يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

بهمن پارسا

بهمن پارسا
شهید بهمن پارسا : قائم مقام فرمانده گردان قدرت الله لشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در خانواده ای زحمتکش و متدین پارسا ، در هفتمین روز بهار سال 1337 آوای نوزادی طنین افکند که نام بهمن را برایش انتخاب کردند . وی تحصیلات ابتدایی را در روستای هم جوار به نام جودر به پایان رسانید . در سال 1354 برای ادامه ی تحصیل به شیروان رفت و با دوستان خود اتاقی را اجاره کرد . در کنار مبارزات سیاسی ، در سال 1356 با نمرات متوسطی مدرک دیپلم را در رشته ی طبیعت اخذ نمود . بهمن در سال 1352 با امام خمینی آشنا شد . یک سال بعد توسط یک سرباز پاسگاه روستایش به رساله ی امام خمینی دست پیدا کرد و برای این که کسی متوجه آن نشود جلدش را کند و به مطالعه ی دقیق آن پرداخت . چند بار به بیت آیت الله شیرازی در مشهد مراجعه کرد و بعد از آشنایی با شخصیت والای حضرت امام مبارزات انقلابی خویش را آغاز کرد . وی با توجه به داشتن زمینه های دینی وارد جریانات سیاسی شد . و مبارزات انقلابی را با پخش اعلامیه های امام و شرکت در جلسات مخفی شرکت کرد . چند بار از سوی ساوا ک مورد تعقیب قرار گرفت . ولی هیچ وقت موفق به دستگیری وی نشدند . با پیروزی انقلاب مدتی در کمیته ی انقلاب اسلامی فعالیت کرد و سپس برای گذ راندن آموزش ویژه ی نظامی در 27 مهر 1358 روانه ی مشهد گردید . بعد از آموزش نظامی ، مبارزات سختی را با بازماندگان حکومت پهلوی و منافقین آغاز کرد و نقش بر جسته ای در کشف و تسخیر خانه های تیمی در سطح شهر داشت . بعد از شروع جنگ تحمیلی ، وارد تشکیلات بسیج شد . علاقه ی وافر بهمن به لباس مقدس پاسداری وی را به سپاه کشاند ، از این رو در سال 1361 وارد سپاه شد . گر چه در سپاه شیروان مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد ولی روح نا آرام وی با این پست ها و مقام ها تسکین نمی یافت . او می خواست انسانیت و شجلاعت خود را در میدان دفاع به تماشا بگذارد . در سال 1362 با دختری متین و متدین به نام زهره نوروزی ازدواج نمود که ثمره ی آن تولد پسری به نام احسان می باشد . پارسا بعد از ازدواج از هر فرصتی برای رسیدن به فیوضات جبهه و جنگ استفاده می کرد.او با حضور پی در پی در غرب و جنوب در عملیات های مخاتلفی مانند : کربلای 2- 4- 5 ، والفجر 8 و خیبر افتخار حضور پیدا کرد . زمان و مکان عملیات و ماموریت ها برایش مهم نبود ، از این رو در جبهه ی جنگ به عنوان چشم امید بسیجیان شناخته شده بود . وی معتقد بود: وابستگی به اهل خانواده و دوستان و خویشان ، خوب و پسندیده است ولی این دلبستگی نباید به حدی باشد که ما را از رسیدن به فیوضات جبهه و جنگ باز دارد . پارسا وقتی سی و یکمین ماه حضورش در جبهه را سپری می کرد در یک تک دشمن در جزیره ی مجنون در تاریخ 4/ 4/ 1367 در حالی که جانشین گردان قدرت الله بود به درجه ی رفیع شهادت رسید و روحش در بهشت حمزه ی رضا (ع) روستای زیارت آرام گرفت . انسانی متواضع ، صبور و منطقی بود . و جنب و جوش زیادی داشت و یک جا بند نمی شد . از کمک به همنوعان دریغ نداشت و در کارهای جمعی شاخص بود . شاخص بودن وی در امور جمعی ، از دو جهت بود : یکی از بعد جسمی و فیزیکی که قوی جثه و فعال بود . دوم به لحاظ داشتن چهره ای جذاب و دوست داشتنی که موجب جذب بقیه می شد . بهمن علی رقم با وقار و متین بودنش در مقابل بی عدالتی ها به هیچ وجه سکوت نمی کرد . از نظر وی انسان های خوب انسان هایی هستند که به عهد و پیمان خود وفادار باشند . او از غیبت کردن و اسراف به شدت پرهیز می کرد و می گفت : استفاده از نعمت های الهی حق همه است ولی اسراف حق هیچکس نیست . اوقلات فراغتش را بیشتر با ورزش های فوتبال و شنا و مطالعه ی کتب مذهبی و نظامی سپری می کرد . وی به بسیجیان می گفت : سطح مطالعات ما بسیار پایین و ناچیز است از این رو باید تلاش کنیم آن را با لا ببریم . به مسائل اعتقادی و دینی بسیار پایبند بود و همیشه سعی می کرد در چهار چوب عقایدش حرکت کند و از آن دوری ننماید ولایت پذیری او در حد کمال و آگاهانه بود . نسبت به امام عشق می ورزید . از این رو تلاش زیادی نمود تا به واسطه ی برادر شهیدش پرویز که در بیت رهبری خدمت می کرد چندین مرتبه به دیدار یار بشتابد . دوره های قرآن و زیارت عاشورا را مداوم بین بچه های سپاه برگزار می کرد . او می گفت در سختی ها مشکلات با تلاوت قرآن خودتان را تسکین دهید . حضورش در مساجد و تکایا و هیئت ها چشمگیر بود . تکیه کلام وی در مراسم عزاداری و سینه زنی یا قمر بنی هاشم بود او با خضوع سر نماز حاضر می شد . به رعایت حلال و حرام زیاد سفارش می کرد و می گفت : سقوط و عروج انسان بستگی به رعایت این اصل مهم دارد . جوانی پر شور و درا ندیشه ی خدمت به مردم بویژه قشر جوان بود . از این رو به عنوان یک مدیر شایسته ، با درایت و شجاعت خاصی در مسئولیت های مختلفی آزمایش شد . خلق و خوی پارسا طوری بود که میل و رغبتی به پست و مقام دنیوی نداشت و اگر مسئولیتی را می پذیرفت فقط برای ادای تکلیف بود . از بدو انقلاب تا شهادت ، در مسئولیت های مختلفی قرار می گرفت که مهترین آن ها عبارت اند از : 1- خدمت افتخاری در کمیته ی انقلاب اسلامی شیروان 2- عضو هیئت هفت نفره واگذاری زمین شهرستان شیروان 3- مسئوول پایگاه بسیج روستای دوین شیروان 4- مسئول اطلاعات مرزی سپاه شیروان 5- مسئول پادگان آموزشی سپاه شیروان 6- مربی تاکتیک و آموزش نیروی انسانی سپاه شیروان 7- مسئوول ستاد گردان لشکر ویژه شهدا 8- جانشین گردان قدرت الله لشکر 5 نصر پارسا در طرح و برنامه ریزی و سازماندهی نیروها سر آمد دیگران بود . در سال 1362 به عنوان یک مربی آموزش نظامی ، نقش بر جسته ای در آموزش ، سازرماندهی و اعزام نیروها به جبهه داشت . در سال 1367 به عنوان جانشین گردان قدرت اله در هدایت . و کنترل نیروها نقش چشمگیری داشت . وی با جدیت و تواضع زیاد بر کار زیر دستان نظارت می کرد و از مافوق نیز تبعبیت محض داشت . در بحث مدیریتی پارسا به عنوان یک مدیر خوش فکر ، سه نکته وجود داشت : 1- در انجام وظایف شجاعت داشت . 2 زمان و مکان ماموریت برایش مهم نبود . 3 از دستورات مافوق اطاعت پذیری داشت . بسیاری از دوستان و هم رزمان سردار پارسا از وی به عنوان عابد یاد کرده اند . راز و نیاز های شبانه وی زبانزد همگان بود . تنها آرزرویش زیارت بارگاه آقا ابا عبد الله الحسین (ع) بود . یکی از دعاهایی که همیشه ورد زبانش بود ، این جمله بود : خدایا ما را با عزت از دنیا ببر . به قدری به شهادت فکر می کرد که در آخرین تک دشمن بعد از اسارت بسیاری از نیروهایش ، وی شجاعانه تا آخرین فشنگ مبارزه می کرد و به شهادت رسید .او دو دعا را همیشه تکرار می کرد : 1 – خدایا امام عزیز را برای ما نگه دار .2 2- خدایا مرگ ما را شهادت در راهت قرار بده .


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.