اربعین و انقلاب اسلامی باعث شد اسلام در آرژانتین زنده بماند
۳۶ سال از تولد دوبارهاش میگذرد، اما هر روز هم که از این تحول بزرگ بگوید، برایش تکراری نمیشود. حجتالاسلام «سانتیاگو پاز» اما برای بازخوانی این کتاب خواندنی، روایت داستان را از سالها قبلتر شروع میکند و میگوید: «اسلام را صد و چند سال قبل، مهاجران عرب از کشورهایی مثل لبنان و سوریه به آرژانتین آوردند و باعث آشنایی مردم این کشور با دین اسلام شدند. اما یک روال طبیعی وجود دارد و آن اینکه مهاجران بهمرور زمان، رنگ و بوی آن کشور خارجی که به آن مهاجرت کردهاند را به خود میگیرند. همین رویه باعث شد مسلمانان مهاجر به آرژانتین هم طی سالیان از اصالت خود و فرهنگ دینی و مذهبیشان فاصله بگیرند. در این میان، آنچه باعث شد جامعه مسلمانان مهاجر در آمریکای جنوبی از جمله کشور آرژانتین رنگ و بوی مذهبی خود را ـ گرچه ضعیف شدهبود ـ تا حدی نگهدارد، برگزاری مراسم عاشورا، اربعین و ماه مبارک رمضان بود. همین که در این مناسبتها دور هم جمع میشدند و مراسم برگزار میکردند، به حفظ هویت اعتقادیشان کمک میکرد. هرچند در آن مجالس هم پیرمردهایشان بهشیوه قدیمی و بومی خودشان به زبان عربی چیزهایی میخواندند که روی جوانان نسل جدید چندان تاثیرگذار نبود، اما به هر حال، این مجالس کارکرد خود را داشت. اما من معتقدم اگر انقلاب اسلامی در ایران پیروز نمیشد، همین شعله کوچک هم به مرور زمان از بین میرفت.»روحانی اهل بوئنوس آیرس، مکثی میکند و در ادامه میگوید: «حفظ این هویت و این عقیده توسط اقلیتی از شیعیان در آرژانتین باعث شد به محض اینکه نهضت امام خمینی (ره) در ایران به پیروزی رسید، ایشان را بهعنوان عالِم و رهبر خود بپذیرند و همین پیوند به زندهشدن جامعه مسلمانان آرژانتین کمک کرد. وقتی اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران، آقای «سید عباس سالاری» که یک فرد روحانی بود به آرژانتین آمد، با جامعه مسلمانان و شیعیان ارتباط برقرار کرد. جالب بود که او در کنار وظایف جایگاه سفارت، هر روز در جمع این شیعیان حاضر میشد و برخی معارف ضروری اسلامی و حتی نحوه صحیح نماز خواندن و... را به آنها آموزش میداد. اینطور بود که جامعه مسلمانان آرژانتین انگار دوباره نفس کشید و زنده شد. مخصوصاً جوانان بیشتر دور ایشان را گرفتند تا با معارف اسلام آشنا شوند. بعد از پیروزی انقلاب، مجموعهای از کتابهای امام خمینی (ره)، آیتالله خامنهای، شهید مطهری و شهید بهشتی ترجمه شد و یک نهضت جدید در آرژانتین شروع شد. اولین مسجد کشور ما هم سه ـ چهار سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ساخته شد و مسلمانان آرژانتین صاحب یک خانه برای اجتماعات و فعالیتهایشان شدند.»
تحریم؟ غرب، قرنهاست از تحریم رنج میبرد!
«در کنار جامعه قدیمی مسلمانان که دوباره جان گرفتهبود، یک عده تازهمسلمان مثل من هم به این جریان ملحق شدیم. من، مسیحی بودم و یک دغدغه از دوران مدرسه با من بود؛ اینکه کجا میشود مسیحیت اصیل را پیدا کرد؟ واقعیت این است که تمدن غرب، از الگوی مسیحیت در انجیل بسیار دور شده است. آنچه من در انجیل میخواندم، در ظاهر و واقعیت جامعه وجود نداشت. کلیسا هم از الگوی حضرت مسیح (ع) فاصله گرفتهبود. اینطور بود که سرگشته بودم که کجا باید بروم. شروع به تحقیق در حوزه فلسفه ادیان کردم و در این مسیر با دین اسلام آشنا شدم. دیدم این دین چقدر با الگوی حضرت عیسی مسیح (ع) هماهنگ است، البته دینی بسیار گستردهتر و کاملتر است.»شیخ عبدالکریم قدم به دنیای جدیدی گذاشتهبود که هر لحظه برایش واقعیتهای تازهای داشت: «من در سال ۱۹۸۳ مسلمان شدم. وقتی در مطالعاتم متوجه شدم حضرت رسول (ص) از نسل حضرت ابراهیم (ع) است، خیلی تعجب کردم. ما این را نمیدانستیم. یک نکته را باید بیان کنم. این تحریمی که الان علیه جمهوری اسلامی وجود دارد، از قرنها قبل علیه غرب اعمال میشدهاست! تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام ناب، در غرب راه پیدا نکرده بود. آن اسلامی هم که در اسپانیا حاکم شد، یک اسلام اموی بود و اسلام ناب نبود. میدانید، در غرب اینطور تبلیغ میکردند که پیامبر اسلام (ص) هرچه دارد، از مسیحیت و یهودیت گرفته و هیچ چیز جدیدی نیاورده است. به این ترتیب هیچکس دنبال اسلام نمیرفت. البته منبعی هم برای تحقیق و پژوهش وجود نداشت. جالب است بدانید با اینکه ۱۰ درصد از جمعیت آرژانتین را عربهای مهاجر تشکیل میدهند و از آن میان هم نیم میلیون نفرشان مسلمان هستند، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فقط دو کتاب درباره اسلام در کشور ما وجود داشت؛ قرآن که به زبان اسپانیایی ترجمه شده بود و یک کتاب مختصر درباره پیامبر اکرم (ص). اما بعد از پیروزی نهضت امام خمینی (ره)، شرایط متفاوت شد و افراد زیادی به سراغ تحقیق و مطالعه درباره اسلام رفتند. به همین دلیل است که میگویم اگر انقلاب اسلامی ایران نبود، بعد از مدتی اسلام بهکلی در کشور ما محو میشد.»
آن روز انگار حضرت ابراهیم (ع) برایم مجسم شد...
«سال ۱۳۶۶ برای اولین بار به ایران آمدم. در آن سفر علاوه بر زیارت مشهد و قم، فرصت حضور در جماران هم نصیبم شد. حال و هوای حسینیه جماران، عجیب بود، عجیب، عجیب... واقعاً زیبا بود. جمعیت که شعار میدادند، معنایش را نمیفهمیدم، اما حس میکردم آن فضا مثل اقیانوس عشق است. امام خمینی (ره) را که دیدم، با خودم گفتم: اگر قرار بود حضرت ابراهیم (ع) را توصیف کنیم، احتمالاً انسانی با ویژگیهایی امام خمینی (ره) در نظر مجسم میشد. بعد از جماران، ما را به مناطق جنگی هم بردند. آن موقع، هنوز عراق با ایران در حال جنگ بود. خلوص بسیجیانی که در آن مناطق دیدم، چیز عجیبی بود. آنقدر تحت تاثیر آن رزمندگان قرار گرفته بودم که میگفتم: نمیخواهم از اینجا بروم. آنها مثل ملائکهالله بودند. اتفاقات اثرگذار آن سفر باعث شد تصمیم بگیرم برای تحصیل علوم اسلامی به ایران بیایم. سال بعد آمدم و در شهر قم شروع به تحصیل کردم. بعد از سال دوم، مبلّغ شدم و در پایان سال پنجم بهعنوان امامجمعه شهر بوئنوس آیرس انتخاب و معرفی شدم.»گذر امام جمعه پایتخت آرژانتین یکبار دیگر به ایران افتاد، اما بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهایی عجیب و غریب: «۱۲ سال بعد، برای تکمیل تحصیلات خودم و همچنین برای تحصیل فرزندانم دوباره به ایران برگشتم. البته مدتی قبل قصد سفر به ایران داشتم اما وقوع انفجار در مرکز یهودیان آرژانتین و متهم شدن ایران در این قضیه، همهچیز را به هم ریخت. از آن موقع، بهدلیل ارتباطاتی که با ایران داشتم، سعی کردند مرا تحت فشار قرار دهند. حتی در مسجدمان بمب انداختند! فشارها وقتی شدیدتر شد که من در تلویزیون مصاحبه کردم و در حمایت از ایران گفتم: چرا ایران را در این قضیه متهم میکنید؟ سندتان چیست؟ فقط به این دلیل که آمریکا میگوید؟ یادتان رفته که در قضیه اشغال جزایرمان (جزایر «مالویناس») توسط انگلیس، آمریکا از انگلیس حمایت کرد؟ حالا حرف این کشور را سند قرار میدهید؟... بعد از فروکش کردن این ماجراها، بالاخره در سال ۱۳۸۴ با خانواده به ایران آمدیم و همسرم و دخترانم هم شروع به تحصیل علوم اسلامی کردند.»
عزاداری آرژانتینی با چاشنی سریال «مختار»!
«عزاداری دهه اول محرم در آرژانتین در مساجد و حسینیهها برگزار میشود و برخلاف منطقه جنوب برزیل و بعضی کشورهای اروپایی، هنوز بیرون آمدن دستههای عزاداری در میان هموطنان ما باب نشده است. مجالس عزاداری ما گاهی با استفاده از فایل صوتی یا برنامههای عزاداری تلویزیونی و اینترنتی از ایران و لبنان انجام میشود و گاهی هم روضهخوان از لبنان در مجالسمان حضور پیدا میکند.»حجتالاسلام عبدالکریم پاز در ادامه در توصیف حال و هوای مجالس حسینی کشورش برایمان غافلگیریهای جذابی دارد: «در بعضی مجالس دهه محرم، در کنار سخنرانی و سینهزنی، فیلم و سریالهایی مثل «مختارنامه» ـ آن بخشهایی که به صحنههای کربلا اختصاص دارد و حس و حال عزاداران را به حماسه عاشورا نزدیک میکند ـ هم پخش میشود. علاوه بر این، پرچم گنبد حرم امام حسین (ع) را که از کربلا به ما رسیده است، به مجالسمان میآوریم. این پرچم را به بیمارستانها هم میبریم و بیماران به نیت شفا، آن را میبوسند؛ حتی بیماران غیرمسلمان. و این عشق، هر سال بیشتر میشود. جالب است بدانید چند سالی است خیّران با هدف معرفی هرچه بیشتر امام حسین (ع) و قیام ایشان، افراد غیرمسلمان از میان شخصیتها، خبرنگاران و افراد صاحبنفوذ را به مجالس عزاداری محرم دعوت میکنند. بعضی از آنها هم میآیند و به برکت این مجالس، مسیر زندگیشان عوض میشود. ۴ سال قبل، یک هموطن یهودی ما آنقدر تحتتاثیر این مجالس قرار گرفته بود که مسلمان شد و بلافاصله هم به پیادهروی اربعین رفت. دیگر عاشق امام حسین (ع) و اربعین شده و مدام اشک میریزد.»
وقتی رسانههای غربی، ناخواسته مبلّغ عظمت امام حسین (ع) شدند
همهچیز یکباره زیر و رو شد؛ طوری که همانها که خودشان صحنهگردان ماجرا بودند، به تماشاگرانی حیران و بهتزده تبدیل شدند. چشم که باز کردند، دیدند سیل خروشان عشق حسین (ع) دارد همه را با خود میبرد... توصیف شیخ عبدالکریم آرژانتینی از عراقِ پس از صدام را که خلاصه کنی، میشود همین عبارات: «در اولین عاشورا و اربعین پس از سرنگونی صدام، وقتی کاروانهای زائران از همهجا بهسوی عراق و کربلا روانه شدند، همه دنیا و خود آمریکاییهایی که در عراق بودند، متعجب و حیران ماندهبودند که چه خبر شده! ماجرا چیست که مردم از صدها و هزاران کیلومتر دورتر به سمت کربلا حرکت کردهاند؟ آرژانتین شاید بعیدترین جایی باشد که بتوان از آن به این سفر اقدام کرد چون آرژانتینیها باید حدود ۱۵ هزار کیلومتر طی کنند تا به عراق برسند؛ مسافتی که طی آن با هواپیما هم یک روز کامل طول میکشد. اما مسلمانان آرژانتین هم به کربلا میرفتند.آن سال، موضوع آنقدر تازه و جذاب بود که پرتیراژترین روزنامه آرژانتین در دهه اول محرم یکی از بهترین نویسندگان آمریکای لاتین به نام «وَرگا جوسا» را به عراق اعزام کرد تا از گردهماییای که در کربلا برپا شده بود، گزارش تهیه کند و رمزگشایی کند که فلسفه این ماجرا چیست. فکرش را بکنید؛ هر روز ۲ صفحه از بهترین روزنامه آرژانتین که همه افراد صاحبنفوذ آن را مطالعه میکنند، به مطالب مرتبط با قیام امام حسین (ع) و مصاحبه با شخصیتهای مذهبی عراق مانند آیتالله سیستانی و آیتالله صدر اختصاص داشت و ایشان بهطور مفصل به بیان تاریخ عاشورا و کربلا و... میپرداختند.
من هر روز آن مطالب را میخواندم و با تعجب به خودم میگفتم: خدا دارد چه کار میکند؟! کاری کرده که یک روزنامه آرژانتینی برای نویسندهاش بلیط هواپیما گرفته و او را به کربلا فرستاده و داوطلبانه دارد امام حسین (ع) و عاشورا را به مردم آرژانتین که هیچ خبر و اطلاعاتی در این زمینه نداشتند، معرفی میکند! یعنی رسانههای غربی بیآنکه بدانند خودشان شده بودند وسیله تبلیغ عظمت امام حسین (ع) و اسلام. خلاصه، ماجرا آنقدر عظیم شد که یکدفعه متوجه شدند و جلوی آن را گرفتند. آنها فهمیده بودند که اگر غفلت کنند، این سیل همه را با خود میبرد. اینطور بود که از سال بعد، موضوع محرم و عاشورا و اربعین، تحریم شد و دیگر به آن نپرداختند و در عوض، شروع کردند به نشان دادن تصاویر ناراحتکننده از قمهزنی و... تا تصویر منفی و ناخوشایندی از اجتماع مسلمانان و شیعیان در ایام محرم منعکس کنند.»
در پیادهروی، طعم عشق حسین (ع) را چشیدم
«تا امروز ۳ بار توفیق زیارت کربلا نصیبم شده که دو نوبت آن در پیادهروی اربعین بوده است. اولین تجربه پیادهروی، خیلی خوب بود و فضای عجیبی داشت. دیدن آنهمه محبت و عشق به امام حسین (ع) در مسیر، برای من و خانوادهام خیلی جالب بود. میدانید، دفعه اول که بهصورت عادی به زیارت عتبات عالیات رفته بودیم، من با حرم امیرالمؤمنین (ع) انس بیشتری گرفتهبودم. اما در پیادهروی اربعین، انگار وارد یک دریا شدم و الحمدلله عشق امام حسین (ع) را چشیدم. انگار کل قضیه کربلا را بیشتر حس کردم و مستقیماً ارتباط خاصی با امام حسین (ع) پیدا کردم.»حاج آقای خاص شهر بوئنوس آیرس در اربعین دوم اما به شکلی خاص دعوت شد و به همین دلیل خاطرات آن سفر هم خاصتر در ذهنش مانگار شده: «سال بعد، یک گروه مستندساز ایرانی به سراغ من آمدند و پیشنهاد ساخت یک فیلم مستند از حضورم در پیادهروی اربعین را دادند. پذیرفتم و با آنها همراه شدم و آن فیلم هم بعدها در شبکههای مختلف تلویزیون ایران پخش شد. آن سفر، سفر بسیار مقدسی بود و با خاطرات خوبی همراه شد.
من با مردم ایران آشنا بودم اما در آن سفر، آنها را به عنوان عاشقان امام حسین (ع) بیشتر شناختم. به موکبهایی سر زدیم که به زائران خدمت میکردند. با رانندگان کامیونی همصحبت شدیم که وسایل را برای موکبها حمل میکردند. به آشپزخانههایی رفتیم که هر روز برای هزاران نفر غذا درست میکردند. با آشپزها که حرف میزدم، میگفتند: اینجا برای ما قطعهای از بهشت است و واقعاً هم همان حال و هوا را داشت.»
سحرِ اربعین، حرم آقا و دیگر هیچ...
«آن سال ما دیر راه افتاده بودیم و با شرایط خاص ضبط فیلم، مسیر را هم بهکندی طی کردیم. اینطور بود که نزدیک اربعین به ازدحام شدید جمعیت زائران در مسیر برخورد کردیم. شب قبل از اربعین گفتم: هر طور شده باید روز اربعین در کربلا باشیم. اما واقعیت این بود که اگر منطقی به ماجرا نگاه میکردیم، با آن سیل جمعیت نباید میرسیدیم. نظر همه هم همین بود، اما نمیدانم چطور بود که همه راهها برایمان باز شد و در کمال ناباوری، من سحر اربعین در حرم امام حسین (ع) بودم. سحر اربعین در حرم، چیز دیگری است، اصلاً قابل وصف نیست...» دیگر مقاومت شیخ عبدالکریم میشکند و بلورهای اشک بر کلماتش پیشی میگیرد. در همان حال و بریده بریده میگوید: «خیلی از امام حسین (ع) خواستهبودم دعوتم کنند و الحمدلله به این شکل دعوت کردند.»در این مسیر به دیدن معجزهها عادت میکنی
«نزدیک مرز، خانمی را دیدیم که همراه دخترش آمدهبود و میخواست پیادهروی اربعین را تجربه کند. همانطور که صحبت میکردیم، متوجه شرایط خاص آن خانم شدیم. آنها نه پاسپورت داشتند، نه پول و نه هیچکدام از دیگر ملزومات این سفر را. اما آن خانم مدام میگفت: میخواهم بروم امام حسین (ع) را ببینم! با هم به مرز شلمچه رسیدیم. شرایط عجیبی بود. زائران برای عبور از مرز ایران، باید دو ـ سه مرحله بازرسی و ارائه مدارک را طی کنند و برای ورود به خاک عراق هم به همین ترتیب. خدا میداند که آن خانم و دخترش تمام آن پنج ـ شش مرحله را بدون پاسپورت طی کردند! از نظر من این کار، غیرممکن بود اما آنها از مرز گذشتند و وارد خاک عراق شدند. ما به اتفاق هم وارد نجف شدیم و من همچنان حیرتزده بودم. آخه، آنها هیچ مدرک شناسایی نداشتند... وقتی به قم برگشتیم، آن مادر و دختر با همراهانمان تماس گرفتند و گفتند به کربلا هم رفتند و زیارت کردند و حالا بهسلامت به خانهشان برگشتهاند...»اربعین، همه تحریمها را میشکند
«امام خمینی (ره) یک جمله معروف داشتند؛ «راه قدس از کربلا میگذرد». وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تمام شد، این راه در ظاهر بسته شد. اما با سقوط صدام و آزادی عراق، این مسیر به شکلی دیگر باز شد و از آن موقع، هر سال افراد بیشتری به زیارت کربلا میروند. میدانید، دشمنان با تبلیغات منفی علیه ایران، تمام تلاش خود را به کار بستهاند که صدای ایران به مردم دنیا نرسد تا آنها نیایند و این مسائل را از نزدیک نبینند، اما مراسم بینالمللی اربعین هر سال تمام نقشههای آنها را نقش بر آب میکند و این تحریم را میشکند. شرایط بهگونهای شده که حتی از قاره آمریکا هر سال افراد بیشتری برای شرکت در مراسم اربعین میآیند.»امام جمعه بوئنوس آیرس هر بار که مشاهدات و دریافتهایش از اربعین را مرور میکند، بیشتر از عظمت سیدالشهدا (ع) و جذبه جهانیاش شگفتزده میشود: «همین امسال، تعدادی از غیرمسلمانان آرژانتین به من میگفتند: ما مشتاق زیارت امام حسین (ع) هستیم. در دلم میگفتم: آخه، شما چه میدانید از امام حسین (ع)؟! این دست خداست. این معنویتی که دارد همه را دربرمیگیرد، کار خداست. همه میدانیم که امام زمان (عج) بعد از ظهور، در بیان ماموریتهای قیامشان، یکی از اولین مواردی که مطرح میفرمایند، انتقام خون جدشان است. از آنجا که مخاطبان امام زمان (عج)، همه جهانیان هستند، پس وقتی ایشان میفرمایند: «ای اهل عالم! من منتقم خون بهناحق ریختهشده جدم، حسین (ع) هستم»، معلوم میشود آن موقع باید در همه مردم دنیا یک شناخت نسبی نسبت به امام حسین (ع) وجود داشته باشد. حالا همهگیر شدن بیش از پیش مراسم اربعین در سالهای اخیر، درک این مسئله را دارد برای ما راحتتر میکند.»