ستایش
نقش ستایش با بازی نرگس محمدی در این فصل موضوع حرفو حدیثهای فراوانی قرار گرفته و مثل هر نقش دیگری هم مورد تعریف و هم نقد قرار گرفته است. باید برجستهترین ویژگی این نقش را در این سه فصل، شخصیت مستقل و متکی به نفس وی و خلق و نمایش تمثالی از بانوان سرپرست خانواده دانست. زنی که چه در دوران تجرد و چه تاهل بار زندگی خود و اطرافیان را بردوش کشیده و هیچ توقع و شکواییهای ندارد. خصیصهای که بسیار در میان بانوان ایرانی میشناسیم اما شاید کمتر بانوانی را سراغ داریم که وقتی پای حق خودشان وسط میآید، مثل حق و حقوق خانواده و فرزندانشان بایستند.از اینرو، نقش ستایش در فصل سوم به درستی دست روی یکی از خلأهای جامعه ایرانی گذاشته و احقاق این حق فراموش شده را گوشزد میکند. هر چند مثل هر گره داستانی دیگری به نحوه اجرای آن ایراداتی از سوی مخاطبان عام و خاص وارد شده است؛ مثل خواستگاری بعد از تصادف و در حالتی از کما، مرخصشدن بلافاصله بعد از عملی سنگین برای عقد کردن، محضر رفتن بدون انجام آزمایش و اخذ مجوزهای قانونی؛ اما مهم یادآوری یک ارزش از یاد رفته است.
دیگر جنبه مثبت این نقش در فصل سوم، تأکید بر نقش کلیدی مادری است که چه از طرف اعضای خانواده ستایش رعایت میشود و چه از طرف دشمنانی چون حشمت فردوس و با این منطق بر قاعده بودن و ضرورت توجه مجدد بیننده به آن تصریح میشود.
از سوی دیگر، این مجموعه برخلاف دو فصل پیشین، بیش از آنکه با تمرکز بر فراز و فرودهای نقش اول خود، ستایش پیش برود، دو نقش حشمت فردوس و پریسیما صفایی ماجراها را رقم میزنند و ستایش با خردهداستانهای جدید این فصل از جمله خانواده مظفری، زندگی تازه دختر و داماد و دسته گلهای پسرش سرگرم است.
در بین نقد و نظرات، بیش از همه گریم این نقش خبرساز شد و دلایل زیادی هم برای درستی و نادرستی جوان شدن چهره ستایش مطرح شد که به نظر میرسد هنوز هم با گذر بخش اعظم سریال همچنان موافقان و مخالفانی دارد. اما در این بین، انتشار تصویری از چهره واقعی نرگس محمدی در فضای مجازی جالب توجه بود چرا که به سن و سال ستایش داستان هم نزدیکی بیشتری از گریم فعلیاش در سریال دارد.
دیگر اینکه، ستایشی که این همه بر عشق خود پافشاری داشت و سالها تنهاییهایش را با عکس طاهر فردوس پُر میکرد، بعد از یکی دو قسمت آشنایی و پافشاری مهدی مظفری به یکباره راضی به ازدواج مجدد میشود، آن هم در شرایط بیمارستانی داماد و آمادهنبودن فرزندان و حشمت فردوس و حتی نارضایتی مادر داماد برای مواجهه با چنین تصمیم متفاوتی، عجیب و دور از واقعیت بود.
از دیگر نقدهایی که به این نقش وارد میشود اینکه با وجود ریتم شاد و امیدوارکننده سری سوم، همچنان نرگس محمدی را با بغض و چشمانی پراشک شاهدیم؛ اشکهایی که فرقی نمیکند در غم و شادی بر چهره ستایش مینشیند و حال مخاطب را دگرگون میکند. مظلومنمایی و شکیبایی بیش از حد ستایش و سکوتش در برابر همه سختیها و ظلم اطرافیانش و فقط اشک ریختن، بیننده را اذیت میکند ولی بالاخره در فصل سوم کمی با طرح ازدواج مجدد و به کرسی نشاندن حرف دل ستایش بار دل مخاطب سبک میشود و به قول معروف، پایان شب سیه سپید است.
نظر بینندگان:
منفی: نکته جالب این که توی این سریال همه پولدارها- خب یه پسری رو جلوی ستایش قرار میدادید که اصلا وضع اقتصادی خوبی نداره-نه کسی که برا چهارتا تابلو صدمیلیون دستمزد میگیره. اینها همش تبلیغ اشرافیگریه.مثبت: شجاعت ستایش قابل تقدیره، چون بیشتر از این نمیخواهد بهخاطر دیگران بسوزد. باید یکسری قیدوبندها در جامعه برداشته شود، اینکه خانوم بیوهای بتواند بهراحتی و به اختیار خود ازدواج کند و اعتنا به کسانی که او را درک نمیکنند نکند، لازمه جامعه ماست. البته این قضیه در مورد آقایان هم صدق میکند اما کمتر از خانومها.
حاج آقا بهبودی
فرهاد جم هم از آن دسته بازیگران گزیدهکار این سریال است که در نقشی کاملا متفاوت به تلویزیون برگشته و نقش محوری در فصل سوم ستایش بازی میکند. شخصیت حاج آقا بهبودی، برای اولین بار در یک مجموعه انگارههای کلیشهای از قشر روحانیت را تغییر میدهد و به جای نمایش دادن مردی پاک و مطهر، آدمی معمولی و واقعی دیده میشود. یک روحانی که هم در مشکلات یار و غمخوار مردم است و هم شعر میسراید، دلش بگیرد آواز میخواند و اگر از دستش بربیاید، دست به آچار میشود.تا اینجای کار هم شخصیت حاج آقا عجیب نیست چون شخصیتی مثبت و تکراری است اما از آنجای سریال که مثل هر انسان عادی در مواجهه با یک تهمت، سهواً به اشتباه میافتد، حرف تازهای برای گفتن دارد.
اگر نگوییم این نکته مهمترین برگ برنده این فصل ستایش به شمار میرود، بیشک از برجستهترین آنهاست. چرا که پیش از هر حرفی، روحانی را هم انسان و جایزالخطا معرفی میکند و از برخی تقدسبخشیهای رایج مجموعههای تلویزیونی فاصله میگیرد.
اما نکته مورد تذکر در این ابتلاء به گناه این بود که انسانی بدون تحقیق و با یک گمانهزنی ساده، درباره فردی بیگناه قضاوت کند و تنهایی به قاضی برود و حکم محکومیتش را هم خودش صادر کند. بلایی که این سالها بیشتر به واسطه رواج فضای مجازی، گریبانگیر جامعه ما شده و نیاز اساسی به فرهنگسازی دارد. با شنیدن یک خبر، دیدن یک عکس و فیلم، بازار شایعات داغ میشود و به چشم برهم زدنی آبروی یک شخص، گروه یا مجموعهای بر باد میرود. امروز به شدت نیاز داریم، چهرههای مورد وثوقی چون روحانیون را در قالب شخصیتهایی چون حاج آقا بهبودی نشان دهیم که بعد از پی بردن به اشتباهش بدون پافشاری بر آن، توبه میکند و با اعتراف به گناهش نزد ستایش، از او حلالیت میطلبد.
نظر بینندگان:
منفی: این طور نقشهایی رو بازی کردن واقعا سخته. هم بار نقش و هم بار نظرات و قضاوتهای اون قشر بردوش بازیگره.مثبت: کاش اینطور روحانیونی بیشتر به نمایش در بیان. برای جامعه آموزنده هستن.
نوهها
نقش محمد، پسر ستایش با بازی مهدی سلوکی در ابتدای فصل سوم به نظر میرسید به دلیل اینکه پس از سالها جدایی، حلقه وصل ستایش و حشمت شده است، نقش موثرتری را در این سری عهدهدار باشد اما فیلمنامه سرنوشت جذابتر و اثربخشتری را برای این وی قائل نمیشود و مخاطب تنها او را در جایگاه همراه پدربزرگش میبیند که در کمال تعجب بعد از آن همه تعقیب و گریز برای پیدا کردنش، به هر بهانهای از سوی حشمت فردوس نواخته میشود.طوری که با خودمان میگوییم هر قدر جوانی خام و بیتجربه باشد و نیازمند نصیحت و راهنمایی، آیا این همه درشتشنوی و ضایع شدن حق اوست؟!
از طرفی هم سلوکی در جلد محمد فردوس، کمتجربگی و آسایشطلبی نسل جوان را به نمایش میگذارد و دغدغه مادران و پدرانی که نگران تحویل دادن مردانی هستند که بتوانند در آینده نزدیک بار یک زندگی را به دوش بکشند.
پسرانی که برای مرد شدن، به هدایت و حمایت مردان سردوگرمچشیدهای چون حشمت فردوس نیاز دارند.
البته سلوکی در بازنمایی چنین پسرانی بیش از نیاز نقش، شل و وارفته نشان میدهد تا جایی که گاهی در سکانسهای همبازی شدن با ارجمند آنقدر منعطف و ضعیف ظاهر میشود، مرتبا کوتاه میآید و بیدلیل ریز و درشت میشنود که حرص بیننده دربیاید.
شاید این میزان احترام گذاشتن و کم دیده شدن سلوکی از سن و سال او نشأت میگیرد، چون بازی وی کمتر حس و حال یک جوان مغرور، حاضرجواب و سرزنده امروزی را به تماشاگر منتقل میکند.
از سوی دیگر لاله مرزبان در نقش نازگل، نوه دیگر حشمت فردوس، جایگزین حدیث میرامینی در فصل دوم ستایش شده است. باید قبول کنیم به جز جابهجایی این دو بازیگر که در حدواندازههای تصویر پیشین مخاطب از نازگل دیده نمیشود، سطح اثرگذاری نازگل هم مثل محمد در این مجموعه به قدر یک نوه در نظر گرفته نشده است.
با وجود اینکه نازگل ماجرای ستایش 3، زرنگ و باهوش تصویر میشود ولی از حد یک مشاور حقوقی برای پدربزرگ و دلگرمکننده مادر فراتر نمیرود و به خاطر کمتجربهگی، در همین مقدار حضور هم توانایی و بازی چشمگیری از لاله مرزبان نمیبینیم تا خودش کمی به این نقش وزن و قدرت ببخشد.
نظر بینندگان:
منفی: چرا این قدر محمد رو توی سری خور و بیدستو پا نشون دادن. خود مهدی سلوکی هم به نظرم برای این نقش مناسب نبود.مثبت: خوبه لااقل توی این همه مصیبت زندگی ستایش، این نازگل به داد مادر و پدر بزرگش میرسه.
پریسیما
فریبا نادری در طرف منفی ماجرای ستایش 3، خیلی خوب از پسِ نمایش یک نقش منفی تمام عیار برآمده و به اذعان خودش بهترین نقشی است که تا امروز در یک مجموعه نمایشی بازی کرده. شخصیت پریسیما دقیقا نقطه مقابل ستایش است؛ زنی رنجکشیده و آسیبدیده از حشمت فروس که برخلاف ستایش، به جای صبرو شکیبایی و مبارزه با ظلم فردوس به پدر و خانوادهاش، راه را اشتباه میرود. چهرهای که برخلاف نام و ظاهر فریبندهاش، طمعکاری و کینهتوزی دو خصلت بارز شخصیت اوست و اینها او را تا تاریکترین افکار و اعمال پیش میبرد. شخصیت پریسیما روی دیگر انسان را نشان میدهد که در صورت غفلت دامنگیرش میشویم. کسی که به عشق و محبت اعتقادی ندارد، به عمه، همسر، خانواده و حتی شرکای جرم خود خیانت میکند تا به مقصودش، یعنی پول برسد.نظر بینندگان:
منفی: واقعا این همه سیاهی برای شخصیت یک خانم، درسته؟ حالا میخواد نقش اول منفی باشه. به نظرم در نوشتن نقش پریسیما زیادهروی شده.مثبت: خانم نادری بعد از مدتها خیلی خوب نقش رو انتخاب کرده و خوب هم ظاهر شدند.
خانم بزرگ
اکرم محمدی بعد از مدتها با فصل سوم ستایش و در نقشی پررنگ و متفاوت به تلویزیون برگشته است و نقشی را بهعهده گرفته که به دلایل متعدد متفاوت و جذاب است. نقش یک بانوی باغدار که خانم بزرگ خوانده میشود و با همراهی حشمت فردوس بخشی از کش و قوس سریال را میسازد. خانمی با صولت و مقتدر که گلیم خود را از آب بیرون میکشد و به موجب تجربههای تلخ و شیرین زندگیاش، حرفهای زیادی برای آموختن به اطرافیانش دارد. نظیر این چنین شخصیتهایی را کمتر بیننده رسانه ملی به رغم فراوانی در جامعه، در قاب مجموعهها میبیند، به همین دلیل برایش دیدنی است. دیگر خصیصه این نقش که او را دیدنی و شیرین میکند، این است که در هر قسمت به بهانه درس دادن به حشمت فردوس، حرفی تازه به تماشاگرش میزند که کمتر در این روزگار گفته و شنیده میشود. نیشترهایی ظریف که حشمتهای جامعه با همه درست و اصولی بودن شان به آن نیاز دارند. از رسم هدیه گرفتن و آیین خواستگاری کردن تا شراکت در سود و زیان، معرفت داشتن در روزهای شادی و گرفتاری، معنی کردن دو واژه مردی و مردانگی. این پند و اندرزهای خانم بزرگ، گاهی هم زیادهروی به نظر میرسد ولی آنقدر نیاز به گفتن آنها به شخصیت امثال فردوس به نمایندگی از مخاطبان احساس میشود که به دل همه میچسبد.
نظر بینندگان:
منفی: خودش مغرور و یک دنده است اون وقت به حشمت فردوس میگه خودرأی!مثبت: واقعا دیدن این خانم بزرگ و حرفهاش برای آدم انگیزه بخشه.
حشمت فردوس
این نقش در دو فصل پیش، شخصیتی خاکستری و درعین حال جذاب بود اما فصل سوم مجموعه ستایش روی شخصیت حشمت فردوس متمرکز است و مثل همیشه استاد داریوش ارجمند با توانایی منحصربهفرد خود در زنده کردن یک شخصیت روی کاغذ، در ستایش 3 هنرنمایی میکند و دیده هم میشود. حشمت فردوس همواره مردی جدی، پیگیر و سختکوش معرفی شده و به تبع در این فصل همزمان مواجهه با شرایط سخت از پا نمینشیند و با امیدواری همه فراز و نشیبهای زندگی را آن هم در دوران کهولت یکییکی از پیشرو میدارد. به قول خودش، وقتی قصد کاری را که به آن اعتقاد دارد، بکند تا آخرش میرود. ولی آنچه که حشمت این فصل را متمایز میکند این است که متوجه برخی اشتباهات خود میشود و بارها پشیمانی، اعتراف و حتی عذرخواهی او را شاهدیم. مثلاً در سکانس ملاقات با خانواده متکبر داماد ستایش، خصوصا رویارویی با خانم بزرگ.هر چند رفتار و گفتار فردوس با نوهاش، محمد با عرف برخورد با جوانان امروز همخوانی ندارد اما نویسنده در لفافه همه جدلها و درگیریهای لفظی میان این دو شخصیت، پیامهای مستقیم و زیرپوستی فراوانی را به تماشاگرانش منتقل میکند. احترام به بزرگترها علیالخصوص مادر، بازگشت به برخی از ارزشها و تقیدات سنتی، مرد بار آوردن پسرها، تأکید بر ارزش کار کردن و روی پای خود ایستادن و... صد البته در کنار ویژگیهای مثبت این شخصیت، رفتارهای مذمومی چون غرور و تکبر، لجبازی و یکدندگی، پول محوری، مردسالاری، کم انگاشتن نقشهای زنانه را هم متذکر میشود. با این همه، در این سری سریال شماری از تکهکلامهای بیش از حد تکراری مثل «افتاد، ببین» و رفتارهای درشت و نمایشی ارجمند دلزدگی میآورد. گاهی آنقدر بازی وی در نقش حشمت به بزرگنمایی و افراط گرفتار میشود که گویی کار از دست کارگردان هم خارج شده و گذاشته او هر طور میخواهد به نقش خود پروبال دهد. لذا در برخی از صحنهها بیننده با فردوس کنترل نشده و دیرباور طرف است.
نظر بینندگان
منفی: چرا آقای داریوش ارجمند ته همه حرفهایش میگوید: اُفتاد اُفتاد! تکه کلام داشتن آدم هم حد و اندازهای داره.مثبت: واقعا یک جاهایی از سریال، ستایش و آقای مظفری دیگه خیلی ماجراها رو هندی کردن ولی خوب بازهم آقای ارجمند با هنرمندی خودشون بیننده رو پای این کار میکشوند.
صابر
در دو فصل پیشین، رامسین کبریتی نقش صابر، پسر حشمت فردوس را بازی میکرد. پسری که هیچگاه از سمت پدر جدی گرفته نشده بود و هرگز نزد او مثل طاهر محبوبیت نداشت. نقش این شخصیت در فصل دوم پررنگتر شد اما با مهاجرت کبریتی، سرنوشت صابر در فصل سه برای نویسنده به چالش تبدیل شد و راهکار متفاوت کارگردان، سازنده بخش دیگری از حرف و حدیثهای ستایش 3 شد. بازیگر جایگزین با گریمی مشابه که تنها در لانگشات دیده شود و بالاخره کشته شدن و حذف نقش صابر از داستان.آنچه بیش از همه نظرات درست به نظر میآید این است که وقتی میشود بهراحتی بازیگری جایگزین نقش نازگل کرد، چرا برای نقش صابر این کار را نتوان انجام داد؟ این طور نمایش دادن و حذف یک شخصیت، بیش از آنکه بهعنوان خلاقیت کارگردان و نویسنده فهمیده شود، به سادهانگاشتن مخاطب معنا میشود و اثر و نتیجه خوبی روی کلیت ماجرا ندارد. از دیگر نقدهای محتوایی که به نقش صابر میشود، ازدواج دوم صابر با برادر زاده همسرش است که در فرهنگ ما این نوع همسرگزینیها نامأنوس است. همینطور ماجرای قتل صابر هم خیلی بهتر از اینها میتوانست طراحی و اتفاق بیفتد. اینکه صابر هنوز چند ساعتی از دیر رسیدنش به منزل نگذشته، پریسیما به پلیس زنگ میزند و آنها هم همان اول صبح در کلانشهر تهران جنازه صابر را آن هم از بیابانهای اطراف شهر پیدا میکنند. به خصوص در صحنه قتل، صابر بیهیچ دفاعی فقط نگاه کرد تا چاقو بخورد و بمیرد.
نظر بینندگان:
منفی: به نظر من از اول میگفتند صابر مرده بهتر بود. یا وقتی قرار بود بازیگر جایگزین داشته باشد، صورتش را نشان میدادند، نه صورتش رو مثل افراد مقدس محو کنند.مثبت: نمایش دادن صابرها، به ما کمک میکند تا آدمهای سادهای نباشیم که به خاطر یک وسوسه، همه چیز و همه کس زندگی و حتی جان خودمان را از دست بدهیم.
حرف پایانی
غالب لنگی سومین فصل ستایش، از حفرههای فراوان داستانی آن نشات میگیرد و بخشی از آن هم شاید به سرعت جمع کردن کار مربوط باشد. به عنوان نمونه، کارآگاه پلیس را چند قسمت پیگیر و نزدیک به پیدا کردن مجرم میبینیم ولی دیگر تا اواخر سریال خبری از او نیست. بیش از یک فصل انیس، همسر اول صابر سکوت میکند و تنها با چند جلسه گفتاردرمانی به یکباره به زبان میآید. حشمت فردوس میوهها را با کشتی برای صادر کردن به امارات میبرد، اما بار به این ارزش و قیمت را حتی بیمه نمیکند یا فرآیند صادرات بسیار سادهانگارانه نمایش داده میشود که شخصی میتواند در ۴۸ ساعت میوه را از باغات مازندران برداشت و بستهبندی کند و با لنج آن ور آب ببرد. یا آدمی که تصادف کرده و پایش از سه جا شکسته و میخواهد به کما برود، به محض هوشیاری به فکر عقد کردن است! بهجز کمبودهای محتوایی، ایراداتی هم به شکل و اجرای مجموعه وارد است از جمله اینکه گرفتن آزمایش خون پیش از عقد محضری از بدیهیات اولیه یک ازدواج است که به آن توجهی نشد، مهدی مظفری بعد از انجام یک عمل سخت، سرش یک بانداژ معمولی هم نداشت و فقط به بستن سرمی ساده اکتفا شده بود. فرآیند روادید گرفتن برای سفر به کشور امارات به صورت غیرمعمولی در این مجموعه سریع اتفاق میدهد یا اینکه قرار بود پرتقالها در بستهبندی خیلی زیبایی صادر شود، ولی وقتی آنها را به دریا میریزند، ما کارتنهای بیکیفیتی را میبینیم که پرتقالها به راحتی از آن بیرون میریزند، تصویر کشتی در دریای توفانی هم بسیار ابتدایی نمایش داده میشود و... .شکی نیست با توجه به آمار بالای میزان تماشاگران راضی این مجموعه، نقاط مثبت و قوت ستایش 3 بیشاز نقاط ضعف و کاستی آن است؛ با این وجود رعایت این دست موارد جزئی پیدا و پنهان در فیلمنامه و شکل فرمی سریال به اثرگذاری و باورپذیری و در نهایت موفقیت بیشتر آن کمک میکند. به خصوص وقتی زمزمههایی شنیده میشود مبنی بر اینکه ماحصل مثبت فصل سوم زمینه ساخت فصل چهارم ستایش را هم فراهم کرده، بیان نقد و نظرات و در نظر گرفتن آنها از سوی کارگردان، موجب تولید اثری فاخر و کاملتر میشود.