انتقام خون سردار قدم در راهــی است که به رفع فتـنـه از جـهان خـواهد رسید

انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش سوم)

مبارزان در طول تاریخ برای آزادی و رهایی از بند ستم جان خود را فدا کردند، آنها مسیری را که شیطان و ایادیش برای تسلط بر دل و جان و زندگی مردم هموار می کنند را از میان برمیدارند. این مبارزه همچنان ادامه دارد تا روزی که همه مردم جهان به این نتیجه برسند که باید با قدم نهادن در مسیری صحیح حرکت مبارزان تاریخ را تثبیت کنند و برای همیشه شیطان و نوکرانش را نابود کنند.
چهارشنبه، 25 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : سید حسین خاتمی
موارد بیشتر برای شما
انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش سوم)
پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی بحث انتقام خون این سردار به یکی از مطالبات مردم ایران تبدیل شد. 25میلیون نفری که در تشییع پیکر ایشان حضور پیدا کردند به همراه دیگر مردم کشور، یک‌صدا فریاد انتقام سر می‌دادند. اما انتقامی که روزهای اخیر در مورد آن بسیار شنیده شد، نه یک غرض شخصی بلکه یک فرهنگ و عقیده است. فرهنگ ارزشمند دانستن یکی از تنهاترین سرمایه‌های صلح جهان و عقیده به لزوم کوتاه کردن دست شیطان از زندگی همه انسان‌ها، خصوصا مردمی که با سربازشان همراهی کردند برای دفاع از سرمایه‌های مادی و معنوی و از او به عنوان قهرمان حمایت کردند.
 
اما تلاش مردم فقط برای حمایت از شخص قاسم سلیمانی نبود، بلکه مردم ایران این شهید را نماینده تفکرات خود و دین خود می‌دیدند و لازم می‌دانستند برای جلوگیری از طمع دشمن در کشتن چنین سردارانی از انتقام سخن بگویند و آن را عمل کنند. آری تمام دعواها و اختلافات از همین طرز تفکر نشأت می‌گیرد. امپریالیسم در جهان با کشتن انسان‌های بی گناه و از میان برداشتن مبارزان سعی دارد تفکر خود را در تمام جهان حاکم کند. کسانی که راه مبارزه با امریکا را پیش گرفتند نه با مردمی که در آن کشور زندگی می‌کنند، بلکه با تفکری که در آن کشور حاکم است مبارزه می‌کنند. پس مبارزه با ترامپیسم در اولویت قرار دارد که همان انتقام خون سردار سلیمانی است.

انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش سوم)


هجوم فکری

تفکر غالب بر دولت‌های امریکایی این است که حق دارند با توسل به هر روشی و رفتن از هر راهی که دلشان می‌خواهد مردم جهان را تحت سیطره خود قرار دهند و ثروت‌های مادی و معنوی و حتی تاریخ و آثار تاریخی آنان را ضبط کنند، سرقت کنند و آن را به کشور خود منتقل کنند و حتی تفکر غالب بر مردم امریکا که حق دارند ثروت مردم جهان را مصرف کنند، لذت ببرند و در آن غرق شوند و اصلا به این موضوع فکر نکنند که ثروت موجود در کشورشان از چه راهی به دست آمده است؟ از مکیدن خون مردم جهان یا از زحمت و تلاش خودشان؟ هرچند در خصوصیات مردم این کشورها مفصل‌تر باید تحقیق کرد، اما می‌توان از اثر پی به مؤثر برد.
 
آیا مردم کشورهای زورگو و متخاصم واقعا با ظلم و تعدی و تجاوز و آتش افروزی دولت‌هایشان مخالفند؟ و با توجه به این مخالفت حداقل دویست سال است که به دولت‌های جنگ افروز، خون‌خوار، زورگو، چپاول‌گر، شرور و تروریستم رأی می‌دهند؟ در خوشبینانه‌ترین حالت مردم کشورهای باصطلاح جهان اول از ثروتی بهره می‌برند که با یکی از روش‌های قاچاق انسان، قاچاق زن و مواد، فروش سلاح، دزدیدن نفت و خالی کردن معادن کشورهای جهان چندم به دست آمده است. هرچند استثنائاتی هم هست. کسانی که مخالف این روش هستند ولی صدایشان به جایی نمی‌رسد.
 
آنچه که جهان را تبدیل به گلوله‌ای آتشین کرده است، تفکری امپریالیستی است. تفکری که می‌گوید جز مردم امریکا هیچ انسانی ارزش زندگی ندارد. امریکا بر فکرها مسلط شد تا بتواند بر خاک‌ها مسلط شود و سلیمانی‌ها بر قلب‌ها مسلط شدند تا بتوانند با تفکر امریکایی مبارزه کنند. امریکا با استیلا و تسلط بر تفکر انسان‌ها، چه مردم خودش و چه مردم دیگر کشورها توانست سال‌ها زورگویی کند. این نوع از استیلا در طول تاریخ سابقه نداشته، چه آنکه در طول تاریخ تسلط امپراتوری‌ها و قدرت‌های بزرگ یا مادی بوده یا معنوی. به عبارتی یا "بر خاک کشورها" سیطره داشتند و یا بر "ذهن و فکر" آنان. اما سیطره بر هر دو تا به حال وجود نداشت.

انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش سوم)


خدمت به مهاجم

کشورهای میزبان متاسفانه در هر دو مورد خدمات رایگان ارائه می‌دهند. آنها هم فکرشان به تسخیر امریکا درآمده و هم خاکشان. این دست اندازی در کشور ما هم وجود داشت. امام راحل(ره) برای اخراج امریکا ابتدا ذهن‌ها را از ترس و غلبه امریکا و امریکایی پاک کرد. ترس را از قلب‌ها بیرون برد و به مردم کشورش جرأت و جسارت ایستادگی در برابر ظلم و ظالم داد. جهان اولی‌ها بیش از 150سال زحمت کشیدند تا سیطره فکری‌شان را تکمیل کنند، به هر طرق نامشروعی و حالا مبارزانی بر علیه تفکر خود پیدا کرده‌اند که زحمات آنان را به باد می‌دهند، پس مدافعان تروریسم و قاتلان بین المللی، از هر راهی استفاده می‌کنند تا آنها را از سر راه بردارند. ایالات متحده در چهل سال گذشته آنقدر که برای حاکم کردن تفکر خود خرج کرده، دو برابرش را برای از بین بردن مخالفان تفکر خود خرج کرده. نابود کردن مخالفان با جنگ روانی و رسانه‌ای، با حمایت از گروه‌های تروریستی، با ایجاد جنگ‌های داخلی، ترور، قتل، خیانت، دورویی، دروغگویی و...
 
تنها روش موجود برای لشکر خدا در جهان ظلم ستیزی بود. امام خمینی(ره) که پرچم‌دار این تفکر بود، فرزند شهید و پدر شهیدی بود که همه تلاش خود را به کار گرفت تا این تفکر در جهان جان بگیرد. این ظلم ستیزی توسط نایبش در منطقه پیگیری شد. امام خامنه‌ای با اتکا به آرمان‌های امام خمینی(ره) و تربیت سربازانی جان بر کف، منطقه خاورمیانه را برای امریکا ناامن کرد. سربازانش به فرمان او و عمل به استراتژی او هرجا وارد شدند، امریکا و اذنابش را به چالش کشیدند. سیدحسن نصرالله نمونه‌ای از این فرمان‌پذیری بود که نگاهش به رهنمودهای رهبر انقلاب، بالاتر از نگاه‌های مرسوم سیاسی و نظامی بود. او از امامی دلسوز و پدری غم‌خوار و مهربان اطاعت می‌کند. سیدحسن خود و نظراتش را کنار گذاشت و فقط به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب توجه کرد. سید به همان میزان نتیجه گرفت و در دو جنگ نامتوازن 33 و 22 روزه پیروز شد و هنوز هم پیروز میدان است. سران کشورهای منطقه نیز به اذعان خودشان نتیجه هر اطاعتی را پیروزی و نتیجه هر اعمال سلیقه‌ای را شکست یافتند.
 
انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش سوم)
 

نتیجه قطعی

راه نجات چیست؟ آیا کمک باید از بیرون برسد؟ آیا دیگرانی باید باشند تا مردم یک کشور را بیدار کنند؟ مسلما چنین چیزی ناممکن است. مردم و سران کشورهای منطقه خود باید به این نتیجه برسند که با تفکر امریکایی مبارزه کنند. کسی نباید و نمی‌باید دستورات خود را به اجبار به مردم و سران منطقه بقبولاند، چه به نفع مردم و سران کشورهای منطقه باشد، چه به ضررشان. سلب اختیار حتی در کمک‌های معنوی و فرهنگی ثبات را از بین می‌برد و محل رسوخ اجانب و نفوذ دشمن می‌شود. کمااینکه در کشور ما هم چنین است. به هر حال ارشادات رهبری به طرق مختلف صورت گرفت. از ایستادگی محکم خودش و کشورش گرفته تا فرستادن سفیرانی برای مشورت و راهنمایی. سفیرانی چون سردار شهید سلیمانی با حضو خود در منطقه دو امر را پیگیری می‌کنند. اول پاک‌سازی ذهنی مسئولان و مردم کشورهای منطقه از ترس و واهمه، دوم مشورت‌های نظامی به درخواست سران این کشورها.
 
نتیجتا انتقام خون سردار سلیمانی نیازمند توانایی ذهنی و آمادگی فکری مردم منطقه و همه کشورهای جهان است. به طور مثال مردم عراق که سال‌ها گرفتار زورگویان و ستمگران بودند و روزهای گذشته در آستانه جنگ داخلی قرار داشتند، نیاز به زحمت و تلاش بیشتری برای رسیدن به آگاهی و توان معنوی دارند. تلاش سردار سلیمانی و حضور فیزیکی او نتوانست عزمشان را آن‌چنان که باید جزم کند. آنها باید از رفتارهایی که برهم زننده تعاملات عقلانی و منطقی و رساندن افراد به نتایج واهی باشد خودداری کنند؛ همچنین مردم کشور خودمان و همه کشورها.
 
اما همه می‌دانیم خواست قلبی مردم عراق و سوریه و لبنان و حتی کشور خودمان رهایی از سیطره شیطان بزرگ است و خداوند به همین سبب به روش‌های مختلف این مردم را کمک می‌کند. ما انتقام سردارهای شهیدمان را رفع فتنه از جهان می‌دانیم. برای رسیدن به این موقعیت تلاش می‌کنیم و دوباره جان خود را فدا می‌کنیم. اگر مردم جهان با حضورمان، فریادمان، قلممان، توجیهات‌مان و... بیدار نشدند با خون‌مان بیدار می‌شوند. از خود سوال می‌کنند که چرا سربازان خمینی(ره) این طور جان بر کف در میدان هستند؟ حرفشان چیست؟ راهشان کدام است؟ چه مطالبه‌ای دارند؟
 
شهدا نور راه رسیدن به آزادی واقعی که همان بندگی خدا باشد هستند و از همه مردم جهان دعوت می‌کنند در این مسیر گام بردارند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

انتقام خون سردار شهدای مقاومت(بخش دوم)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.