطنتى، كفالت دربار را نیز بر عهده داشت.
دوران كودكى و جوانى را تحت مراقبت پدر به فراگرفتن علوم متداوله زمان و زبانهاى خارجى گذرانید و به شیوهى خانوادگى وارد دربار ناصرالدین شاه گردید و پس از طى مراحل، مقام قوللر آقاسىباشى یافت. در 1306 ه.ق از طرف امینالسلطان وزیر اعظم، به حكومت خمسه و زنجان منصوب شد و در مدت سه سال ماموریت خود با عدهاى از سركشان محلى زدوخورد نمود و نظم و امنیتى در آن منطقه به وجود آورد. در 1309 به تهران احضار شد و خدمات خود را در دربار ادامه داد.
در 1312 ه.ق از ناصرالدین شاه لقب احتشامالسلطنه گرفت و سركنسول ایران در عراق شد. در آن تاریخ سركنسول ایران صدرالسلطنه بود كه به تهران احضار و به وزارت فوائد عامه منصوب گردید. علت انتصاب احتشامالسلطنه به این سمت، زباندانى وى بود. در آن تاریخ كه رجال ایران كمتر به زبانهاى خارجى آشنائى داشتند، احتشامالسلطنه چند زبان خارجى مىدانست. احتشامالسلطنه تا اواخر صدارت امینالسلطان در عراق بود و در 1314 به تهران فراخوانده شد و در مدت صدارت امینالدوله كارى به او ارجاع نشد. در 1318 امینالسلطان كه مجددا با لقب اتابك به صدارت رسیده بود، احتشامالسلطنه را ابتدا به معاونت وزارت خارجه و بعد به حكومت كردستان فرستاد و او دو سال در آن سمت والى بود.
در 1320 به وزیرمختارى ایران در برلن تعیین گردید و سالها در این سمت باقى بود. در اوایل مشروطیت، رئیس كمیسیون تعیین سرحد بین ایران و عثمانى شد و از برلن به ایران آمد و وظایف خود را به نحو جالبى انجام داد. در این ماموریت، تهور و وطنخواهى احتشام از هر جهت درخور تقدیر است.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس از طرف شاهزادگان قاجار، وكیل مجلس شد. احتشامالسلطنه به علت ماموریتهاى خارج و توقف نسبتا ممتد در آلمان، به آزادى و مشروطیت گرایش خاصى داشت و در نخستین روزهاى سلطنت محمدعلىشاه، در زمره افرادى بود كه شاه را تشویق به هواخواهى از مشروطه و آزادى مىنمود، مخصوصا درباریانى مانند امیربهادر جنگ و حاجبالدوله را از اعمال استبدادى منع مىكرد.
مرتضى قلىخان صنیعالدوله رئیس مجلس شوراى ملى، در اثر قتل اتابك مرعوب گردید و از ریاست مجلس استعفا كرد. دو نفر كاندیداى ریاست بودند، یكى میرزا حسنخان وثوقالدوله و دیگر میرزا محمودخان احتشامالسلطنه، كه هر دو به زبانهاى خارجى آشنائى كامل داشتند. سرانجام در روز 29 رجب 1325 ه.ق احتشامالسلطنه بر رقیب خود فائق آمد و به ریاست مجلس شوراى ملى رسید و تا ربیعالاول 1326 در آن سمت باقى بود. سختگیرى و تندخوئى احتشامالسلطنه در اداره مجلس معروف است و غالبا وزراء مورد عتاب و خطاب او واقع مىشدند. وجود احتشام در راس مجلس در آن تاریخ براى جلوگیرى از بعضى از تندروىها لازم بود ، مخصوصا برخى از نمایندگان آذربایجان در آن ایام بدون در نظر گرفتن اوضاع و احوال روز در نطق و سخنان خود تندروىهائى مىنمودند.
احتشامالسلطنه در ماجراى توپخانه كه منجر به توقیف ناصرالملك نخستوزیر و سایر وزیران گردید، نقش میانجى داشت و برادران خود را نزد محمدعلىشاه فرستاد ولى محمدعلى میرزا آنان را توقیف و فرمان قتل علاءالدوله را صادر نمود. احتشامالسلطنه چون از خانواده قاجار بود، به بقاى محمدعلى میرزا علاقه داشت، از اینرو با كمك نظامالسلطنه، محمدعلى میرزا را به مجلس آورد تا بار دیگر سوگند وفادارى به مشروطیت و مجلس بخورد.
وقتى محمدعلى میرزا به مجلس آمد، احتشامالسلطنه كلامالله مجید را به دست او داد و قبل از آنكه شاه سوگند خود را ادا نماید، احتشامالسلطنه شاه را مخاطب قرار داد و اظهار نمود اعلیحضرتا این قرآن است، كتاب حافظ نیست، چون از خانواده قاجارم به بقاى سلطنت شما علاقمندم. محمدعلى شاه گرچه از این بیان رئیس مجلس تكدر یافت ولى هیچ به روى خود نیاورد.
میرزا محمودخان علامیر در اثر تندخوئى و شدت عمل مقدارى از وجهه خود را از دست داد و چون با بعضى از نمایندگان مانند مرحوم سید عبدالله بهبهانى میانهاى نداشت، ناچار از ریاست كنارهگیرى كرد. علت كنارهگیرى احتشامالسلطنه را عدهاى مولود اختلاف با بهبهانى مىدانند در حالى كه احتشام به علت درك مسائل سیاسى، به خوبى وقوف داشت كه مجلس پایدار نخواهد ماند و محمدعلىشاه لامحاله آن را از بین خواهد برد. پس از استعفا از ریاست مجلس، به دو ماموریت كوتاه رفت. قرار بود سفیر لندن شود ولى به علت داشتن تمایلات ژرمانوفیلى مورد قبول لندن واقع نشد. سفرى به عنوان ماموریت به روسیه رفت تا سرانجام بار دیگر به وزیر مختارى ایران در برلن منصوب شد.
در 1329 ه.ق از برلن مامور عثمانى گردید و با سمت سفیركبیر، هشت سال در استانبول مامور بود تا اینكه در 1298 ش سلطان احمدشاه به عثمانى رفت و در اثر اختلافى كه بین نصرتالدوله وزیرخارجه و احتشامالسلطنه وجود داشت، در دربار عثمانى به اشارهى سفیر، به وزیرخارجه بىاعتنائى شد و چون وثوقالدوله نخستوزیر هم دل خوشى از احتشامالسلطنه نداشت، با تغییر او موافقت نمود و او را از سفارت استانبول تغییر دادند میرزا محمودخان چون همسرش آلمانى بود، به برلن رفت و تا 1302 در آلمان توقف داشت. در این سال به ایران بازگشت و تا 1305 بلاشغل بود. در كابینهى مستوفىالممالك در آن سال وزیر كشور شد و پنج ماه در آن سمت انجام وظیفه نمود.
احتشامالسلطنه در دورهى سوم نیز وكیل مجلس شد ولى اساسا به مجلس وارد نشد و از قبول آن تحاشى نمود. در 1314 در 75 سالگى درگذشت. وى در ده سال آخر حیات خود، بیشتر به مطالعه و كارهاى فرهنگى مىپرداخت و مدتى نیز رئیس كمیسیون معارف بود.
خانملك ساسانى كه مستشار سفارت ایران در استانبول بوده در كتاب یادبودهاى سفارت استانبول دربارهى احتشامالسلطنه اظهارنظرهاى بسیارى كرده كه قسمتى از آن را به نظر خوانندگان ارجمند مىرسانیم.
«آقاى محمودخان احتشامالسلطنه پسر محمدرحیمخان دولو كشیكچىباشى (علاءالدوله- امیرنظام) از بزرگان و آزادگان ایران است، در محاسن ومعایب هر دو افراط كرده بود، كریمالنفس و سخىالطبع بود، ایران را به اعلىدرجه دوست مىداشت، باتجربه و دنیادیده، نیكمحضر و خوشصحبت، زیرك و باهوش بود. زبانهاى فرانسه، آلمانى و تركى عثمانى را حرف مىزد و ایران زمین را از همه كس بهتر مىشناخت، حافظه بسیار خوبى داشت و از زمان ناصرالدین شاه كه قوللر آقاسى بود تا این زمان همه فراز و نشیب سیاست ایران را به خاطر داشت.»
علامیر فرزندان متعددى داشت كه آنها نام علامیر را براى خود انتخاب كردند و بعضى از آنها داخل وزارت خارجه شدند ولى رشد زیادى پیدا نكردند.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.